سلام دوستان. من توی تاپیک قبلی ی سری مشکلاتم را براتون گفتم و حتی توی دوران عقد تا پای طلاق هم رفتم ولی با وساطت بزرگترها و مشاوره و ... از طلاق پشیمون شدم . الان 2ماهه که عروسی کردم ولی شوهرم اون کسی که من فکر میکردم نیست. همش حرفهای پدر و مادرم یادم میاد که میگفتن این زندگی درست شدن نداره. من اوایل اینجوری نبودم اما الان از رابطه برقرار کردن با شوهرم بدم میاد. اون میگه اوایل زندگی برای همه اینجوریه. اما من خسته شدم.اون به حرف من گوش نمیکنه و کار خودشو میکنه . من نمیدونم چطوری باهاش حرف بزنم که ناراحت نشه. اصلا انگار من حس و حالم را از دست دادم. از زندگیم خسته ام. دوست دارم مجرد باشم اصلا زندگی مشترک برام معنی نداره. الان پشیمونم که طلاق نگرفتم. اصلا خیلی بهم ریختم. با شوهرم اصلا حرف نمیزنم . خوشم نمیاد. نمیدونم چیکار کنم?
علاقه مندی ها (Bookmarks)