به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 آبان 94 [ 09:47]
    تاریخ عضویت
    1393-8-29
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    رابطه بعد از جدایی

    سلام
    من ۳۹ سال دارم و ۳ ماه هست که از همسرم بعد از ۹ سال زندگی جدا شدم. ازدواج از ابتدا درست نبود و تفاوت فرهنگی و اجتماعی زیادی داشتیم. متاسفانه ایشان هم بسیار نادان و جاهل بودند و خانواده فهمیده ای هم نداشتند که راهنماییش کنند. ادامه زندگی میسر نبود و توافقی جدا شدیم. حالا ایشان بسیار پشیمان و ناراحت است و می گوید که به تمام اشتباهاتش پی برده. من اما دیگر به هیچ عنوان حاضر نیستم با ایشان زندگی کنم. اما هر دو هنوز همدیگر را دوست داریم خصوصا ایشان. اوایل بعد از جدایی پاسخ تماس هایش را نمی دادم اما در وضعیت بسیار بدی بود و خیلی خواهش و التماس می کرد. در ابتدا سعی کردم آرامش کنم و برای زندگی جدید بعد از من راهنماییش کنم اما حاضر به پذیرش جدایی و کندن از من نیست. می گوید به هیچ عنوان به فکر زندگی دیگری نیست و از من می خواهد که حداقل اگر ازدواج نمی کنیم، کنارم باشد. هر چند خواسته غیر معقولی به نظر می رسد اما من هم دیگر قصد ازدواج مجدد ندارم و مشکلی با این رابطه ندارم. می دانم که منطقی به نظر نمی رسد اما خواسته ایشان چیزی شبیه به این است که با هم عقد (احتمالا موقت) کنیم و هر چند یکبار به منزل من بیاید، با هم باشیم اما جدا زندگی کنیم! می دانم که در آینده ممکن است اتفاقات زیادی بیافتد هم برای ایشان و هم برای من اما من واقعا قصد ازدواج با شخص دیگری ندارم و ایشان هم ظاهرا مصمم است هر چند مطمئن نیستم که این تصمیم را عاقلانه گرفته باشد و بعدا پشیمان نشود. دلم نمی آید که کلا قطع کنم و پاسخش را ندهم. در وضعیت بسیار بدی است و خیلی التماس می کند که تنهایش نگذارم. هر کاری می کنم نمی توانم نسبت بهش بی مسئولیت باشم و نگران آینده اش هستم با شناختی که از خود و خانواده اش دارم بسیار بعید است که بتواند این بحران را پشت سر بگذارد و بتوانند تصمیمات درستی برای آینده اش بگیرند. حتی اگر پاسخش را ندهم و بعدا از چند سال برفرض با شخص دیگری ازدواج کند می دانم که مرا رها نمی کند و به سراغم می آید.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به همدردی خوش امدی
    به نظر من اگه عقد کنید که محرم باشید و گناه نشه پیش هم بودنتون روش بدی نیست.
    البته ممکنه حرف و حدیث دیگران ادامه پیدا کنه. اینطوری چون همیشه هم پیش هم نیستید تنش و درگیری کمتر میشه و شما و ایشون دوباره در کنار هم قرار میگیرید و از دریچه جدیدی به زندگیتون نگاه میکنید. ممکنه همین باعث بشه پس از گذر زمان و تغییر و تحولی گه در ایشون اتفاق میافته ممکنه باعث برگشت و ازدواج دایم بشه. در کل تجربه جالبیه. البته بذارید افراد کارشناستر و با تجربه تر هم که نظراتون را گذاشتن اونوقت تصمیم بگیرید. نظر من خیلی خام و غیر کارشناسی شدست
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  3. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    به هیچ عنوان وارد این رابطه غلط نشوید اصلا توصیه نمیشه

    متاسفانه ایشان هم بسیار نادان و جاهل بودند و خانواده فهمیده ای هم نداشتند که راهنماییش کنند
    از بقیه نوشته های شما همب رداشت بنده اینست که بیشتر از روی ترحم و دلسوزیه و ادامه این رابطه بیشتر صدمه مینزه به ایشون و اگر کوچکترین علاقه ای بهش داری لطفا ازش فاصله بگیر گذر زمان باعث میشه منطقی تر تصمیم بگیرند.بهتره همسر سابقتان در صورت تماس و درخواست به نزد مشاور راهنمایی بکنید اینجوری لطف بزرگی در حقش کردید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    بارن (دوشنبه 07 اردیبهشت 94)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 آبان 94 [ 09:47]
    تاریخ عضویت
    1393-8-29
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هتره همسر سابقتان در صورت تماس و درخواست به نزد مشاور راهنمایی بکنید اینجوری لطف بزرگی در حقش کردید
    فکر می کنید نگفتم؟ چندین بار بهش گفتم حتی قبلا به پدرش هم گفتم، گوش نمی کنه. من هم فکر می کنم بهترین راه اینه که از من جدا بشه و کم کم افسار زندگی رو دستش بگیره و زندگی جدیدی شروع کنه. شاید با گذشت زمان کم کم منو فراموش کنه. امیدوارم اینطور باشه اما با شناختی که ازش دارم می دونم که از من دل نمی بره. ۹ سال هم زمان کمی نیست. خوشبختانه یا متاسفانه به همه کارهای اشتباهش پی برده و از من هم مرد ایده آل و رویایی تو ذهنش ساخته که با بی خردی از دستش داده. بهش می گم به روزهای سخت و بدیهای من هم فکر کنه فقط جنبه های مثبت منو به یاد نیاره. و چاره ای نیست باید این جدایی را پذیرفت و با استفاده از تجربیاتش زندگی جدیدی ساخت. اما می گه هر چی می گذره می فهمم که چی رو از دست دادم و دارم دیوونه میشم. می ترسم حتی اگر به اجبار بعدا هم ازدواج کنه با این تفکراتش به زندگی آینده اش هم ضربه بزنه.
    ویرایش توسط ali72 : شنبه 25 بهمن 93 در ساعت 18:51

  6. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام به نظر من یه فرصت دیگه به ایشون بدید اید واقعا متوجه اشتباعاتش شده و می خواد جبران کنه
    زندگی اول واقعا شیرینه و به نظرم ازدواجهای بعغدی اونقدر جذاب نیست
    شاید به نتیجه رسیدید
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  7. 7 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    mah naz (پنجشنبه 28 خرداد 94), morteza2487 (دوشنبه 25 خرداد 94), saeeded (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), SHahr-Zad (یکشنبه 26 بهمن 93), میشل (یکشنبه 26 بهمن 93), vareshi (دوشنبه 27 بهمن 93), بارن (دوشنبه 07 اردیبهشت 94)

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 خرداد 94 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1393-5-12
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,280
    سطح
    28
    Points: 2,280, Level: 28
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    380

    تشکرشده 105 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ب نظره منم الان شما و ایشون بیش از هر ادمه دیگه ای همدیگرو میشناسید ینی کلی مسیره رفته شده

    فک میکنم یه دوره زمانیه محدود ب ایشون فرصت بدین خودشونو نشون بدن ،تو این زمان اصلن ب ترحم و دلسوزی فکر نکنین احساسه قلبی و منطقتونو اساس قرار بدین

  9. 4 کاربر از پست مفید SHahr-Zad تشکرکرده اند .

    morteza2487 (دوشنبه 25 خرداد 94), sahar67 (یکشنبه 26 بهمن 93), میشل (یکشنبه 26 بهمن 93), بارن (دوشنبه 07 اردیبهشت 94)

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام علی آقا،

    به همدردی خوش اومدید.

    من با این سبک ارتباط که همسرتون پیشنهادش رو دادن، مخالفم. و فکر می کنم پیشنهاد ایشون هم از سر استیصال هست، و بخاطر اینه که از راه درستش به بن بست خوردن. یعنی چون شما پیشنهاد بازگشت رو نپذیرفتید، اون هم به این راه متوصل شده. و تقریبا مطمئنم که با این رابطه ایشون امنیت عاطفی و قلبی نخواهد داشت.

    من هم مثل دوستان پیشنهاد می کنم که یه فرصت دوباره به زندگیتون بدید. حالا که خودتون هم آگاهید که ایشون به اشتباهات گذشتشون واقف هستند، و شما رو هم که دوست دارن، دیگه از زندگی چی می خواید؟ خب این بهترین همسر و یار برای زندگی شماست.

    نظر من اینه که یکبار دیگه از اول به ازدواج با ایشون فکر کنید. مثل اینکه از اول به خواستگاریشون رفته باشید. با مشاور ازدواج مشورت کنید و اگه نظرشون مثبت بود، دوباره ازدواج کنید. به خودتون ظلم نکنید علی آقا، دلیلی نداره بقیه عمرتون رو تنها زندگی کنید.

    موفق باشید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  11. 6 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    meysamm (یکشنبه 26 بهمن 93), morteza2487 (دوشنبه 25 خرداد 94), sahar67 (یکشنبه 26 بهمن 93), SHahr-Zad (دوشنبه 27 بهمن 93), اقای نجار (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), بارن (دوشنبه 07 اردیبهشت 94)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 آبان 94 [ 09:47]
    تاریخ عضویت
    1393-8-29
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنون از همه دوستان به خاطر هم دردیشون. اگر قضیه به این سادگی بود که کار به جدایی نمی کشید! در این ۹ سال ۱۰۰ ها بار از این قولها و اظهار پشیمانی ها کرده. ایشون مشکل شخصیتی داره و بسیار کودک صفت و نادان است. از حرف تا عمل فاصله بسیار زیاد است. متاسفانه خیلی دیر می فهمید که اشتباه کرده و هر بار هم که قول میداد اشتباهشو، دروغ گویی هاشو، لج بازی ها و رفتار های بچه گانه اش رو تکرار نکنه، نمی توانست. شخصیت یک فرد سی و چند ساله که یک شبه بعد از طلاق عوض نمیشه. البته در اینکه این حرفها و اظهار پشیمانی رو از روی صداقت و با ایمان کامل میگه شک ندارم. بد ذات نیست، مهربان است، اما بسیار نادان و بچه است. این قولها و سعی در اصلاح امور را قبل از جدایی باید می کرد. من قبل از جدایی پیش مشاور رفتم و تصمیم گرفتم ایرادات خودم رو برطرف کنم و با عشق و علاقه و توجه زیاد به ایشون و با صرف انرژی فراوان و بردن ایشون پیش روانشناس، زندگی رو نجات بدهم. نشستم با پدرش و خودش ۴ ساعت صحبت کردم و گفتم من اشتباهاتی را که کرده ام جبران می کنم و شما هم بیا با کمک هم و مشاور اعمال و رفتارت رو تغییر بده، زندگی جدیدی رو شروع کنیم. خودم رو سبک کردم و پا روی غرورم گذاشتم، اصرار داشت که نه فقط جدایی! پدرش هم چیزی نمی گفت. حتی مشکلات جدایی و مسائل بعدش رو هم بهش گوشزد کردم و بهشون گفتم که شک نکن پشیمان میشی اما بعد از ۴ ساعت صحبت و اصرار من، پدرش رفت برگه دادخواست رو که قبلا آماده کرده و متنش را نوشته بود گذاشت جلوم که امضا کنم!
    چند روز بعد رفتیم دادگاه و بعد از سه چهار روز که حکم آماده بود، پدرش زنگ زد که پشیمان شده و بهتره نریم حکم را بگیریم! بهش گفتم شما تا ۳ روز پیش اصرار بر جدایی داشتید حالا چطور شد پشیمان شدید؟ دخترتون از روی نادانی و حماقت این تصمیم را گرفت شما چرا همراهیش کردی؟
    خلاصه که گوشم از این قول و قرار ها و اظهار ندامتها پر است. و گرنه اگر شرایط به همین سادگی بود از خدا می خواستم که همسرم و زندگیم را حفظ کنم. از آن گذشته ۹ سال صبر و تحمل کردم، رفتار زشت خودش و خانواده اش را و خون جگرهایی که به خاطر مسائل ریز و درشت زندگی به من تحمیل می کرد را تحمل کردم که کار به جدایی نرسه. اگر خانواده درست و حسابی و فهمیده ای داشت و دلم به درایت آنها خوش بود جدا نمی شدم. متاسفانه مادرش مشکل شخصیتی حاد دارد و توانایی رتق و فتق امور جاری و ساده زندگی را ندارد، خواهرش که اوضاعش بدتر است و حتی از صحبت کردن و ایجاد ارتباطات اجتماعی ساده هم ناتوان است و یک بار ازدواج کرد و بعد از سه ماه جدا شد. در واقع عاقل اون خانواده همسر من بود!!
    امیدوارم جوانان پخته تر و با شناخت کامل ازدواج کنند و سرنوشت تلخ من را تجربه نکنند، طلاق وحشتناکه، دهشتناکه، نابود شدم. یک زندگی از هم پاشید، چند خانواده متحمل صدمات شدید این جدایی شدند، حالا چطور برگردم به اون زندگی سابق؟
    ویرایش توسط ali72 : یکشنبه 26 بهمن 93 در ساعت 20:02

  13. 3 کاربر از پست مفید ali72 تشکرکرده اند .

    SHahr-Zad (دوشنبه 27 بهمن 93), اقای نجار (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), برسرک (یکشنبه 26 بهمن 93)

  14. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیر

    حماقت همسر شما و مخصوصاً حماقت خانواده ایشون برای من کاملاً قابل درکه ! چون شدیداً به کیس خانوم خودم شباهت داره . من ایشون رو 8 ماه رها کردم و حتی به فکر ازدواج مجدد بودم . ولی الان 1 ماهه که دوباره با هم زندگی می کنیم ! داستان من طولانی هست و قبلاً در این وبسایت به تفصیل نوشته بودم و سیر زمانی اتفاقات هم مشخصه .

    خلاصه کنم . با وجود تمام حرف هات . به نظر من حتماً به خانومت فرصت مجدد بده . البته اول عقد بفرما و بعد فرصت بده . ولی فرصت ندی خطا کاری ! خدا میبخشه ، شما چرا نمی بخشی ؟؟ شاید خیر بزرگی در همین زن باشه و اون خیر به شما برسه . . .

  15. 7 کاربر از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده اند .

    Amir_23 (یکشنبه 26 بهمن 93), morteza2487 (دوشنبه 25 خرداد 94), SHahr-Zad (دوشنبه 27 بهمن 93), کامران (دوشنبه 27 بهمن 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 29 بهمن 93), اقای نجار (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), بارن (دوشنبه 07 اردیبهشت 94)

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام

    بنظر من شما بهتره با همسرتون نزد یک مشاور خوب بصورت حضوری بروید ، مشاور بعد از بررسی اتفاقاتی که افتاده، متوجه خواهند شد که آیا همسر در پی اصلاح اشتباهات خودشون هستن یا خیر، آیا بعد از ازدواج ایشون دیگه آن اشتباهات تکرار نخواهند کرد، و مطمعنا شما هم اشتباهاتی داشتید و اینطور که بیان کردید شما از قبل طلاق در پی اصلاح اشتباهات خود بودید.خب اگه بتونید نزد همین مشاوری که در جریان اشتباهات شما در زندگی هم بودند بروید بنظرم بهتر باشه.

    ایشون میتونن با شنیدن صحبت های همسرتون هم به شما بیشتر کمک کنند هم همسرتون.

    اگه واقعا پشیمون شده باشند که ایندفعه برخلاف دفعات قبل پیشنهاد شما و قبول خواهند کرد . یجورایی شما شرط بازگشت و مشاوره رفتن و اصلاح اشتباهاتشون بذارید.

    اگه ایشون موفق بشند و واقعا پشیمون شده باشند پس بهترین همسر میتونند برای شما باشند شاید طلاق تلنگری به ایشون بود تا بیشتر قدر زندگیشون و بدونند.
    شاید هم انتظار اصرار بیشتر از جانب شما داشتند و قصد داشتن بخاطر اشتباهاتتون بنوعی تنبیه تون کنند، اما وقتی تسلیم شدن شما رو دیدن جا خوردن و متوجه شدن اشتباه کردن این راه درستی نبوده .

    چون در اینجا هیچکس درواقع نمیدونه اشتباهات شما دو نفر چی و در چه حدی بوده دقیقا بنظرم نمیشه نظر قطعی داد که برگشت یا برنگشتن راه خوبیست یا خیر.
    چون این امر نیاز به شناخت روی شخصیت های شما دو نفر دارد .

    ممکنه مشاور متوجه بشند همسرتون بخاطر دلتنگی و حس تنهایی این حرف و میزنند و واقعا متوجه اشتباهات نشده باشند در آن صورت مطمعن باشید زندگی دوباره و طلاق دوباره ضربه بدتری به هردوی شما خواهد زد. پس بازگشت همیشه که در هر شرایطی بهترین روش نیست بستگی به شرایط میتونه بهترین روش باشه یا حتی بدترین روش.

    از طرفی ممکنه مشاور از حرف های همسر متوجه بشند که ایشون قابل تغییر و اصلاح هستند در این صورت ایشون بهترین همسر برای شما خواهند بود.

    درسته که شما میگید فعلا قصد ازدواج مجدد ندارید ولی بنظرم این بخاطر اینست که شما هنوز جراحاتی که از طلاق و کش مکش های زندگی قبلیتون بهتون رسیده التیام پیدا نکرده! برای همین فعلا احساس میکنید ظرفیتتون پره و جای خالی شخصی و در زندگیتون حس نمیکنید.
    اما شاید بعد از مدتی شما رفته رفته احساس تنهایی کنید و دنبال ازدواج باشید،

    در آن صورت بنظرم فرصت دوباره با شرط مشاور حضوری رفتن به همسرتون دادن پیشنهاد بهتری باشه تا شما بخواین با دختر دیگری اشنا بشید.

    چون تا شما بخواین با یک دختر خانم دیگه آشنا بشید و ویژگی های خوب و بدشون بشناسید، پروسه خیلی طولانی باید طی کنید، چون ایشون هم حتما اشتباهاتی خواهند داشت تا ایشون هم بخواین خودشون اصلاح کنند خصوصا با روحیه شکننده شما، مطمعن باشید راه سختتر و زمانبری خواهد بود.حتی نتیجه اش هم معلوم نیست رضایت بخش باشه یا خیر.بالاخره شما 9 سال با یکی دیگه زندگی کرده بودید شاید نتونید برای همیشه ایشون و فراموش کنید، بالاخره همسرتون هم ویژگی های خوبی داشتند، ممکنه در آینده که از بحران کمی خارج شدید وقتی شما هم مانند همسر به گذشته فکر کنید خوبی ها و پررنگتر ببینید و گاهی همسر فعلی و با سابق مقایسه کنید.

    بنظر شخصی من یک فرصت با شرط مشاور آسیب های کمتری به هردو شما برسونه، تازه نه تنها ضرر نداره، اگه درست استفاده بشه، سود هم برا هردو شما داره، چون اصلاح اشتباهات فقط که بخاطر صرفا ازدواج مجدد شما دو نفر باهم نیست، برای کسب زندگی بهترو سالم تر هم برای هردو ی شما دو نفر لازم و ضروریست
    .
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 27 بهمن 93 در ساعت 09:36

  17. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    morteza2487 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), بارن (دوشنبه 07 اردیبهشت 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.