به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array

    چطور حق خود را از استادم بگيرم.

    سلام به دوستان همدردي .سال نو همگي مبارك.
    من عضو جديدتون هستم و سالها خواننده خاموش و از انور بام افتاده ‏هاي همدردي هستم‎.

    مشكلي كه براتون تعريف مي كنم مشكل كوچكي برام نيست (دارم به سر حد جنون مي رسم) لطفا هر كس زحمت كشيد و مطالعه كردحتما برام نظر بذاره‎.

    من دختري هستم حدودا 26 ساله 7 ساله كه دانشجو هستم و هنوز درسم رو تموم نكردم . دلايل ‏متعددي داره كه در تمام اين سالها هر بار به نوعي برام مشكل ايجاد كرده و نتونستم . تا حدوديش ‏مربوط به موضوع تاپيكم ميشه كه حتما به اون اشاره خواهم كرد .
    اوايلش مرخصي داشتم و لي اين ‏اواخر تقريبا دو سه سالي هست كه هر ترم ترم اخر من هست اما اين ترم مشكل با يكي از استادان ‏دانشگاه برام ايجاد شده كه حتما به راهنمايي و مشاوره شما عزيزان نيازمندم‎ .

    ايشان اولين استادي بودن كه بلافاصله به محض ديدنشون ازشون بدم اومد اون هم بخاطر ‏حساسيت زيادي كه بابت حضور در كلاس درسشون داشتند و اين را هم بگم از دانشجويان سالهاي ‏قبل شنيده بودم كه ايشان بسيار سختگير و رك هستند . به هر حال قضاوتهاي اين چنيني ‏ترسناكي از دانشجويان مي شنيدم‎.

    اما كم كم متوجه شدم كه ايشان بر خلاف گفته ساير دانشجويان استادي جدي فعال با اعتماد به ‏نفس زياد ....استفاده ي به نحو احسن از ساعات كلاسي .. توجه به سوالات بچه ها و مودبانه بودن و ‏‏... كه من به شخصه تمام مدت دلم برايشان مي سوخت كه انقدر زحمت مي كشند و دانشجويان ‏قدر ايشان را نمي دانند و براي من استادي متفاوت شدن فارغ از جنسيت و مسائل ديگر و فقط و ‏فقط به عنوان استاد علاقه عجيبي ب ايشان پيدا كردم .استادي كه ابتا گمان مي كردم به اجبار سر ‏كلاسش نشسته و هر هفته دعا مي كردم ان جلسه را نتواند بياي.د.. استادي كه اوايل سر كلاسش ‏دفتري ميبردم و براي خودم شعر و داستان و فيلمنامه مي نوشتم‎ .

    اما تنها و تنها ايراد كوچكي كه داشتند همان رك گويي بود كه بخاطر درس ايشان كه عملي بود و ‏به صورت كنفرانس بود ايشان بعضا با زبان طنز به دانشجوهايي كه ايرادي داشتند انتقاد مي كردند ‏كه خب البته به من چيزي نگفتند و من هم متوجه شدم كه ساير دانشجويان هم ناراحت نمي ‏شوند.‏
    بر اساس مثلا شناختي كه داشتم ترم بعد كه درس پايان نامه را بايد اخذ مي كردم با ايشان ‏برداشتم اما بر عكس درس قبل كه به زور انگار دانشجويان را سر كلاس مي نشاندند من بايد به زور ‏بايد از ايشان جواب سوالهايم را مي گرفتم . و اخر هم در هدفم يعني يادگيري كامل پايان نامه ‏موفق نشدم . اما گذشت و من هم همه چيز را فراموش كردم.ارتباطم با استاد در درس پايان نامه ‏كاملا غير حضوري و از طريق ايميل بود و در واقع من سه سال پيش با ايشان كلاس داشتم و دو ‏سالي است كه ايشان را اصلا نديده ام.‏

    مشكل اصلي من در واقع از اين ترم شروع مي شود كه فقط و فقط يك درس يك واحده ب عنوان ‏كارورزي دارم.‏

    اين بار به خاطر مرخصي ترم قبل و تر م اخري بودن نتوانستم خودم انتخاب واحد كنم و مشكلات ‏زيادي داشتم كه در دقايق اخر انتخاب واحد به دانشگاه رسيدم و كارشناس رشته برايم انتخاب ‏واحد را انجام داد. بعدا فهميدم با همان استاد اين درس را برايم اخذ كرده است اما چون در پايان ‏نامه به يادگيري كامل نرسيده بودم نمي خواستم دوباره با اين استاد درس را بردارم اما ... اين اتفاق ‏افتاد و من از طريق ايميل به ايشان اطلاع دادم و مصمم بودم اگر اين بار كوتاهي از ايشان ديدم ‏قاطعانه با ايشان صحبت كنم . اما ... ايشان باز هم چهره ي ديگري از خود به نمايش گذاشتند .‏

    رفتارشان به كل با ترم قبل متفاوت بود و خيلي عجيب و شك بر انگيز ... همه ي اين مطالبي كه مي ‏نويسم ظرف يك هفته اتفاق افتاد .‏

    ابتدا اصرار كردند كه چون فكر مي كنند من بخاطر به اتمام نرساندن درسهايم مشكلاتي دارم مي ‏خواهند به من كمك كنند . من تشكر كردم و لازم ندانستم كه ايشان نقش مشاور را براي من بازي ‏كنند .ايشان مرا بي فرهنگ خواندند و ناراحت خداحافظي كردند و من لينك افتهاي مشاوره تالار ‏همدردي را براي ايشان ارسال كردم .ايشان گفتند متوجه نمي شوند من چون حس كردم ممكن ‏است دچار سوء تعبير شوند توضيحي ندادم .و تاكيد كردم ما فقط استاد و دانشجوييم .‏

    بعد من فرصت را غنيمت شمردم و در مورد ترم گذشته كه جوابهاي درسي نمي دادند به ايشان ‏گلايه خود را ابراز كردم كه گفتند گمان مي كرده اند من به دنبال نمره هستم اما اشتباهشان را ‏قبول كردند گفتند در اين مورد هر سوالي داري جواب مي دهم.‏
    ايشان سعي كردند صميمي شوند........ ابتدا مرا تو خطاب كردند و اعتراض كردم نام فاميلم را به اسم ‏كوچك تغيير دادند اما اين بار جدي تر هم اعتراض كردم و تكرار نكردند .‏

    در عرض يك هفته جملات زيادي ميان من و ايشان رد و بدل شد و من از ياداوري انها رنج زيادي ‏تحمل مي كنم .‏

    همانطو كه گفتم اصرار داشتند مشكل من را بدانند... من گفتم چرا ... گفتند يك استاد بايد به همه ‏ي جوانب دانشجوهاش رسيدگي كنه خيلي از اساتيد اين كار را مي كنند من گفتم انها به شناخت و ‏اعتماد متقابل رسيده اند و ما با انها فرق داريم .... گفت تو برايم خاص هستي و ارزشمند .... گفتم ‏همه ي دانشجويانتون بايد براتون خاص باشند و بهشون در درسشون كمك كنيد .... گفت من با ‏همه ي دانشجويانم رفيقم.... گفتم همسرتان ناراحت نمي شوند شما به مشكلات شخصي ‏دانشجويانتان رسيدگي كنيد .... گفتند نه ... گفتن تو چيزي توي دلت هست كه از من پنهون مي ‏كني اما چشمات نه ... بعد گفتند من فكر مي كنم تو حس خاصي به من داري همونطور كه من دارم ‏‏.... گفتم قبلا كه ازتون پرسيدم در مورد همسرتون پرسيدم كه ناراحت نمي شوند به مسائل ‏دانشجويان رسيدگي كنيد گفتيد نه يعني شما همسر داريد يا اون موقع دروغ مي گتيد يا الان ‏داريد خيانت مي كنيد كه خيلي بهشون برخورد.... گفتند تو گستاخ و بي اب هستي و حد خودت را ‏نمي داني..........‏
    فردا دوباره همين سال تكرار شد من گفتم جز حس استاد و دانشجويي هيچ حس ديگري ندارم ... ‏من شما را نمي شناسم اصلا..... گفتند مي خواهي مرا بشناسي و دوست باشيم .... گفتم دوستي را ‏قبول ندارم و به دوستانم مي گويم اين كار را نكنند .... گفت كار خوبي مي كني .... گفتم رابطه بي ‏هدف را قبول ندارم و وضعيت تاهل شما هم مبهم است .... گفت من متاهلم و ميخاهم با تو هم ‏دوست باشم ....ديگر جواب ندادم و ايشان خداحافظي كردند ..............اين حرفها ساعاتي قبل از سال ‏تحويل بين ما رد و بدل شد و من با گريه كارهايم را انجام دادم و با يك دنيا غم و ناراحتي سر ‏سفره هفت سين نشستم.‏

    داشتم ديوانه مي شدم پر شده بودم از افكار مختلف ... حسهاي منفي ... حس حقارت ... ‏

    حالا مي گويم كاش واكنش تندي نشان داده بودم ... جواب توهينش را داده بودم .... سرزنشش كرده ‏بودم .... كاش و هزار اي كاش كه ان موقع ندانستم چه واكنشي نشان دهم.‏

    بزرگترين اشتباه زندگيم را انجام دادم خشمم را كنترل كردم تصميم گرفتم جواب چراهايم را از او ‏بگيرم ... چرا در مورد من چنين فكري كرد ... براي برداشتن واحد در سه ترم متوالي .... چرا چنين ‏نظري در مورد من دارد ... من بايد بدانم چرا اين پيشنها را داد .... و واقعا چرا به خودش چنين اجازه ‏اي داد .... چه نظري در مورد دارد ..‏

    هه ي خشمم را در خودم نگه داشتم گفتم حتما مشكلي در زندگي دارد و مي خاهد به اين خاطر ‏به همسرش خيانت كند.... بايد حالا كه فهميده ام نگذارم زندگي اش از هم بپاشد .... من جواب منفي ‏دادم اما استاد است و اين همه دانشجوي دختر ..... شايد دختري پيشنهادش را قبول كند ... (به ‏اشتباهم واقفم تصميم گرفتم همان كاري را بكنم كه ابتدا استاد را منع كرده بودم يعني مشاوره ‏بدهم به جاي اينكه از خود دفاع كنم و حقم را از استاد بدجنسم بگيرم )‏

    ايميلي فرستادم و نصيحتش كردم گفتم به مشاوره برود . لينك اين سايت را دادم و گفتم اگر زياد ‏خصوصي نيست بگويد تا كمكش كنم و بگويد واقعا قصدش از اين حرف چه بوده ... چه نظري در ‏مورد من داشته كه فكر مي كرده اين پيشنهاد را بايد به من بدهد و باورم نمي شود كه اين ‏بزرگترين اشتباه زندگيم را انجام داده ام (ولي ان موقع فكر مي كردم اهميت دارد )..... اما او جواب ‏نمي داد جوابي نداشته كه بدهد فقط توهين كرد و سيرت خود را به نمايش گذاشت و من هم تا ‏حدودي بي جواب نگذاشتمش ....( اين توهينها نتيجه بي جواب گذاشتن توهين قبليش بود شايد ‏‏)خيلي خيلي وحشتناك بود و نمي توانم بنويسمشان.‏

    ‏(دختراني كه سر كلاس عاشق استاد خود مي شوند را درك نمي كنم من فقط حس علاقه به ‏تدريس ايشان را داشتم چون تدريس خوبش را در اولين كلاس درسي ديده بودم در واقع حس ‏مي كردم ا و را شناختم واحدهاي درسيم را با او برمي داشتم ... استادم را از يك كلاس به كلاس ‏ديگر با سه رفتار متضاد و متفاوت شناختم .... شما چطور رفتار خوب استا د سر كلاس را به زندگي ‏خصوصي تعميم مي دهيد .)‏

    هنوز باورم نمي شود اين اتفاق افتاده ... لطفا كمكم كنيد.......... اشتباهاتم را مي دانم ولي نمي دانم ‏چطور جبران كنم و حق خود را از استادم بگيرم ... حق دانشجوييم را... حق دختر بودنم را ... حق انسانيت و ‏دلسوزي بي جايم را ....‏

    هم شوكه شده ام از پيشنهاد استاد و حرفهاي توهين آميزش و هم نگران يك واحد باقيمانده خود هستم.

    از اين به بعد نمي دانم بايد چكار كنم .چطور حق خود را از استاد بگيرم او كه مي دانست به من ‏تعهد دارد و بايد راهنمايم باشد تا كارورزيم را بگذرانم مي دانست من مشكلي داشته ام و نتوانسته ‏ام درسم را به اتمام برسانم ان روز براي هميشه خداحافظي كرد ولي من نمي توانم قيد تحصيلم ر ا ‏بزنم . اين مدرك برايم ارزشي ندارد اما پلي است كه مي خواهم در اينده در رشته مورد علاقه و ‏دانشگاه بهتري درسم را ادامه بدهم. لطفا راهنماييم كنيد . شايد لينك اين تاپيك را براي استاد ميل ‏كردم (نظر شما چيست شايد حرفهاي شما در او اثر كند به من كه فقط توهين مي كند )‏

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array
    احتمالا استادت فکر کرده چون از لحاظ درسی کمی عقب افتادی، به لحاظ عاطفی احساس خلا بیشتری داری و راحت تر میتونه شمارو جذب کنه

    شما هم به علت کنجکاوی یا خشم یا دلسوزی بیجا اجازه دادی طرف مقابلت بیش از قبل وارد حریم خصوصیت بشه و پرده حرمتی که باید از بین بره
    رابطه ی نتی یا تلفنیت رو کاملا باهاش قطع کن و خیلی بی سروصدا کلاس هات رو بگذرون،
    نمی دونم امکان حذف اضطراری یا چیزی شبیه به این هست یا نه ولی پرس و جو کن ببین میتونی کاری انجام بدی

    جدای از همه اینها بنظرم خیلی بچگانه رفتار کردی
    اشتباه کردی، حقت رو هم گرفتی
    بنابراین به تلافی کردن فکر نکن
    اما اگر تهدیدت کرد یا مجددا توهین کرد، یه جور دیگه باید برخورد کنی
    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  3. 3 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (سه شنبه 04 فروردین 94), sasha (پنجشنبه 06 فروردین 94), شیدا. (سه شنبه 04 فروردین 94)

  4. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    خیلی طولانی نوشتید.

    برای یک واحد باقیمانده تا فارغ التحصیلی این همه برنامه و فکر و درگیری!!

    برو با یکی این درس را بگیر تمامش کن.
    یا با همین آقا
    یا با هر کس آموزش اجازه می ده ( اگر امکان تغییرش هست)

    هر چی توی 40-130 واحد قبلی یاد گرفتی بسه.
    حالا این یه واحد را خواهشا کنار بیا.

    اون موضوع خصوصی را هم دیگه پی گیری نکن.
    حقم را بگیرم یعنی چی؟
    می خوای بری باهاش دعوا کنی که چرا ما با هم ایمیل رد و بدل کردیم و به هم توهین کردیم؟
    یه طرف قضیه هم شما بودی دیگه.
    هر چی هم بیشتر با این مساله ور بری، خراب تر می شه. فقط باید درش را ببندی بذاری کنار.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. 7 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (سه شنبه 04 فروردین 94), meysamm (سه شنبه 04 فروردین 94), sasha (پنجشنبه 06 فروردین 94), محیا ناز (سه شنبه 04 فروردین 94), بارن (سه شنبه 04 فروردین 94), سارا 2010 (چهارشنبه 05 فروردین 94), صبا_2009 (سه شنبه 04 فروردین 94)

  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام

    با تشكر از عزيزان بابت راهنمايي ارزشمندشان....
    متاسفانه امكان تعويض استاد وجود ندارد و اگر اين ترم موفق به تمام كردن درسم نشوم قيد ان را براي هميشه خواهم زد.
    من مي دانم بچگي و ديوانگي كردم كه وارد بازي ايشان شدم و تاوانش را هم دادم . اين استاد بودند كه به دليل كنجكاوي يا شك يا شيطنت و يا هر حس ديگري اين ناحقي را در قبال اينجانب انجام داده اند . الان اين زندگي من است كه حس مي كنم دستخوش نابودي شده اما استاد كه چيزي را از دست نداده اند .
    زمان كلاس گذشته است و من اكنون تنهارابطه ايميلي با ايشان برايم مقدور است .
    استاد بعد از جواب من به پيشنهادشان با من براي هميشه خداحافظي كردند و مرا پشت درهاي بسته رها كردند .
    ايميلهايي كه پي در پي و بدون وقفه براي ايشان مي فرستادم كاملا احساسي و نااگاهانه بود انگار فريادي بود كه من به اعتراض اين رفتار استاد و حرفهايي كه از ايشان شنيده بودم از اعماق گلو مي كشيدم اما استاد ابتدا مسخره كردند و سپس توهين كردند و حتي نفس را در گلويم حبس كردند كه حالا حتي نمي توانم با ايشان صحبت كنم .


    منظورم از حقم را بگيرم دعوا نبود ..... به اندازه كافي اين كار را انجام داده ايم .... چطور استاد را متقاعد كنم همه چيز را فراموش كنند و ارتياط درسي را با من ادامه دهند ....لطفا راهنمايي كنيد.

  7. 2 کاربر از پست مفید اعجاز عشق تشکرکرده اند .

    maryam240 (دوشنبه 26 مرداد 94), meysamm (سه شنبه 04 فروردین 94)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    توی تعطیلات عید، در حالیکه بابت کار احمقانه اش حال خوبی هم نداره،
    با ایمیل بمبارونش کردی،
    بعد انتظار داری بهت توهین نکنه ؟؟

    دیگه بهش ایمیل نده
    فوقش اینه که نمیذاره این درسو پاس کنی
    که بعیده
    چون احتمالا دنبال دردسر نمیگرده

    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  9. 2 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    sasha (پنجشنبه 06 فروردین 94), شیدا. (چهارشنبه 05 فروردین 94)

  10. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    براشون ایمیل مودبانه ای بنویسید
    در یک خط مختصر بابت سوتفاهم پیش آمده عذرخواهی کنید
    و درخواست کنید برنامه و تکالیف شما را برای درس مذکور مشخص کنند و تا تاریخ ... بهتون اطلاع بدن.
    با توجه به تعطیلات زمان طولانی تری را در نظر بگیرید (یک هفته کاری)
    اگر پاسخی نگرفتید وارد مرحله بعد می شید.


    برخوردهاتون خیلی هیجانی و نامناسب هست.
    بی توجه به برخورد یا هدف اون آقا، رفتار نامناسبی داشتید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (چهارشنبه 05 فروردین 94), sasha (پنجشنبه 06 فروردین 94), صبا_2009 (چهارشنبه 05 فروردین 94)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 فروردین 94 [ 22:05]
    تاریخ عضویت
    1394-1-05
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    68
    سطح
    1
    Points: 68, Level: 1
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم سلام.
    مطمئنا نمیتونم نظر خیلی کارشناسانه ای بدم اما اگر نظر من رو بخوای میگم احتیاجی نیست حتما سعی کنی متقاعدشون کنی که دست از چنین رفتاری بکشن!
    شما فقط همین یک ترم رو تا پایان داری،آسوده خاطر و بدون هیچ نگرانی و تشویش تمومش کن،فقط ارتباطت رو با این استاد خارج از محدوده دانشگاه ( با ایمیل و...) قطع کن و کلاسش رو با بی تباوتی بگذرون و اگرهم احتیاج پیدا کردی شخصا باهاش صحبت رو دررو و خارج از کلاس داشته باشی کاملا سرد و عادی برخورد کن و به نوعی گارد بگیر مقابلش که به خودش اجازه هر حرکتی رو نده؛از موضع قدرت برخورد کن چون فرد خاطی ایشونه و از طرف شما هیچ گونه احساس و خطایی نبوده. موفق باشی.

  13. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام ممنون از دوستان گرامي بابت نظر و راهنماييشان من دوباره ايميلي براي استاد فرستادم و ايشان در جواب گفتند اين كار را انجام داده اند چون فكر ‏مي كردند من به دنبال نمره ي مفت و دوستي با ايشان بودم .بر اساس توضيحاتشون استاد فكر مي ‏كردند من به دنبال نمره بوده ام اما نمي توانم شك ايشان به من بخاطر اينكه فكر مي كردند قصد ‏دوستي داشته ام و اقدامشان براي وارد شدن به حريم خصوصي من براي مچ گيري و .... را هضم ‏كنم اما ديگر برايم مهم نيست . ‏ فقط مي خواهم اين ترم را هر چه زودتر به اتمام برسانم و زودتر درسم را تمام كنم چون ايشان ‏قبول كردند بعد از عيد كارورزي را انجام بدهم خيالم از اين بابت تا حدودي راحت شد اما ...... من ‏هرگز ان توهينهايي را كه گفتم برايم سخت است بنويسمشان را نمي توانم فراموش كنم .به من ‏گفتند تو اگر دختر سالمي بودي بعد از اون پيشنهاد به من ايميل نمي زدي ... تو رواني هستي و ‏قرصاتو درست نمي خوري .... دليل كارم اينه كه گورتو گم كني و بري ...... فكر مي كردم قصدت ‏دوستيه و روت نميشه بگي ..... ولي تو فقط قصد مزاحمت داري..... از حراست ميخوام اخراجت كنه .....دانشجويي كه نتونه هفت سال درسش رو تموم كنه بهتر كه اخراج بشه....... دختر گستاخ و ............‏ اخه چرا ؟؟؟؟؟ من چكار كنم با اين حرفهايي كه شنيدم ؟؟؟؟؟؟؟؟ شما جاي من بودين چكار مي كردين؟
    اين هم بگم بعد از توضيحات استاد من براي اينكه بدونند حقيقت از طرف من چي بده و چطور ادرس اين تاپيك را به ايشان دادم . اون موقع خوشحال شدم كه مشكل كارورزيم حل شده اما حالا نمي دونم چكار بايد بكنم .

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array
    لازم نبود ازش بخوای تاپیکت رو بخونه
    سعی نکن چیزی رو براش توضیح بدی

    یه زمانی ادم حالش خوش نیست یه حرفی میزنه یا یه پیشنهادی میده
    دیگه بیشتر از این همش نزن!

    خیالت بابت وضعیت درست راحت شد
    پس فراموشش کن
    بهش به عنوان یه تجربه نگاه کن
    دیگه بهش ایمیل نده لطفا!
    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  15. 3 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (پنجشنبه 06 فروردین 94), sasha (پنجشنبه 06 فروردین 94), شیدا. (پنجشنبه 06 فروردین 94)

  16. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نباید آدرس تاپیکت را می دادی

    دوست عزیز از حرفهایی که ازشون نقل قول کردید، به قول آقای خارپشت، گویا با بمباران ایمیلی اعصابش را خورد کردی.

    یه کم محترمانه تر و با شخصیت تر برخورد کنید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  17. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (پنجشنبه 06 فروردین 94), maryam240 (دوشنبه 26 مرداد 94), meysamm (پنجشنبه 06 فروردین 94), sasha (پنجشنبه 06 فروردین 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.