به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 93 [ 12:45]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    58
    سطح
    1
    Points: 58, Level: 1
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    موافقت خانواده من اما احتمال زیاد مخالفت خانواده دختر

    با سلام به عزیزان همدردی.
    من مدت ها بود مطالب این سایت را مطالعه میکردم و تصمیم گرفتم مشکل را در اینجا مطرح کنم و از نظر دوستان بهره ببرم.
    من 22 سالم هست و سال آخر کارشناسی هستم. حدود 7 ماه پیش علاقمند به ه دختر خانمی شدم که از هم دانشگاهی های سال پایینی بود. میدونم اشتباه بزرگی مرتکب شدم اما با ایشون ابتدا از طریق ایمیل ارتباط برقرار کردم و بعد از یک ماه که بیشتر شناختم ایشون را در محیط دانشگاه و بعد از چت کردن زیاد بهشون متاسفانه ابراز علاقه کردم و در کمال تعجب ایشون هم گفتن که به من علاقه دارند. بعد با خانواده مطرح کردم و متاسفانه با مخالفت بسیار شدید اون ها مواجه شدم.دلیل مخالفت خانواده من سطح مالی خانواده دختر بود که در منطقه پایین شهر زندگی میکنن.و پدر من دختر عمویم را برایم در نظر گرفتند و من گفتم که نه.فکر میکنم دلیل مخالفتشون همین باشه. و بعد از ماجراهای زیاد بین خودم و خانوادم که دیدم راضی نمیشوند با دختر خانم مخلافت را عنوان کردم و به صورت توافقی ولی با کلی ناراحتی ارتباطمون قطع شد. و من حدود 6 ماه هست که با ایشون صحبتی نداشتم.و دانشگاه هم بخاطر درس کمی که دارم یک بار از دور بیشتر ندیدمش.
    هفته ی گذشته برای دختر عموی من خواستگار رفته و پدر من اصرار میکنه که بریم و دختر عمویم را خواستاری کنیم. اما من هنوز نتونستم اون دختر رو از دلم بیرون کنم. و به پدرم گفتم که فقط همون دختر . و ایشون در کمال تعجب گفت باشه اما اگر جواب منفی دادند باید با دختر عموت ازدواج کنی. و من هم قبول کردم و قرار شد مادرم هفته آینگه تماس بگیره با خانه ایشون.
    مشکل من این هستش که احتمال اینکه حتی خانواده دختر خانم پشت تلفن جواب منفی بدن هست.بخاطر اینکه اختلاف سنی ما حدود یک سال هستش و من سربازی نرفتم و کار مشخصی هم ندارم.
    به نظر شما چکار باید بکنم؟؟ خیلی استرس دارم و ترس تمام وجودم را پر کرده و توان حرکت کردن را هم ندارم. ممنون میشم کمکم کنید.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام

    با توجه به فرمایشاتتون هنوز برای ازدواج آمادگی کامل ندارید و در صورت ازدواج با هر کسی به مشکل بر خواهید خورد. ببینید، ازدواج که اسباب بازی خریدن نیست که اگه اون نشد حالا اون یکی !!!! من از پدرتون بیشتر تعجب می کنم.

    تاپیکای زیر رو حتما بخونید ، کمکتون می کنند:
    http://www.hamdardi.net/thread-3528.html
    http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  3. 2 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    امیری1 (شنبه 11 بهمن 93), بارن (شنبه 11 بهمن 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 93 [ 12:45]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    58
    سطح
    1
    Points: 58, Level: 1
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    سلام

    با توجه به فرمایشاتتون هنوز برای ازدواج آمادگی کامل ندارید و در صورت ازدواج با هر کسی به مشکل بر خواهید خورد. ببینید، ازدواج که اسباب بازی خریدن نیست که اگه اون نشد حالا اون یکی !!!! من از پدرتون بیشتر تعجب می کنم.

    تاپیکای زیر رو حتما بخونید ، کمکتون می کنند:
    http://www.hamdardi.net/thread-3528.html
    http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
    ممنون از شما. نمیدونم منظور شما از بچه بازی بودن یا داشتن شرایط چی هست. اگر منظورتان پول و خانه و ماشین و ... هست که اصلا مشکلی نیست.
    اما بلاخره مادر دختر خانم پشت تلفن میپرسه شغل پسر شما چی هست. و مادر منم دروغ که نمیتونن بگن.و پدر من هم منتظر جواب منفی اون ها هستش.
    اگر هم منظورتان سربازی و تموم نشدن درس هستش که نمونه های زیادی در دانشگاه خودمون با همین شرایط ازدواج کردن.
    ممنون میشم دوستان راه کار بدن تا جبهه گیری و قضاوت کردن.

  5. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    جمعه 25 اردیبهشت 94 [ 03:35]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    245
    سطح
    4
    Points: 245, Level: 4
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منظور اون دوستمون که گفتن شرایط ازدواج به نظرم بیشتر به مسئولیت پذیری و شغل شماست.
    اصن به فرض که با خواسگاری رفتن شما موافقت شد!بعد که رفتید اونجا!میخوای بگی بابام همه چی برام تهیه میکنه!!؟؟ خب پسر خوب خودتم میدونی هنوز نه سربازی رفتی نه شغلی داری که با اون بتونی زندگی یه خانواده رو بچرخونی!
    اما اگه پدرت وضع مالیش خوبه و میتونه خیلی راحت برات یه کار جور کنه،و خود دختر مورد علاقت هم دوستت داره و مشکلی از نظر اون نداری(بیشتر از نظر مسئولیت پذیری و آینده نگری) خب برو خاسگاری!خیالتم راحت هیچ کس پشت تلفن نمیپرسه شغل پسرت چیه!!فقط میگن بفرمایین...
    تو خاسگاری باید جوری صحبت کنی که صرفا خودت همه کاره ی آیندت باشی، تا میتونی هم از بابات و خانواده مایه نزار،فقط خودت و خودت...

  6. کاربر روبرو از پست مفید پاییز69 تشکرکرده است .

    امیری1 (شنبه 11 بهمن 93)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 93 [ 12:45]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    58
    سطح
    1
    Points: 58, Level: 1
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پاییز69 نمایش پست ها
    منظور اون دوستمون که گفتن شرایط ازدواج به نظرم بیشتر به مسئولیت پذیری و شغل شماست.
    اصن به فرض که با خواسگاری رفتن شما موافقت شد!بعد که رفتید اونجا!میخوای بگی بابام همه چی برام تهیه میکنه!!؟؟ خب پسر خوب خودتم میدونی هنوز نه سربازی رفتی نه شغلی داری که با اون بتونی زندگی یه خانواده رو بچرخونی!
    اما اگه پدرت وضع مالیش خوبه و میتونه خیلی راحت برات یه کار جور کنه،و خود دختر مورد علاقت هم دوستت داره و مشکلی از نظر اون نداری(بیشتر از نظر مسئولیت پذیری و آینده نگری) خب برو خاسگاری!خیالتم راحت هیچ کس پشت تلفن نمیپرسه شغل پسرت چیه!!فقط میگن بفرمایین...
    تو خاسگاری باید جوری صحبت کنی که صرفا خودت همه کاره ی آیندت باشی، تا میتونی هم از بابات و خانواده مایه نزار،فقط خودت و خودت...
    ممنون از شما.
    نمیدونم چرا حس میکنم دوستان فکر میکنند من بچه هستم یا از این بچه مامانی های دماغو که الان بجای پفک، همسر میخواد.
    رشته ی من زبان انگلیسی هستش و الان خیلی کم تدریس زبان انجام میدم. اما شغل ثابت یا دائمی ندارم هنوز. من هم از پدرم مایه نذاشتم. از چیزی که خودم دارم گفتم. مشکل مالی و خونه ندارم.
    الان مسله ی من چیز دیگست. نمیدونم چرا عزیزان به عدم آمادگیه من اصرار دارند.
    مسله ی مسوليت پذیری هم که دیگه انصافا نمیدونم چجور تشخیص دادید که ممکنه نداشته باشم. مسوليت پذیری مگه داشتن شغل دائم هستش؟؟
    اتفاقا میپرسن و کلی اطلاعات میگیرن. همینجوری هرکسی زنگ بزنه میگن بفرمایید بیاید ؟؟؟ برای برادر خودم که شاهدم از 10 جایی که تماس گرفت مادرم 9 مورد پشت تلفن و در تماس اول از وضعیت کاری و تحصیلی پرسیدن.

  8. کاربر روبرو از پست مفید امیری1 تشکرکرده است .

    فدایی یار (شنبه 11 بهمن 93)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 بهمن 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1393-11-04
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    112
    سطح
    2
    Points: 112, Level: 2
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بنظر من اول با دختر خانم صحبت کن
    خیالشو از آینده ای که براش میخای بسازی راحت کن
    برنامه هاتو بگو
    از عرضه و تلاشت
    بگو الان شرایطم اینه ولی در آینده حتما درست میشه
    بعدش دختر با مادرش صحبت کنه که حداقل پشت تلفن مشکلی پیش نیاد
    روز خاستگاریم خودت بدون زیاده روی و دروغگویی از اهدافت بگو
    اینم که الان نیمه وقت کار میکنی بگو
    اشاره ایم به موقعیت پدرت کن.مطمئنن تاثیر داره
    اون دخترم اگه واقعا دوستت داشته باشه تمام تلاششو در جلب رضایت خونوادش میکنه
    موفق باشی
    ایشالله هرچی صلاحته پیش بیاد

  10. 2 کاربر از پست مفید مهسا آی تی تشکرکرده اند .

    امیری1 (شنبه 11 بهمن 93), بارن (شنبه 11 بهمن 93)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام دوست من... این که دوستان گفتن هنوز امادگی ندارید...البته یه بخشش که بی ربط به شرایط شما نیست... ولی بیش تر به این دلیل هست که

    شما پذیرفتید و پدرتون گفتید باشه اگه اونا جواب منفی دادند من با دختر عمویی ازدواج میکنم.. اولا دختر عموی شما که یک شبه ظاهر نشده..چطور تا این سن پدر و مادر شما متوجه نشدند که شما هیچ علاقه ای به عنوان همسر به دختر عموتون ندارید... گذشته از اون من میگم حتی خانواده ی دختر قبول کنند کافیه پدر شما قبلا راضی به ازدواج شما با کسی غیر دختر براردش نباشند..میدونید چه اتفاقی می افته!؟ خیلی راحت میشه روز خواستگاری با یک رفتار غرور امیز یا مشابه از جانب پدرو مادر شما خانواده ی اون دختر حتی اگه بپذیرند کلا منصرف بشند..اون وقت شما می افتی روی دور لج..دیگه نه پیش خانواده دختر خانم ابرو داری..از طرفی از پدر و مادر هم لجت میگیره و بد از بدتر...پس بی گدار به اب نزن

    من کار به شرایط شما ندارم..خدا بزرگه و راجب این نظر نمیدم..اما چطور پدر شما بی اجازه ی شما رفته از دختر براردش خواستگاری کرده ؟!این یعنی ایا پدر شما ...شما رو به رسمیت نمیشناسند؟! ایا نباید نظر شما رو جویا میشدند؟

    شما باید به اونا بگید که مشکل شما ازدواج نیست... و الان اگه بخواید ازدواج کنید اون خانم مد نظرتون هست..نگید اون خانم نشه تا اخر عمر مجرد میمونم این خودش نشون از عدم پختگی هستش...بلکه بگید اگه تا اخر عمرم هم قرار باشه مجرد بمونم من هیچ دختر عمو رو برای ازدواج نمیخوام... البته من نمیدونم دختر عموی شما چقدر با شما کفویت دارند و.. شایدم واقعا ایشون بیش تر مناسب شما باشند...

    نمیدونم شاید ما در کره ی دیگه ای زندگی میکنیم ؟! این قدر نظارت متفاوته...مطمئن باشید زنگ بزنید از شرایط شما جویا میشند و اگه بگید کار ندارید سربازی ندارید و دانشجو ترم اخر هستید فکر کنم درجا ردتون کنند ... البته از شرایطشون گفتید ممکنه هم قبول کنند.. شما قبل تر با خانم رابطه داشتید ایمیل...به نظرم دوباره بهشون پیام بدید اولش هیچی نگید..بعد این که ایشون جواب دادند ماجرای خواستگاری رو مطرح کنید..ایشون شما رو بخوان کاری میکنند با همین شرایط احتمالا وقتی پشت تلفن زنگ می زنید قبول کنند..چون دختر خانم به مامانش شرایط شما رو توضیح میده و اگه دختر خانم بگه با خانوادم صحبت کردم و قبول کنه ...یعنی این شرایط شما رو حداقل برای شروع پذیرفتند و کلا ردتون نکردند...اگه هم نپذیرفتند فدیا سرت..تلاش کن ان شالله باز دختر خوب کم نیست...

    ولی به نظرم قبلش بهتر هستش شما با خانواده ی خودتون یه سری سنگا رو وا کنید... و مطوئن بشید که چی توی سر پدرتون هست که یهو تغییر رویه دادند... اگه واقعا با شما صادق بودند اون وقت کاری که گفتم رو انجام بدید.

    با ارزوی موفقیت.

  12. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    امیری1 (شنبه 11 بهمن 93)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 93 [ 12:45]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    58
    سطح
    1
    Points: 58, Level: 1
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از شما .
    مسله ی بین من و پدرم و عموم و دختر عموم یک ماجرای طولانی ای دارد و فعلا مربوط به این مسله نمیشه و پدرم خواستگاری نکرده. پیشنهادش یکم با اصرار زیاد همراه هستش چون فکر میکنه ما بدرد هم میخوریم و میشناسه ایشون رو . در واقع بسیار هم دختر خوب و در کل همه چیز تمامی هستش. اما خب پزشکی میخونند و یک شخصیت خشک و محکمتر از حالت عادی دارن که من خوشم نمیاد.
    اما مطلبی که هر دوی شما دوستان فرمودید.ببینید یک مشکلی که هست اینه که من نمیخوام ارتباطی باهاش برقرار کنم. و مطمعنم که اگر هم بهشون بگم ایشون به هیچ عنوان با پدر و مادرش صحبت نمیکنه. بسیار با خجالتی هستن و مطمعنم بهشون بگم هم تاثیری نداره.
    به نظرتون با پدر و مادرش صحبت کنم؟؟

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 93 [ 12:45]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    58
    سطح
    1
    Points: 58, Level: 1
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان نظری ندارند؟
    من کلا یک روز دیگه وقت دارم. دو روز دیگه قراره مادرم باهاشون تماس بگیره. چکار کنم واقعا؟؟!!!

  15. کاربر روبرو از پست مفید امیری1 تشکرکرده است .

    فدایی یار (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    دوست عزیز فکر کنم دیر رسیدم... و گر نه شاید بیش تر میتونستم کمکتون کنم..متاسفم..

    ان شالله که هر اتفاقی افتاده خیر باشه برات دوست محترم.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 تیر 94, 18:47
  2. سرد شدن نسبت به همسر بدلیل مشکلات زیاد
    توسط سناریا در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 94, 18:34
  3. از اینکه خیلی زیاد عاشق شوهرمم خسته شدم چون مشکلات زیادی برام ایجاد کرده
    توسط مهشید93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 15:23
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 خرداد 93, 10:55
  5. استرس شدید -تنبلی زیاد -بی حوصلگی زیاد باعث شده همه اش بخورم
    توسط پونه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 دی 92, 23:06

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.