با سلام دختر زیبایی هستم که ترم آخر لیسانس از دانشگاه دولتی هستم
اجتماعی هستم و خیلی. از اطرافیانم دوستم دارن
اما مشکلی دارم که باعث ناراحتیم شده و رویاهامو نابود شده میبینم و گاهی فکر میکنم تحقق همه آرزوهام نصیب دیگران میشه و من فقط باید حسرت بخورم
21 سالمه و اکثر دوستام و حتی دختراهای کوچکتر فامیل ازدواج کردند
تو شهر ما رسم هست که اول مادر پسر به خونه دختر میاد و دختر رو میبینه و اگر پسندید دوباره تماس میگیره
جالبه که تمام خواستگارهام بعد از یکباراومدن دیگه تماس نمیگیرن
از نظر مالی و خونوادگی متوسط رو به بالا هستیم
وقتی خودمو با دوستام مقایسه میکنم میبینم من حتی از اونا سر تر هستم از نظر ظاهری اما اونا هزارتا خواستگار که همش اصرار و خواهش کردن و بلاخره یکیشون مورد قبول واقع میشه
اما من که همشون با یکبار دیدنم میرن و پشت سرشون رو نگاه نمیکنن
رفتار من و مادرم هم موقع اومدنشون بسیار متین و مودبانه هست اما نمیفهمم مشکل چیه
انگار سرنوشت برام نوشته که هر آرزوی دارم باید اول کلی حسرت نداشتنش رو بکشم بعد که دیگه خسته شدم و دیگه مثل اول برام مهم نبود بهش برسم
آرزوی ازدواج کردن ندارم چون تو خونه پدرم هیچ مشکل و ناراحتی ندارم
اما منم دلم میخواد مثل بقیه دوستام مورد توجه قرار بگیرم و ببینم که یه دختر دوست داشتنی و خواستنی هستم
علاقه مندی ها (Bookmarks)