به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 51
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array

    Tavajoh مشکل لاینحلی که ناشی خیانت شوهرم است

    جریان زندگی من خیلی طولانیه ولی الان به مرحله ای رسیدم که واقعا به کمک نیاز دارم.نه سال پیش با شوهرم ازدواج کردم سه روز بعد از عقدم زنی به من زنگ زد و گفت با شوهرم رابطه داره. فقط سه روز بعد از عقدم کاخ ارزوهام فرو ریخت .متاسفانه همزمان با این مساله پدرم فوت شد و جو خانوده طوری بود که من نتونستم مساله رو مطرح کنم شوهرم هم با وعده وعید منو راضی کرد که صدام در نیاد. خلاصه در تمام این مدت سایه سیاه این زن تو زندگی من بود و شوهرم مدام انکار میزد از همون ابتدای زندگی مشترک راه خشونت رو در پیش گرفت و با شرایطی که برام بوجود اورده بود بشدت ازش میترسیدم و صدام در نمیومد متاسفانه شوهرم که میتونست ممکنه با رفتارش منو از دست بده گولم زد و بچه دار شدیم بعد از اون همش سوختن و ساختن بود تا اینکه شش ماه پیش بشدت کتکم زد و بهم اسیب رسوند و مجبور به ترک منزل به مدت دو ماه شدم و تصمیم به جدایی گرفتم اینجا بود که شوهرم وقتی به از دست دادن من نزدیک شد نادم و پشیمان شد و با تعهد و خواهش و التماس منو به خونه بر گردوند در این مدت هم واقعا تغییر کرده بود.ولی هنوز هم رفت امدهای مشکوک داشت در ضمن این مساله رو هم اضافه کنم که در تمام مدت زندگی مشترک اون زن مدام برای من مزاحمت ایجاد میکرد به این صورت که مثلا اس میداد شوهرت با منه دیا من ازش بچه دارم واسم اینکار رو میکنه از اینجور چیزا...تا اینکه یه روز تو خیابان اون زن من شوهرم رو باهم میبینه و به من حمله میکنه این شوهر منه و با الفاظ رکیک هم فحاشی کرد اونجا شوهرم بهش بد و بیراه گفت و اونم به شوهرم میگفت بچه رو میارم در خونت ابروت رو میبرم من که دیدم مردم جمع شدندن سریع از معرکه دور شدم خلاصه اون زن سن بالایی داشت و از نظر ظاهری هم در سطح پایینی قرار داشتو بعد از اون شوهرم دستم رو گذاشت رو قران و راضی رو به من گفت ولی ازم قول گرفت که علیهش استفاده نکنم . اون اعتراف کرد که در تمام این مدت به من خیانت کرده و و از اون زن هم یه بچه سه ساله داره(بچه خودم هم 5 سالشه )اون دلایل زیادی اورد که مجبور به ادامه رابطه شده و اون زن گولش زده و حتی بچه دارم شده.و الانم مدت یکسالی هست که باهاش رابطه نداره و زنه مدام تهدیدش میکنه. شوهرم واقعا تغییر کرده ولی من نمیتونم با این مساله کنار بیام میدونم هر کدومتون جای من بودید سریع طلاق میگرفتید اما شوهرم روزها و شبها با پام افتاده و گریه کرده و من دلم بحالش میسوزه . من نمیدونم چیکار کنم کمکم کنید


    لطفا کمکم کنید من اصلا نمیدونم چیکار باید کنم. اون بچه هنوز شناسنامه نداره و اون زن مدام به شوهرم فشار میاره که بیا بچه رو ببر !!!من اصلا نمیدونم چیکار باید کنم به هیچ وجه شوهرم رو نمیتونم ببخشم از اون طرف هم نمیتونم ترکش کنم احساس خودم رو اصلا نمیفهم چون با این همه بلاییی که شوهرم سرم اورده جای بخشش وجود نداره

    - - - Updated - - -


  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array
    همسرت این زن رو عقد کرده ؟(موقت یا دائم)
    برنامه همسرت برای نگهداری از این بچه سه ساله چی هست ؟

    به لحاظ اخلاقی و شرعی شما حق نداری مانع رسیدگی همسرت به بچه اش بشی، حتی اگر عقدی صورت نگرفته باشه.
    با فحاشی و کولی بازی که کار پیش نمیره.
    باید تکلیف اون خانم رو مشخص کنه، (طلاق یا . . . ) و در مورد حضانت بچه تصمیم بگیره.

    در حال حاضر آرامش خودت رو حفظ کن.
    بهتر هست به همسرت کمک کنی تصمیم درستی در این مورد بگیره.
    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  3. 8 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 10 تیر 95), mah naz (جمعه 11 اردیبهشت 94), parsa1400 (جمعه 07 فروردین 94), sasha (دوشنبه 10 فروردین 94), واحد (شنبه 08 فروردین 94), میشل (پنجشنبه 13 فروردین 94), اقای نجار (جمعه 07 فروردین 94), سوده 82 (جمعه 07 فروردین 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    شوهرم اون زن رو صیغه کرده شوهرم میگه به هیچ وجه نمیتونم از اون بچه بگذرم . و دورا دور حواسش بهش هستو در ضمن منم به هیچ وجه وجدانم اجازه نمیده که یه بچه بی گناه رو از نعمت پدر مرحوم کنم حتی گاهی فکر میکنم شوهرم اون بچه رو بیاره و حضانتش رو خودمون قبول کنیم اما میترسم که با دیدن بچه هر روز خیانت شوهرم یاداوری بشه در ضمن اون زن خیلی بدنامه و تو شهر هم خانواده شوهرم سرشناسه یعنی درواقع شوهرم واقعا با ابروش بازی کرده و خودشم نمیدونه چطور تو این دام افتاده

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 اردیبهشت 95 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    محل سکونت
    آلمان
    نوشته ها
    247
    امتیاز
    11,685
    سطح
    71
    Points: 11,685, Level: 71
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 365
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    3,178

    تشکرشده 1,387 در 220 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام مینای عزیز،
    اول از هر چیز من این صداقت شما رو و تحمل شما رو شتایش میکنم، شما تو این زندگی خیلی سختی کشیدی و چقدر تحملتون بالا بود،چقدر گذشت داشتید و زندگیتونو خوب حفظ کردید!
    خوب الان 9ساله که دارید زندگی میکنید ولی ای کاش قبل از ازدواجتون بیشتر تحقیق میکردید،همسرتون در تمام زندگی به شما دروغ گفتن و حتی شما رو کتک هم زدن و اینکه اون فرزندشون رو از شما مخفی نگه داشتن،به نظر من از اینها نمیشه به راحتی گذشت!
    شماچند سالتونه،همسرتون چند سالشونه؟!
    ازدواجتون چطوری صورت گرفت، با عشق بهم ازدواج کردین ( که با خیانتهای همسرتون بعید میدونم) با کاملا سنتی صورت گرفت؟!
    نگران نباشیدشما اینجا تو این تالار به بهترین شکل مشاوره خواهید گرفت،چون دوستان اینجا همه ماشالا پر از تجربه اند و کمکشونو دریغ نمیکنند
    موفق باشید
    آرزو دارم،
    فاصله نباشه بین تو و تمام احساس های خوبت
    تو باشی و شادی باشه و یه دنیا سلامتی
    و امضاء خداوند بزرگ پای
    تمام آرزوهایت

  6. 5 کاربر از پست مفید سوده 82 تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 10 تیر 95), parsa1400 (جمعه 07 فروردین 94), sasha (دوشنبه 10 فروردین 94), واحد (شنبه 08 فروردین 94), اقای نجار (شنبه 08 فروردین 94)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    این مساله رو هم باید اضافه کنم که من در زندگی زناشوییم واقعا فداکاری کردم. . حتی شوهرم به کرات میگه کاش تو یه ایرادی داشتی و من این همه عذاب وجدان نمیگرفتم. اگه بخوام از گذشتهام بگم واقعا بهم حق میدید

  8. کاربر روبرو از پست مفید مینا30 تشکرکرده است .

    parsa1400 (جمعه 07 فروردین 94)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    مینا جان سلام به همدردی خوش امدید . متاسفم که این وضعیت پیش اومده . ولی کاریه که شده و زمان رو نمیشه به عقب برگردوند . ولی چیزی که واضحه اینه که همسرتون شما رو دوست داشته و داره ولی از دام اون زن نتونسته جان سالم به در ببره . اینکه اون میخواسته شما رو تحریک کنه نشونه اینه که همسرت نسبت بهش بی توجه بوده . و ایشون میخواسته اینطوری شما رو از میدون بیرون کنه . تا بتونه همسرت رو تصاحب کنه . اگه هنوز همسرت برات مهمه و به خاطر زندگی خودت و بچه ات مجبوری کمکش کنی تا این بحران رو مدیریت کنه . اگر اون زن زن بدنامیه ممکنه اون بچه اصلا بچه همسر شما نباشه . اول باید از این موضوع اطمینان حاصل کنید . و اگه مطمئن شدید که بچه خودشه . شما اجازه بده تا برای بچه شناسنامه بگیره و در عوض شما هم حق طلاق و حق حضانت بچه ات رو ازش بگیر . و ازش بخواه قسمتی از اموالش رو به نامت بکنه . تا اطمینان پیدا کنی که به طرف اون زن بر نمیگرده .

  10. 7 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 10 تیر 95), sasha (دوشنبه 10 فروردین 94), مینا30 (شنبه 08 فروردین 94), میشل (پنجشنبه 13 فروردین 94), آویژه (شنبه 08 فروردین 94), اقای نجار (شنبه 08 فروردین 94), سوده 82 (شنبه 08 فروردین 94)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    شوهرم 46 سالشه. من با خواهر شوهرم تو دانشگاه دوست بودم مال یه شهر کوچیک هستم که مردم طایفه ای زندگی میکنن و حس اعتماد و صداقت بین مردم از نو واقعی هستش بخاط همین هر کی سر راهمون قرار میگیره فکر میکنیم مثل خودمونه . خوب وقتی خانواده شوهرم به خواستگاری م اومدن (اونا مال یه شهر دیگه هستن)مادرم و برادر مخالف بودن ولی اونا خیلی پافشاری کردن منم دختر ساده بودم با اعتقادات خودم هیچ مردی تو زندگیم نبود اخرین فرزند خانواده بودم همه ازدواج کرده بودند و پی زندگی خودشون بودند پدرم سالها بیمار بود مادرم قدرت و تواناییش رو برای پرستاری از پدرم از دست داده بود و من شده بودم پرستار پدرم خوب حس حمایت یک مرد رو و زندگیم میطلبیدم. ر مورد تفاوت سنیمون هم خواهر شوهرم به من دروغ گفته بودند و من بعد از عقد متوجه شدم. البته من تو ازدواجم خیلی سادگی کردم ولی خوب پشیمانی چه سودی داره؟وقتی اولین بار شوهرم منو دید به خانوادش گفت یا همین رو راضی کنید یا من با کس دیگه ازدواج نمیکنم تو این ازدواج هم با وعده و وعید بسیار خیلی سعی کرد نظر منو جلب کنه.شوهرم به هیچ وجه حق طلاق رو به من نمیده چون خیلی میترسه منو از دست بده. در مورد شناسنامه هم اگه شوهرم شناسنامه بگیره اون زن راه می افته و به همه میگه من از این مرد بچه دارم. ولی خب چاره ای نیست و مجبوریم شناسنامه بگیریم در واقع قربانی اصلی این ماجرا من هستم. در ضمن در اینکه اون بچه مال شوهرمه شکی نیست.

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نگفتین برنامه همسرتون در مورد اون خانوم و بچه چیه ؟
    میخاد چیکار کنه ؟
    اصلا باهاتون روراست هست ؟
    ممکنه دوباره مخفی کاری بکنه ؟
    خانوادش در جریان هستن ؟ و عکس العملشون چی بوده ؟ خانواده خودتون چی ؟
    با توجه به این که پدرتون الان در قید حیات نیستند یک کسی از خانوادتون که نقش حمایتی واستون داشته باشه هست ؟
    حالا کاری ندارم چه اتفاقی افتاده ولی بعضی وقتها آقایون از مخفی کاری های خانومشون در مقابل خانواده ها نهایت سوء استفاده رو میبرن.
    بهتره دیگه نقش یک قربانی رو بازی کردن رو تموم کنید.. بهتره اصولی و منطقی جلو برین. ایشون به اندازه کافی در حق شما و فرزندتون ظلم کردن ..
    دقیقا نمیدونم چیکار کنید ( و البته مشاواری خوب و فهمیده سایت حتما بهتون مشاوره خوب و دقیقی میدن ) ولی جوری قدم بذارید که این آقا () دیگه جرات انجام دادن چنین کارایی رو نداشته باشه و همین جا تموم کنه.. حالا بماند که چه جوری میخاد این گند هایی رو که به زندگی شما زده رو جمع کنه ( ببخشید اینجوری صحبت میکنم خیلی عصبانی ام).
    نمیخاستم اینجوری بگم ولی بعضی از آقایون لیاقت دادن فرصت دوباره رو ندارن .. کاش همسرتون ازونا نباشه...

  13. 5 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

    sasha (دوشنبه 10 فروردین 94), گیسو کمند (پنجشنبه 27 فروردین 94), نادیا-7777 (شنبه 08 فروردین 94), سوده 82 (شنبه 08 فروردین 94), شیدا. (یکشنبه 09 فروردین 94)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    خیال تو!دقیقا حق با شماست .شوهرم خیلی مفلوک شده مدام داره ازم تقاضا بخشش میکنه من از نظر خانوادگی مشکلی ندارم و خدا رو شکر منو حمایت میکنن .از نظر مالی هم درسته با توجه به هزینه های زیاد هشتمون گرو نهمومنهولی خب شاغل هستم و درامدی دارم.شوهرم تنها رابطه ای که با اون زن داره فعلا سر بچه هست.اون زن فکر میکنه شوهرم هنوز واقعیت رو به من نگفته و مدام به گوشی شوهرم اس میده که امروز میام در خونت و بهش میگم و تهدید میکنه حتی از شوهرم هم شکایت کرده ولی چون خودش خیلی مشکل داره از قانون هم میترسه و پیگیری نکرده و فقط خواسته شوهرم رو بترسونه . شوهرم جرات نداره مطرح کنه ولی دلش میخواد بچه رو از اون زن بگیره البته زنه هم حضانت بچه رو قبول نمیکنه مگر اینکه شوهرم خرج و مخارج درست حسابی بهش بده که اونم شوهرم توانایی مالی نداره و ورشکست شده و کلی بدهی داره!حالا شما خودتون بگید با این وضعیت من هنوز چرا تو این زندگی تباه شده موندم!!!!!!!!!!!!!!!!!111

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام دوست عزیز ماجرای زندگی تون تامل بر انگیزه اما هنوز روشن نکردین در چه بابت راهنمایی می خواین؟ اینجور که پیداست تا حدی تونستید این بحرا ن رو مدیریت کنید.

  16. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 10 تیر 95), mah naz (جمعه 11 اردیبهشت 94), فرشته مهربان (شنبه 15 فروردین 94)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.