به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 خرداد 99 [ 22:31]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    7,095
    سطح
    55
    Points: 7,095, Level: 55
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 46 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یه خواستگار چقد میتونه بی ادب باشه؟!

    سلام دوستان عزیز.امیدوارم حال همگی خوب باشه.


    راستش یه مشکلی واسم پیش اومده نمیدونم شاید از نظر شما یه مساله عادی باشه ولی بدجور ذهن منو مشغول کرده.



    یه کوچولو از خودم بگم .من 26 سالمه.ارشد دارم.کارم تدریسه.خوش قیافه و خوش اندام هم هستم.حالا میگین دختره چه خودشیفته هستش.


    تا حالا خواستگار زیاد داشتم ولی چون با معیارام جور نبودن ردشون کردم البته خیلی محترمانه جواب رد دادم و سعی کردم دل پسری رو تو این خواستگاریا نشکنم.



    من روحیه حساسی دارم همیشه با خودم فکر میکردم اگه یه پسر منو نپسنده ممکنه واقعا غرورم خرد بشه.ولی این اتفاق هیچ وقت نیفتاده بود تا اینکه چند روز پیش اتفاقی افتاد که حالمو بد کرده.



    یه خانمی تماس گرفت برای پسرش بیاد خواستگاری گفتش که دختر شمارو معرفی کردن به ما.مامانم هم بعد از گرفتن اطلاعات اولیه که دید تقریبا جوریم اجازه داد بیان خود آقا پسر هم قرار شد تشریف بیارن.



    شغل این آقا طوری بود که حدس میزدم به احتمال زیاد خیلی به حجاب همسر آیندش اهمیت بده در حالیکه من محجبه کامل نیستم و کلا خیلی آدم مذهبی ای نیستم.



    این آقا به همراه مادر و خواهرشون تشریف آوردن از همون لحظه ورود که خواستن رو مبل بشینن پسره با یه اخمی به مادرش گفت شما بشین اون ور من میخوام این ور بشینم.این اولین برخورد زشت این آقا بود.بعدش خواهرش به نیابت از برادرش از من در مورد رشتم و کارم و این جور چیزا میپرسید پسره همچنان سایلنت بود.



    مامانم چایی ای رو که من آورده بودم تعارف کرد پسره چایی رو برداشت نزدیک دهنش برد سریع برگردوند این دومین حرکت زشتش بود.
    همش هم با خواهرش با ایما و اشاره یه چیزایی میگفت که واقعا حرکت زشتی بود.
    مامانم میوه تعارف کرد هییچ کدومشون یه دونه هم برنداشتن.



    بعدش خواهرش از من پرسید شما سوالی راجبه برادرم ندارین منم که این برخوردای زشتشون رو دیده بودم گفتم نخیر سوالی ندارم.ولی مامانم یکی دو تا سوال پرسید.



    در کل اومدن و رفتنشون بیشتر از ده دقیقه طول نکشید اونم بدون حتی صرف یه چایی یا میوه.
    مادر پسره برگشته میگه ما بریم فکرامونو بکنیم انگار فقط اونا باید فکر کنن نه ما.

    بعدش تماس نگرفتن اگرچه اگه تماس هم میگرفتن جوابم منفی بود.



    راستش احساس سرخوردگی میکنم.احساس میکنم غرورم پیش مامانم خرد شد.راستش اصلا دلیل این رفتارای بدشون رو نمیدونم.همش دارم دنبال عیبای خودم میگردم.مثلا میگم شاید از حجابم خوشش نیومد در حالیکه حجاب خواهرشم در حد من بود بعدشم میگم یه آدم باید چقد بی ادب باشه خب میتونست محترمانه بگه ما از نظر اعتقادی با هم جور نیستیم.یا میگم شاید من قدم کوتاهه به اون خاطر. آخه پسره قدش خیلی بلند بود شاید 187 اینا میشد من قدم 168 هست.خلاصه این چند روز همش دارم دنبال عیب و ایراد میگردم.



    شاید شما بگین من این همه به پسرا جواب رد دادم یه بارم یه پسر منو رد کرد.ولی من تا حالا به کسی بی ادبی نکردم.دل کسی رو نشکوندم سعی کردم محترمانه جواب رد بدم.بعدش دخترا روحیه حساسی دارن و باید جواب منفی طوری باشه که دلشون نشکنه.هر چی میشینم با خودم فکر میکنم من واقعا چیزیم کمتر از اون پسر نبود تحصیلاتمون همسطح بود،موقعیت شغلی و درآمد من بیشتر از اون بود،اون قیافش معمولی بود ولی همه دوستام و اطرافیانم میگن من خوش قیافم،خونواده خوب و آرومی دارم واقعا نمیدونم چرا این طوری شد؟



    فقط خواستم به آقایون بگم موظب رفتارشون تو جلسات خواستگاری باشن و طوری برخورد نکنند که اعتماد به نفس دخترا داغون بشه.بعدش خواستم بدونم خانمای تو تالار همچین مساله ای واسشون تا حالا پیش اومده و چه برخوردی داشتن اون موقع؟
    ویرایش توسط نوش آفرین : چهارشنبه 22 بهمن 93 در ساعت 00:29

  2. 2 کاربر از پست مفید نوش آفرین تشکرکرده اند .

    دختر بیخیال (چهارشنبه 22 بهمن 93), سنجاب بازیگوش (چهارشنبه 22 بهمن 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اخه دختر خوب ی ادم بی شخصیت ده دقیقه اومده خونتون و پا شده رفته. دیگه این همه فک کردن و غصه خوردن داره!!!!!!
    ینی الان واقعا نشستی دنبال معایبت میگزدی؟
    اولا اعتمادبنفس داشته باش. بعدهم حالا تو هرچقدرم خوب باشی و قشنگ دلیلی نداره همه ی مردا تو رو برای ازدواج بپسندن! هزار یک دلیل وجود داره که یکی تو رو نخاد . شاید مامانش مجبورش کرده بیاد.

  4. 11 کاربر از پست مفید mina-mina تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 22 بهمن 93), khaleghezey (چهارشنبه 22 بهمن 93), M.S.H (پنجشنبه 23 بهمن 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 22 بهمن 93), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 22 بهمن 93), نیکیا (چهارشنبه 22 بهمن 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 22 بهمن 93), بابک 1369 (چهارشنبه 22 بهمن 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 22 بهمن 93), سوده 82 (پنجشنبه 23 بهمن 93), صبا_2009 (چهارشنبه 22 بهمن 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    168
    امتیاز
    12,793
    سطح
    73
    Points: 12,793, Level: 73
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,836

    تشکرشده 281 در 127 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام نوش آفرین جان

    منم تا حالا برام پیش اومده بود... البته نه دقیقا مثل شرایطی که برای تو اتفاق افتاده بود..
    قرار بود آقا پسر و خوانواده ش بیان خونه ی ما، اما بعد از چند روز مادرشون تماس گرفت و گفت پسرش رفته مسافرت و اجازه خواست اگه بشه اول خودش بیاد بعدا با پسرشون بیان..

    خلاصه مادرش اومد و فقط من و مامانم بودیم.. همه چیز هم عالی بود .. منم خوب بودم و می شه گفت عالی...بعدش هرچی گذشت دیگه خبری ازشون نشد.. منم همش دنبال ایرادهای خودم و اطرافم بود که به این پی ببرم چرا مادرش رفت و دیگه خبری ازشون نشد!!

    گذشت بعد از حدود یکی دو ماه، واسطه که دوست مامانمه، و این خانم همسایه شون هست، به مامانم گفت خانمه بهم گفته دختر خوبی بود اما به پسرم که می گم ، می گه کاری به من نداشته باش.. هر وقت خودم خواستم زن بگیرم، خودم بهتون معرفی می کنم که کی باشه..احتمالا با دوست دخترش یا کسی که خودش می شناسه و انتخاب خودشه می خواد ازدواج کنه..

    خلاصه اینکه یعنی ایراد از من نبوده و این نبوده که مادرش از من خوشش نیومده و من خوب نبودم... درواقع پسره خودش زن نمی خواسته فعلا..پس تو هم توی خودت و اطرافت دنبال عیب نباش.. شاید دلیل اونها چیز دیگه ای باشه...

  6. 6 کاربر از پست مفید بانوی آفتاب تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 22 بهمن 93), aloneman (چهارشنبه 22 بهمن 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 22 بهمن 93), نیکیا (چهارشنبه 22 بهمن 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 22 بهمن 93), صبا_2009 (چهارشنبه 22 بهمن 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام خانم نوش آفرین عزیز


    بنظرم شما چون همه از ظاهرتون و قیافه اتون تعریف کردند و شما بودید همیشه جواب رد میدادید کمی حساس شدید یعنی حالا که یهو در اولین جلسه آشنایی جواب رد شنیدید حس بدی بهتون دست داده.

    ورگرنه خواستگار میاد و میره کاملا هم طبیعیه که یک موقع هست شما نمیپسندید رد میکنید یک موقع هست آقا پسر نیپسندند و رد میکنند. بهرحال هرکسی یک سلیقه ای داره.

    آره خب رفتار ایشون بد بوده، ولی خب شما نباید با یک رفتار اینطوری اعتماد بنفست و از دست بدی یا فکر کنی ایرادی داری!

    شما بهردلیلی که برای همه جز آقا پسر نامعلومه ، مورد پسند ایشون نبودید . اصلا هم جای نگرانی نیست ، شما قراره با یک نفر ازدواج کنید و مورد قبول همون یک نفر باشی قرار نیست تمام دنیا شما رو تایید کنند.

    حتی از این به بعد هم ممکنه باز هم برای شما از این دست موارد پیش بیاد.نباید اجازه بدی این رفتار روت اینقدر تاثیر منفی بذاره.


    فقط خواستم به آقایون بگم موظب رفتارشون تو جلسات خواستگاری باشن و طوری برخورد نکنند که اعتماد به نفس دخترا داغون بشه.بعدش خواستم بدونم خانمای تو تالار همچین مساله ای واسشون تا حالا پیش اومده و چه برخوردی داشتن اون موقع؟
    آره مگه میشه برای دختری از این اتفاقات نیوفته بالاخره آقا پسر هم آدم هستند دبگه قدرت انتخاب دارن دیگه.

    البته حق میدم بهت رفتارشون بد بوده! اما خب کلا جواب رد شنیدن به هرنحوی از جانب هر کدوم از طرفین باشه ناراحت کننده هست . فرقی نداره آقا باشه یا خانم این مدلی باشه یا محترمانه تر باشه!

    برای منم وقتی پیش اومد خیلی ناراحت بودم حتی طفلک با مادرم بحثم شد چون خودم دوست نداشتم بیاین بعدم که اومدن همچین رفتاری کردن خب ناراحت شدم. منم دیوار کوتاه تر از مامانم ندیدم :(

    البته مورد من رفتار زشت آقا پسر نبود رفتار زشت دختر خانمشون بود (یعنی خواهر آقا پسر) دقیقا همین رفتارهایی که شما میگید آقا پسر داشتند دختر خانمشون داشتند ، خیلیم بهم برخورد چند بار میخواستم بلند شم بگم ببخشید من و بزور و آوردن در این مراسم قصد ازدواج ندارم ، الانم خیلی کار دارم خداحافظ !

    ولی گفتم زشته اینا بی فرهنگن مگه منم باید مثله ایشون بی فرهنگ باشم! خودمم نخواسته باشم در این مراسم حضور پیدا کنم بالاخره وجهه مادرم خراب میشه بهتره تحملش کنم. جالبه بدونید خواهرشون از من بزرگتر هم بودند و ازدواج کرده بودند مثلا بعنوان بزرگتر از نظر رفتاری باید الگوی من کوچیکتر میبودند اما متاسفانه .....


    این خاطره و برات تعریف کردم تا ناراحت نباشی بدونی تنها نیستی ، اینقدم خودت و اذیت نکن ، من که خدام و شکر کردم که دوباره نیومدند ! همچین خانواده ای لیاقت منو نمیداشتند! (اعتماد به سقف و داری)
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  8. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 22 بهمن 93), aloneman (چهارشنبه 22 بهمن 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 22 بهمن 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 22 بهمن 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 خرداد 99 [ 22:31]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    7,095
    سطح
    55
    Points: 7,095, Level: 55
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 46 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مجدد.ممنون از همه دوستای عزیزم که به تاپیکم سر زدن و جواب دادن

    من با حرفا و نظرات همه دوستانم موافقم و میدونم که آقایون هم حق انتخاب دارن و اصلا از این بابت ناراحت نیستم که چرا خواستگاری رو پیگیری نکردن ناراحتی من به خاطر بی ادبی و پر رویی این آقا و خونوادش هست.همش دوس دارم این پسره رو یه بار تو خیابون ببینم و خفش کنمالبته اینو که به شوخی گفتم ولی واقعا از یه آقای 29 ساله تحصیلکرده و مثلا به ظاهر مذهبی این برخورد بعید بود.

    دوستان عزیزم که بهم گفتین اعتماد به نفس داشته باشم الان دیگه اعتماد به سقف شدم و توهم زدم که چون من از نظر موقعیت شغلی و درامد و ظاهر از اون آقا بالاتر بودم چشم دیدن منو نداشت

    من خواستگار زیاد داشتم ولی آدمی به این وقیحی تو عمرم ندیده بودم خدایا نسل این ادما رو از رو زمین بردار الهیییییییی آمین

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 اسفند 97 [ 06:21]
    تاریخ عضویت
    1393-10-28
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    4,507
    سطح
    42
    Points: 4,507, Level: 42
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    151

    تشکرشده 141 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حالا چرا داری برای بنده خدا آرزوی مرگ میکنی؟ خوبه اون خاستگارای که ردشون کردی همچنین آرزوی برات بکنند؟ یه نکته دیگه دخترا جلوی هم از هم تعریف می کنند، مثلا میگن عزیزم وای چقدر چشات نازه و این چیزا اگه هم طرف مقابل خوشگل نباشه جلوش که نمیگند زشتی، خودت دیگه این چیزا رو بهتر میدونی، به نظر من دلیل عصبانیت شما اعتماد به سقفه که به خاطر همین تعریفات اطرافیانه و موقعیت شغلیتون و این اعتماد به سقف باعث شده فکر کنید که همه شما رو می خوان و آرزوشونه که زنی مثل شما داشته باشند.

  11. 4 کاربر از پست مفید aloneman تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (چهارشنبه 22 بهمن 93), اثر راشومون (چهارشنبه 22 بهمن 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 22 بهمن 93), بابک 1369 (چهارشنبه 22 بهمن 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 خرداد 99 [ 22:31]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    7,095
    سطح
    55
    Points: 7,095, Level: 55
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 46 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نخیر آقای aloneman من این تعریفارو فقط از دوستام نشنیدم خیلی از آقایون تو پروسه خواستگارایی این تعریفارو ازم کردن
    در ثانی لازم به یادآوریه وقتی کاربری آخر جملانش از شکلک خنده استفاده میکنه منظورش شوخی و مزاحه لطفا دوباره به این شکلک ها تو نوشته های من دقت بفرمایید بعدش این جوری غلیان بفرمایید.
    بعدشم شما کلا زن ستیزی اینو تو بعضی از پستاتون دیدم .یکم تو رویه خودتون تجدید نظر بفرمایید تا از حالت aloneman بیرون بیایید البته جسارت منو ببخشیدا
    ویرایش توسط نوش آفرین : چهارشنبه 22 بهمن 93 در ساعت 13:51

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نوش آفرین جان
    این نوع رفتار و طرز فکر و کلا این طور قضاوت کردن و تحقیر کردن یه نفر در شان یه دختری به قول خودت با کمالات وجمالات شما اصلا همخوانی نداره.
    این مسئله اصلا ارزش تایپیک زدن هم نداشت به قول معروف شما با این همه خواستگار گرگ بارون دیده شدین نباید رفتار یه خواستگار این قدر شما رو بهم بریزه
    شما چون غرورتون شکسته و دیدین بلاخره یکی پیدا شده که بر خلاف تعاریف خودتون شما رو نپسندید الان خیلی احساس شکست میکنی نگران نباش طبیعیه!
    فقط دیگه بهش فکر نکن این هم گذشت و رفت مثل بقیه!
    دیگه لازم نیست بیای اینجا وشخصیت وخانواده اون بیچاره رو با خاک یکسان کنی وکار به نفرین شدن هم برسه.
    اون خانواده اینجوری بودن قرار نیست همه باب میل شما رفتار کنن.
    هر چی بودن خود واقعیشون رو نشون دادن بهتر از این بود بیان برات فیلم بازی کنن وکلی به به چه چه بزنن بعد برن پیداشون نشه اینجوری که بدتر غرورت میشکست!
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.

    ویرایش توسط abi.bikaran : چهارشنبه 22 بهمن 93 در ساعت 14:09

  14. 6 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    maryam123 (پنجشنبه 23 بهمن 93), sasha (چهارشنبه 22 بهمن 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 22 بهمن 93), اثر راشومون (چهارشنبه 22 بهمن 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 22 بهمن 93), صبا_2009 (چهارشنبه 22 بهمن 93)

  15. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    شما مسئول رفتار بقیه آدم ها نیستی، هر کسی به خودش بستگی داره که چقدر وقیح و بی ادب یا مودب باشه، نهایتا شما تصمیم میگیری که می خوای با این آدم در ارتباط باشی یا خیر.

    اما اینکه این آدم اینقدر تونسته شما رو بهم بریزه، نشونه خوبی نیست. بیشتر بررسی کن که چرا رفتار 10 دقیقه ی این آدم و خانوادش تونسته تا این حد فکر شما رو درگیر کنه؟ برخلاف اون چیزی که اینجا اصرار داری بگی، به نظر میرسه اعتماد به نفست کافی نیست، یا رگه هایی از خودبرتربینی ممکنه تو رفتارت باشه (امیدوارم جسارت منو بپذیری و به خاطر رک بودنم دچار رنجش نشی). به نظرم بجای تمرکز روی خواستگارت و رفتارش روی خودت و رفتارت تمرکز کن.




  16. 7 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 22 بهمن 93), maryam123 (پنجشنبه 23 بهمن 93), sasha (چهارشنبه 22 بهمن 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 22 بهمن 93), آنیتا123 (چهارشنبه 22 بهمن 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 22 بهمن 93), بابک 1369 (چهارشنبه 22 بهمن 93)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 بهمن 96 [ 17:21]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    2,941
    سطح
    33
    Points: 2,941, Level: 33
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 54 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نوش آفرین نمایش پست ها


    یه کوچولو از خودم بگم .من 26 سالمه.ارشد دارم.کارم تدریسه.خوش قیافه و خوش اندام هم هستم.حالا میگین دختره چه خودشیفته هستش.
    هم چیز زیبایی و خوش اندام بودن نیست. اول اخلاق و نجابت . این که تو معرفی خودتون ابتدا به خوش قیافه و خوش اندام بودن اشاره میکنید درست نیس

  18. کاربر روبرو از پست مفید mohammad89 تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (چهارشنبه 22 بهمن 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ظاهر خواستگارم رو نمیتونم بپذیرم
    توسط andrya در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: سه شنبه 26 آبان 94, 22:08
  2. دیگه نمیتونم خسته شدم
    توسط mohammad7 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 شهریور 90, 09:12
  3. +نمیتونیم علاقمونو به هم مستقیما ابراز کنیم
    توسط ava5667 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 مرداد 87, 13:03
  4. نمیتونیم علاقمونو به هم مستقیما ابراز کنیم
    توسط ava5667 در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 مرداد 87, 13:03

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.