طلاقش بدم یا ادامه بدم ؟

[پسربدشانس]

سلام
من امیرم 29 سالمه و نامزدم 25 سالشه
ازدواج سنتی داشتیم راستش من قبل همسرم یه رابطه عاطفی شدید داشتم که منجر به جدایی شد یعنی رک بگم دوست دختر داشتم که در حد جنون دوستش داشتم ولی بعد سه سال ایشون با یک پسر دیگری ازدواج کرد و من یه شکست عاطفی شدیدی خوردم
راستیتش نامزد فعلی من به زیبایی عشق قبلیم نیست و منم رک بگم به دلم نمیشینه یعنی با اون مقایسه میکنم اصلا قابل مقایسه نیست برا همین هیچ احساسی بهش ندارم از طرفی هم خانوادش خیلی خسیس هستند و تو مراسمات هیچی برا من نمیگیرند و این باعث میشه پیش خانوادم سرخورده بشم و از اون طرفم بسیار پول دوست هستند چندبار بهش گفتم بیا جداشیم قبول نکرد بهش گفتم بهت هیچ حسی ندارم ولی اون اصلا قبول نمیکنه موندم چیکار کنم؟

[elahenaz]

ازدواج مگه خاله بازیه که الان فهمیدی که دوسش نداری مگه اون اول که رفتی خواستگاری ایشون ندیدی که ظاهرش به قشنگیه عشقتون نیس؟؟؟؟؟؟؟یکم منظقی تر فکر کنید این رفتارا خیلی بچه گانه اس
بحث خسیس بودن یه بحث جداس چون شما فعلا مشکلتون ظاهر همسرتونه

[پسربدشانس]

ازدواج مگه خاله بازیه که الان فهمیدی که دوسش نداری مگه اون اول که رفتی خواستگاری ایشون ندیدی که ظاهرش به قشنگیه عشقتون نیس؟؟؟؟؟؟؟یکم منظقی تر فکر کنید این رفتارا خیلی بچه گانه اس
بحث خسیس بودن یه بحث جداس چون شما فعلا مشکلتون ظاهر همسرتونه

اخه علاوه بر ظاهرش اصلا جور هم نیستیم مخالف هم فکر میکنیم من میگم بیا جدا شیم میگه نه

[elahenaz]

عقد کردید؟
بهتر نیس قبل از جداشدن یه بار برید مشاوره؟

[meysamm]

وقتی هنوز به عشق قبلیت فکر میکنی نباید سراغ کس دیگه ای می رفتی.
وقتی از ظاهر و طرزفکر طرف مقابلت مطمئن نیستی نباید عقدش میکردی.

در هرصورت اختیار با شماست .
میتونی مهریه اش رو بدی و ازش جدا شی.
مشکلت چیه ؟

[پسربدشانس]

مشاوره نمیاد مشکل من اینه که نمیخوام مهریه بدم از طرفی هم میترسم ابروم بره راستش من زیادی محافظه کارم عقد ما خیلی سریع اتفاق افتاد چطور بگم یه جور جبر تاریخی باعث شد عقد کنیم الانم موندم میترسم ادامش بدم چون دوس ندارم بیشتر از این پیچیده بشه ولی اون اصلا حاضر نیست جدا بشه همه هم بهم میگن من دارم اشتباه میکنم دختر یکی یدونه یه خانواده ثروتمند ، چیزی که اولش برا من جذابیت داشت یعنی برا خانوادم بیشتر من از طبقه پایین جامعه هستم ظاهرشم بد نیست فقط نمیدونم چرا به دل من نمیشینه راستش اگه طلاقش بدم کارمم از دست میدم چون برا اقوام نزدیک نامزدم کار میکنم حقوق خوب و پست عالی ، تو بد جایی گیر کردم 350 تا سکه ابروم کارم همه چیزم بسته با این زندگیه در ضمن خودمم زیاد آش دهن سوزی نیستم

[meysamm]

زرنگ بازی ؟!

با زندگی یه نفر داری بازی میکنی و نگران از دست دادن پول و کار و آبروت هستی؟

بدشانس بودن یه درده، بی فکر و بی وجدان بودن یه درد دیگه.

[sepanta1990]

سلام
شما خدا بهتون شانس داده ویک لقمه آماده ای رو گذاشته دهنتون. حالا میخوایین درش بیارین بندازین دور.
ناشکری نکنید.

[SOGAND.]

مشاوره نمیاد مشکل من اینه که نمیخوام مهریه بدم از طرفی هم میترسم ابروم بره راستش من زیادی محافظه کارم عقد ما خیلی سریع اتفاق افتاد چطور بگم یه جور جبر تاریخی باعث شد عقد کنیم الانم موندم میترسم ادامش بدم چون دوس ندارم بیشتر از این پیچیده بشه ولی اون اصلا حاضر نیست جدا بشه همه هم بهم میگن من دارم اشتباه میکنم دختر یکی یدونه یه خانواده ثروتمند ، چیزی که اولش برا من جذابیت داشت یعنی برا خانوادم بیشتر من از طبقه پایین جامعه هستم ظاهرشم بد نیست فقط نمیدونم چرا به دل من نمیشینه راستش اگه طلاقش بدم کارمم از دست میدم چون برا اقوام نزدیک نامزدم کار میکنم حقوق خوب و پست عالی ، تو بد جایی گیر کردم 350 تا سکه ابروم کارم همه چیزم بسته با این زندگیه در ضمن خودمم زیاد آش دهن سوزی نیستم

خوبه خودت میگی اش دهن سوزیم نیستی!!! حالا به فرض طلاقش بدی بعدش میشی یک پسر مطلقه!! تازه الانم که شانس باهات همراه بوده خونواده و خود همسرت ازت

بالاترن!! بعد طلاق چه جور موقعیت ازدواجی فک می کنی برات پیش میاد؟؟!!!

همیشه که شانس همراه ادم نیست!!

تازه جدا از این بحثا به این فکر کن که چوب خدا صدا نداره..

الان به جای فکر طلاق دادنو این بحثا بشین به این فک کن که چی کار کنی تا زندگیت روبه راه بشه..می تونی خواسته هاتو به خانومت بگی تا انجام بده بعد شاید از دوست دختر قبلیتم

برات جداب تر باشه..

مهم ترین کارهم اینه که هرجور شده راضیش کنی و مشاوره حضوری ببریش تا خود مشاوره با جفتتون صحبت کنه

[Mr DaNi]

یه چیز مردونه میخوام بگم ولی میدونم خانوم ها ناراحت میشن ولی اشکال نداره.من خودم اینطوریم.
یه مرد مثل یک زن نیست البته نمیدونم شاید خانومها هم اینطوری باشن.اگه از یه خانوم خوششون نیاد یا بعبارتی به دلشون نشینه دیگه نمیشینه.
بعضی وقتها پسرها تو یه موقعیتی گیر میکنن و برای نشکوندن دل یه دختر یا اصرار خانواده یا عذاب وجدان یه رابطرو ادامه میدن و حتی ممکنه برای ناراحت نکردن دختر تا ازدواج هم پیش برن.بعضی ها هم فک میکنن بعدن یه چیزایی رو عوض میکنن ولی وقتی تو موقعیت قرار میگیرن میبینن نمیشه.همینجور ادامه میدن و رابطرو از رو همین موارد عذاب وجدان و دل سوزی ادامه میدن تا میافتن تو ازدواج و...
من فکر میکنم همه آقایون اینجوری باشن و اگه یکی به دلشون نشینه دیگه نمیشینه و اگر هم ادامه بدن یه جسم بیروح میشن و خودشون رو ول میکنن.و دوست دارن تنها باشن بیرون به زور میرن و و و
خانومه هم نشونه هاشو میبینه ولی بازم ادامه میده.
من نمیدونم راه حلش چیه.حالا که افتاده تو ماجرا باید ادامه بده؟
حتی اگه طرف یه هلو یا چمیدونم به قول دوستان تمام زندگیه پسره از این خانوم باشه.
اون مردهایی که بعد از ازدواج با خانومشون به مشکل میخورن شامل مورد بالا نمیشن چون اینا اول خانومشون به دلش نشسته ولی مشکلات باعث فاصله اونها از خانومشون شده که بعد از کم شدن مشکلات بازم در کنار همسرشون هستن.
اگه میشه آقایون دیگه هم نظر بدن