به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 50
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 خرداد 94 [ 22:47]
    تاریخ عضویت
    1393-12-29
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    329
    سطح
    6
    Points: 329, Level: 6
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمی خواهم از همسرم جدا شوم؟؟؟چه باید بکنم؟؟لطفا راهنمایی کنین

    30 سال سن دارم و چیزی در حدود 6 سال پیش با همسرم آشنا شدیم.از طریق اینترنت دو سال تمام به هم دوست بودیم.تو این مدت خیلی لطف ها واسم کرد زحمت ها واسم کشید ومن عصبی بودم و پر خاشگر و هر با ناراحت میشد میگفتم زمان بگذره درست میشه و اونم حرفم رو قبول میکرد.همسرم شرایط خاصی داره پدرش فوت کرده و تنها با مادرش زندگی میکنه یه برادر داره که اون هم ازدواج کرده .وابستگی عاطفی روحی شدیدی نسبت به خانواده خودش داره البته نا گفته نمونه که واسه خانواده من احترام و ارزش زیادی قائل بوده.بعد دو سال تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.الان چیزی حدود 4 سال هست که ازدواج کردیم من از همون اول بنا رو بر مهاجرت به خارج گذاشتم و همسرم هم قبول کرد چیزی حدود 2 سال برای رفتن به اقدام کردیم اما نشد .تو این مدت من دوباره عصبی و پر خاشگر شدم.همین طور بیکار از کار.همسرو رو از لحاظ مالی ساپورت نمیکردم.البته بگم تا همین الان ما جدا از هم زندگی میکردیم یعنی حالتی مثل عقد.بعد از یه مدت برای کشور آلمان اقداک کردیم با هم رفتیم اما به دلیل زیاد بودن هزینه ها بعد 5 ماه مجبور به بازگشت شدیم .آخرین بار که اونجا دل همسرم رو شکوندم و اون گفت دیگه نمیتونم و الان چندمین باری که داری بهم قول میدی و این دفعه یه شرط بذار که اگه یه بار دیگه تکرار شد چه کار کنم؟؟من هم در کمال حماقت گفتم اگه شد تو برو!!!.متاسفانه دوباره بحثمون سر مشکلات مالی بالا گرفت .و من کنترلم از دست رفت و بهش توهین کردم.حدودا دو ماه از 5 ماه که اونجا بودیم از هم دور شدیم و فاصله گرفتیم و به قول همسرم هم تو این مدت تصمیمشو گرفته بو.بعد باز گشت به ایران حدود 20 روز پیش مثل قدیم اون برگشت خونه خودش پیش خانواده و من هم پیش خانواده خودم.یه هفتهای گذشت و نه اسمس ای و نه زنگی من به شدت احساسیم و یه روز تماس گرفتم و بهش گفتم که کارش دارم.بردمش بیرون باهش صحبت کردم و بهش گفتم من الان میخوا یم اینجا(ایران) بمونیم با هم خونه زندگی تشکیل بدیم و مثل بقیه یه زندگی نرمال داشته باشیم .اما اون جواب داد من باید فکر کنم .و دوباره تمام خصیصه های بد تو این چند سال رو یاد من آورد(من تو زندگیت هویتی ندارم.تو معنی زندگی مشترکو متوجه نمیشی وپولت پول خودته و....).و گفت من تا قبل از عید بهت خبر میدم .فردا شبش من باهش تماس گرفتم و گفتم اگه میشه بهم جواب بده که می خوای باشیم با هم و یا نه!!!میدونم حرف احمقانهای زدم و اون هم در کمال خونسردی گفت چند تا گزینه تو ذهنم هست و این پر رنگ تره.و هی میگفت ما دو تا آدم متفاوتیم .با هم فرق داریم من هم تحت تاثیر قرار گرفتم و شروع کردم به گریه کردن و التماس که لطفا به جدایی فکر نکن و.......اونم میگفت این طوری بهتره و...من بهش گفتم یه فرصت بده کوتاه من اصلاح میشم و اون گفت نمیشه یه ماه خوبی باز بد میشی و دیگه بهت اعتماد ندارم و.... گفت قبل از عید خبر آره یا نه رو بهت میدم.من حتی بهش پیشنهاد مشاوره دادم اما قبول نکرد.روز زن با یه دشته گل و جعبه شیرینی به دیدنش رفتم.برخورد خیلی سردی داشت و گفت نمیخام ببینمت !!کنارت استرس میگرم و.....بعد یکی دو روز به پدرم میل زده بود و تمام مشکلات خودش با من رو تو این 6 سال نوشته بود و در آخر نوشته بود که میشه بعد 6 سال به یه آدم دوباره اعتماد کرد.؟؟؟و چه باید کرد؟؟؟؟پدرم هم جوابشون رو خیلی محترمانه نوشتن ازشون دلجویی کردن و گفت بهتره که خانوادها با هم یه دیدار داشته باشن تا اگه قرار قول و قراری باشه این دفعه بین خانواده ها باشه.اما بعد یک روز به پدرم زنگ زد و دوباره تمام مشکلاتش رو عنوان کرد و با وجود این که پدرم گفت من از جانب پسرم قول میدم حرفشون رو قبول نکرد و گفت من تصمیمو گرفتم و نمی خوام باهش باشم .در آخر مکالمه هم پدرم گوشی رو به من داد که من صحبت کنم با ایشون و به من گفت من تصمیمیم رو گرفتم به تصمیم احترام بذاره .و من هر چی گریه کردم و خاهش کردم گفت قبل عید بریم و جدا شیم .من گفتم حداقل یه فرصت به من بده تا من بتونم اعتمادتو جلب کنم و اون معجزهای که می خواد بشه رو برات بیارم اما باز هم گفت من بهت اعتماد ندارم گفتم اگه من با پدرم صحبت کنم و پدرم بگن گه تا یه مدت 20 روز دیگه وقت بدی قبول میکن و گفت شاید اما چیزی عوض نمیشه من تصمیمو گرفتم و......من تو طول این مدت رفتم مشاوره و مشاوره نظرش این که یه جلسه پدر و مادرم برن و با مادرش صحبت کنن.من هم دارم تعغییرات اساسی درونم میدم اما دیگه حرف کار ساز نیست میدونم می خوام مغازه بزنم خونه بگیرم واسه اخلاق بدم پیش مشاوره دارم میرم.اما به هیج وجه نمی خوام ازش جدا شم.واقعا نمی خوام شکست بخورم.اگه ممکنه دوستی راهنمایی کنه بگه تو این وضیعت واسه بازگشتش چه کار کنم من از تمام کردهام پشیمونم سعی در جبرانش دارم.ممنون میشم.در ادامه باید بگم نه من دست بزن دارم.نه اهل دود هستم.

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما که پدر اون بنده خدا را درآوردی!

    چهار ساله ازدواج کردین هنوز یه اتاق اجاره نکردی برید سر زندگیتون

    اگر واقعا قصدت زندگی باشه و تغییر کرده باشی، فرصت داری، نگران نباش.
    خونه و کار و ... را آماده کن.
    درست می شه، به شرطی که رفتار شما هم درست بشه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. 8 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 25 فروردین 94), واحد (پنجشنبه 06 فروردین 94), مهرااد (شنبه 01 فروردین 94), محیا ناز (جمعه 29 اسفند 93), آخیش (شنبه 13 تیر 94), اقای نجار (پنجشنبه 06 فروردین 94), بارن (جمعه 29 اسفند 93), سوده 82 (پنجشنبه 13 فروردین 94)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 بهمن 97 [ 17:43]
    تاریخ عضویت
    1393-12-07
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    3,160
    سطح
    34
    Points: 3,160, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    45

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای saman63 همسر شما از دستتون دلخوره و همونطور که خودشون گفتن اعتمادشون و نسبت به شما ازدست داده اما به نظر بنده که تجربه مشابه ای داشتم راه هایی برای بازگشت همسرتان به شما وجود داره روی اخلاق و درون خودتون بیشتر کار کنید شرایط ازدواج رو فراهم کنید و باور داشته باشید که وقتی همسرتان به طور مکرر از شما رفتارهای خوب وبدون پرخاش ببیند این دلخوری وبی اعتمادی از ایشون گرفته میشه

  5. 2 کاربر از پست مفید bitabi man تشکرکرده اند .

    واحد (پنجشنبه 06 فروردین 94), بارن (جمعه 29 اسفند 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 خرداد 94 [ 22:47]
    تاریخ عضویت
    1393-12-29
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    329
    سطح
    6
    Points: 329, Level: 6
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    saman63

    ممنونم از دوستان عزیز بابت راهنمایهاشون .لطف کردین .فقط یه مقداری حرفهای منفی همسرم که تو طول این مدت زده بابت جدایی و اینها رو ذهنم تاثیر بدی می ذاره و منو فکری میکنه!!!به نظر دوستان غیر از تعغییر خودم و و چیز های دیگه الان بهترین کار چیه؟؟؟و کسی از دوستان مشاوره تلفنی خوب سراغ داره که بتونه آرومم کنه یه مقدار.؟؟
    با تشکر
    ممنون میشم

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    از خواندن پستتون خ غمگین شدم.

    جناب سامان شما "دل " همسرت رو خ شکوندی!

    وقتی خانمهایی مثل خانم شما با تمام وجودشون با تمامی شرایط سخت می سازند فقط یک دلیل دارند اونم

    دلگرمیشون به حضور شما و حمایتهایتونه. خودتون می دونین مرد خوب زیاده اما با تمامی کیسهاش شما رو انتخاب کرده. اما وقتی سر یک سری مشاجره دیگه قطعه ای از قلبش زو نمی زارین سالم بمونه و همه رو نابود میکنین دلش به چی خوش باشه!

    خ از خانمها با شرایط سخت کنار می ایند تنها در ازای دریافت حمایت و دریافت عشق از همسرشون.

    در تمامی متن شما من جز حسن از همسر شما ندیدم. ( خدایی خودتون جای همسرتون بودین حاضر بودین به این شرایط ادامه بدین!!) دوست من میگین دست به زن نداشتین اما روحیه اون رو که حسابی زدین و خرد کردین! گل خریدن و ..همه به شرطی خوبه که در مواقع حساس بتونین عشقتون رو بهش اثبات کنین. خانمها بیشتر از اینکه نیازمند کادو و گل و ..باشند محتاج توجه همسرشون هستند. بدونند که بتوانند از ارامش و قاطعیت و مقاومتش ارامش بگیرند.
    من درک میکنم شرایط شما رو که صد در صد از کمالگرایی شما ناشی میشه. خودم مدتی بین زمین و اسمون بودم به خاطر اپلای. میدونم اهداف ادم واسه ادم چقدر مهم هستند. من می فهمم چقدر سختی کشیدی

    دوست من وقتی یه شرایطی نمیشه وقتی تمام تلاشتو کردی. مدتی بخودت استراحت بده اصرار نداشته باش. هدف غایی هر تلاشی چیه!

    نمی خام دلسردتون کنم می خام عمق درد رو نشونتون بدم. اگر من جای خانمت بودم با تمام عشقی که به شما داشتم برنمیگشتم. ترجیح می دادم از دور دوستتون بدارم اما باز دوباره این شرایط سخت و ناثباتی شما رو تحمل نکنم.برای بدست اوردن دوباره همچین نعمتی که خ هم ارزشمنده اول باید ببینی خودتون می خاین تغییر کنین یا فقط می خاین دوباره ایشونو بدست بیاورین

    قول پدر شوهرشون چه مشکلی از ایشون حل میکنه وقتی مطمینه که این قولها فقط برای برگردوندنه ایشونه نه تغییر شرایط!


    به نظر من اولین قدم اینکه از همین الان نشون بدین که دارین اصلاح میشین. خ بی تابی نکنین. احساساتی برخورد نکنین. بهشون بگین مدتی دست نگه دارین نه اصرار داشته باشین برای جدایی نه زندگی. مدتی روی خودتون کار کنین. مطمینا همسرت ببینه داری عملا اقدام میکنی شاید دلش گرم بشه . خودت پیش مشاور برو. در مورد کمالگرایی مطالعه کن. سهم مشکلات و سهم عکس العملهای خودت رو بررسی کن. رفتارهای مناسب ممکن رو بشناس . خ رو خودت کار کن اگر میخای همسرت همچنان همسرت باشه.
    یه جلسه باهاش صحبت کن و بگو می خای فقط خودت رو اصلاح کنی و اونوقت خود اصلاح شدت رو هدیه ببر برای خانمت. دیگه مطمین باش نه وساطت کسی رو میخای نه چیز دیگری




    ببخشید من فقط خواستم مقداری از درد همسرتون رو از دید یک زن نشون بدم همین.



    اقای سامان این سایت مشاوره خصوصی هم داره که متخصصین برای شما پست می گذارند.میتوانید مشترک انجمن ازاد شوید

    http://www.hamdardi.net/payments.php

    ستون اخر

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331

    ویرایش توسط مهرااد : شنبه 01 فروردین 94 در ساعت 12:07

  8. 5 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    Deldar (شنبه 01 فروردین 94), واحد (پنجشنبه 06 فروردین 94), اقای نجار (پنجشنبه 06 فروردین 94), بارن (شنبه 01 فروردین 94), سوده 82 (جمعه 14 فروردین 94)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 خرداد 94 [ 22:47]
    تاریخ عضویت
    1393-12-29
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    329
    سطح
    6
    Points: 329, Level: 6
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم دوست عزیز عیدتون مبارک باشه تشکر از راهنمایی هاتون .من به هیچ وجه از انتقاد ناراحت نمی شم بلکه خوشحالم میشم.شما مشاوره تلفنی خوب کسی رو سراغ دارین چون الان ایام عیده و همه جا تعطیله میگم .فقط به عنوان راهنمایی در حال حاضر نحوه برخورد من با خانموم باید چطور باشه؟چون ایشون نه زنگ میزنه و نه اس ام اس و حتی واسه عید هم من بهشون یه اس ام اس تبریک فرستادم و در جواب فقط نوشتن سال نو مبارک و حتی به پدر و مادرم هم در حد اس ام اس یه تبریک گفتن فقط.و خوب من هم از اطرافیان شنیدم اگه مدتی به حال خودش باشه بهتره؟؟نظر شما چیه؟؟؟

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saman63 نمایش پست ها
    ممنونم دوست عزیز عیدتون مبارک باشه تشکر از راهنمایی هاتون .من به هیچ وجه از انتقاد ناراحت نمی شم بلکه خوشحالم میشم.شما مشاوره تلفنی خوب کسی رو سراغ دارین چون الان ایام عیده و همه جا تعطیله میگم .فقط به عنوان راهنمایی در حال حاضر نحوه برخورد من با خانموم باید چطور باشه؟چون ایشون نه زنگ میزنه و نه اس ام اس و حتی واسه عید هم من بهشون یه اس ام اس تبریک فرستادم و در جواب فقط نوشتن سال نو مبارک و حتی به پدر و مادرم هم در حد اس ام اس یه تبریک گفتن فقط.و خوب من هم از اطرافیان شنیدم اگه مدتی به حال خودش باشه بهتره؟؟نظر شما چیه؟؟؟

    اقا سامان بنظر من مشترک سایت بشین فعلا خوبه. متاسفانه من از مشاوره تلفی اطلاعی ندارم شاید سرچ کنین چیزی دستگیرتون بشه.

    اما به نظر من ترتیب یک دیدار توی یک رستوران یا کافی شاپ رو بدین. اصل و بنای این جلسه حول خود شما و تغییرات شما و برنامه های عملی برای تغییر اون بچرخه نه اصرار برای برگردوندن ایشون. اجازه بده ایشون متوجه بشه شما وابستش نیستی و دلبستشی و حاضری تغییر کنی و ارزش اون واستون زیاده.

    اجازه بدین بفهمه که حق داشته اذیت بشه. بهشون بگین یمدت تصمیم گیری رو به تاخیر بندازین. و شما تمام تلاشتون رو می کنین و اصراری هم فعلا ندارین و بهشون حق انتخاب میدین. سعی کنین خ تماس نگیرین. تمام کارهایی که برای رفاهش حاضرین انجام بدین بدون اغراق و با برنامه ( بدون قول الکی) بهش بگین

    در این تالار تاپیکهایی داریم برای کمک به اقایون واسه درک خانماشون. اگر پیدا کردم واستون قرار میدم. خود شما هم بگرد. خ تلاش کنین

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  11. کاربر روبرو از پست مفید مهرااد تشکرکرده است .

    واحد (پنجشنبه 06 فروردین 94)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 خرداد 94 [ 22:47]
    تاریخ عضویت
    1393-12-29
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    329
    سطح
    6
    Points: 329, Level: 6
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم و متشکر از پاسخ شما اما الان همسرم اصلا حاضر نیست منو ببینه و به گفته من حرف زدن ها و قول دادن های من واسش تکراریه !! پس باید در عمل بهش ثابت کنم.بازم لطف کردین و سپاس.

  13. کاربر روبرو از پست مفید saman63 تشکرکرده است .

    rechtfertigung (شنبه 01 فروردین 94)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saman63 نمایش پست ها
    ممنونم و متشکر از پاسخ شما اما الان همسرم اصلا حاضر نیست منو ببینه و به گفته من حرف زدن ها و قول دادن های من واسش تکراریه !! پس باید در عمل بهش ثابت کنم.بازم لطف کردین و سپاس.

    اقا سامان خودتون برین مشاوره و بطور غ مستقیم همسرتون رو در جریان تلاشهاتون قرار بدین کاملا اتفاقی



    در این راه صبور باشین

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  15. کاربر روبرو از پست مفید مهرااد تشکرکرده است .

    واحد (پنجشنبه 06 فروردین 94)

  16. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 فروردین 94 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-15
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    289
    سطح
    5
    Points: 289, Level: 5
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 29 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saman63 نمایش پست ها
    30 سال سن دارم و چیزی در حدود 6 سال پیش با همسرم آشنا شدیم... برای رفتن به اقدام کردیم اما نشد .تو این مدت من دوباره عصبی و پر خاشگر شدم.همین طور بیکار از کار.همسرو رو از لحاظ مالی ساپورت نمیکردم.
    حدودا دو ماه از 5 ماه که اونجا بودیم از هم دور شدیم و فاصله گرفتیم...
    یه هفتهای گذشت و نه اسمس ای و نه زنگی من به شدت احساسیم و یه روز تماس گرفتم و بهش گفتم که کارش دارم...
    در ادامه باید بگم نه من دست بزن دارم.نه اهل دود هستم.
    سلام سامان خان، موارد بالا متاسفانه همه نشون دهنده یک جوان 30 ساله ای است که ضمن اینکه به سن پختگی رسیده ولی بد پخته. نمیدونم کار عاقلانه چیه؟ میشه یک آجر رو دوباره خشتش کرد و از نو پخت یا باید اونرو با همون شکل قبول کرد و اگر خیلی کج و معوج شده دورش انداخت.

    ولی بهرحال شما به نظر من خودت از همه بهتر میدونی چکار باید بکنی. شما خودت یه پا مشاوری:

    نقل قول نوشته اصلی توسط saman63 نمایش پست ها
    باید در عمل بهش ثابت کنم

  17. کاربر روبرو از پست مفید rechtfertigung تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 01 فروردین 94)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا پسرا جواب منفی و میپذیرن؟؟؟چرابلد نیستن خانواده دختروراضی کنن!!!!!!
    توسط من او در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: دوشنبه 30 شهریور 94, 09:18
  2. چه زمانی باید به روانپزشک مراجعه کرد؟؟؟نظرتون چیه؟
    توسط parvaaz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 62
    آخرين نوشته: شنبه 03 مرداد 94, 13:35
  3. واقعا من پر توقعم؟؟منو از بزرخ فکری در بیارید لطفا
    توسط unknown144 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: شنبه 08 آذر 93, 17:42
  4. واقعا منو واسه ازدواج میخواد ؟؟؟لطفا راهنمایی فوری میخوام
    توسط ستیلا در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 175
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 آبان 92, 12:20
  5. خبرخوب یا بد؟؟مهریه 110سکه شد
    توسط پاییزان در انجمن حقوق ما...
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 اردیبهشت 91, 17:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.