سلام بچه ها، خوبین؟ خوشین؟ رو به رشدین؟ آفرین... رشد کنید.
من هرچی هیستوری مغزمو مرور می کنم، یادم نمیاد چیزی درمورد موضوع این تاپیک خونده باشم. غیر از یکی دو جمله در کتاب "از حال بد به حال خوب" که یادم نمیاد چی بود!
اگه یادتون باشه، یکی از مشکلات اساسی من سرزنش کردن و مجازات کردن خودم بود.
البته این یه مشکل متداوله، و خیلی هامون (معمولا نه به شدت من) بعد از اینکه متوجه اشتباهمون میشیم، شروع می کنیم به سرزنش کردن و برچسب زدن به خودمون.
من قبلا یه چنین چیزهایی به خودم میگفتم: میشــــــــــــــل!! دوباره؟؟ دوباره؟؟ آخه چند باااااااااااررر؟؟
یا: ای احمـــــــــق! چرا؟ چرا؟ چرااااااا؟
یا: نه! نه! نه! نباید نباید نبااااایـــــــــــــــــ ـــــــــــــــد...
(منظورم این بود که نباید این اشتباهو کرده باشی، ولی خب کرده بودم دیگه!)
اینها چند مثال از سبک سرزنش کردن خودم، در مقابل اشتباهاتم بود. با این شیوه ناراحتی و احساس پشیمانیم رو تشدید می کردم، و انرژیم برای برگشتن به روال عادی زندگی رو کاهش می دادم.
الان ذهنم داره عادت می کنه که اشتباه یه چیز خیلی طبیعیه. و من هم یه انسان عادی هستم. از جنس برتری نیستم، و قرار نیست که باشم. بنابراین طبیعتا اشتباه می کنم.
اغلب بعد از اینکه متوجه یه اشتباه میشم، و میبینم میتونستم موضع اثربخش تر، یا گزینه بهتر، یا رفتار شایسته تری رو انتخاب کنم، ولی به ذهنم نرسید یا تحت فشار هیجانات بودم و انتخاب درست رو ندیدم، یا دیدم اما توانایی انجامش رو نداشتم،
حالا کی این جمله رو جمع کنه! آره... بعد از اینکه متوجه یه اشتباه میشم، پکر و ناراحت می شم، احساس پشیمانی و زیان می کنم، اما ذهنم با واکنش های نامعقول شرایط رو فاجعه آمیز نشون نمیده. و در نتیجه خیلی بهتر از قبل به روال عادی زندگی برمیگردم.
با این حال به چند تا جمله نیاز دارم که تو اون شرایط به خودم بگم. باهاشون ناراحتیم رو تسکین بدم. و خودم رو دلداری بدم.
چون من آدمی هستم که از مذاکره کردن با خودم نتیجه میگیرم، بنابراین اینکه بدونم اون موقع چی به خودم بگم، خیلی کمک کنندست.
تو همدردی چیزی در این مورد خوندیم؟ یا شما پیشنهادی دارید؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)