به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 بهمن 94 [ 17:27]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,915
    سطح
    26
    Points: 1,915, Level: 26
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 115 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh مادرشوهرم،دختر برادرش را دوست دارد.

    با سلام.من تازه عضو تالار شدم و می خواستم مشکلمو با شما در میون بذارم تا شاید راه حلی پیدا کنم.البته ببخشید که طولانیه...
    من 23 سالمه و نزدیک دو ساله که عقد کردم.شوهرم از اقوام دور و البته پسر بسیار خوبیه و ده سال اختلاف سنی داریم باهم.ولی اصلا این اختلاف به نظر من به چشم نمیاد چون منو همسرم خیلی با هم تفاهم داریم(داشتیم)و جلوی خیلی از مسائل گرفته می شد اما.....
    همسر من دختر دایی ای داره که به علت رابطه فامیلی من اون خانمو میشناسم ولی متاسفانه به علت رفتارهاش اصلا ازش خوشم نمیومد ولی یکی دو ماه بعد از عقد متوجه شدم که همسرم خواستگار اون خانم بوده.البته به گفته مادرش به خواسته مادرش و به خاطر وصیت مادربزرگشون که خیلی دوست داشتن که همسرم داماد داییشون بشه و یک خواستگاری تلفنی.یعنی همسرم خیلی رضایت نداشته به این خواستگاری و به اصرار مادرش به صورت تلفنی با اون خانم صحبت میکنه و همونجا هم نظر منفیشو به اون خانم میگه تمام.دختردایی همسرم بلافاصله بعد این موضوع ازدواج کرد(من فکر می کنم که همسر منو دوست داشته اینو تو رفتاراش فهمیدم) خلاصه من از دست شوهرم خیلی ناراحت شدم و با خودم فکر می کردم که از اون کسی که خیلی خوشم نمیومده عقب موندمو دعوا زیاد شد سر این موضوع.علی الخصوص که هنوز که هنوزه فکر می کنم شوهرم عاشق اون خانمه (خداییش خوشگلم هست)ولی همسرم میگه نه...میگه تو نعمتی بودی تو زندگیم که خدا به من داده و من تورو می خوام.
    اما مادرشوهر من هنوز دختر برادرشو دوست داره.هر بار منو همسرم هستیم از دختر برادرش میگه ،از مشکلاتش.از اینکه خونه خریده چیکار کرده چیکار نکرده....همسرم توجهی نداره ولی من خیلی حرص میخورم.البته دایی همسرم و خانومشون هم مثل مادر شوهرم رفتار می کنن.اون خانمم بعد از ازدواج منو همسرم کلا با خونواده همسرم و ما قطع ارتباط کرده.
    اما مادرشوهر من هروقت دختربرادرش رو می بینه رفتارش با من سرد میشه و انگار نه انگار که عروسشم.همش با اون خانم صحبت کنه دور و برش بگرده و...
    نمی دونم چجوری رفتار کنم.خیلی ناراحتم.هنوز فکر می کنم شوهرم دخترداییشو می خواسته بهش ندادن رفتار مادرشوهرمم خوب نیست و البته اون خانم هروقت منو میدید انگار قاتلشو می بینه
    نمی دونم چجوری رفتار کنم با دعوا و قهر کردنامم سر این موضوع می دونم که شوهرمو از خودم دور می کنم لطفا کمکم کنین چون همه ناراحتی منو شوهرم از این خواستگاری الکی شروع شده.....

  2. کاربر روبرو از پست مفید nazi1371 تشکرکرده است .

    اقای نجار (چهارشنبه 06 اسفند 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام عزیزم خودت جواب خودت رو دادی که
    اگه همسرت ایشون رو می خواسته و دختر خانم جواب رد داده که دیگه الان دلیلی نداره دختر خانم به همسر شما علاقه داشته باشه
    اما اگر همسر شما دوستشون نداشته که همینطور هم بوده خب الان هم دوستش نداره و اسمون به زمین هم بیاد باز هم نمی تونه تو دلش جایی برای اون داشته باشه
    چرا الکی اوقات خودتون رو تلخ میکنی
    در مورد مادرشوهرت هم حساس نباش بلاخره بچه برادرش رو نمی تونه دوست نداشته باشه که . مطمئن باش چون برادرزادش هست دوستش داره نه اینکه با حسرت اینکه کاش عروسش بود
    این فکر و خیالا رو بریز دور و همسرت رو از خودت زده نکن
    زندگی تون پر از عشق باشه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  4. 11 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (چهارشنبه 06 اسفند 93), Eram (پنجشنبه 07 اسفند 93), khaleghezey (چهارشنبه 06 اسفند 93), nazi1371 (پنجشنبه 07 اسفند 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 06 اسفند 93), واحد (پنجشنبه 07 اسفند 93), نادیا-7777 (پنجشنبه 07 اسفند 93), آزرم (پنجشنبه 07 اسفند 93), اقای نجار (چهارشنبه 06 اسفند 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 06 اسفند 93), بارن (چهارشنبه 06 اسفند 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 بهمن 94 [ 17:27]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,915
    سطح
    26
    Points: 1,915, Level: 26
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 115 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    سلام عزیزم خودت جواب خودت رو دادی که
    اگه همسرت ایشون رو می خواسته و دختر خانم جواب رد داده که دیگه الان دلیلی نداره دختر خانم به همسر شما علاقه داشته باشه
    اما اگر همسر شما دوستشون نداشته که همینطور هم بوده خب الان هم دوستش نداره و اسمون به زمین هم بیاد باز هم نمی تونه تو دلش جایی برای اون داشته باشه
    شما درست میگی.این حرفو خیلی من به خودم میگم ولی نمیتونم سر این مسئله کوتاه بیام.نمیتونم فکر کنم که همسرم به یکی قبل از من بخواد علاقه داشته باشه(در حالی که خودم اینطور بودم ولی شوهرم میگه الان تو مهمه نه قبلا تو) اما چیکارکنم که نمیتونم با این وجود فکر کنم که زندگی خیلی عاشقانه ای خواهیم داشت.همسرم خیلی دوستم داره ،سر خیلی موضوعات قهر و آشتی داشتیم و در حالیکه حق با همسرم بوده کوتاه اومده و شده همون همسر مهربون اول.منم تا دو ماه اول فکر می کردم که خیلی خوشبختم ولی بعد از فهمیدن این موضوع و البته کارهای مادرشوهرم که خیلی جلوی من از دختر برادرش تعریف می کنه ناراحتیم هی عود می کنه!!!
    علی الخصوص که همه فامیل می دونستن که مادر شوهرم دختر برادرش رو از همون بچگی برای پسرش می خواسته و این اذیتم می کنه....
    اون خانمم بذار یکم از رفتاراش بگم شاید من اشتباه می کنم.
    مثلا خونوادم یه مجلس کوچیک برای ما گرفتن این خانمم اومده بود درحالیکه تمام مدت پشت به منو همسرم داشت صحبت میکرد و اصلا انگار نه انگار که به مجلس پسرعمه اش اومده.از اونایی هست که تو مجلسا بیکار نشینه و همش وسط باشه ولی سر مجلس ما از جاش حتی تکون نخورد و اینو همه فهمیدنو من خیلی ناراحت شدم.یا با مامان من که اصلا ربطی به این موضوع نداره سرسنگین رفتار می کنه و یا حتی زمانی که منو همسرم با هم هستیم برای حتی سلام کردن جلو نمیاد و بی محلی می کنه.شوهرم که براش مهم نیست ولی من مدام گیر میدم تو چطوری اینو می خواستی؟میگه من نمی خواستمش از مامانم بپرس چند دفعه برای خواستگاری گفت؟چند دفعه گفت وصیت مامان بزرگت بوده داییتو تنها نذاری که بعد من قبول کردم؟ ولی من تو کتم نمیره و باز از مادرشوهرم ناراحت میشم!!!!!!
    خیلی دیوونه ام !!نه؟؟

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    دختر گل!

    اینطوری پیش بری، آروم آروم ذهن همسرت رو حساس می کنی به اون خانوم. بهت اخطار می دهم که خودت و ذهنیاتت رو سریع کنترل کن وگرنه چیزهایی که الان فقط بهش فکر میکنی، در آینده ای نه چندان دور، در واقعیت هم اتفاق می افته.

    1- به هیچ وجه دیگه نه در این مورد از همسرت چیزی بپرس، نه حرفی بزن. به هیچ وجه!.... حواست هست که با بردن ذهنتش به سمت گذشته و تکرار هزار باره این ماجرا، داری چه آتشی میندازی به جان زندگیت؟

    2- عروس خوب، مودب و با محبتی باش برای مادرشوهرت. اگر این رفتارها از روی عمد هم باشه( که بسیار بعید می دونم) با دیدن خوبی های شما، بعد از یه مدت کمرنگ میشه

    3- تمرکزت رو از روی رفتارهای این خانم بردار. اصلا مهم نیست که چکار می کنه. اصلا هم لزومی نداره با بقیه بنشینی به تحلیل رفتار ایشون.

    4- به جای این بیراهه رفتن ها، به جنبه های مهم تر و جدی تر زندگیتون فکر کن. به عشقولانه هات با همسرت .... راستی کی می خواید برید سر خونه زندگیتون؟
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  7. 8 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (پنجشنبه 07 اسفند 93), Eram (پنجشنبه 07 اسفند 93), nazi1371 (پنجشنبه 07 اسفند 93), واحد (پنجشنبه 07 اسفند 93), نیکیا (یکشنبه 10 اسفند 93), نادیا-7777 (پنجشنبه 07 اسفند 93), آزرم (پنجشنبه 07 اسفند 93), بارن (پنجشنبه 07 اسفند 93)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    نازی جان سلام به همدردی خوش امدید . ازدواجت رو بهت تبریک میگم . همینطور از اینکه همسر خوب و مهربون و فهمیده ای داری خوشحالم و بهت تبریک میگم . همونطور که خودت هم میدونی و گفتی این موضوع مال گذشته ست . چه همسر شما به ایشون علاقه داشته و چه نداشته که به نظر میرسه اینطور بوده در هر حال الان دیگه مهم نیست . مهم اینه که ایشون شما رو بیشتر از همه زنان عالم دوست داره چون شما رو انتخاب کرده . به شرطی که شما با بی مهارتی و بچگی لگد به این عشق و علاقه نزنی . سعی کنید مهارتهای ارتباطی رو برای ارتباط بهتر با همسرت و خانواده اش یاد بگیری . مطالب خیلی خوبی توی همین سایت میتونی پیدا کنی . سخنرانی کلید مرد و کلید زن یادت نره .

  9. 4 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (پنجشنبه 07 اسفند 93), Eram (پنجشنبه 07 اسفند 93), nazi1371 (پنجشنبه 07 اسفند 93), آزرم (پنجشنبه 07 اسفند 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-05
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    13,113
    سطح
    74
    Points: 13,113, Level: 74
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,148

    تشکرشده 151 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nazi1371 نمایش پست ها
    خیلی دیوونه ام !!نه؟؟
    خیلی خیلی ببخشیدآره ه ه ه ه

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array
    ای بابااااااااااااااا
    این چه طرز برخورده؟
    کامنلا بچه گانه و ناپخته عمل و رفتار میکنی
    میخوای زندگیت از هم بپاچه، این رفتار رو ادامه بده حتما موفق میشی

    شما دیگه کار و فکر دیگه ای نداری که انجام بدی زووووم کردی رو این خانم و حرکاتش؟!!!

    بچسب به زندگیت دختر جون و کار خودتو بکن..چیکار داری کی چیکار میکنه وقتی به تو ضرری نمیرسه و آسیبی متوجهت نیست.

    بعضی ها هم از بی مشکلی واسه خودشون و همسرشون مشکل درست میکنن ها

    ببخشید عزیزم ولی یه چرخی بزن توو همین سایت ببین دوستان عزیز با چه شرایطی و مشکلاتی دارن دست و پنجه نرم میکنن و روزی صد بار میمیرن و زنده میشن و آرزوی مرگ میکنن

    من فقط خیالت رو راحت کنم که خداروشکر اصلا مشکلی نداری و توی فکر خودت یک مساله بسییییییییییییییار بی اهمیت رو داری گنده میکنی و خودتو داغون

    ببخشید خشن گفتم چون کلا راهنماییهای من همینجوری با خشونته

    برو زندگیت رو بکن و در کنار همسر خوبت لذتش رو ببر و کلا هرچیزیکه آزارت میده رو یاد بگیر نبینی اصلا

    تمرین میخواد
    ضمنا شما ازدواج کردی و قراره مادر بشی و بچت رو تربیت کنی
    باید خیلی پخته تر از این حرفا عمل کنی

    یاحق
    زندگی زیباست

  12. 5 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 07 اسفند 93), nazi1371 (پنجشنبه 07 اسفند 93), نیکیا (یکشنبه 10 اسفند 93), آزرم (پنجشنبه 07 اسفند 93), بارن (پنجشنبه 07 اسفند 93)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 اسفند 94 [ 22:55]
    تاریخ عضویت
    1392-10-24
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,081
    سطح
    27
    Points: 2,081, Level: 27
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    120

    تشکرشده 214 در 50 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    همینطوری پیش بری صبر همسرت تموم می شه و از چشمش میوفتی اونوقت باید با مهربونی و اخلاق خوب همسرت خداحافظی کنید .
    اگر زندگیتو دوست داری از این به بعد سر این مساله با شوهرت بحث نکن .

  14. 4 کاربر از پست مفید mehdi1392 تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 07 اسفند 93), nazi1371 (پنجشنبه 07 اسفند 93), نیکیا (یکشنبه 10 اسفند 93), بارن (پنجشنبه 07 اسفند 93)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 95 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-30
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,230
    سطح
    61
    Points: 8,230, Level: 61
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 220
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    826

    تشکرشده 744 در 192 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    66
    Array
    به نظر من شما با بهترین رفتار ها و عملکرد ها اینو ثابت کنید که همسرتون در انتخابش اشتباه نکرده و همینطور به مادرشون

    حسادت یا حرص خوردن فقط باعث از چشم افتادن شما میشن همین

  16. 4 کاربر از پست مفید (آسمانی آبی) تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 07 اسفند 93), nazi1371 (پنجشنبه 07 اسفند 93), نیکیا (یکشنبه 10 اسفند 93), آزرم (پنجشنبه 07 اسفند 93)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 بهمن 94 [ 17:27]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,915
    سطح
    26
    Points: 1,915, Level: 26
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 115 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آویژه نمایش پست ها
    راستی کی می خواید برید سر خونه زندگیتون؟
    مرسی دوستم از راهنماییات.راستش مجلس ما بهمن بود که متاسفانه به علت فوت عموی همسرم فعلا عقب افتاده.تا کی رو نمیدونم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    نازی جان سلام به همدردی خوش امدید . ازدواجت رو بهت تبریک میگم . همینطور از اینکه همسر خوب و مهربون و فهمیده ای داری خوشحالم و بهت تبریک میگم . همونطور که خودت هم میدونی و گفتی این موضوع مال گذشته ست . چه همسر شما به ایشون علاقه داشته و چه نداشته که به نظر میرسه اینطور بوده در هر حال الان دیگه مهم نیست . مهم اینه که ایشون شما رو بیشتر از همه زنان عالم دوست داره چون شما رو انتخاب کرده . به شرطی که شما با بی مهارتی و بچگی لگد به این عشق و علاقه نزنی . سعی کنید مهارتهای ارتباطی رو برای ارتباط بهتر با همسرت و خانواده اش یاد بگیری . مطالب خیلی خوبی توی همین سایت میتونی پیدا کنی . سخنرانی کلید مرد و کلید زن یادت نره .
    مرسی دوست مهربونم.حتما می خونمشون

    - - - Updated - - -

    ممنون دوستای گلم.ایشالا از این به بعد دختر خوبی میشم (آخه تا الان اصلا نبودم،بعد میگم چرا)
    من در مورد خونواده شوهرم کلا مشکل دارم.این که دوست دارن تو هرکاری دخالت کنن و هی بگن این خوبه اون بده.انگار خودمون نمی فهمیم.همسر من هرکاری برای من می کنه مامانش میگه همه این کارا رو من بهش گفتم برات انجام بده!!!!! آخ که چقدر حرص می خورم از این کاراشون.خیلی مهربونن ها ولی برای هر چیزی باید کلی کار انجام بدی و کلی تعارف و بگیر و ببند برای یک مسئله کوچیک.مثلا برای لباس عروسم با مادرشوهرم هر جایی می رفتیم و هر لباسی که می پسندیدم عنوان میکرد مگه میشه بدون یه دونه دخترم عروسم لباسشو انتخاب کنه؟انگار اون می خواد بپوشه به خاطر همسرم هیچی نمی گفتم اونم خداییش سر همه چی طرف منو می گرفت و می گفت هر چی تو بخوای.مثلا رفته بودیم برا خونه یه خونه ای که منو همسرم واقعا پسندیدم ولی پدر شوهرم از تک تک وسایل بکار رفته تو اون خونه ایراد گرفت و طفلی شوهرم کلی ناراحت شد آخه خیلی گشته بود تا اونجا رو پیدا کرده بود و واقعا باب میلمون بود اگه عروسی عقب نمی افتاد حتما اونجا رو می گرفتیم تا.....
    اینا رو گفتم تا بدونین بخاطر بعضی کاراشون بعضی کارای دیگشون خیلی به چشم میاد و آدمو حرص میده.حتی اگه از روی هیچ قصد و غرضی نباشه...اون موقع آدم فکر می کنه اینا همیشه همینطورین و مثل اینکه مشکل دارن.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.