سلام دوستان
امیدوارم حالتون خوب باشه.
سوالم همینه که در عنوان پرسیدم.
اگه کسی این سوال رو از من بپرسه، میگم ارتباط تلفنی در حد ضرورت باشه. و مثلا سه روز یکبار احوال پرسی.
اما گویا تیپ شخصیتی من با طرف مقابلم فرق می کنه، یا شایدم ساختار فکریمون فرق میکنه. در هر حال با وجود تلاش های من، در این مورد به توافق نمی رسیم که نمی رسیم!
نمی دونم تا حالا به چند راه متوسل شدم که ارتباط تلفنی رو قطع کنم. هربار با یه چنین جملاتی مواجه می شم:
خب من باید حست کنم.
آخه خونواده ها چی فکر می کنن؟
من می ترسم ازدواج کنیم و تو بگی بیا یه هفته با هم زندگی نکنیم.
داری ازم فرار می کنی.
من هربار که این موضوع رو مطرح می کنم، تا جائی پیش می برم که قبول کنه. بعدش مثلا دو سه روز یا حتی یک روز در ارتباط نیستیم، تا یه مسئله ای پیش میاد که لازم می شه صحبت کنیم. بعد از اون دوباره مسئله کان لم یکن تلقی می شه. و میریم سر خونه اول.
البته خونه ی اول اول هم نه. الان تماس ها خیلی کمتره.
من این موضوع روی اعصابمه. البته قبلا در این حد نبودم. مواردی رو یادم میاد که بیشتر از ایشون تماس تلفنی داشتن.
فکر می کنید اینکه حتی مسیج های صبح بخیر رو دوست ندارم، ایراد خودمه؟ حساس شدم؟
در هر حال می دونم که تو این ارتباطات تلفنی هم شناخت حاصل می شه. چون خیلی چیزا رو برام تعریف می کنه. مثلا دیروز بین حرفاش گفت که با کارگرشون دعواش شده. پرسیدم چرا؟ گفت کنترل رو گم کرده بود...
به نظر شما من این مسئله رو برای خودم حل کنم، و بپذیرم که ارتباط تلفنی باشه؟ مسیج های صبح بخیر رو برای خودم حل کنم؟
یا دوباره مطرح کنم که ارتباط تلفنی رو حذف کنیم.
این نکته رو در نظر بگیرید که در این مکالمات تلفنی، معمولا روزش رو برام تعریف می کنه. یعنی حرفای احساسی و اینجور چیزا نیست.
علاقه مندی ها (Bookmarks)