به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array

    با خونواده همسرم برم سفر يا نه؟!؟

    سلام
    يه راست ميرم سر اصل مطلب.خونواده همسرم دارن واسه عيد ميرن اصفهان،ما نامزديم،٤ساله،يه ماه پيش عروسينون بود كه پدربزرگ همسرم فوت كرد و عروسى كنسل شد.
    مادرشوهر و شوهرم اصرار دارن بريم باهاشون.مادرشوهرم كه به همه اعلام كرده اينا هم ميان(درصورتيكه من نگفتم ميايم).
    حالا مشكل من: اعتيادشونه.متاسفانه اخرين بارى كه باهاشون جايى موندم تصميم گرفتن جلوى من طبيعى كنن و جلوى من شروع كردن به مصرف كردن.حالا تاپيكش هست اگه خواستين بخونين.(اونا اين كارو خيلى طبيعى ميدونن و تا حدودى هم تو شهر ما طبيعيه.ولى من نديده بودم تا حالا از نزديك و نداريم اين كارو .و در شأن خودم و شوهرمم نميدونم كه بشينم و اين كارو تماشا كنم)
    ازون به بعدم ديگه جايى نرفتم باهاشون.من نميخوام دوباره اون اتفاق تكرار شه.و چون دايى شوهرمم مياد و ايشون يه سرى اخلاقاى خاص داره فك نميكنم جلو من رعايت كنه چون دفعه پيشم ايشون بود كه طبيعى كرد.
    موندم چيكار كنم؟! به شرهرم بگم كه اگه قول ميدى اين اتفاق تكرار نشه بيام،؟!
    نميخوام خجالتش بدم.احساس ميكنم نميخواد راجع بهش حرف بزنه.هرچند اوندفعه حسابى بحث كرديم سرش
    اگه من نرم مطمينم كه تنها ميره.اگه يه درصدم بمونه كوفتم ميكنه.
    خونواده منم نيستن ،عيد ميرن خارج از ايران من هم به خاطر همسرم بايط نگرفتم و نميتونم باهاشون برم.
    چيكار كنم؟
    تصميم داشتم به اين تالار نيام ديگه هيچوقت.مجبور شدم واقعا.نميدونم چيكار كنم كه شوهرم ناراحت نشه و خودمم زحر نكشم.
    خيلى سعى كردم با اينكارشون كنار بيام ولى نميتونم و صلاح هم نميبينم تا اين حد صميميت ايجاد شه كه جلوى من و فرداروز بچه م اينكارو كنن.
    از طرفى دوسم ندارم شوهرم تنها بره سفر با خونوادش و منم تنها.
    هروقتم ميگم خودمون بريم ميگه چقد خودمون تنها بريم؟! بسه ،منم ميخوام با خونوادم باشم يكم(كلا سه بار رفتيم تنها)

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : جمعه 15 اسفند 93 در ساعت 19:39

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام دوست عزیز
    خوبی؟چه خبر؟خیلی به فکرت بودم...الان بازمیگی این پاییزه زود اومدتوتاپیک من!!راستش من قراربود دیگه نیام حالا حالاها امروز اتفاقی اومدم وتاپیک تورودیدم...
    خیلی متاسفم که دوباره عروسیت عقب افتاد!!یعنی دوباره باید تاسالگردصبر کنید!؟؟

    چراقبل ازاینکه اونها تصمیم بگیرن خودت تصمیمی نگرفتی باشوهرت!توکه میدونستی بابات اینا نیستن...پس یه برنامه میریختی وتوزودتر پیش قدم میشدی
    ببین الهام جان سعی کن همیشه توشروع کننده باشی...سعی کن خودت پیشنهاد ها وموقعیتها روبه وجود بیاری...منفعل نباش ومنتظر نمون تابقیه برنامه عیدتون روبچینن...
    به هرحال الان که گذشته...میتونی نری...اما فک کن ببین اگه نری چی میشه؟شوهرت چه برخوردی داره!عید تلخ میشه یانه...
    بشین همه چه روبسنج ویه تصمیم عاقلانه بگیر وبعد باشوهرت درمیون بزار..
    فک کن اگه بری میتونی جداازهمه باشبد واسه خودتون یابه قول خودت نه...
    خلاصه همه چی رودرنظربگیر
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  3. کاربر روبرو از پست مفید paiize تشکرکرده است .

    Somebody20 (جمعه 15 اسفند 93)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    خوبی؟چه خبر؟خیلی به فکرت بودم...الان بازمیگی این پاییزه زود اومدتوتاپیک من!!راستش من قراربود دیگه نیام حالا حالاها امروز اتفاقی اومدم وتاپیک تورودیدم...
    خیلی متاسفم که دوباره عروسیت عقب افتاد!!یعنی دوباره باید تاسالگردصبر کنید!؟؟

    چراقبل ازاینکه اونها تصمیم بگیرن خودت تصمیمی نگرفتی باشوهرت!توکه میدونستی بابات اینا نیستن...پس یه برنامه میریختی وتوزودتر پیش قدم میشدی
    هرجا میکم یا میگه خرج داره یا میگه ما تنها بریم چیکار یا...خلاصه یه بهونه میتراشه دیگه.زیاد دوس نداره تنها بریم جایی.متاسفانه خونواده شوهرمم هرجا میرن با اصراراشون ادمو به رودرواسی میگیرن.مخصوصا که شوهرمم استقبالش گرمه همیشه.
    ببین الهام جان سعی کن همیشه توشروع کننده باشی...سعی کن خودت پیشنهاد ها وموقعیتها روبه وجود بیاری...منفعل نباش ومنتظر نمون تابقیه برنامه عیدتون روبچینن...
    به هرحال الان که گذشته...میتونی نری...اما فک کن ببین اگه نری چی میشه؟شوهرت چه برخوردی داره!عید تلخ میشه یانه...
    بشین همه چه روبسنج ویه تصمیم عاقلانه بگیر وبعد باشوهرت درمیون بزار..
    فک کن اگه بری میتونی جداازهمه باشبد واسه خودتون یابه قول خودت نه...
    خلاصه همه چی رودرنظربگیر
    سلام عزیزم.اتفاقا منم از راه که رسیدم اول رفتم سراغ تاپیکت.
    بهت تبریک میکم مامان شدنتو .خیییییییییلی ذوق کردم.خییلللیییی خوشحال شدم.:))

    خب همینارو بگم بهش؟؟
    بگم اون کارشون اذیتم میکنه؟بگم بریم اونجا تنها باشیم؟(که میدونم قبول نمیکنه).
    نمیدونم والا.از یه طرف اصلا دلم نمیخواد برم.از یه طرف مطمینم این بارو که بره ازین به بعد همه جا تنه پا میشه میره.

    نمیدونم عزیزم.فعلا که چهلم ندادن راجع بهش حرف نزدیم :(

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  5. کاربر روبرو از پست مفید Somebody20 تشکرکرده است .

    paiize (جمعه 15 اسفند 93)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    اینها روبگواما بایه زبون دیگه...
    مثلا بگوچقدردوست دارم عید امسال باهمه عیدها متفاوت باشه..دوست دارم به منوتو خیلی خوش بگذره...باکلمات عاشقونه صداش بزن وخطاب قرارش بده...
    بگواگه تومیگی بریم پس حتما میدونی بهمون خوش میگذره...منم به تواطنینان دارم که توهوای منو داری اصلا من درکنارتو حالم خوبه
    بعد هم بگوفقط کاش ماحرای اون دفعه پیش نیاد..حیفه اعصابمون خوردبشه...
    بعدازش بخواه که توپیشنهاد بده اگه اونجورشد من چکارکنم؟
    بگو دلم نمیخواد توی عید یه لحظه هم ناراحتی داشته باشیم

    راستی ممنون...امیدوارم توهم خوشبخت باشی وخوش بگذره
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  7. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    mordad (شنبه 16 اسفند 93), Somebody20 (دوشنبه 18 اسفند 93), بارن (جمعه 15 اسفند 93)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    الهام عزیز سلام..

    اول اینکه فرهنگ خانوادها متفاوته شما هم زمانی که میخاستی بله بگی باید این.موردا تحقیق.میکردی الحمدلله که همسرت اهل.این برنامه ها نیس دو راه داری یا با شوهرت در زمان مناسب صحبت کنی دلشو بدست بیاری و ی برنامه مسافرت دونفری با عشوه زنانت برنامه ریزی کنی و نری
    اگر همسرت قبول نکنه باید ببینی ارزش جنگیدن.و.تنها.موندن داره تو.دوران عید!! پس...
    الهام جان شما چهارساله نامزدی شخصیت همسرت تغییر نمیکنه امکان تعدیل هست ایشون رو.بپذیر به جای اینکه.خودخوری کنه رو.خودت.کار کن امروز از دست دایش فرار کنی بلاخره همسرت که قصد نداره از فامیل دست بکشع به خاطر اونا باهاش جر و بحث نکن کدورتا.و فاصله ها ببیشتر میشه..
    اگرم رفتی.مسافرت وقتی دیدی.تو.جمعشون اذیت.میشی عوض قیافه گرفتن همسرت رو با.زبون راه بیار که حداقل گردشای.دونفره برید و از محیط دور شید

    باور کنید زبون محبت آمیز و سیاست زنانه معجزه میکنه و آقایون به هرکجا بخایید.میکشه.من جواب گرفتم!موفق باشی

  9. 5 کاربر از پست مفید mordad تشکرکرده اند .

    Somebody20 (دوشنبه 18 اسفند 93), فدایی یار (شنبه 16 اسفند 93), آنیتا123 (شنبه 16 اسفند 93), بارن (شنبه 16 اسفند 93), شیدا. (دوشنبه 18 اسفند 93)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام....ناراحت شدم... یا راهی ساخت یا راهی خواهید یافت ان شالله...

    من میگم اگه خواستید برید به همسرتون بگید که از خانوادش بخواد جلوی شما مصرف نکنند... مثلا توی مسیر اگه جایی خواستن مصرف کنند شما برید اون ورا یه دوری بزنید...توی شهر مقصد هم همین طور موقع هایی که اونا میخوان مصرف کنند برید از خونه بیرون...به همسرتون بگید که به اونا بگن به بوی مصرف اونا حساسیت دارید.... به نظرم همسر شما باید اینو قبول کنند و چیز زیادی نیست...

    اگه همسرتون قبول نکردن و.. شاید بهتر باشه مسافرت نرید ولی البته خیلی خوبه که شما نمی خواید حرمت ها شکسته بشه.... بعدش هم خیلی نگران نباشید مصخصوا برای بچه گفتید..ان شالله وقتی مستقل بشید دیگه کمتر می رید خونه ی پدر ایشون...یا وقتایی می رید که حدس می زنید مشغول اون کار نباشن.... خلاصه بعد مستقل شدن کارتون بسیار ساده تر میشه... به امید خدا.

  11. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    Somebody20 (دوشنبه 18 اسفند 93), بارن (شنبه 16 اسفند 93)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام،من با همسرم صحبت كردم.گفتم امسال دوس دارم بهمون خوش بگذره،دوس ندارى باهم بريم يه جايى خودمون؟ گف نه.
    گفتم باشه فقط اگه با مامانتينا ميريم يكار كن خوش بگذره،نريم اونجا باز همه بخوان جلو من طبيعى كنن و اين حرفا.گف باشه قول ميدم.گفتم پس مشكلى نيس بريم.

    اما با اينهمه دوس ندارم برم و درواقع به زور شوهرم و مادرشوهرم دارم ميرم،دوس ندارم به اين دلايل:
    -من داشتم خوب پيش ميرفتم ،ارينكه گذاشتم مادرشوهرم جام تصميم بگيره خيلى اعصابم خورده.حرصم گرفته ازينكه حرف منو اصلا حساب نكرد .و هيچوقتم نميكنه.
    ٢-به قول شوهرم مارو به عنوان راننده ميبره.چون پدرشوهرم نميتونه رانندگى كنه ما بايد بريم.خب من پارسال به شوهرم گفتم بريم اصفهان گف نميام حوصله رانندگيو ندارم،حالا دقيقا ترمى كه من درس دارم بايد بريم چون مامانش ميگه.
    ديروز به شوهرم گفتم مامانت بايد توقعشو كم كنه حالا كه حال بابات خوب نيس،نميشه كه همه مسافرتارو شركت كنه،تا كى ما بايد ببريمش اينور اونور؟!
    ناراحت شد و از مامانش دفاع مرد كه كجا ميره اون بيچاره(در صورتيكه به خدا هميشه تو مسافرته،يه ريز اين ادم در گردشه و يكيم بايد ببرش و بيارش.هرجا كه كسى بره ايشونم خودشو ميرسونه خلاصه)
    ٣-من گفتم درس دارم،با اينهمه شوهرم به خاطر خونوادش هم ميخواد بريم كيش هم اصفهان،من ميگم حالا كه درس دارم يكيشو بريم ولى ازونحا كه بايد حتما حتما تو كل سفر خونوادشو همراهى كنيم نميشه.خب زورم مياد.
    ٢سال پيشم همين كارو كردن.مبخواستيم بريم تهران،گفتم با ما بياين تا شمال،ما ميريم شمال شما برين تهران،بعد با هزار جور ترفند و دروغ مارو شمال نگه داشتن و بعد باما اومدن تهران(شوهرم ز زده بود خونه فاميلامون تهران گفته بود من دوس دارم با فاميلام باشم الهام نميذاره،ز بزنين بهش بگين ما داريم ميريم سفر خونه نيستيم كه ما نتونيم بيايم تهران).
    ٤-عروسيمون كنسل شده اعصابمزخورده دلم ميخواست با شوهرم تنها باشيم.صدبارم گفتم گوش نميده.
    ٥-چرا هرجا ما ميريم مادر شوهرم بايد بياد؟ هرجام اون ميره مام بايد باهاش بريم؟! خب كى دلش ميخواد كه من بخوام؟!

    زورم مياد نميتونم حقمو بگيرم...

    - - - Updated - - -

    سلام،من با همسرم صحبت كردم.گفتم امسال دوس دارم بهمون خوش بگذره،دوس ندارى باهم بريم يه جايى خودمون؟ گف نه.
    گفتم باشه فقط اگه با مامانتينا ميريم يكار كن خوش بگذره،نريم اونجا باز همه بخوان جلو من طبيعى كنن و اين حرفا.گف باشه قول ميدم.گفتم پس مشكلى نيس بريم.

    اما با اينهمه دوس ندارم برم و درواقع به زور شوهرم و مادرشوهرم دارم ميرم،دوس ندارم به اين دلايل:
    -من داشتم خوب پيش ميرفتم ،ارينكه گذاشتم مادرشوهرم جام تصميم بگيره خيلى اعصابم خورده.حرصم گرفته ازينكه حرف منو اصلا حساب نكرد .و هيچوقتم نميكنه.
    ٢-به قول شوهرم مارو به عنوان راننده ميبره.چون پدرشوهرم نميتونه رانندگى كنه ما بايد بريم.خب من پارسال به شوهرم گفتم بريم اصفهان گف نميام حوصله رانندگيو ندارم،حالا دقيقا ترمى كه من درس دارم بايد بريم چون مامانش ميگه.
    ديروز به شوهرم گفتم مامانت بايد توقعشو كم كنه حالا كه حال بابات خوب نيس،نميشه كه همه مسافرتارو شركت كنه،تا كى ما بايد ببريمش اينور اونور؟!
    ناراحت شد و از مامانش دفاع مرد كه كجا ميره اون بيچاره(در صورتيكه به خدا هميشه تو مسافرته،يه ريز اين ادم در گردشه و يكيم بايد ببرش و بيارش.هرجا كه كسى بره ايشونم خودشو ميرسونه خلاصه)
    ٣-من گفتم درس دارم،با اينهمه شوهرم به خاطر خونوادش هم ميخواد بريم كيش هم اصفهان،من ميگم حالا كه درس دارم يكيشو بريم ولى ازونحا كه بايد حتما حتما تو كل سفر خونوادشو همراهى كنيم نميشه.خب زورم مياد.
    ٢سال پيشم همين كارو كردن.مبخواستيم بريم تهران،گفتن با ما بياين تا شمال،ما ميريم شمال شما برين تهران،بعد با هزار جور ترفند و دروغ مارو شمال نگه داشتن و بعد باما اومدن تهران(شوهرم ز زده بود خونه فاميلامون تهران گفته بود من دوس دارم با فاميلام باشم الهام نميذاره،ز بزنين بهش بگين ما داريم ميريم سفر خونه نيستيم كه ما نتونيم بيايم تهران).
    ٤-عروسيمون كنسل شده اعصابمزخورده دلم ميخواست با شوهرم تنها باشيم.صدبارم گفتم گوش نميده.
    ٥-چرا هرجا ما ميريم مادر شوهرم بايد بياد؟ هرجام اون ميره مام بايد باهاش بريم؟! خب كى دلش ميخواد كه من بخوام؟!

    زورم مياد نميتونم حقمو بگيرم...

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.