به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array

    Brick بحث و بهانه گیری های همسر من (( لطفا شما قضاوت کنید ... ))

    با سلام خدمت همه دوستان عزیز ...

    والا نمی دونم از چی بگم و از کجا بگم ....!!!

    مدتی است که بنده رفتار خودم را با همسر م تغییر دادم و خیلی بهترش کردم

    مثلا در صدا کردن ایشان لحن محبت آمیز به کار میبرم ...

    خیلی بهش احترام میزارم و .....

    ولی هنوز که هنوز شاهد بهانه گیری های افراطی ایشون هستم

    و اکثر این بحث ها دقیقا در روزی مثل جمعه یا روز تعطیل که من خونه هستم

    و پیش هم هستیم اتفاق می افتند .

    =======================================

    نمی دونم چرا حس میکنم همه جوره میخواد چاک من بگیره !!!!

    انگار میخواد تو هر چیزی من خفه خون بگیرم !!!

    اصلا دلش نمیخواد من با خانواده م رفت و آمد کنم !!!

    اگه زنگ بزنم خونمون و با مادرم صحبت کنم ، توش یه چیزی در میاره !!!



    چند وقت پیش یه اتفاقی افتاد که من کمی با مادرم بحث م شد

    خلاصه عصبانی شدم و گفتم مدتی زنگ ش نمیزنم ....

    آقا هر روز که میگذشت و من میخواستم برم پای تلفن ، به نوعی با تمسخر

    من تحریک میکرد و میگفت :

    هیشکی ندیدم مثل خودم بتونه تنهایی دوام بیاره و زنگ نزنه

    تو نمیتونی زنگ نزنی برو عزیزم برو زنگ تا بزن ....


    ===============================================

    اگه پشت تلفن بگم مثلا وای رفتیم بیرون 100 تومن شیر خشک خریدم برای

    دو هفته بچه ، این قدر پوشک خریدم

    اینقدر نفقه اون یکی ریختم بحساب ....

    یه بحث درست میکنه که چرا به مامان ت گفتی 100 تومن شیر خشک خریدم ....

    من خوشم نمیاد ، من دوست ندارم ....


    نمی دونم چرا حس میکنه این بچه را از خونه باباش اورده !!!


    و من نباید هیچ چیزی بهش بگم ....

    یا سریع جبهه گیری میکنه و میگه : خرج اون بچه ت هم هست ...

    خوب اونم براش نفقه میریزی ...

    تازه اون که بجز نفقه ش پول مدرسه غیرانتفاعی و لباس شب عید و ... هم هست

    و بیشتر از این خرج داره .


    ========================================

    دیشب سر یه پولی دارم با پدرم درد دل میکنم

    تو حرفام بی هیچ چیزی گفتم : قسط این خونه ماهی یانه 400 تومن با 2 تا قسط

    دیگه م میشه 1/500/000 تومن و ...

    بعدش بحث راه انداخته که چرا حرف قسط خونه را زدی ....


    بعدشم سریع گوشی را بر داشته و به مادرش میگه که سهم ارث من الان بدید

    من میخوام وام این خونه را تصفیه ش کنم ....

    بهش میگم برا چی به مادرت زنگ زدی ؟؟؟

    تو با این کارت داری من خراب میکنی !!!!!

    با این کارت اونا فکر میکنند من حرفی میزنم یا پرداخت نمیکنم ....



    میگه من نمی خوام زیر منت تو باشم ....

    خونه که از خودم این وام شم میخوام خودم تصفیه کنم تا اینقدر نگی قسط میدم

    قسط میدم ...


    ========================================

    آخر هفته میگم کارتا بکن بریم خونه پدر و مادرم هم دور هم باشیم

    هم تو خونه تنها نیستیم که بحث راه بیفته ...

    میگه : وای چقدر تو میخوای دور بری ...

    تو نمیتونی تو خونه برا خودت باشی ؟؟؟

    بگی بشین تو خونه -- مگه اونجا چه خبره ؟؟؟

    ول کن هی بنزین - هی بنزین بزن و دور برو .....

    بهش میگم : عزیز من از شنبه تا پنجشنبه که من سر کارم تو خونه

    یه جمعه هم که این بچه میاد من ببینه بشینیم تو خونه ؟؟؟؟

    میگه : ول کن بابا -- آخه خونه بابات حال نمیده !!!

    بریم کی یا ببینیم ؟؟؟

    بشین تو خونه پول بنزین تم بزار تو جیب ت و یکم اقتصادی فکر کن ....

    ===========================================

    اگه تلفنی با مادرم بحثی از همسر سابق م بوسط بیاد

    یه بحث و مشاجره داریم که چرا هر موقع با مادرت تلفنی صحبت میکنی

    باید اسم اون م وسط بیاد ....

    میگه : من موندم اگه بهت خیانت کرد و طلاق ش دادی چرا دیگه اسم ش وسط میاد

    حالا این مورد را بهش حق میدم میگم شاید حساس - حسادت زنانه داره

    و .... خلاصه خودم محکوم میکنم که شتباه از ما هست و ما نباید اسمی از

    همسر سابق م به وسط بیاریم



    ولی اخه نمی فهمم چرا خودش با همسر سابق من بصورت تلفنی و اس ام اس ی

    در تماس هست ....!!!

    هر چی بهش میگم اینکار اشتباه تیشه به ریشه زندگی مون داری میزنی ....


    میگه نه !!!!

    من احساس میکنم ساده س - احساس میکنم زن خوبی یه ....


    و دوباره میبینم که با هم صحبت کردند و بهم پیام دادند .

    هرزگاهی به شوخی میگه میزاری من برم خونه ش ؟؟!!!!

    با لحن شوخی میگه !!!

    ولی معلوم که بدش نمیاد این اتفاق بیفته .....


    ===================================

    نمی دونم این بچه بازی یا چیه در میاره ؟؟؟؟

    نمی دونم دنبال چی میگرده ؟؟؟

    ===================================
    چند هفته گذشته تو یه بحثی بهم گفت :

    من زندگی دومم هست ....

    توقع داشتم خیلی بهتر از این ها باشه ...



    منم بهش گفتم چیکار کنم دیگه برات ؟؟؟؟؟

    نمیگم کولاک کردم

    ولی اون چیزی که از دست م بر اومده را برات انجام دادم .... !!!

    ===================================

    دیروز یه چیزی گفت من بفکر فرو رفتم ....

    پشت گوشی با مادرش بد حرف زد ، بهش میگم چرا اینجوری صحبت میکنی

    میگه دلم میخواد باهام قهر کنه ....



    بنظر شما اینکار چه حرف چه معنایی میتونه داشته باشه ... ؟؟؟
    ویرایش توسط tanhaei : شنبه 23 اسفند 93 در ساعت 10:14

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    بنده خدا همسرتون! من كه نمي تونم در اين حد صبور باشم ...
    آقاي تنهايي واجبه كه نقش يه خبرنگار واسه خونواده پدريتون رو بازي كنين؟! اگه انقدر گزارش هاي ريز ندين چه مشكلي پيش مياد؟

    در مورد قسط خونه: چه طوري به اين فكر مي كنين كه مبادا جلوي خونواده همسرتون جلوه بدي پيدا كنين ... ولي به اين فكر نمي كنين كه همسرتون جلو خونواده شما چه جايگاهي پيدا مي كنه؟؟

    حسادت زنونه لغتيه كه شما ساختين. اگه جايگاه ها عوض ميشد اونوقت اسمش ميشد غيرت و شما حق هر برخوردي داشتين ...

    براي همسرتون هم به اندازه خودتون حق قائل ياشين. يا بهتره بگم آنچه بر خود ميپسندي براي او بپسند ...




    پي نوشت: من تصور مي كنم ارتباط همسرتون با همسر سابق، يه جور واكنش دفاعيه نسبت به زني كه انقدر تو زندگي پررنگش كردين ... نگران عواقبشم
    ویرایش توسط setare_000 : شنبه 23 اسفند 93 در ساعت 13:34

  3. 7 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    bichare22 (شنبه 23 اسفند 93), tanhaei (شنبه 23 اسفند 93), گیسو کمند (سه شنبه 26 اسفند 93), واحد (دوشنبه 25 اسفند 93), آنیتا123 (یکشنبه 24 اسفند 93), اقای نجار (چهارشنبه 27 اسفند 93), بارن (شنبه 23 اسفند 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    خانم ستاره ممنون که نظر دادید ...

    ولی کجای حرف هام یکطرفه بود ؟؟؟

    بابا آدمی زاد یه وقت هایی از یه چیزی خسته میشه -- کم میاره

    تو صحبت کردن که حرف حرف میاره ....


    ایشون میخواد حسابی چاک کار من بگیره ...!!!


    بعد از یک هفته میخوام برم خونه پدرم یه سری بزنم این کار یک طرفه ....

    وقتی میخوایم بریم اونجا --- هزار و یک بهانه میاره ....


    یه بار میگه داماد تون اونجاست من میخوام لباس راحت بپوشم روم نمیشه

    یه بار میگه این پول بنزین بریز تو اون جیب ت ....

    یه بار میگه ول کن میخوای بری چیکار ؟؟؟؟

    یه بار میگه حالا وای دوباره میریم من باید ظرف های اونا را هم بشورم

    یه بار میگه ول کن آخه اونجا خوش نمیگذره ...

    بهش میگم باشه پس کاراتا بکن بریم خونه پدر خودت

    میگه ول کن بابا اینهمه راه بریم چیکار -- اخه بریم چیکار کنیم ؟؟؟

    بگی بشین تو خونه .....!!!!

    میگم مگه هر کی میره خونه پدر و مادرش میره کار خاصی میکنه

    بابا بریم یه سری بهشون بزنیم ....
    ====================================

    فقط حرف ش اینه بشین تو خونه .....

    خانم ستاره

    من از شنبه تا پنجشنبه از 6 صبح تا 6 عصر سر کارم

    بعدازظهرها هم بیشتر پیش ایشون هستم

    خواهر من یه جمعه را من دارم که برم بیرون .....

    یه جمعه را دارم که برم خونه پدرم -- خونه پدرش ...

    آخه همش که تو خونه نمیشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    سریع م دلیل بیخود میاره که :

    من فکر جیب تو را میکنم و میگم تو خونه بشینیم .....


    ===================================

    دو سه هفته پیش پنجشنبه پیام داده دلم گرفته - اعصاب م خرده

    خداوکیلی سریع مرخصی گرفتم رفتم دنبالش

    ناهارخریدم و رفتیم طبیعت لب رودخانه ....

    خانم رفت عقب ماشین نشست ..!!!

    خلاصه اومد بچه را بندازه بالا سر بچه خورد تو دستگیره بالای در ماشین

    بچه لیسه کرد !!!

    شروع کرده به چرت پرت گفتن :

    وای چقدر بگم من نبر بیرون

    چقدر بگم بزار من بتمرگم تو خونه ....

    آخه این م ماشین تو داری (( ماشین من پژو )) بابا یه پراید بخر عقب ش

    جا داشته باشه

    ببین چه استنباط هایی میکنه !!!!

    یعنی خداوکیلی مرده پژو از هر لحاظ اندازه یه پراید نیست .... !!!؟؟؟

    اصلامن همون موقع کوپ کردم ....


    خوب اینم از بیرون رفتن و وقت گذاشتن برای ایشون ....

    ====================================

    من احساس میکنم ایشون نیمخواد من با کسی تقسیم کنه

    نه با بچه م

    نه با پدر و مادر و خانواده م

    فقط و فقط برای ایشون و مال ایشون باشم ....

    و این بدترین نوع دوست داشتن .....


    دوست داشتن افراطی .....

    دلش میخواد من با همه قطع رابطه کنم ....................!!!!!!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط setare_000 نمایش پست ها
    پي نوشت: من تصور مي كنم ارتباط همسرتون با همسر سابق، يه جور واكنش دفاعيه نسبت به زني كه انقدر تو زندگي پررنگش كردين ... نگران عواقبشم

    نگران عواقب شم یعنی چی ؟؟؟؟


    ممکنه بیشتر توضیح بدید !!!!؟؟؟؟
    ویرایش توسط tanhaei : شنبه 23 اسفند 93 در ساعت 13:58

  5. کاربر روبرو از پست مفید tanhaei تشکرکرده است .

    bichare22 (شنبه 23 اسفند 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 01 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1393-3-17
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,664
    سطح
    62
    Points: 8,664, Level: 62
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 56 در 36 پست

    Rep Power
    26
    Array
    شوهر درونگرا خانم برونگرا...چه شود!!!

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    اتفاقا برعکس گفتین ... شوهر برونگرا و زن درونگرا

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    انصافا تو قسمت اول صحبتاتون جوري صحبت كردين كه تقصير شما بيشتر به چشم اومد.
    در مورد اون قضيه بيرون رفتنتون راستش خندم گرفت.
    دوستان راست مي گن شما تفاوت هاي رفتاري دارين. ديگه انقدري مهارت ندارم كه نظر بدم چيكار كنين. ولي هنوز هم حرفاي اولم درستن.

    در مورد ارتباط خانمتون باهمسر سابق:
    شايد اگه منم جاي ايشون بودم همين كارو مي كردم! بيشترش از سر اين حسه كه ببينه اون خانوم چيا داشته يا چه چيزي رو در مورد شما بهتر مي دونه كه خودشم بفهمه. و از طرف ديگه يه جور پز دادن به اون خانوم كه الان من اين مردو دارم!
    خب مسلما اين ارتباط لرزش هايي رو وارد زندگي شما مي كنه. به خصوص اگه جايي همسرتون احساس ضعف كنه يا حرفاي خاصي از همسر سابقتون بشنوه.
    به نظرم بهتره اعتمادش رو جلب كنين كه ديگه به اون خانم فكر نمي كنين! و تا جاي ممكن حرفي از ايشون زده نشه.

  9. 4 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    tanin-91 (سه شنبه 26 اسفند 93), واحد (دوشنبه 25 اسفند 93), هم آوا (پنجشنبه 28 اسفند 93), بارن (یکشنبه 24 اسفند 93)

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    اقای تنهایی رفتارهای همسر شما در مقابل رفتارهای شما طبیعیه . برادرم این زن داره داد میزنه که توجه میخواد . اون حتی حاضر نیست خونه پدرش هم بره . چون میخواد یک روز فقط با شما باشه . بدون هیچ مزاحمی . این خواسته زیادیه ؟ حالا شما وقتی پول شیر خشک بچه ات رو به پدرت اعلام میکنی پولش رو میریزه به حسابت ؟ رفتار اصلاح شده تون اینه ؟ وای قبلی چی بوده ؟

  11. 6 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    sasha (چهارشنبه 27 اسفند 93), sevil73 (سه شنبه 26 اسفند 93), tanin-91 (سه شنبه 26 اسفند 93), هم آوا (پنجشنبه 28 اسفند 93), آنیتا123 (چهارشنبه 27 اسفند 93), بارن (سه شنبه 26 اسفند 93)

  12. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,997 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    جناب تنهایی سیکل مشکلات زندگی شما حتی اگر ازاین زن جدا شوید و با کس دیگری هم ازدواج کنید باز هم ادامه خواهد داشت.
    مگر اینکه حضوری نزد مشاور بروید و در پی شناخت بهتر خود و شناخت بهتری از دنیای یک زن و نیازهاش بر بیایی و دست به تغییرات اصولی بزنی .

    اگر یادتان باشد در همان ابتدا و زمانی که با این همسرتان آشنا شده بودید من به شما هشدار دادم که روند صحیح نیست و این خانم برای بدست آوردن شما رویه ضعف عزت نفس را پیش گرفته بود و شما به جای اصلاح رویه تا این وضعیت پیش نیاید به گونه ای رفتار کردید که ایشون بیش از پیش خود را در موضع تحقیر قرار دهد . اینکه بدون حد و مرز قانونی و شرعی میدان باز کردید که ایشان به شما نزدیک شود و حتی عواطف بخرج دهد و .... که در پاسخ فرمودید خواستید امتحانش کنید و ..... که اگر یادتون باشد هشدار دادم که راهتون غلط هست و بی انصافی و ظلم است ....

    همسر شما زخم یک زندگی را با خود داشت و با آشنایی با شما که انصافاً در باغ سبز را هم خوب نشان می دهید حریص بدست آوردن شما شد . شما بی آنکه متوجه باشید در این نوع آشنایی ها با دست پس زده و با پا پیش می کشید و این وضعیت زنی مثل همسر شما را که هیجان مدار است و می خواهد کسی را که جذبش کرده به هر قیمتی بدست بیاورد را در ورطه خود تحقیری می اندازد که انداخت و ... رفتارهای اکنونش از آن روست که به روش صحیح و به گونه ای که یک خانم با تکریم مورد خواستگاری قرار می گیرد وارد زندگی شما نشده و همه جوری در پس ذهن او این است که ارزشی نزد شما و خانواده اتان ندارد و هر محبتی هم بکنید ترحم می داند نه علاقه ....

    وقتی کسی روند ذهنش این باشد روی هر رفتاری از سوی شما حساس می شود و تفسیری به نفع ذهنیتش می کند و شما هم متأسفانه دقت ندارید و البته چون مهارتهای لازم را نمی دانید و آنقدر هم این ندانستن را مهم نمی دانید که با مشاوره حضوری موضوع را پیگیری کنید و هر از گاهی برون ریزیتان را به تالار همدردی منتقل می کنید ( خود متوجه تحقیر آمیز بودن بعضی رفتارها و حتی نوع محبت کردنتان و کلامتان نیستید و نیاز هست مهارت بیاموزید )

    اکنون هم این رفتارها جزیی و پیش پا افتاده هست و فاکتورهای اصلی برای زندگی ای خوب را همسرتان داراست و به عبارتی زندگی شما پتانسیل بالایی برای خوشبختی دارد فقط نیاز است ابتدا خود مدتی با مشاوری کار روی خود را پیش ببرید و بعد همسرتان را نیز با خود همراه سازید .





  13. 10 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (سه شنبه 26 اسفند 93), mohammad6599 (سه شنبه 19 خرداد 94), mohi (سه شنبه 26 اسفند 93), sasha (چهارشنبه 27 اسفند 93), setare_000 (چهارشنبه 27 اسفند 93), گیسو کمند (سه شنبه 26 اسفند 93), واحد (چهارشنبه 27 اسفند 93), هم آوا (پنجشنبه 28 اسفند 93), بارن (سه شنبه 26 اسفند 93), شیدا. (چهارشنبه 27 اسفند 93)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام عزيزان اتفاقا منم تازه تاپيکاي آقای تنهایی روخوندم ولی باورکنين نفهمیدم چی به چی شد?راستی تا یادم نرفته یکی به من بگه این خانمى که الان باهاشون زندگی میکنن خانم چندمشون هستن من که متوجه نشدم?????آقای تنهایی شما که همش درموردرفتاراي بدخانوما گفتين تاحالا شده به رفتاراي خودتونم فک کنین???درهرصورت موفق باشید


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. ماموریت این دو فرشته چه بود .... ؟؟؟؟؟؟ هاروت و ماروت
    توسط parsa1400 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 06:46
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. تفاوت سنی 8 سال، آیا از یک نسلیم؟
    توسط jodiabot در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 05 فروردین 90, 23:53
  5. تشخیص تفاوت میان عشق و شهوت !!!
    توسط erfan25 در انجمن عشق
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 16 آبان 88, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.