با خونواده همسرم برم سفر يا نه؟!؟
سلام
يه راست ميرم سر اصل مطلب.خونواده همسرم دارن واسه عيد ميرن اصفهان،ما نامزديم،٤ساله،يه ماه پيش عروسينون بود كه پدربزرگ همسرم فوت كرد و عروسى كنسل شد.
مادرشوهر و شوهرم اصرار دارن بريم باهاشون.مادرشوهرم كه به همه اعلام كرده اينا هم ميان(درصورتيكه من نگفتم ميايم).
حالا مشكل من: اعتيادشونه.متاسفانه اخرين بارى كه باهاشون جايى موندم تصميم گرفتن جلوى من طبيعى كنن و جلوى من شروع كردن به مصرف كردن.حالا تاپيكش هست اگه خواستين بخونين.(اونا اين كارو خيلى طبيعى ميدونن و تا حدودى هم تو شهر ما طبيعيه.ولى من نديده بودم تا حالا از نزديك و نداريم اين كارو .و در شأن خودم و شوهرمم نميدونم كه بشينم و اين كارو تماشا كنم)
ازون به بعدم ديگه جايى نرفتم باهاشون.من نميخوام دوباره اون اتفاق تكرار شه.و چون دايى شوهرمم مياد و ايشون يه سرى اخلاقاى خاص داره فك نميكنم جلو من رعايت كنه چون دفعه پيشم ايشون بود كه طبيعى كرد.
موندم چيكار كنم؟! به شرهرم بگم كه اگه قول ميدى اين اتفاق تكرار نشه بيام،؟!
نميخوام خجالتش بدم.احساس ميكنم نميخواد راجع بهش حرف بزنه.هرچند اوندفعه حسابى بحث كرديم سرش
اگه من نرم مطمينم كه تنها ميره.اگه يه درصدم بمونه كوفتم ميكنه.
خونواده منم نيستن ،عيد ميرن خارج از ايران من هم به خاطر همسرم بايط نگرفتم و نميتونم باهاشون برم.
چيكار كنم؟
تصميم داشتم به اين تالار نيام ديگه هيچوقت.مجبور شدم واقعا.نميدونم چيكار كنم كه شوهرم ناراحت نشه و خودمم زحر نكشم.
خيلى سعى كردم با اينكارشون كنار بيام ولى نميتونم و صلاح هم نميبينم تا اين حد صميميت ايجاد شه كه جلوى من و فرداروز بچه م اينكارو كنن.
از طرفى دوسم ندارم شوهرم تنها بره سفر با خونوادش و منم تنها.
هروقتم ميگم خودمون بريم ميگه چقد خودمون تنها بريم؟! بسه ،منم ميخوام با خونوادم باشم يكم(كلا سه بار رفتيم تنها)
يا راهي خواهم يافت
يا راهي خواهم ساخت
ویرایش توسط Somebody20 : جمعه 15 اسفند 93 در ساعت 19:39
علاقه مندی ها (Bookmarks)