به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 64
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 اسفند 93 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1393-12-01
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 99.7%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 49 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کمال گرایی در ازدواج

    کمال گرایی در ازدواج
    با سلام

    مدت هاست که با این سایت آشنا شدم و از راهنمایی­های مشاورین و دوستان گرامی استفاده زیادی کردم. الان خیلی راغبم که مشکل خودمو مطرح کنم به این امید که با راهنمایی عزیزان به نتیجه درستی برسم.

    مشخصات خودم: 27 ساله، مجرد، فرزند اول خانواده، دانشجوی کارشناسی ارشد، شاغل و در حال حاضر تنها زندگی می کنم. در کل آدم خونگرم و شادی ام و هر روز ورزش می کنم که تاثیر مثبت زیادی برام داشته، سرگرمیم مطالعه، آشپزی ( تعریف بر خود نباشه دست پختم خیلی خوبه ) و رقصیدنه. چهره خوب و دوستان خوب و درآمدخوبی دارم و خداروشکر از پس همه ی کارام بر میام. اخلاق بدمم ایناست: به شدت کمال گرا و وسواسی ام، کلا همیشه تو خودم و دیگران دنبال ایراد می­ گردم، همیشه فکر می کنم خودم بهتر از هر کس دیگه ای از پس کارا برمیام. اعتمادبه نفسم تو بعضی موارد کمه. تحمل دعوا و درگیری ندارم و زود از پا درمیام. ( به خاطر تجربه های بد تو زندگی با خانوادم ).


    مشخصات خانوادم:

    پدر و مادرم بی سواد و از قشر پایین جامعه و ساکن در یکی از محله­ های پایین شهر ( محله دزدها و معتادها ) هستند و یک زندگی پر از دعوا و تنش و درگیری و کتک کاری و حتی چاقوکشی! دوره کودکی و نوجوونی خیلی بدی داشتم و بارها از پدرم کتک خوردم و خانوادم نمیذاشتن که وارد دانشگاه بشم و یا سرکار برم ( در صورتی که همیشه شاگرد اول تو مدرسه بودم ) و می خواستن به زور منو وادار به ازدواج با مردی معتاد کنن. با کل فامیل و دوستان رابطه ای نداریم و به خاطر دعواهای شدید تو محیط خونه توی درو همسایه هم هیچ آبرویی نداریم! بعد از یک دوره افسردگی شدید بالاخره تونستم خودمو پیدا کنم و برای رسیدن به خواسته هام بجنگم و از لاک یک دختر افسرده و خجالتی و بدبخت خارج شم. با وجود کتک های شدی پدرم برای جلوگیری از ادامه تحصیل وارد یکی از دانشگاه­های برتر ایران شدم و دور شدن از شرایط بد خانواده نقطه عطفی برام تو زندگی بود. به کمک دوستای جدید و محیط جدید و علاقه زیادی که به مطالعه داشتم خیلی زود تونستم تو زندگیم پیشرفت کنم و الان از زندگیم خیلی راضی ام. خدایا شکرت


    و اما مشکلی که الان دارم: ازدواج!!!!! طبیعتا دوست دارم که ازدواج کنم و همسر و مادر خوبی باشم و نقشه های زیادی برای زندگی آیندم کشیدم ولی .... تا الان هر خواستگاری به طور رسمی به خونمون اومدن شرایط بسیار پایین بی سواد و معتاد بودن به طوری این موضوع باعث افسردگیم شده. خانوادم میگن چون خودمون سطح زندگیمون پایینه باید با مثل خودمون ازدواج کنیم ولی من چی!! من برای پیشرفت تو زندگیم خیلی جنگیدم و خیلی تلاش کردم و دوست ندارم با یه فرد معتاد و بی سواد و بی کار ازدواج کنم!! من در قبال بچه هایی که به این دنیا میارم مسئولم و نمی خوام تو شرایط سخت و تلخی مثل خودم بزرگ شن. من پدر و مادرمو خیلی دوست دارم و براشون احترام قائلم ولی حرفاشونو دیگه نمی تونم تحمل کنم مدام بهم سرکوفت می زنن که خاک تو سرت که شوهر نکردی خیلی دست پا چلفتی! همه جا تحقیرم می کنن حتی توی جمع. اصلا پیشرفت کاری و تحصیلی منو نمی بینن. حتی ماهی یک بار بهم زنگ نمی زنن ببینن من مردم یا زنده! بعضی وقتا خیلی احساس تنهایی و بی کسی می کنم.

    چندتا موقعیت ازدواج خیلی خوب هم داشتم ولی تا شرایط بد خانوادمو فهمیدن پاپس کشیدن، این موضوع باعث ناراحتی شدیدم شده. قبول دارم که برای اقایون هم شرایط خانواده خانوم خیلی مهمه ولی تقصیر من چیه؟ هر کسی منو میبینه با توجه به نوع بیان و حرف زدن و لباس پوشیدنم فکر می کنن من تو یه خانواده خیلی خوب بزرگ شدم و اگه تعریف بر خود نباشه چه تو دانشگاه و چه محیط کار محبوبیت زیادی دارم ولی کسی حاضر نمیشه باهام ازدواج کنه!
    دوستان بگید من باید چی کار کنم؟
    از طرفی هم مدتی هم هست یا یه اقایی اشنا شدم که دانشجوی دکترا هستن و تقریبا 90 درصد از معیارهای منو برا ازدواج دارن و ارتباط خیلی خوبی با هم داریم. اوایل فقط دوستی ساده بود اما الان خودشون دارن حرف از ازدواج میزنن. ولی من دچار وحشت شدم چون ایشون از یک خانواده بسیار مرفه و سطح بالایی هستن و بسیار مودب و فهمیده. و من هنوز در مورد خانوادم چیزی به ایشون نگفتم. خیلی حال بدی دارم!! از طرفی دوست ندارم این رابطه رو تموم کنم و از طرفی احساس می کنم ایشون با فهمیدن شرایط بد خانوادم ممکنه شوکه شن و فکر کنن من قصد فریب ایشون داشتم. من نمی دونستم ایشون وضع مالی خیلی خوبی دارن من بیشتر به رفتار ، اخلاق و منش ایشون علاقه مند شدم.خیلی با احترام با من رفتار می کنن و در طی این 6 ماه من رفتار نسنجیده ای از ایشون ندیدم ولی به مرور متوجه شدم که از خانواده با اصل و نصبی هستن و شرایط مالی بسیار عالی. احتمالا دوستان الان میگید ادامه این رابطه درست نیست ولی ...
    من به هم فرهنگ بودن و هم کفو بودن تو ازدواج اعتقاد دارم ولی شرایط خانواده خودمو نمی پسندم می خوام زندگی جدیدی داشته باشم. نمی دونم باید چی کار کنم؟
    ویرایش توسط anastazia : جمعه 01 اسفند 93 در ساعت 20:28

  2. 12 کاربر از پست مفید anastazia تشکرکرده اند .

    Eram (شنبه 02 اسفند 93), idenay (جمعه 14 فروردین 94), meysamm (جمعه 01 اسفند 93), parinazbanoo (شنبه 02 اسفند 93), sevil73 (جمعه 01 اسفند 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 05 اسفند 93), نادیا-7777 (چهارشنبه 13 اسفند 93), مهرااد (جمعه 01 اسفند 93), آزرم (جمعه 01 اسفند 93), اقای نجار (شنبه 02 اسفند 93), بارن (جمعه 01 اسفند 93), سنجاب بازیگوش (جمعه 01 اسفند 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام خانم اناستازیای عزیز

    امیدورام همیشه با این روحیه و پشتکار ادامه بدی و به تک تک ارزوهات برسی

    من با عنوان پستتون مخالفم. به این کمالگرایی نمی گویند. تحت تاثیر خانواده قرار نگیر و به باورهات شک نکن. تنهایی و سرکوفت شنیدن به مراتب بهتر از یک ازدواج نادرست است. امیدوارم که زودتر شریک مناسب زندگیت رو پیدا کنی . کسی از اینده خبر نداره. اگر هم دانشگاهیتون پیشنهاد دادند صادقانه شرایط را بگویید. انتخاب با خودش هست ( هر چند می دانم گفتن این شرایط راحت نیست)

    هر جا اراده ای هست راهی هست

    تاپیک شما رو خواندم یاد خانم sanazam افتادم. نگاهی به تاپیکشون بندازین

    موفق باشی عزیزم

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  4. 5 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    anastazia (جمعه 01 اسفند 93), واحد (جمعه 08 اسفند 93), اقای نجار (شنبه 02 اسفند 93), امیر مسعود (سه شنبه 05 اسفند 93), سنجاب بازیگوش (جمعه 01 اسفند 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 اسفند 93 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1393-12-01
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 99.7%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 49 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون مهرااد گرامی که به مطلب من توجه کردین.
    تاپیک خانم sanazam مطالعه کردم فرق ایشون با من اینه که خارج از کشور ازدواج کردن و همسرشون خانواده ی بد ایشونو ندیدن.
    ولی اینجا ایرانه و بیشتر دید سنتی حاکمه. هر اقایی بخواد بره خواستگاری اول می پرسن خب خانوادت کی ان؟ بابات چی کاره اس؟
    پدر ومادر من حتی اداب معاشرت اولیه رو هم نمی تونن رعایت کنن. هر وقت مهمان میاد چنان آبروریزی میشه که میرن پشت سرشونم نگاه نمیکنن. من خانوادمو دوست دارم نمی تونم تحمل کنم کسی بهشون توهین کنه و یا منو بخاطر رفتار اونا تحقیر کنه. نمی خوام بعد از ازدواج همسرم به خاطر خانوادم بهم سرکوفت بزنه.

    اینکه چرا این عنوانو انتخاب کردم چون واقعا دختر ایده آل گرایی هستم. خواستم مشکلاتم شمرده شمرده بگم تا حجمش زیاد نشه. من مشکل اولم خانوادمه ولی مشکل دوم خودمم. به خاطر چهره زیبایی که دارم پیشنهاد دوستی و ازدواج زیادی تو محیط کار و دانشگاه دارم. ولی قبل از اینکه به مرحله شناخت خانواده برسه خودم طرف مقابلو نمی پسندم و حالا چرا؟ دلایلشو میگم.
    کتابای روانشناسی زیادی مطالعه کردم و متوجه شدم ریشه ی اخلاق و شخصیتم به دوره کودکی و نوجوونیم برمی گرده، من به مردهایی علاقه مند میشم که اخلاق و رفتاری مخالف با پدرم دارن. پدرم مردی عصبی، شکاک و بددهن، شلخته، دست بزن دار هستن و من جذب مردهایی میشم که تو نقطه مخالف قرار دارن. مثلا یه اقایی که قبلا بهم پیشنهاد ازدواج داده بودن مواردی که باعث شد جواب رد بدم: زرنگ نبودن، مدیریت مالی ضعیفی داشتن، لباس پوشیدنشون شلخته بود، طرز حرف زدنشون مودبانه نبود، طرز راه رفتشون درست نبود خلاصه می گردم صد تا ایراد پیدا می کنم که اغلب این ایرادا تو پدر خودمم هست و من بهشون حساسم.

    از نظر من همه چیز باید سر جای خودش باشه کوچک ترین سهل انگاری و بی نظمی دیگران اعصاب منو خورد می کنه. خونه ی من بسیار مرتبه و هر کاری سر موقع خودش انجام میشه.
    من دوست دارم بهترین لباسو بپوشم و بهترین جاها برم و حتی دوستامم ادمای غربال شده ای هستن که از زیر ذره بین من رد شدن.

    با وجود اینکه خانواده بدی دارم دوست دارم همسرم بسیار مبادی اداب، با شخصیت، فهمیده و منطقی باشن. و درک بالایی نسبت به زندگی مشترک و همسر داشته باشن. کمال گرایی تو مسائل معنوی دارم نه مادی.
    الان دچار سردرگمی هستم انتظارات بالای خودم با شرایط بد خانوادم با هم جور درنمیان. دوستان چه راه حلی دارین؟

  6. 2 کاربر از پست مفید anastazia تشکرکرده اند .

    parinazbanoo (شنبه 02 اسفند 93), بارن (جمعه 01 اسفند 93)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام.به نظر م شما کمال گرا نیستید.تبریک بابت این که با این شرایط این قدر پیشرفت کردید.

    حس و درک نکردن خانواده ی شما هم امری طبیعی هستش... شما اگه توی یه خانواده ی دیگه بودید شاید الان حلوا حلواتون هم می کردند و باعث افتخار بودید و.. ولی این جا این طوری شده.. و میدونید این دست شما نبوده و خوبه خدا رو هم شاکر هستید

    کسانی هم که بنا به موقعیت شما یا چهره یا چیزای مشابه برای دوستی سمت شما اومدند که خوب جوابشنو گرفتند..


    ببنید چیزایی که راجب روانشناسی و خاطرات کودکی سبب شده بعضی مرد ها رو خوشتون بیاد و بعضی ها رو نه... گفتید...منم قبول دارم...ولی ببنید متاسفانه اون افراد برای دوستی اومده بودند... اگه ادمی که موقعیتی مشابه شما داشت و برای ازدواج می اومد ممکن بود بهش علاقه مند میشدید...کسی که هدفش ازدواج باشه..لودگی نمیکنه..خودشو کوچیک نمی کنه...متسافانه دختران زیباتر چون بیش تر پسرا های سود جود برای دوستی بهشون مراجعه می کنند و اونا هم با رفتارهای ناقص و کورکورانه فکر می کنند با حرکت های جلف بیش تر میتونند دل دختری رو ببرند البته تا حدی هم موفق میشند ولی نمی دونند طرف مقابلشون هم مثل خودشونه...بگزریم...

    ولی شما که واقعا نیتتون ازدواجه ... البته شما حق دارید الان رویا اینو داشته باشید عروس یه خانواده ی مرفه بشید و... ولی ببنید که به طبع چنین مادر شوهری و خواهر شوهری دوست دارند طرف مقابلشون این طوری باشه ..وقتی میخوان توی مراسم اشنایی به بقیه بگن این پدر عروس خانم این کارست فلانی این طوریه و.. و قطعا اگه پسری از این خانواده ها هم عاشق شما بشه و یه تنه جلوی همه بیسته و تجربه نشون داده این افراد به هر حال هر چی دارند از خانواده دارند اگه قرار باشه به عقشون بها بدند باید قید خانواده رو بزنند..همون خانواده ای که دختر خانم یکی از دلایلی که جواب مثبت به اقا داد همون بود...

    نمی خوام ناراحت کنم شما رو میخوام واقعیت های جامعه رو بگم.. به نظرم بهتره شما با افرادی ازدواج کنید که هم کفو خودتون باشه..یعنی کلا همه ی ادما...من .. اون ..این و... باور کنید خود شما توی این شرایط و ازدواج با بالاتر یبیش تر شرمنده میشید و هی میخواید یه واقعیت هایی رو مخفی کنید و هی کمبود های زندگی برتون رو میشه و تازه و سرخورده میشید... تازه اگه خانواده ی طرف مقابل اهل نیش و کنایه و این حرفا هم نباشه شما سختتون خواهد شد به نظرم...

    کم نیستند پسرایی که شرایط مشابه مشابه شما داشتند الان هم شاید وضع بهتری از شما برای خودشون داشته باشند من فکر میکنم اگه با چنین ادمایی ازدواج کنید بیش تر خوشبخت میشید.


    الان بعضی ها میخوان ازدواج کنند واقعا محله ی سکونت طرف براشون مهمه...نظر همسایه ها..شغل بابای طرف و... خلاصه این ادمایی که شما دوست دارید باهاشون ازدواج کنید این چیزا براشون شاید مهم تر باشه... ممکنه ادمایی هم پیدا بشند که با این شرایط شما رو قبول کنند...به نظرم واسه خواستگار جدیدتون هر چه زودتر مسیر حرف رو به خواستگاری ببرید و ایشون زودتر متوجه بشند و اگه شما رو با این شرایط خواستند چه بهتر...نخواستند فدای سرتون...

    دغدغه ی شما راجب تربیت فرزند و... درسته..خواستم بگم ازدواج نکردن با ادمای خیلی بالا به این معنا نیست با ادمای خلی پایین هم ازدواج کنید...ادمایی از جنس شما زیاد هستند....

  8. 6 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    anastazia (جمعه 01 اسفند 93), parinazbanoo (شنبه 02 اسفند 93), saeeded (شنبه 02 اسفند 93), واحد (جمعه 08 اسفند 93), امیر مسعود (سه شنبه 05 اسفند 93), شیدا. (شنبه 02 اسفند 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 16 مرداد 94 [ 15:06]
    تاریخ عضویت
    1393-9-21
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,538
    سطح
    22
    Points: 1,538, Level: 22
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    222

    تشکرشده 86 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرم شما حقت هست که با مرد شایسته ای که از هر لحاظ به تو میخوره ازدواج کنی اما ، متاسفانه باید بعضی معیار هاتو بزاری کنار ( چون ما بین یک سری افرادی زندگی میکنیم که فقط آدم هستند -و اصلا فیلسوف و عارف نیستن که خوبی واقعی تورو درک کنن) مثلا تو میتونی با یک پسری که خانواده اش مثل تو هستند اما خودش هم به اندازه تو خوب هست.( تحصیلکرده با شخصیت ، خوش لباس و مودب ( همینطوری که تو میخوای ! ) اینطوری دردو رنجی که کشیدی خیلی بهتر درک میکنه برای هرچیزی که داری خیلی احترام ارزش قائله نه بی تفاوت وخنثی ... میتونید کلا یک جهش بزنید از لحاظ اجتماعی و خانوادگی هردوتون ... وبچه های خوبی رو هم تربیت کنید یا اگر میخوای حتما خانواده همسرت مرفه و بافرهنگ باشن یا لااقل از خانواده خودت بهتر باشن باید از لحاظ ظاهر یا تحصیلات معمولی تر باشه ازت که همیشه تو حرفی برای گفتن داشته باشی ( مخصوصا جلوی خانواده همسرت که خدایی نکرده نتونن سرکوفت بزنند بهت. در کل دقت کن با هرکس ازدواج میکنی خیلی خانواده فهمیده ای باشن ( تازه به دوران رسیده نباشن) اگر اینطوری نباشن ( که خدا نصیب ماهم یک خانواده شوهر فهیم و عاقل بکنه ! :) ) اصلا تورو واسه خودت و وجودت میخوان هیچ وقت به خانواده ات گیر نمیدن و ایراد نمیگیرن. خلاصه اینا به فهم آدماست ... اصلا بزار پسره بفهمه خانوادت کی هستند راحت باشو ریلکس و شجاع .... تو خانواده ات رو انتخاب نکردی و این بدیهی هست که باب میلت نباشن.. اگر اون لیاقت تورو داشته باشه هم خودش هم خانواده اش تورو رو چشماشونم میزارن اگرم نه که خوش اومد به سلامت ... بهتر ازاون نصیبت میشه انشالله یا حق...

  10. 3 کاربر از پست مفید parinazbanoo تشکرکرده اند .

    واحد (جمعه 08 اسفند 93), امیر مسعود (سه شنبه 05 اسفند 93), شیدا. (شنبه 02 اسفند 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 اسفند 93 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1393-12-01
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 99.7%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 49 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنونم از دوستانی که راهنماییم کردن.
    اقای فدایی یار گفته های شما کاملا درست و متینه ولی بر خلاف تصور شما من رویای عروس یک خانواده مرفه شدن ندارم و بسیار هم از این موضوع وحشت دارم به خاطر سرکوفت و مسائلی که شما بهتر گفتید. بله درسته که بهترین حالت برای من ازدواج با فردیه مشابه شرایط خودم و افکار و عقایدی شبیه هم ولی پیدا شدن این ادم و قرار گرفتنش تو مسیر زندگی من مثل پیدا شدن سوزن تو انبار کاهه. بر خلاف نظر شما این طور ادما کم پیدا میشن. از 18 سالگی کلی خواستگار رسمی و غیررسمی و پیشنهاد دوستی داشتم که هیچ کدوم این شرایط نداشتن. اکثر دخترا و پسرا آینه ای از رفتار خانواده های خودشون هستند. کمتر پسری دیدم که 180 درجه متفاوت و مخالف با خانوادش باشه.
    خانواده خودم که منو ول کردن به امان خدا و کاری بهم ندارن، می ترسم اگه با کسی ازدواج کنم که خانواده بدی داشته باشه، باعث آزار و اذیت من بشن و تو زندگی مشترکم تاثیر منفی بذارن.


    خانم parinazbanoo حرفاتون حرف دل خودمه. تصورات آرمان گرایانه من با واقعیت تلخ جامعه هم خونی نداره. ازدواج خیلی مقدسه و تشکیل یک خانواده درک و شعور بالایی می خواد و به نظرم زندگی که بخواد به زور مهریه و نفقه و تمکین باشه و ملاکش پولدار بودن پدر دختر یا پسر و چشم و هم چشمی خانواده ها باشه هیچ ارزشی نداره ولی متاسفانه حقیقت اینه که پسر اگه تو زندگیش پیشرفت کنه می تونه انتخاب های عالی برای خودش داشته باشه ولی یه دختر انتخاب شونده است.
    وقتی بچه بودم با کفش و لباس کهنه به بچه های مرفه نگاه می کردم و چشمام می بستم خودمو تو اون لباسا تجسم می کردم و همش به خودم می گفتم یعنی میشه منم یه روزی چیپس بخورم تا ببینم مزه اش چه جوریه! کاش الانم فقط دغدغه همینو داشتم.
    دور و اطرافم پر شده از مردان طمع کاری که فقط دنبال خوش گذروندن با دختران. دختر بدحجابی نیستم ولی چهره جذابی دارم و قد وقامت خوب به واسطه ورزشکار بودنم. می دونید مثلا هفته ای 5 تا پیشنهاد دوستی چقدر بار منفی و ناراحت کننده ای می تونه برای یک دختر داشته باشه؟ و تو 90 درصد موارد با اهدافی غیر از ازدواج. حتی وقتایی که بدون هیچ ارایشی و با لباس ساده بیرون میرم بازم برای من مزاحمت به وجود میاد. معمولا جواب منفی میدم ولی دوستام میگن کار اشتباهی می کنی شاید توشون ادم خوبم پیدا شه. ولی اگه بخوام از همون اول حرف از ازدواج بزنم میگن واه واه چه دختر عقده ای و نه به داره نه به باره داره از حرف ازدواج می زنه و قبول دارم هیچ اقایی تا طرف مقابلش محک نزنه پیشنهاد ازدواج نمیده و از طرفی دوس ندارم خودمو بازیچه کنم تا ببینم اون اقا چه تصمیمی می گیره!!!

    خلاصه خانواده بدم، پرتوقع بودن خودم، پیشنهادهای دوستی پی درپی، خواستگاری های بی سرانجام و تنهایی و بی کسی برام شده مثل یک کلاف سردرگم.
    خدا مشکل همه جوونارو حل کنه. آمین


  12. 7 کاربر از پست مفید anastazia تشکرکرده اند .

    Eram (شنبه 02 اسفند 93), Matarsak (شنبه 02 اسفند 93), meysamm (شنبه 02 اسفند 93), parinazbanoo (یکشنبه 03 اسفند 93), فدایی یار (یکشنبه 03 اسفند 93), نادیا-7777 (چهارشنبه 13 اسفند 93), بارن (شنبه 02 اسفند 93)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام

    این همه موفقیت شما نشان از اراده ی بالا و ذهن روشن شماست. آفرین به شما...

    به نظر من قبل از اینکه کسی رو برای خواستگاری در خونت بپذیری باهاش راجع به شرایط خانوادگیت صحبت کن و مقدمه چینی کن و بگو بره راجع به این مساله فکر کنه و هروقت احساس کرد آمادگیشو داره برای خواستگاری اقدام کنه... همونقدر که شرایط بد خانوادگی میتونه روشون تاثیر منفی داشته باشه،جرئت و جسارت و خودباوری تو میتونه روشون تاثیر بسیار مثبت تری داشته باشه.
    و به خدا توکل کن و ازش یاری بخواه .
    با آرزوی موفقیت و خوشبختی روزافزون

  14. 5 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    asal2013 (چهارشنبه 13 اسفند 93), Matarsak (شنبه 02 اسفند 93), امیر مسعود (سه شنبه 05 اسفند 93), اثر راشومون (یکشنبه 03 اسفند 93), بارن (شنبه 02 اسفند 93)

  15. #8
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ابراز همدردی من رو هم بپذیر چون منم یه جورایی با تو همدردم.

    این حرفهای مدیر رو خیلی دوست دارم اگه دوست داشتی بخون.

    http://www.hamdardi.net/thread-229.html

    راستی به نظر تو اینجا کسی میتونه بهت کمک کنه و با یه فوت خانواده تو تغییر بده؟ یا خواستگار مورد علاقه تو بفرسته دم در خونه ات و اونهم تمام شرایط تو رو قبول کنه؟

    دوست همدرد عزیز باید بدونی من و تو و مشکلات مشابه من و تو واقعیته. باید بفهمی بعضی از واقعیات رو نمیشه تغییر داد.

    اگه حق انتخاب داشتی واقعا این خانواده رو انتخاب میکردی؟

    نه انتخاب نمیکردی. تو حق انتخاب نداشتی. پس ناراحتی و گله گی رو بس کن. فکر نکن این یه بدشانسیه که نسیب تو شده.

    به فکر راه حل عملی باش.

    این محدودیت توئه. این مشکل باید باعث بشه که تو پیشرفت کنی.

    سعی کن با کار و پول خودت موقتا محل زندگیتون رو عوض کنی.

    به نظر من این راه بهترین راهه.

    من فقط پست اول تو رو خوندم. اول فکر کردم خودم نوشتم :)

    موفق و شاد باشی.

  16. کاربر روبرو از پست مفید شکوه تشکرکرده است .

    نادیا-7777 (چهارشنبه 13 اسفند 93)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 آذر 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-9-21
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    3,245
    سطح
    35
    Points: 3,245, Level: 35
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    27

    تشکرشده 21 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ، خیلی بهتون تبریک میگم بابت پیشرفتتون !! بهت حق میدم نگرانیهای قابل درکی دارید !!! ایمان دارم شما که تا اینجای راهو اومدید از اینجا به بعدم با تلاش و پشتکار خودتون میتونید جلو برید !!! به نظر من راجع به خواستاگاری که دارید ، اصلا پنهان کاری نکنید !! چون شما نمیتونید تا ابد خانوادتون رو پنهان کنید !!!! حقیقت رو به اون آقا بگید و بهش بگید به همین دلیل فک میکنید این ازدواج نشدنیه !! به نظرم اگه اون آقا شمارو بخواد میاد سمتتون !!! من خودم که همچین آدمی هستم !!! هیچ وقت اشتباه دیگران رو به پای شخص دیگه ای نمی نویسم !!! درسته که ازدواج ارتباط خانواده هاست ولی مهم تر از اون درک متقابل و خواست دو طرفه !!!!

    راجع به دوستی و ... هم اصلا شک نکنید که نباید برید سمتش !!! چون مشکلات زیادی براتون درست میشه ، اونوقت تمام تلاش های چند سالتون از بین میره !!! اونوقت راجه بهتون میگن دختری که پدر مادرش فلان باشن بایدم اینجوری از کار در بیاد !!!

    مطمن باشید اگه این موردم نشد ، بالاخره موردی در خور و شان شما پیدا میشه !!! خدایی که تا اینجا همراهتون بوده از اینجا به بعدم ولتون نمیکنه !!! خدا رفیق نیمه راه نیست !!!

  18. 2 کاربر از پست مفید Matarsak تشکرکرده اند .

    parinazbanoo (یکشنبه 03 اسفند 93), امیر مسعود (سه شنبه 05 اسفند 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 اسفند 93 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1393-12-01
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 99.7%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 49 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلامی دوباره
    نمی دونم چرا دوستان اون چیزی که مدنظر منه رو متوجه نشدن، شاید من واضح و کامل تو پست اولم ننوشتم یا دیگران سطحی خوندن.
    الان مشکل اصلی من خانوادم نیست، مشکل خودمم. هدف من از ایجاد این تاپیک این نبود که دوستان بیان بهم بابت موفقیت های زندگیم تبریک بگن و برام آرزوی رسیدن به خواسته هام بکنن، هر چند من از همگی شما سپاسگذارم و امیدوارم شماها نیز به ارزوهای معقولتون برسین.
    شاید لازم باشه من کامل تر توضیح بدم. من از زمان بچگی برای خودم یه دنیای جداگانه ساختم، کم کم تو دنیای خودم منش و شخصیت و اخلاق و معیارام بال و پر گرفتن و الان شدم یه دختر ایده ال گرا. من از هر چیزی بهترینو می خواستم و می خوام و این شاید از کمبودهای زمان کودکیم نشئت گرفته. من قدم قدم به هر چیزی که تو زندگیم خواستم رسیدم چون ناآگاهانه داشتم قانون جاذبه رو به کار می بردم و خواسته هام معقول و دست یافتنی بودن و فقط تو یه مورد به بن بست رسیدم اونم ازدواجمه!!
    این موضوع یه تلنگر برای من بود و منو به فکر کردن واداشت که من تو ازدواج چی می خوام ؟ آیا معیارهای من واقع بینانه و درست هستن؟ ایراد کار من کجاست؟
    مدت هاست که دارم این مسئله رو بررسی می کنم به یه نتایجی هم رسیدم ولی هم چنان سردرگمم و نتونستم جمع بندی درستی داشته باشم.
    نتایجی که خودم بهش رسیدم:
    1. من اعتقادات و معیارهای خاصی برای خودم دارم که تو کمتر کسی پیدا میشه مثلا با وجود دوست و آشناهای زیادم فقط دو تا آدم دیدم که این معیارها رو دارن اولی یکی از دوستان دانشگاه که خانم هستن و دومی آقایی که باهاشون در ارتباطم. وقتی بررسی کردم دیدم هر دو از یک خانواده بسیار با شخصیت و محترم و سطح اجتمائی و فرهنگی بالایی هستن. و فکر می کنم کمتر مردی باشه که از خانواده سطح پایینی مثل خانواده خودم باشه و معیاراهای عالی منو داشته باشه، نمیگم نیست ولی کمه. مثل خودم

    2. شرایط بد خانواده که باعث شده خیلی از موقعیت هارو ( منظورم موقعیت های خیلی عالی) از دست بدم.

    3.افراد سودجویی که با نیت های پلید بهم نزدیک میشن و اثرات منفی بدی روی من گذاشتن. برام سواله که چرا با وجود اینکه دختر ساده و مهربون و بی ریایی ام تا این حد افراد منفی بهم نزدیک میشن؟ ایا مثبت، منفی رو جذب می کنه؟ اشتباه من کجاست؟ آیا این موضوع عادیه؟

    4. من موقعیت های ازدواج معمولی و کمی خوب هم داشتم که نه به خاطر خانواده بلکه به خاطر بلند پروازی های خودم قبول نکردم. مثلا این چرا درست غذا نمی خوره، چرا اداب ومعاشرت عالی نداره چرا برخورد با خانومو بلد نیست چرا لباس پوشیدنش این جوریه و .... می دونم اگه به این روند ادامه بدم به همه جواب رد میدم.

    5. نمیدونم چرا جذب مردهایی میشم که بهم توجهی ندارن مثل پدرم که به مادرم توجهی نداره!!! برای این مشکل چی کار کنم؟

    دوستان من نیاز به راهنمایی دقیق تری دارم لطفا مطالبم کامل و با دقت بخونید. امیدوارم کسی باشه تا ریشه مشکل منو پیدا کنه.
    با تشکر


  20. 2 کاربر از پست مفید anastazia تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (سه شنبه 05 اسفند 93), شکوه (یکشنبه 03 اسفند 93)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.