دوس دارم بهم علاقه مند بشه

[elahenaz]

سلام
من یکسالی هست به پسری علاقمند شدم دوستش دارم اینو هم به خودش گفتم میدونه دوسش دارم ولی اون احساسی نداره بهم نه اینکه از من بدش میاد ولی میگه اون احساس دوست داشتنو ندارم من تقریبا ازش ناامید شدم که دوستم داشته باشه ولی خواستم اینجا مطرح کنم شاید کسی یه راه حلی داشته باشه

لطفا بگید چیکار کنم که بهم علاقه مند بشه

[آی تک]

سلام الهه ناز.


اول یکم از سن و سال خودت و این آقا،نحوه آشناییتون،تناسباتی که باید با هم داشته باشید بگو تا بهتر بتونیم نظر بدیم چون جواب اینا تو نظرمون دخیله.

حالا من بدون دونستن این چیزا میگم:

اول اینکه یه قانونی هست که میگه آویزون باشی گریزونه،گریزون باشی آویزونه

دوم اینکه اگه این آقا دلش با شما نباشه شما هر چقدرم گریزون باشی، آویزون و عاشقت نخواهد شد.

ولی اگه فرض کنیم ته دلش یه کوچولو علاقه به شما داره میشه یه کارایی کرد:

1-پسرای پخته تو روابط دوستی ،خیی زود پیشنهاد ازدواج نمیدن و اول سعی میکنن اون دختر رو تو موقعیت های مختلف محک بزنند تا دختر شخصیت واقعیشو نشون بده بعد اگه مناسب دیدن پیشنهاد میدن.پس شما هی به این آقا نگو بیا ازدواج کنیم.


2-تو روابط دوستی،اگه پسر از نظر سربازی و کار و تحصیلات شرایطش استیبل و خوب نباشه معمولا خیلی به ازدواج فکر نمی کنه هر چقدرم اون دختر با کمالات و با جمالات باشه بازم خیلی ریسک میخواد که بدون شرایط اولیه بخواد پیشنهاد ازدواج بده.پس ببین این آقا آیا شرایط ازدواج داره یا نه.چون بعضی پسرا هیچی ندارن ولی غرورش اجازه نمیده به دختر بگه به خاطر شرایط مالیم نمی تونم باهات ازدواج کنم و الکی میگه من اصلا اهل ازدواج نیستم یا حسی بهت ندارم(اینو عینا در مورد یکی از دوستام دیدم)


3-سعی کن تا حدودی خودتو به ایده آل هاش نزدیک کنی البته منظورم این نیست که از نظر اعتقادی و مسایل اساسی و پایه بخوای خودتو ییهو 360 درجه تغییر بدی.بلکه چیزای ساده و شدنی رو میشه تغییر داد.مثلا اگه از فلان اخلاقت خوشش نمیاد اونو اصلاح کن یا اگه تیپ و لباس خاصی رو دوس داره و تو هم میتونی انجامش بدی.


4-حتی اگه فکر و ذهنت همش پیش این آقاست خودتو لو ندهیعنی هر از گاهی الکی کلاس بذار همیشه دم دستش نباش مثلا هر وقت گفت بریم بیرون زود قبول نکن.بگو مثلا با دوستام یا مامانم میخوام برم بیرون.بذار بدونه که تو همش به فکرش نیستی و زندگی مستقل خودتو داری.


5-هیچ وقت عیبای ظاهری و رفتاریتو پیشش بزرگ نکن.مثلا نگو وای چرا من صورتم این شکلیه وای چرا اخلاقم این طوریه و...برعکس خودتو دوست داشته باش.واسه خودت عزت نفس داشته باش.مثلا بگو نمیدونم شوهر آینده من چه کار خیری انجام داده که قراره خدا همچین فرشته ای نصیبش کنه کوفتش بشه(البته این تیکه رو مزاح فرمودیم)


6-همش پیش این آقا نگو خواستگار دارم یا قراره خواستگار بیاد حتی اگه این جوری هم باشه باز خیلی نگو.چون این شگرد خیلی لوس و تکراری شده و این پیغامو به پسر میده که بیا منو بگیر


7-خوش تیپ،مهربون،با اطلاعات عمومی بالا باش.تو هر زمینه ای سعی کن اطلاعاتتو بالا ببری تا با خودش بگه به به چه دختری.شوخ و بانمک باش ولی به حدش و نه شوخیای بی حد و مرز.یجورایی از هنرای خونه داریتم واسش بگو مثلا بگو دستم بند بود نتونستم جواب پیامتو بدم داشتم خورش فسنجون درست میکردم (البته به شرطی که واقعا اهل خونه داری باشیا فیلم بازی نکنی دختر)


8-یه توصیه خیلی خیلی مهم:به هیچ وجه هیچ حدی از رابطه فیزیکی رو وارد رابطتون نکن حتی در حد دست دادن چون پسر رو نسبت به گذشته ات مردد میکنه.


موفق باشی الهه ناز

[elahenaz]

من 26 سالمه این اقا هم 27 ساله ما تو یه میتینگ دوستانه یکساله پیش باهم اشنا شدیم از همون وقت ازشون خوشم اومد با یه ترفندی از دوستانم شماره ایشونو گرفتم بهش پیام دادم و این شد باب دوستیمون ...

هم تحصیلات داره هم سربازی رفته و هم خداراشکر کار خوبی داره از نظر مالی مشکلی نداره قیافه هم در حد نرمال داره یبار بهم گفت اخلاقمون بهم نمیخوره بهش گفتم یه مثال بزن کدوم اخلاق خیلی فکر کرد ولی نتونست جواب بده فکر کنم الکی گفته یبار دیگه هم گفت من از این که الان مستقل و ازاد هستم راضیم احساس کردم منظورش اینه که با ازدواج محدود میشه خلاصه که هر دفعه یه چی جدید میگه

یبار گفت دوس دارم با اونی که میخوام ازدواج کنم چادری باشه ولی خب من مانتویی هستم بهش غیر مستقیم گفتم من اگه خواستگارم ازم بخواد چادر سر کنم اینکارو میکنم چون چادر مشکلی نیس از نظر اعتقادی مشکلی نداریم

وقتی میگه بریم بیرون سریع قبول میکنم میدونم نباید زود قبول کنم

میدونی ای تک عزیز یه جورایی تابلو شده که من میخوامش دوسش دارم اخه دیدم یکسال گذشت ولی هیچی تغییر نکرد

یه نکته ی دیگه اینکه بهم گفت از دخترا رَکَب خورده یا گولش زدن حالا من که واقعا باهاش صادقم ولی انگار بدجوری از قبلی ها زخم خورده این از شانس بد منه

ممنون که برام وقت گذاشتی آی تک عزیز

[maryam123]

سلام دوست عزیز

اینجور دوستی ها و اینجور روابط خارج از عرف بسیار بسیار خطرناکه و ممکنه شما رو به نا کجا اباد برسونه...همدردی با این نوع روابط مخالفه و در این مورد مشاوره نمیده.

ایشون اگر علاقه ای به شما داشته باشن، خودشون خیلی رسمی اقدام میکنن...نمیتونید اون اقا رو اجبارا علاقه مند کنید.

نتیجه این جور روابط باعث دلشسکتگی دل شما میشه و ایشون (همانطور که خودش میگه) علاقه ای به شما نداره و به محض پیدا کردن کسی که بهش علاقه داره شما رو با یک دل شکسته میذاره و میره....

کما اینکه خودش هم گفته علاقه ای نداره به شما و این یعنی هیچ تضمینی نیست....

موفق باشی و هوشیار....

[مهرااد]

سلام


الهه جان شما بقول خودت یکسال تلاش کردی بنظر من علاوه بر اسیب هایی که مریم جان اشاره کردن امکان این که نتوانی دقیقا به موردهای دیگه ات برسی و به انها فکر کنی هم زیاد است. مزید بر اینکه ممکنه دچار اسیبهایی از جمله مقایسه خاستگاران ایندت با این اقا و حتی باقی ماندن رد پاهای علاقه به این اقا بعد از ازدواج با شخص دیگری نیز بشوی

تا همین الان یکسال زحمت کشیدی. عزیم قلب ادم ظرفیتش محدوده. معمولا زخم بخوره خ دیر خوب میشه . پس بهتره بی محابا خرجش نکنی

جایی در مود تفاوت دختر و پسر در این نوع دوستیها م یخواندم که وقتی پسر می گوید قصد دوستی دارد نه ازدواج واقعا قصدش همین هست اما دخترها به این امید وارد این دوستیها می شوند که نظر پسر عوض شود حتی اگر پسر باز به انها بگوید که قصدش صرفا دوستیست باز دختر رویا پردازی میکند.


بنظر من شما به اندازه کافی فرصت داده اید . بیشتر از این فرصت دادن این نیاز در شما " که خواسته شوید" و برای بدست اوردنت تلاش کنند خدشه دار می شود .

فراموش نکن اقایون مثل خانمها نیستند انها اگر دغدغه از دست دادن شما رو داشته باشند حتما اقدام میکنند ( اگر به این قضیه جدی فکر کنند)

در ضمن من منکر ازدواجهایی که بر مبنای شناخت قبلی رخ میده نیستم اما باید مد نظر داشته باشی که این نوع ازدواجها هم اصول خودشون رو دارند وگرنه اسیبی که ادم میبینه زیاد هست

و یه توصیه کوچولو: در مورد این اقا رویا پردازی نکن. همیشه به ایشون فکر نکن. حاصل این تفکرات همش بزرگنمایی هست و مانع شناخت کافی میشه

[elahenaz]

مریم عزیز ممنون خودم که در این مورد کاملا ناامید شده بودم گفتم بیام اینجا مطرح کنم شاید کسی از تجربیاتش که موفق هم بوده برام بگه

مهراد دقیقا همینطوره من به این امید یکسال باهاش موندم که بتونم نظرشو عوض کنم چون گفتم به مرور زمان شاید نظرش تغییر کنه
ممنون

[مهرااد]

مریم عزیز ممنون خودم که در این مورد کاملا ناامید شده بودم گفتم بیام اینجا مطرح کنم شاید کسی از تجربیاتش که موفق هم بوده برام بگه

مهراد دقیقا همینطوره من به این امید یکسال باهاش موندم که بتونم نظرشو عوض کنم چون گفتم به مرور زمان شاید نظرش تغییر کنه
ممنون

الهه ناز عزیز

شاید من کاربر مناسبی برای پاسخ به شما نباشم ( تجرد و سن33) اما این را می دانم که معمولا همیشه خاستگار داشتم ( معمولا ادمهای خ خوبی هم بودند جای افتخار نیست. اشتباه برداشت نشه)

و یکی از دلایلش معمولا حفظ فاصله ای بوده که با اقایون داشتم . ( خ مهربان هستم. اخیرا ارتباطاتم خ بیشتر شده. اما مهربانی و احساساتم را کنترل میکردم و اگر می خواستم صرف کنم اقایون در اخرین مرحله بودند . اخیرا سعی کردم مهربان تر باشم )

دوست من مطمین باشین اقایی که دوست شما هستند تا حدی از محبت شما مطمین هستند از دید من فاصله تان را روز به روز بیشتر کنین.

شما در خطر جدی تری هستین و انهم عدم تفکر و امادگی لازم برای فکر کردن به موراد دیگه. صرف هزینه احساسی برای دیگران و عدم دیدن بازخورد مناسب سرخوردگی میاره. اینم برای ما خانمها که خ خ حساس هستیم.


اصلا همین الان این احتمال را بدهین که ایشون فردا با دختر دیگری ارتباط برقرار کنند.

ارتباطات برای یک دختر خ مهمه. اگر این محیطی که هستی خ کیس مناسب ندارین سعی کنین زمان کمتری اینجا باشین و هم دوستان بیشتری پیدا کنین هم فرصت بیشتری. تازه فاصله گرفتن از این اقا بر جذابیت شما خواهد افزوود شک نکن

[شیدا.]

هم تحصیلات داره هم سربازی رفته و هم خداراشکر کار خوبی داره از نظر مالی مشکلی نداره قیافه هم در حد نرمال داره یبار بهم گفت اخلاقمون بهم نمیخوره بهش گفتم یه مثال بزن کدوم اخلاق خیلی فکر کرد ولی نتونست جواب بده فکر کنم الکی گفته
چه الکی چه راستکی، می خواسته بگه من تمایلی به ازدواج با شما ندارم. مهم اینه.

یبار دیگه هم گفت من از این که الان مستقل و ازاد هستم راضیم احساس کردم منظورش اینه که با ازدواج محدود میشه خلاصه که هر دفعه یه چی جدید میگه
الان با خودش می گه به هر زبونی به الهه می گم قصد ازدواج باهاش ندارم، چرا متوجه نمی شه و دست برنمی داره !!!
دنبال یه راهی می گرده که شما را متوجه کنه که نمی خواد باهات ازدواج کنه.

یبار گفت دوس دارم با اونی که میخوام ازدواج کنم چادری باشه
بیچاره هر چی به ذهنش می رسه می گه، شاید شما بالاخره بپذیری که دختر مورد نظرش نیستی.
ولی خب من مانتویی هستم بهش غیر مستقیم گفتم من اگه خواستگارم ازم بخواد چادر سر کنم اینکارو میکنم چون چادر مشکلی نیس از نظر اعتقادی مشکلی نداریم

وقتی میگه بریم بیرون سریع قبول میکنم میدونم نباید زود قبول کنم

میدونی ای تک عزیز یه جورایی تابلو شده که من میخوامش دوسش دارم اخه دیدم یکسال گذشت ولی هیچی تغییر نکرد

یه نکته ی دیگه اینکه بهم گفت از دخترا رَکَب خورده یا گولش زدن
حالا من که واقعا باهاش صادقم ولی انگار بدجوری از قبلی ها زخم خورده این از شانس بد منه
عزیزم ایشون شما را نمی خواد. خوشش نیومده، به دلش ننشستی، دختر دیگه ای توی ذهنش هست یا ... اصلا هم دلیل بد بودن شما نیست. با چادری شدن و مهربون بودن و ... هم چیزی تغییر نمی کنه. این کارت باعث می شه عزت نفست آسیب ببینه. دیگه بیشتر از این خودت را کوچیک نکن و به دست و پای اون بنده خدا هم نپیچ.

ممنون که برام وقت گذاشتی آی تک عزیز

پیشنهاد من این هست که به ایشون واضح (طوری که غرور و شخصیت خودت هم زیر سوال نره)
بگی که من فکر می کردم این رابطه به قصد آشنایی برای ازدواج هست،
با توجه به این که توی این یک سال نتونستیم به نتیجه برسیم، من می خوام رابطه ام را با شما تمام کنم.
بعد هم دیگه رابطه ات را (همون رابطه دوستانه که می گی) تمام کن.
دیگه هم باهاش بیرون نرو و ارتباط نداشته باش.

اگر شما را بخواد، بعد از مدتی سر و کله اش پیدا خواهد شد و اون موقع باید بگی که فقط رابطه رسمی را می پذیری (خواستگاری و ... ).
چون هر شناخت و ... لازم بوده یکسال فرصت داشتید.

اگر هم پیداش نشد که هیچ.

[elahenaz]

مهراد عزیز شما که خواستگار زیاد داری چرا ازدواج نمیکنی ؟یا ازدواج را دوس نداری؟

من متاسفانه خواستگار ندارم حتی کمتر از انگشتهای دستم داشتم
دلم میخواست هرجور شده این اقا را به خودم علاقه مند کنم اخه از هر نظر من فکر میکنم باهم تناسب داریم
احساسی هستم زیاد من الان هم که امیدی به این اقا ندارم خیلی غمگینم هیچ انگیزه ای برای هیچ کار ندارم

من دلم میخواد ازدواج کنم ولی شانسم تا این سنی که دارم برای ازدواج کم بوده


شیدا جان ممنون از دیدگاهی که گذاشتید سعی میکنم بعد عید حتما بهش بگم

[مُحَـمَّدرِضـا]

سلام
من به عنوان یک پسر نظرم رو بگم اگه اجازه بدین...
اون با شما توی رابطه‌ئ دوستیه فقط همین،
شروع رابطه از سوی شما بوده و اون بارها گفته که قصد ازدواج نداشته پس این دلیل خوبی برای توجیه برخی اتفاقات میشه،
تا زمانی که شما در دسترس باشین اون شما رو می بینه چه اشکالی داره مگه... این یه رابطه‌ی دوستیه...
دوستی..! رابطه‌ای که شرایط خاص خودش رو داره اما در اکثر موارد به نفع پسران تموم میشه،
اگر با هم ارتباط نزدیکتری داشته باشن در اکثر موارد این خانم‌ها هستن که ضربه می‌خورن،
تمام آقایونی که رابطه‌های دوستی دارن این رو یا تجربه کردن یا در آینده تجربه خواهند کرد،
من نمی‌گم کسی که رابطه‌اش رو بادوستی شروع می‌کنه آدم بدیه اما این گونه روابط شرایط خاص خودشون رو دارن...،
به شخصه اگر بنده با دختری رابطه داشته باشم و قصدم ازدواج نباشه حتی اگر بعداً علاقه‌مند بشم و بخوام با ایشون ازدواج کنم حتماً حدود روابطی رو که داشتیم رو مرور می‌کنم اگر رابطه‌مون نزدیک بوده باشه این شرایط رو برای من سخت میکنه تا جایی که فکر بدبینی به دختر خانم در زمینه روابط قبلی‌اش بزرگ و بزرگتر میشه. ظاهراً ایشون اعلام کرده از رابطه قبلی خودش ضربه خورده پس شما شک نکن که ایشون هم بد بین میشه در آینده...

قطع رابطه شما بهترین کاره به گونه‌ای که در آینده ایشون بتونن به شما دسترسی پیدا کنن(یه موقع دیدی پشیمون شد) که بهترین حالتش همون ایمیل، شبکه اجتماعی یا هر چیزی که احتمال مزاحمت توش خیلی کم باشه.
همون پیشنهادی که دوستان میدن... جدایی.
ما مردها باید انتخاب کنیم نه اینکه انتخاب بشیم البته این پوسته‌ی ماجراست و به قول دکتر مجد انتخاب اول با خانم هست، اون میگه این خانمه که بعد از جلب شدن نظرش با رفتارش اجازه میده که آقا برای شروع آشنایی اقدام کنه ولی مردان فکر می‌کنن که انتخاب با اونها بوده :)

ببخشین اگر پر حرفی کردم
نظراتم یک راهکار نیست بلکه سعی شد بگم اگر من بودم چه فکر می کردم شاید کمکی بشه.