خوب بود اگر همسرت این اخلاق را نداشت
خوب بود اگر احترام پدرت را نگه می داشت و اگر هم ناراحت شده، حداقل به ایشون زنگ نمی زد
و خیلی حرفهای دیگه
ولی الان نمی شه به خاطر این موضوع زندگی را به خودت و همسرت تلخ کنی و پایه های بحث و درگیری همیشگی را بریزی.
راستش به نظر من هم نمی شده عروسی دختر عمو و پسر دایی نری. اگر می تونستی قبل از رفتن راضیش کنی خیلی بهتر بود.
ولی حالا که رفتی، باید با سیاست و ظرافت زنانه حلش کنی.
اول این که بهش نگو می ترسم مث شوهرخواهرت بشی، تو هم مثل اونی، از هر چی می ترسیدم به سرم اومد و .... از این حرفهای منفی.
اصلا حرفش را هم نزن که بدتر توی ذهنش تثبیت می شه.
زنگ بزن هم عذرخواهی کن که ناراحت شده و هم ناراحتیت را با ناز و دلخوری بیان کن.
بگو هم همسرم دلخور شده و هم بابام. من این وسط گیر کردم. دلم گرفته. دوست نداشتم هیچکدومتون ناراحت بشید ... از این حرفها دیگه.
عروسی اصلا خوش نگذشت چون تو نبودی.
دوست دارم تو عروسیهای بعدی با هم باشیم و ...
همونطور که خودت هم گفتی بد دل نیست
بیشتر می خواد اقتدار خودش را ثابت کنه
شما هم زبانی این اقتداری که زیر سوال رفته را بهش برگردون.
یه جوری هم متوجهش کن که نباید با پدرت بد صحبت می کرده.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)