به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 فروردین 94 [ 13:51]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    250
    سطح
    4
    Points: 250, Level: 4
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Gadid راغب نبودن دوست دخترم برای ازدواج

    با سلام خدمت همه اعضاء
    سال نو به همه شما مبارک باد و انشاالله که همه اعضای این سایت مشکلشون برطرف شه و شاهد ازدواج های موفق باشیم آمین.

    دوستان پیرو این لینک سوالو میپرسم

    از مدیران تقاضا دارم که حذف نکنن

    دوستان من شرایطمو تو اون پست گفتم لطفا اگه کسی تجربه ای داره منتقل کنه

    من مدتیه تصمیم به ازدواج گرفتم کیس هم زیاد معرفی میشه ولی از اونجایی که ایشونو کامل میشناسم

    و به هم علاقه داریم و در کنار هم آرامش دوست دارم با ایشون ازدواج کنم و شرایط ابتدایی زندگیو رو

    میتونم فراهم کنم حتی از اونجایی که هر دوی ما هم رشته هستیم میتونم باعث شم بره سر کار ولی در

    حال حاضر نمیتونم تصمیم درست رو بگیرم بخاطر اینکه چند وقت پیش بهش پیشنهاد دادم ولی میگه من تازه جدا شدم از نظر روحی هیچ انرژی ندارم منم دوست دارم هرچه سریع تر برم سر زندگی خودم...

    بعضی دفعه ها میگه تو شوخی میکنی بعضی مواقع میگه من آماده نیستم تو موقعیت های بهتر از من برات پیش میاد

    ما همدیگه رو دوست داریم...

    1- حال سوالم اینه که آیا ازدواج ما کار صحیحیه چون میگه من آمادگی ندارم هیچ ذوقی نداره؟

    2- باید چیکار کنم ترغیب شه؟ از نظر سنی از من بزرگتره توی لینک بالا توضیح دادم

    3- آیا میتونه انرژیش برگرده و همه چیزو فراموش کنه ؟ من از گذشته ایشون مطلعم

    4- آیا اصلا فکر کردن به این موضوع (ازدواج با ایشون) کار درستیه با این شرایط؟

    دوستان خواهشا کمک کنید نظر بدید.

    پیشاپیش از همتون سپاسگذارم.

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 فروردین 94 [ 13:51]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    250
    سطح
    4
    Points: 250, Level: 4
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    55 نفر این موضوع رو خوندن ولی هیچکی ایده یا نظری نداره

    دوستان شاید من بد توضیح دادم ؟؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید colonel تشکرکرده است .

    فدایی یار (شنبه 08 فروردین 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام دوست عزیز.من تاپیک قبلی شما رو خوندم.یکی از دلایلی که به نظرم هم تاپیک قبلی شما و هم این زیاد کسی جواب نداده عدم توجه و دقت کافی در انتخاب عنوان موضوع شما باشه ..با انتخاب عناوین دیگه شاید بهتر دوستان نظر می دادند(خود واژه دوست دختر بار منفی داره و به نظرم بهتره تغییر بدید عنوان رو حتی ممکنه به علت این نام گذاری اشتباه تاپیکتون قفل بشه) و همچنین بعضی موارد کلیدی(در هر دو تاپیک) کمتر اشاره کردید که من ازتون می پرسم.ولی واقعا موضوع شما بسیار مهم هستش و نباید ازش ساده گذشت.پس حتما با مشاوره پیش برید و اما بعد

    احتمالا اون خانم باید متولد 64 باشن و سال 87 سن 23 داشتند که کم نبوده بخوان احساسی عمل کنند با این حال من نمیدونم چجوی باعث شده که شما متوجه بشید این خانم عاشق ! یکی از دوستاتون شده و این خودش خیلی مهمه(ببنید ترم یک یکی از دخترای خوب دانشگامون البته اول که معلوم نبود خوبه یا نه ولی بعد ها فهمیدم واقعا دختر خوبی هستش این از یکی از پسرا همون ترم اول خوشش اومد معلوم نیست به کدوم یکی از دخترا گفته بود اونم به دوست پسرش و کل دانشگاه پیچید و.. ولی بعد ها واقعا میشد فهمید اون یک احساس زودگذر دخترانه در اون سن بود که مممکنه هر کسی درگیرش بشه ولی علنی نشه..ولی برای اون خانم علنی شد و خب به نظرم اون خانم مقصرنبود و شرایط این خانم مد نظر شما مشابه باشه ایرادی نداره و گر نه جای بحث داره ولی اون خانم هیچ وقت با اون پسر قرار نذاشت یا لااقل من متوجه نشدم و کلا پسره از دختره خوشش نمی اومد)

    زمانی که این خانم ازدواج کردن..ایا اون موقع که ایشون میخواست ازدواج کنه شما واقعا به ایشون حسی برای ازدواج نداشتید؟یا مثلا شما شرایطتتون طوری بود که میدونتسید اگه پیشنهاد بدید ممکنه جواب رد بشنوید؟واقعا دلیلش چی بود اون زمان که احساساتی تر بودید به نظرم تویو اون سن پیشنهاد ندادید؟

    هر ماه 500 کیلومتر راهو شما چرا می رید؟واسه این که یاشون یه دانشگاه د یگه کارشناسی میخونه ؟بعدش فارغ بشه باز توی شهر خود شما هستند دیگه ؟

    ببخشید شما گفتید ایشون گواهی داره از پزشک قانونی و... من میگم ایا واقعا اگه اون گواهی نبود و ایشون با همسرش ازدواج کرده بود (منظورمو امیدوارم متوجه شده باشید)یعنی دیگه شما فکر ازدواج با ایشون رو نمی کردید؟


    دوست من منظورت از خیلی ها که میگن ازدواج نکن دقیقا یعنی چند نفرو چه کسانی ؟ می دونید این بحثو شما به کسی که باید میگفتید یعنی خانواده که بعد اشاره میکنم نگفتید و رفتید به کسانی گفتید که نباید می گفتید...هیچ لزومی نداشت دوستان و اطرافیان شما مطلع بشند که ایشون جدا شده و... قرار نیست که همه چی رو همه بفهمند...توصیه میکنم دیگه این قضیه رو به هر کی هر کی نگید...چون اگه با این خانم ازدواج کنید بعد ها ممکنه همین نگاه و رفتارهای بقیه هر چند ناخواسته سبب ناراحتی شما بشه.

    ضمنا دلیل اصلی طلاق هم مهمه ؟این که اون اقا زن بوده و مرد نبوده من متوجه نشدم یعنی رفتاری بوده یا جنسیتی ؟

    ایا از نظر چهره تناسب دارید؟به نظرم دو سال سن تفاوتش اونم توی سن شما اصلا مهم نیست اگه هر دو به بلوغ فکری رسیده باشید...موضوع مهم این هست که چهره هاتون از نظر سن بهم بیاد و اینو باید خودتون تشخیص بدید...

    ایشون دقیقا چه مدته جدا شدند؟فکر کنم حداقال باید شش ماه تا یکسال از رابطه ی قبلی بگزره که بشه و ایشون بتونند بهتر انتخاب کنند...

    دوست من به نظر راجب ازدواج ناموفق ایشون باید خانوادتون بدونند و با این شرایط اقدام کنید... به نظر من اگه اون خانم به بلوغ کافی رسیده باشند بعد این که شما از ایشون خواستگاری کردید باید حتما براتون شرط می ذاشتند یا شادیم گذاشتند که همه چی رو به خانواده بگید و اونا دونسته عمل کنند...ایا اینو از شما خواستند؟؟ اگه نخواستند از شما به نظرم بهتره بیش تر تامل کنید... چون به هر حال یک روز خانواده شما از این موضوع مطلع میشند خدا نکنه از زبان کسی غیر خود شما هم باشه اون وقت کلی دل شکسته هم از شما و هم خانم و.. میشند و دودش توی چشم هر دوی شما میره... به نظرم این ازدواج اگه قرا باشه انجام بشه باید با رضایت خانواده شما و دونستن همه ی شرایط خانم مثل شما انجام بشه و لاغیر..شما راجب این مضووع به جای این که نظر خیلی ها رو بپرسید باید اول نظر خانواده رو می پرسیدید...ضمنا شما با ایشون یک رابطه ی نزدیک برقرار کردید و حالا میخواید تازه جوانبو بسنجید در صورتی که بهتر بود قبلش اینا رو تحقیق و حل می کردید و بعدش اقدام می کردید هر چند الان هم دیر نشده


    به هر حال ازدواج از روی دلسوزی هیچ فرجامی نداره... خوب تصمیم بگیرید با مشاوران سایت مخصوصا و بهترین تصمیم رو بگیرید...اگه صلاح نبود ازدواج کنید بهتره کلا رابطه قطع بشه یک حس بد بمونه تا خدایی ناکرده ازدواج کنید و بعدش ببنید ازدواج اشتباه بوده...

    شما مثلا گفتید به برادرتون هم گفتید در صورتی که نیاز نبود برادرتون هم بدونه...فقط پدر و مادرتون کفایت می کرد ولی شما اتفاقا به همه گفتید چز پدر و مادرتون !!!!به نظرم بیش تر تامل کنید خود شما هم چرا این چنین رفتار کردید.
    .
    .
    .
    و کلا نظر شخصی خودمو بگم....شما حق دارید دچار تردید باشید...ولی بدونید که شما قبل هر چیز بیاید ازدواج قبلی این خانم رو فراموش کنید... و کل شرایطشون رو بسنجید و ببنید به درد هم می خورید یا نه... بعدش اون موقع حالا بیاید ازدواج ناموفق ایشون رو هم کنار شرایطشون بذارید شاید اون قدر ایشون محاسن داشته باشه که بازم شما به این نتیجه برسید ایشون واسه ازدواج باشما مناسب هستند...ولی ممکنه نه دچار تردید بشید و.. پس با روشی که گفتم عمل کنید و باید یه بار این موضوع رو برای خودتون بررسی کنید و برای همیشه فراموش کنید..یعنی هر حرفی و .. قراره واسه ازدواج قبلی اون خانم زده باشه الانه و اگه ازدواج کردید برای همیشه هر دو فراموش کنید... و خود شما نقش مهمی داردی اون خانم بهتر اینا رو فراموش کنه یا هی براش یاداوری کنید!

    ان شالله اگه صلاح هم هستید بهم برسید.سوالی بود در خدمت هستم.با ارزوی موفقیت.

  5. 3 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    colonel (شنبه 08 فروردین 94), sasha (یکشنبه 09 فروردین 94), مصباح الهدی (دوشنبه 10 فروردین 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 فروردین 94 [ 13:51]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    250
    سطح
    4
    Points: 250, Level: 4
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام بسیار بسیار عالی و سپاس فراوان بخاطر ریز بین بودنتان

    سلام دوست عزیز.من تاپیک قبلی شما رو خوندم.یکی از دلایلی که به نظرم هم تاپیک قبلی شما و هم این زیاد کسی جواب نداده عدم توجه و دقت کافی در انتخاب عنوان موضوع شما باشه ..با انتخاب عناوین دیگه شاید بهتر دوستان نظر می دادند(خود واژه دوست دختر بار منفی داره و به نظرم بهتره تغییر بدید عنوان رو حتی ممکنه به علت این نام گذاری اشتباه تاپیکتون قفل بشه)
    تغییر میدم اگه شما نظری دارید ممنون میشم برای عنوان.

    و همچنین بعضی موارد کلیدی(در هر دو تاپیک) کمتر اشاره کردید که من ازتون می پرسم.ولی واقعا موضوع شما بسیار مهم هستش و نباید ازش ساده گذشت.پس حتما با مشاوره پیش برید و اما بعد
    من سعی میکنم کوچیکترین موضوع رو پاسخ بدم به همین خاطر ساده نمیگذرم و قراره همین کار هم بکنیم(مشاوره حضوری)

    ا
    حتمالا اون خانم باید متولد 64 باشن و سال 87 سن 23 داشتند که کم نبوده بخوان احساسی عمل کنند با این حال من نمیدونم چجوی باعث شده که شما متوجه بشید این خانم عاشق ! یکی از دوستاتون شده و این خودش خیلی مهمه(ببنید ترم یک یکی از دخترای خوب دانشگامون البته اول که معلوم نبود خوبه یا نه ولی بعد ها فهمیدم واقعا دختر خوبی هستش این از یکی از پسرا همون ترم اول خوشش اومد معلوم نیست به کدوم یکی از دخترا گفته بود اونم به دوست پسرش و کل دانشگاه پیچید و.. ولی بعد ها واقعا میشد فهمید اون یک احساس زودگذر دخترانه در اون سن بود که مممکنه هر کسی درگیرش بشه ولی علنی نشه..ولی برای اون خانم علنی شد و خب به نظرم اون خانم مقصرنبود و شرایط این خانم مد نظر شما مشابه باشه ایرادی نداره و گر نه جای بحث داره ولی اون خانم هیچ وقت با اون پسر قرار نذاشت یا لااقل من متوجه نشدم و کلا پسره از دختره خوشش نمی اومد)
    دقیقا آخرای 64
    نه این توی دانشگاه فاش نشد و فهمیدن من هم بخاطر ارتباط نزدیکی بود که داشتیم و پسره همیشه میگفت خوشش نمیاد ولی من نظرم رو این خانم مثبت بود که ایشون واقعا خانم خوبی بود و هست
    ولی اطمینان دارم که رابطه ای صورت نگرفته بود همیشه یکطرفه از سمت این خانم

    زمانی که این خانم ازدواج کردن..ایا اون موقع که ایشون میخواست ازدواج کنه شما واقعا به ایشون حسی برای ازدواج نداشتید؟
    اون موقع من ایشونو دوست داشتم بعدا متوجه شدم که این حس دو طرفه بوده که دیگه دیر شده بود
    ولی اضلا به ازدواج فکر نمیکردم فقط ایشونو به خاطر رفتارش دوست داشتم

    یا مثلا شما شرایطتتون طوری بود که میدونتسید اگه پیشنهاد بدید ممکنه جواب رد بشنوید؟واقعا دلیلش چی بود اون زمان که احساساتی تر بودید به نظرم تویو اون سن پیشنهاد ندادید؟
    ای کاش پیشنهاد میدادم احتما 80 درصد قبول میکرد با دیدی که اونموقع داشتم
    بعدش متوجه شدم ایشون از شخصیت من تو دانشگاه خوشش اومده که اینو چند جا عنوان کرده بود که فلانی همیشه سرش تو کار خودشه و خیلی به کارش اهمیت میده و ... (کار من اونموقع تدریس خصوصی و انجام پروژه بود برای گذران مخارجم) البته اون آقا همیشه نسبت به من حسادت میکرد اینو میگم بحث تعریف نیست بحث اینه که موضوع کامل تر شه به همین خاطر چند بار ارتباط ما قطع شد و بعدا به طور کامل کاتش کردم(به طور مثال پروژه ای رو که من از 0 تا 100 انجام میدادم ایشون به اسم خودش قلم میزد) حال بگذریم....

    هر ماه 500 کیلومتر راهو شما چرا می رید؟واسه این که یاشون یه دانشگاه د یگه کارشناسی میخونه ؟
    من این راهو میرم دلیلش مشخصه با اینکه اینجا میتونم تو مرکز با خیلی های دیگه باشم و اینهمه هزینه نکنم برم ولی باز دوسش دارم و میرم

    بعدش فارغ بشه باز توی شهر خود شما هستند دیگه ؟
    بله اگه فارغ التحصیل شه باید برگرده ولی من تهران زندگی میکنم....

    ببخشید شما گفتید ایشون گواهی داره از پزشک قانونی و... من میگم ایا واقعا اگه اون گواهی نبود و ایشون با همسرش ازدواج کرده بود (منظورمو امیدوارم متوجه شده باشید)یعنی دیگه شما فکر ازدواج با ایشون رو نمی کردید؟
    خواهش میکنم, بله متوجه شدم, اونموقع شرایط باز هم متفاوتتر میشد یعنی رابطه ما ممکن بود باریک تر شه و این شاید از نظر من وابستگی منو چه جسمی چه روحی بیشتر میکرد...(امیدوارم منظورمو متوجه شده باشید)


    دوست من منظورت از خیلی ها که میگن ازدواج نکن دقیقا یعنی چند نفرو چه کسانی ؟
    بعد یک سال و نیم و اولین دیدار ما وقتی برگشتم شب پیش پسر عموم بودم شخصی که 27 ساله با هم بودیم تقریبا تا کاردانی رو یه نیمکت نشستیم, حال و هوام بد بود که مجبور شدم قضیه رو بگم به ایشون

    می دونید این بحثو شما به کسی که باید میگفتید یعنی خانواده که بعد اشاره میکنم نگفتید و رفتید به کسانی گفتید که نباید می گفتید...هیچ لزومی نداشت دوستان و اطرافیان شما مطلع بشند که ایشون جدا شده و... قرار نیست که همه چی رو همه بفهمند...توصیه میکنم دیگه این قضیه رو به هر کی هر کی نگید...چون اگه با این خانم ازدواج کنید بعد ها ممکنه همین نگاه و رفتارهای بقیه هر چند ناخواسته سبب ناراحتی شما بشه.
    دقیقا نکته ای که بارها بهش فکر کردم ولی تو نقل قول بالا توضیح دادم که چرا مثلا پسر عموم متوجه شد

    ضمنا دلیل اصلی طلاق هم مهمه ؟این که اون اقا زن بوده و مرد نبوده من متوجه نشدم یعنی رفتاری بوده یا جنسیتی ؟
    جنسی, یعنی هیچ حسی به ایشون نداشته به خاطر مشکلات فیزیکی و ایشون بعد 5 ماه راهیه خونه خودشون میشه و همچنان موضوع رو به خونواده نمیگه بخاطر اینکه روش نشده و اشتباه هم کرده باید از همون اول میگفت
    میشه گفت مجموعا 5 ماه اونجا بوده حالا بیشتر یا کمتر که طرف اصلا از مردانگی به دور بوده, داستان مفصله که از حوصله بحث خارجه ولی فکر کنم تا این حد موضوع جا افتاده باشه...

    ایا از نظر چهره تناسب دارید؟به نظرم دو سال سن تفاوتش اونم توی سن شما اصلا مهم نیست اگه هر دو به بلوغ فکری رسیده باشید...موضوع مهم این هست که چهره هاتون از نظر سن بهم بیاد و اینو باید خودتون تشخیص بدید...
    دو سالو 5 ماه!!! من که موهام با سرعت نور داره میره الکی مثلا من خیلی نگران موهامم
    اینو توجه کرده بودم ولی تو عمقش نرفتم شاید ایشون یکم بیشتر نشون بده ولی اگه معیار سن من موهام باشه فکر کنم 32 میخوره بهم الکی مثلا دپرس شدم ...

    به خاطر دو موضوع شوخی و حاشیه ای عفو کنید.

    ایشون دقیقا چه مدته جدا شدند؟فکر کنم حداقال باید شش ماه تا یکسال از رابطه ی قبلی بگزره که بشه و ایشون بتونند بهتر انتخاب کنند...
    دقیقا دو ماه یا شاید 3 ماه به صورت رسمی ولی از همون اوایل دیگه برنگشت چون نخواست و منم نذاشتم...

    دوست من به نظر راجب ازدواج ناموفق ایشون باید خانوادتون بدونند و با این شرایط اقدام کنید...
    از این موضوع دو نفر اطلاع دارن یکی بالا اشاره کردم و دومی برادر بزرگم که فقط خواستم از تجربیاتش استفاده کنم
    خونوادم هیچ مشکلی با سنش ندارن و میگن تفاوتی نداره و همه چیز به خودت مربوطه

    به نظر من اگه اون خانم به بلوغ کافی رسیده باشند بعد این که شما از ایشون خواستگاری کردید باید حتما براتون شرط می ذاشتند یا شادیم گذاشتند که همه چی رو به خانواده بگید و اونا دونسته عمل کنند...ایا اینو از شما خواستند؟؟
    بله ایشون همون اول اسرار کرد که باید خونوادت بدونن و گفت اولین چیزی هم که پدر من تو مراسم رسمی میگه این موضوعه ولی من گفتم نه
    میدونم که بعدا ممکنه کسی حرفی بزنه ولی برادر اسرار داشت که نیازی نیست و مردم هم بیکار نیستن بیان چیزی بگن اگر هم بگن برای اینکه که تو متوجه شی تو هم که میدونی پس زیاد بهش فکر نکن

    اگه نخواستند از شما به نظرم بهتره بیش تر تامل کنید...
    خواستن ولی من موافق نیستم چون این مساله باید برای من مهم نباشه که نیست

    چون به هر حال یک روز خانواده شما از این موضوع مطلع میشند خدا نکنه از زبان کسی غیر خود شما هم باشه اون وقت کلی دل شکسته هم از شما و هم خانم و.. میشند و دودش توی چشم هر دوی شما میره...
    نمیدونم

    به نظرم این ازدواج اگه قرا باشه انجام بشه باید با رضایت خانواده شما و دونستن همه ی شرایط خانم مثل شما انجام بشه و لاغیر..شما راجب این مضووع به جای این که نظر خیلی ها رو بپرسید باید اول نظر خانواده رو می پرسیدید...ضمنا شما با ایشون یک رابطه ی نزدیک برقرار کردید و حالا میخواید تازه جوانبو بسنجید در صورتی که بهتر بود قبلش اینا رو تحقیق و حل می کردید و بعدش اقدام می کردید هر چند الان هم دیر نشده
    من به هر طریقی حرف اول و آخر و میزنم ولی نمیخوام پدرو مادرم از چیزی ناراحت بشن و نظر اونا هم کاملا مهمه ولی به نظرم تفکر بیشتر به ابن موضوع یعنی گمراهی بیشتر چیزی که مهمه پذیرفتن منه که اوکیم ...


    به هر حال ازدواج از روی دلسوزی هیچ فرجامی نداره... خوب تصمیم بگیرید با مشاوران سایت مخصوصا و بهترین تصمیم رو بگیرید...اگه صلاح نبود ازدواج کنید بهتره کلا رابطه قطع بشه یک حس بد بمونه تا خدایی ناکرده ازدواج کنید و بعدش ببنید ازدواج اشتباه بوده...
    دلسوزی نیست آرامشو کارش حس میکنم
    تقریبا نمیتونیم فکر کنیم که نیستیم تفکرش برامون سخته تا برسه به اینکه اجراش کنیم

    شما مثلا گفتید به برادرتون هم گفتید در صورتی که نیاز نبود برادرتون هم بدونه...فقط پدر و مادرتون کفایت می کرد ولی شما اتفاقا به همه گفتید چز پدر و مادرتون !!!!به نظرم بیش تر تامل کنید خود شما هم چرا این چنین رفتار کردید.
    برادر بزرگم بوده یعنی تقریبا رئیس بعد پدرم البته نه پسر سالاری بخاطر اینکه هممون روش حساب میکنیم و من ارتباطم باهاش نزدیکه بهش گفتم اتفاقا دیشب که با هم میومدیم سمت تهران بهم گفت ای کاش تصمیمتو نهایی میکردی که مراسم اولیه رو تو این تعطیلات انجام بدیم و من بهش گفتم که طرفم میگه شرایطشو از لحاظ ذهنی ندارم و برادرم سریعا گفت که بخاطر نافرجامی گذشتش بوده بهتره بهش وقت بدی...


    و کلا نظر شخصی خودمو بگم....
    تا همین جا هم کلی از نظراتت استفاده کردم ممنونم

    شما حق دارید دچار تردید باشید...ولی بدونید که شما قبل هر چیز بیاید ازدواج قبلی این خانم رو فراموش کنید...
    تمام تلاشم همینه ولی انشاالله که ایشون هم بتونه کمک کنه

    و کل شرایطشون رو بسنجید و ببنید به درد هم می خورید یا نه... بعدش اون موقع حالا بیاید ازدواج ناموفق ایشون رو هم کنار شرایطشون بذارید شاید اون قدر ایشون محاسن داشته باشه که بازم شما به این نتیجه برسید ایشون واسه ازدواج باشما مناسب هستند...ولی ممکنه نه دچار تردید بشید و..
    خیلی شخصیتش در برخورد با دیگران رو دوست دارم کاملا سنجیدس و امیدوارم همیشه اینجور باشه

    پس با روشی که گفتم عمل کنید و باید یه بار این موضوع رو برای خودتون بررسی کنید و برای همیشه فراموش کنید..یعنی هر حرفی و .. قراره واسه ازدواج قبلی اون خانم زده باشه الانه و اگه ازدواج کردید برای همیشه هر دو فراموش کنید... و خود شما نقش مهمی داردی اون خانم بهتر اینا رو فراموش کنه یا هی براش یاداوری کنید!
    چشم به این موضوع فکر کردم و خواهم کرد و
    از حسن توجه شما بسیار سپاسگذارم.

    ان شالله اگه صلاح هم هستید بهم برسید.
    سوالی بود در خدمت هستم.با ارزوی موفقیت.
    و همیشه هم از خدا همینو خواستم اگه ایشون قسمت منه تمومش کنم

    سوال که..! برای ترغیب کردنش چی؟
    چقدر زمان این وسط نیازه نمیخوام دیر شه؟ باید بهش وقت بدم یا باید تلاش کنم کل تفکرشو عوض کنم هر چند تا الان همینطور بوده ولی در آخر میگه همه از خداشونه به کسی که دوست دارن برسن ولی من میترسم....
    نمیدونم ؟

    پاسخ ها رو دادم اگه چیزی به ذهنتون میرسه یا باز سوالی هست من بیشتر پاسخ میدم

    و از اینکه وقتتونو میذارید همفکری میکنید صمیمانه کمال تشکر رو دارم.

    Thanks in advance.

  7. کاربر روبرو از پست مفید colonel تشکرکرده است .

    فدایی یار (دوشنبه 10 فروردین 94)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    آقاي بدون وقت يا به عبارتي عجول، چرا انقدر استرس دارين؟
    ازدواج يه شرايط جديد از زندگيه بر پايه ستون دو نفر. اين شما دو نفر هستين كه تصميم مي گيرين چه طور با هم تا كنين. اينجا كسي نمي تونه به شما قول بده كه بعدا سر اين مسائل مشكل پيش مياد يا نه. اين شما هستين كه تصميم مي گيرين اين بحثا وجود داشته باشه يا نه. انقدر خودخورى نكنين. تصميمتون رو بگيرين. اين حالت هاي شماست كه باعث ميشه اون خانوم هم نتونه رو شما حساب باز كنه!

  9. 5 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    Ar@sh (یکشنبه 09 فروردین 94), colonel (یکشنبه 09 فروردین 94), sasha (یکشنبه 09 فروردین 94), مصباح الهدی (دوشنبه 10 فروردین 94), آنیتا123 (یکشنبه 09 فروردین 94)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 فروردین 94 [ 13:51]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    250
    سطح
    4
    Points: 250, Level: 4
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز ممنون از همفکری شما

    بعضی ها دنبال دردسرن و دوست دارن برا خودشون گرفتاری درست کنن.فقط همینو میتونم بگم.
    یعنی واقعا در این حد !! خیلی با صراحت پاسخ دادی!
    خیلی از سوالاتی که مربوط به سن بیشتر خانم از آقا بود رو دنبال کردم تو خیلی از موارد اوکی بود.

    و یه چیز دیگه.الان ایشون 29 و شما 27 هستید.وقتی ایشون بشه 40 شما 38 سالتونه.اونموقع هم مثل همین الان مشتاق هستید؟
    آیا اگه با یکی باشم که دقیقا هم سنم باشه یا یکسال کوچیکتر یعنی شرایط زمین تا آسمان تغییر میکنه؟ یعنی 2 سال تفاوت باعث شکست میشه؟

    من به شما میگم چون این مراحل رو گذروندم نه.
    یعنی دقیقا شرایط مشابه رو داشتید؟ لطفا بیشتر راهنمایی کنید.
    یعنی شما جدا شدید بخاطر تفاوت سنی ؟

    ممنون میشم بیشتر کمک کنی

    نه تنها مشتاق نیستید بلکه دنبال یه راه فرار می گردید.من خودم مردم .تقریبا اکثر مردا تو این موارد مثل هم هستن.
    نمیدونم اگه بحث تعهد باشه چی؟ یعنی واقعا دو یا سه سال باعث جدایی میشه؟
    بعد این همه سال تو ذهن هم هک شدیم اینو چیکار کنم؟

    نکن برادر من.نکن.شر درست نکن.بزار اون بنده خدا هم زندگیشو بکنه.الان یه شخصی براش بیاد که به سن هم بخورن بعدها اذیت نمیشه.ولی مطمین باش رابطه شما تهش شکسته.
    اگه مطمئن باشم دیگه هیچوقت فکرشو نمیکردم ولی چون مطمئن نیستم دنبال روشن شدن موضوع میگردم...

    همین الان فکر جدایی داره اذیتم میکنه...

    و با تشکر از شما ستاره خانم

    آقاي بدون وقت يا به عبارتي عجول، چرا انقدر استرس دارين؟
    جمله ای که مادرمم میگه, میگه این پسر میترسه!!

    ازدواج يه شرايط جديد از زندگيه بر پايه ستون دو نفر. اين شما دو نفر هستين كه تصميم مي گيرين چه طور با هم تا كنين
    .

    تا الان که همه چی خوب بوده ولی اینم بگم که رابطه ما رابطه ی زناشویی نیست که چهارچوب داشته باشه و اونجور که باید و شاید متعهد باشیم
    ولی اعتماد بین ما کامل بوده تا الان حالا این یکی از معیارهاست

    ولی من میخوام رسمیش کنیم و زیر یه سقف باشیم دیگه خسته شدم از این بلاتکلیفی اگه خودش جواب اوکی میداد تو این تعطیلات مراحل اولیه رو پیش میرفتم ولی هر بار که بحثشو میندازم منقلب میشه بخاطر گذشتش میترسه...

    اينجا كسي نمي تونه به شما قول بده كه بعدا سر اين مسائل مشكل پيش مياد يا نه. اين شما هستين كه تصميم مي گيرين اين بحثا وجود داشته باشه يا نه. انقدر خودخورى نكنين. تصميمتون رو بگيرين. اين حالت هاي شماست كه باعث ميشه اون خانوم هم نتونه رو شما حساب باز كنه!
    دقیقا خیلی از پست ها رو دنبال کردم خیلی ها نظر موافق میدن خیلی ها مخالف ولی باز هم میشه بینابین این نظرها از تجربیات دوستان و حرفاشون بهره برد.

    اتفاقا ایشون ترس داره من تصمیممو نهایی کردم ولی باز هم حرفای ایشون ته دلمو خالی میکنه با وجود اینکه یه جلسه هم با هم به صورت جدی مشورت کردیم ولی باز هم میترسه...

    دوست دارم بقیه هم تو این بحث شرکت کنن و نظر بدن

    و باز هم پیشاپیش تشکر میکنم
    ویرایش توسط colonel : یکشنبه 09 فروردین 94 در ساعت 15:38

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 فروردین 94 [ 13:51]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    250
    سطح
    4
    Points: 250, Level: 4
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام خدمت شما همفکر گرامی و سپاس بخاطر توجهتون

    مستر دانى گرامى شما قطعا يا ازدواج نكردى يا اصلا تصورى ندارى كه ازدواج چى هست، اگر شما مردانگى خودت و اكثر مردها! رو در اين ميدونى كه يك آقا بعد از چند سال زندگى مشترك تو سن ٣٨ سالگى از دست همسر ٤٠ ساله و به نظر شما پير و كهنه اش دنبال راه فرار باشه همون بهتر كه من و امثال من اسم مرد رو يدك نكشيم... اين كه يه رابطه تهش شكست باشه يا پيروزى يه تصميم دو نفره هست، شما با تفكرات دوره مجردى خودتون نميتونيد براى زندگى دو نفر نسخه بپيچيد، چون مخصوصا از روى تاپيك شما و نقطه نظراتتون متوجه شدم طرز تفكر خاصى داريد خواستم بهتون هشدار داده باشم كه دختر چهارده ساله هم بگيريد بالاخره روزى مى رسه كه اگه صبور نباشيد و معنى ازدواج و به خصوص جنس زن رو درك نكنيد رابطه شما تهش شكست هست
    ولی مستر دانى فکر کنم تو پاسخ گفتن این مراحلو گذروندم و من دوست دارم از تجارب ایشون استفاده کنم ولی یکم خودمم تو فکر رفتم که اگه پای دوست داشتن و بچه و زندگی و .. وسط باشه آدم بخاطر دو سال و اندی باید همه چی رو زیر پا بذاره....

    اما خدمت استارتر گرامى با اون نام كاربرى كه شدت عجله شونو مى رسونه عرض كنم صبر كن
    در مورد نام کاربری صحبتی ندارم ولی من قبل سال جدید سوال اول رو گذاشتم ولی فقط سه نفر شرکت کردند
    انگار اینجا یکم بهتره, از همتون سپاس گذارم

    فقط دو سه ماهه كه خانم به طور رسمى جدا شدن. توقع ندارى كه سريع به حالت سابق برگرده و بخواد دوباره تشكيل زندگى بده
    .

    بله بهش قول دادم که دیگه تا وقتی خودش بحث نکنه حرفی نزنم... ولی باید کاری کنم که زودتر راغب شه...

    ازش فاصله بگير زخم طلاق گاهى به سال مى كشه كه التيام پيدا كنه.
    بعید میدونم زیاد بتونم فاصله بگیرم... ولی ازدواج ایشون ازدواج کاملی نبوده چجوری بگم تو پست های اول گفتم ولی باز هم قبول دارم که ذهنشو مخشوش کرده و ازش هم خواستم همه چیزو فراموش کنه امیدوارم اینجوری باشه...

    شما با اصرار و عجله دارى بدتر خانم رو پس مى زنى
    دیگه اسراری نمیکنم ولی ما حتی یکبار در مورد ازدواج صحبت کردیم یعنی راغب بوده و هست ولی بعد چند روز بعد که صحبت میکنیم باز هم میگه میترسم...

    بهش گفتم با خانواده در میون بذاره نمیدونم اینکارو کرده یا نه

    ناگفته نمونه اصلا ترهمی این وسط در کار نیست فقط خودشو میخوام دوست ندارم وارد یه زندگی جدید بدون ایشون شم و همیشه جلو چشام باشه یا اینکه بخوام با کسی مقایسش کنم چند سال هم هست که میشناسمش

    و در آخر از مدیران یا کسی که میتونه پست اول منو Edit کنه تقاضا دارم عنوان پست رو تغییر بدن یا بعبارتی اگه کلمه دوست دختر خوب نیست حذفش کنن (دسترسی به ویرایش ندارم)

    ویرایش توسط colonel : یکشنبه 09 فروردین 94 در ساعت 16:29

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 آبان 01 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    8,639
    سطح
    62
    Points: 8,639, Level: 62
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 262 در 104 پست

    Rep Power
    35
    Array
    استارتر گرامی شما بهتره یکم به خانم فرصت بدین باید مطمین بشه که شما روی تصمیمتون برای ازدواج با ایشون قاطع هستید و شکی ندارید. اینجوری شک ایشون هم برطرف میشه. همه زنها قاطعیت مرد رو دوست دارن

  13. 4 کاربر از پست مفید محیا ناز تشکرکرده اند .

    Ar@sh (یکشنبه 09 فروردین 94), colonel (یکشنبه 09 فروردین 94), sasha (یکشنبه 09 فروردین 94), setare_000 (یکشنبه 09 فروردین 94)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    آقاي بدون زمان توجه كنين كه شدت اضطراب شما چقدره كه ما و مادرتون توي چندتا جمله كاملا اون رو جذب مي كنيم. حالا انتظار دارين اون خانوم كه حتما بيشتر هم باهاش در ارتباطين اينو جذب نكنن و رو رفتارشون تاثير نذاره؟ تصميم بگيرين و قاطع عمل كنين. ايشون تو شرايط خوبي نيستن كه محكوم به دريافت اين استرس ها هم باشن.
    ویرایش توسط setare_000 : دوشنبه 10 فروردین 94 در ساعت 00:17

  15. 6 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    colonel (دوشنبه 10 فروردین 94), meinoush (دوشنبه 10 فروردین 94), meysamm (دوشنبه 10 فروردین 94), sasha (دوشنبه 10 فروردین 94), پژمان (دوشنبه 10 فروردین 94), آرزومند خوشبختی (دوشنبه 10 فروردین 94)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    آقاى بدون زمان همونطور كه خودتون متوجه شدين وقتى با زن بزرگتر (حتى همين دوسال) ازدواج كنين ممكنه زخم زبون هاى بقيه مردها و بعضى وقت ها خانومها كه سطح فكرى خاصى دارن آزارتون بده، بنشينيد فكر كنيد ببينيد جزو كدوم دسته از مردها هستيد، مردهايى كه مثل جناب آرش همسرشون رو عاشقانه دوست دارند يا مردهايى كه بعد از چندين سال زندگى تازه دست به مقايسه زيباييهاى همسرشون با همسرهاى دوستانشون مى زنند و ممكنه حتى فيلشون ياد هندوستان كنه

  17. 4 کاربر از پست مفید sasha تشکرکرده اند .

    colonel (دوشنبه 10 فروردین 94), setare_000 (دوشنبه 10 فروردین 94), فدایی یار (دوشنبه 10 فروردین 94), مصباح الهدی (دوشنبه 10 فروردین 94)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.