به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array

    ......... واکنش درست در مقابل "اشتباه" چیست؟

    سلام بچه ها، خوبین؟ خوشین؟ رو به رشدین؟ آفرین... رشد کنید.

    من هرچی هیستوری مغزمو مرور می کنم، یادم نمیاد چیزی درمورد موضوع این تاپیک خونده باشم. غیر از یکی دو جمله در کتاب "از حال بد به حال خوب" که یادم نمیاد چی بود!

    اگه یادتون باشه، یکی از مشکلات اساسی من سرزنش کردن و مجازات کردن خودم بود.

    البته این یه مشکل متداوله، و خیلی هامون (معمولا نه به شدت من) بعد از اینکه متوجه اشتباهمون میشیم، شروع می کنیم به سرزنش کردن و برچسب زدن به خودمون.

    من قبلا یه چنین چیزهایی به خودم میگفتم: میشــــــــــــــل!! دوباره؟؟ دوباره؟؟ آخه چند باااااااااااررر؟؟

    یا: ای احمـــــــــق! چرا؟ چرا؟ چرااااااا؟

    یا: نه! نه! نه! نباید نباید نبااااایـــــــــــــــــ ـــــــــــــــد...

    (منظورم این بود که نباید این اشتباهو کرده باشی، ولی خب کرده بودم دیگه!)

    اینها چند مثال از سبک سرزنش کردن خودم، در مقابل اشتباهاتم بود. با این شیوه ناراحتی و احساس پشیمانیم رو تشدید می کردم، و انرژیم برای برگشتن به روال عادی زندگی رو کاهش می دادم.

    الان ذهنم داره عادت می کنه که اشتباه یه چیز خیلی طبیعیه. و من هم یه انسان عادی هستم. از جنس برتری نیستم، و قرار نیست که باشم. بنابراین طبیعتا اشتباه می کنم.

    اغلب بعد از اینکه متوجه یه اشتباه میشم، و میبینم میتونستم موضع اثربخش تر، یا گزینه بهتر، یا رفتار شایسته تری رو انتخاب کنم، ولی به ذهنم نرسید یا تحت فشار هیجانات بودم و انتخاب درست رو ندیدم، یا دیدم اما توانایی انجامش رو نداشتم،

    حالا کی این جمله رو جمع کنه! آره... بعد از اینکه متوجه یه اشتباه میشم، پکر و ناراحت می شم، احساس پشیمانی و زیان می کنم، اما ذهنم با واکنش های نامعقول شرایط رو فاجعه آمیز نشون نمیده. و در نتیجه خیلی بهتر از قبل به روال عادی زندگی برمیگردم.

    با این حال به چند تا جمله نیاز دارم که تو اون شرایط به خودم بگم. باهاشون ناراحتیم رو تسکین بدم. و خودم رو دلداری بدم.

    چون من آدمی هستم که از مذاکره کردن با خودم نتیجه میگیرم، بنابراین اینکه بدونم اون موقع چی به خودم بگم، خیلی کمک کنندست.

    تو همدردی چیزی در این مورد خوندیم؟ یا شما پیشنهادی دارید؟

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  2. 5 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 08 بهمن 93), meinoush (دوشنبه 13 بهمن 93), sevil73 (پنجشنبه 09 بهمن 93), terme00 (دوشنبه 13 بهمن 93), کامران (یکشنبه 12 بهمن 93)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام میشل خوبی؟

    به نظرمن چون اون موقع انسان درشرایط هیجانی وعصبی هست منطق پذیریش کم میشه بنابراین بهتره اول آروم بشه بعدش ناخودآگاه اون کلمات ومنطق قانع کننده از اعماق ذهن یاقلبش تراوش میکنه..


    بنظرم این مستلزم تمرین صبروصبوری قبل ازاین اتفاقات هست.وقتی صبروطمأنینه جزو سرشت وعادت فردمیشه اون لحظه مثل فرشته نجات سرمیرسه ودست فرد رومیگیره.ضمن اینکه (بازم به اعتقاد من‏)‏ واکنش دراون لحظه دراختیار هوش هیجانی فردهست وبهتره ازتجربه کردن احساسات تلخ اجباری نترسه.تابه قول قدیمیا یه کم دندت سفت بشه یعنی محکم تربشی.

    اگه خیلی هم دنبال جمله هستی به خودت بگو"این طبیعیه ‏" ‏"به زودی همه چی روبراه میشه"‏


    باید از جملات ایجابی و روان استفاده کنی به جای سلبی یا سخت

    جمله ایجابی:شجاع باش...تو قوی هستی(ص)

    جمله سلبی:نترس...توضعیف نیستی(غ)
    ویرایش توسط ammin : چهارشنبه 08 بهمن 93 در ساعت 21:51

  4. 5 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 08 بهمن 93), sevil73 (پنجشنبه 09 بهمن 93), terme00 (دوشنبه 13 بهمن 93), میشل (چهارشنبه 08 بهمن 93), شیدا. (دوشنبه 13 بهمن 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام میشل گرامی

    من هم بعد اشتباه خودمو سرزنش میکنم البته بعد از اینکه خوب فکر کردم و دیدم نمیتون مقصر دیگه ای را بیابم!

    من معمولا اینطور مواقع تند تند راه میرم و سرمم پایین میندازم و با خودم حرف میزنم. البته خیل کم سرزنش میکنم خودمو و بعد در مورد راه های جبران اون اشتباه یا راه هایی که باعث کاهش اثر اون اشتباه بشه با خودم خوب صحبت مبکنم. معمولا راه حلی که برای جبران یا کاهش اثر ان کار را پیدا میکنم بعدش اروم میشم و میشینم. بعضی وقتها هم به گزینه ای جز عذرخواهی از خودم یا دیگران نمیرسم(تیر اخر)
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  6. 3 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 14 بهمن 93), میشل (یکشنبه 12 بهمن 93), شیدا. (دوشنبه 13 بهمن 93)

  7. #4
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام،

    مرسی کامران جان.

    مرسی امین، تو خوبی؟ دیدگاهت رو قبول دارم.

    در واقع آدمهاییکه برخورد درستی با پدیده ی "اشتباه" ندارن، یه نقصی در جهان بینیشون دارن. من از یه طرف دارم جهان بینیم رو اصلاح می کنم. که این دقیقا داره روی صبرم اثر می ذاره.

    از طرف دیگه برای زمان هاییکه گیر میفتم، به جملاتی نیاز دارم که با خودم مذاکره کنم. و خودمو از اون حال بکشم بیرون.

    جمله ای که گفتی برای یه سری موقعیت ها خوبه.

    من در این تاپیک به واژه ی "اشتباه" عمومیت دادم. در حالیکه اشتباه انواع مختلفی داره.

    الان میخوام یه مثال خاص رو بررسی کنم.

    یکی از اشتباهات من عصبانی شدنه.

    احساس من نسبت به این اشتباه اینه که: شدیدا شرمنده می شم و احساس ضعف می کنم که نتونستم اعصابم رو کنترل کنم، که الکی بحث کردم. که از عهده مدیریت موقعیت بر نیومدم و ...

    بعد از اینکه عصبانیتم تموم می شه، دچار افسردگی می شم. الان خیلی شدید نمی شه. چون شناختم از این اتفاق بیشتر شده. و سعی می کنم در اولین فرصت جلوش رو بگیرم.

    مثلا فکر کنم حدود دو ساعت پیش با مادرم بحث کردم. الان تقریبا دو ساعته که اینجا نشستم، و قدرت حرکت کردن ندارم.

    این حالت رو کسی می تونه بفهمه که افسردگی رو تجربه کرده باشه.

    من الان تونستم یه حرکتی به خودم بدم و اینجا بنویسم. بعدم پستش می کنم. بعدش می خوام به هر شکل که شده برم بخوابم.

    این یعنی افسردگی خفیف. ولی مثلا تابستون یبار با برادرم بحث کردم. بهش عصبانی شدم، اونم هیچی نگفت. بعدش اومدم اتاقم و یک شب کامل رو همینجوری نشستم. تا سه روز قلبم چکه چکه اشک می ریخت. و قادر به انجام ساده ترین کارها نبودم.

    بعد از تقریبا سه روز درجه اندوهم به حدی رسید که تونستم حرکت کنم و کم کم تونستم به روال عادی زندگی برگردم.

    خب. برگردیم به موقعیت فعلی.

    الان دو ساعت گذشته و ذهن من سکوت کرده. منو آزار نداده. بخاطر اشتباهم سرزنشم نکرده و ...

    این یعنی نقطه صفر. اما اگه با چند تا جمله خوب می تونستم با خودم مذاکره کنم، شاید این دو ساعت رو هم اینجا ننشسته بودم.

    منطق و احساس من کاملا با هم مرتبط هستند. مذاکره با خودم حسابی جواب میده.

    اما چی می تونم بگم؟

    میشل این طبیعیه که بعد از این همه مدت هنوزم نمی تونی روی اعصابت کنترل داشته باشی؟

    (این جمله رده، چون مهم نیست طبیعی باشه یا نباشه، مسئله اینه که ناراحت کنندست. و من ناراحتم که اینجورم).

    میشل بی خیال، اشکال نداره ناراحتش کردی!

    (این هم رده، چون اشکال داره. من ناراحتم که ناراحتش کردم)

    یا چی؟ اصلا چیزی به ذهنم نمی رسه که بار مثبت داشته باشه.

    چی میتونه منو از افسردگی بعد از اشتباهات فاحشم که خیلی هم برام مهم هستند، نجات بده؟

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  8. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 14 بهمن 93), کامران (دوشنبه 13 بهمن 93), شیدا. (دوشنبه 13 بهمن 93)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    چی میتونه منو از افسردگی بعد از اشتباهات فاحشم که خیلی هم برام مهم هستند، نجات بده؟
    این افسردگیه بعد از اشتباه (البته اگه درست متوجه شده باشم) در کنترل خودت می تونه باشه که نباشه. یعنی سرشتی نیست. نتیجه ی عملکردتته که به نظر خودت نادرست میومده. شاید یه جور مجازاته. یه اندوهه که به دنبال اشتباهت میاد. پس می تونی حذفش کنی

    اول اشتباهاتت رو دربیار.
    مثلا چی هستن بیشترشون؟ مربوط به عصبانی شدن و واکنش نامناسب داشتن با ادما هستن؟ یعنی به چی می گی اشتباه؟ مثلا من به عملکرد بد خودم طی سالهای عمرم می گم اشتباه. اشتباهات کوچیکی که هر کدومشون راحت توی سالیان زندگیم مثل دیوار کج شدن که رفتن تا اسمون. تو به چی می گی اشتباه؟ یکی ناراحتت کنه بهش بپری می گی اشتباه؟

    وقتی جنس اشتباهاتتو فهمیدی برای پیشگیریش راه پیدا کن
    بعضی راههای پیشگیری در لحظه ی وقوع مشکل هستن. و بعضی راه ها رو باید مرتب داشته باشی. مثلا برای اینکه اعصابت قوی باشه می تونی هر روز با یه چیزی خودتو اروم کنی. با ورزش و فعالیت بدنی با کار هنری با موسیقی یا کارایی که تمرکز فکرش بیشتره مثله یوگا یا هر چی شادت کنه. و بعضی راه ها هم برای واکنش های لحطه ای هستن. یعنی تا می بینی عصبانی می شی نمونی و بری. بری بدوی مثلا.

    یه چیزی که هست اینه که ادم تا لحظه ی اخر عمرش در حال یادگیریه. پس طبیعیه. همین که رو به پیشرفتی عالیه

    موضوع دیگه اینکه بگو "فدای سرت!" هر وقت دیدی به خودت داری گیر می دی بگو میشل جونم فدای سرت! همین

    یه شعر هم بود برات بگردم پیدا کنم. خوب بود. چیزی که توش بود این بود که ادم یه اشتباهو تا بفهمه سریع عملکردش درست نمیشه. چند بار دیگه هم اشتباه می کنه. حتی ممکنه در اگاهی کامل اشتباه کنه. و زمان می بره تا به اون عملکردی که می خواد برسه.

    Jj1234:
    این شعر از پورنیا نلسون اسمش هست زندگی در 5 فصل:
    ۱.
    در خیابان راه می روم.

    در پیاده رو چاله عمیقی است.

    من می افتم

    گم شده و بی پناهم

    تقصیر من نیست.

    انگار تا ابد طول می کشد تا راهی به بیرون بیابم.

    ۲.

    من در همان خیابان راه می روم.

    در پیاده رو چاله عمیقی است.

    وانمود می کنم آن را ندیده ام

    دوباره در آن می افتم

    باورم نمی شود دوباره در همان چاه هستم.

    ولی تقصیر من نیست.

    هنوز هم خیلی طول می کشد تا بیرون بیایم.

    ۳.

    من در همان خیابان راه می روم.

    در پیاده رو چاله عمیقی است.

    آن را می بینم

    باز هم در آن می افتم ... این کار عادت شده است.

    چشمانم باز هستند،

    می دانم کجا هستم،

    تقصیر خودم است.

    فورا بیرون می آیم.

    ۴.

    من در همان خیابان راه می روم،

    در پیاده رو چاله عمیقی است.

    آن را دور می زنم.

    ۵.

    در خیابان دیگری راه می روم.

    دسته بندی هایی که من خوندم و علمی نیستن خلاصه اش این بود که ادم ابعاد مختلفی داره. و هر قدر ادم پخته تر باشه هم ابعاد مختلفش بیشتر به کار می گیره هم کنترل شده تر میشه. تو هم خوب یه بعد از وجودت اینه گاهی هیجانی بشی. اما بعد عقلانیت خیلی بیشتره. پس مطمنا اگاهی می تونه پوشش بده هر چیزی رو که می خوای. همیشه دقیق و واضح تحلیل می کنی. وقتی که دقایقی کنترل احساساتت درمیره می تونی به خودت بگی که یه بعد از وجودت که سرکش تره داره الان مانور میده! و این بعد هم دوست داشتنیه. فکر کنم اگه بعدی که دوست داریش (عقلت- بالغت) این بعد احساسی رو تو اغوشش بپذیره خود به خود اروم تر شی در اون لحطات. ........... منظورم اینه که تو هیجانات زیادت رو پس می زنی می گی نیان. هیجانت( کودک درون) سرخورده و بداخلاق تر میشن. اما عقلت (بالغت) که با کودک درون مهربون تر باشه کودک اروم تر میشه.
    ---
    اینا رو اضافه کنم :

    والد- بالغ - کودک
    هیجانات مربوط به کودک درون میشه. سرزنش مربوط به والد

    توی آرک تایپ ها البته علمی نیست چندان. اما یک ادم رو میاد تقسیم می کنه به چند شخصیت مختلف. هر بعد از ادم توی یه زمانی و در یه شرایطی بروز پیدا می کنه. معمولا 1 بعد بیسه. و حداقل ادم 2 تاشو فعال داره همزمان. اما کسایی که پخته تر هستن چند تارو دارن. تو این دسته بندی ها به نظرم تو آتنات خیلی قویه و خودت هم این بعد رو ارجح می دونی و داری (من اتنام قوی نیست)- یه بعد دیگه ات هم هست که هیجانیه و نمی دونم کدوم بعده.
    اینا زیاد مهم نیستن. نوشتم که واضح تر بشه چیزی که گفتم. منظورم اینه که میشل فقط عقل نیست. میشل مجموعه ای از شخصیت هاست. و زیباست. همین بعد از وجودت که دوستش نداری هم دوست داشته باشش. به محض اینکه پسش نزنی و بپذیریش این بعد از وجودت هم خود به خود اروم تر میشه و برات سرکشی نمی کنه. خودتو با شکل های مختلفت بپذیر و دوست داشته باش. فکر کن یه بار لباس رسمی پوشیدی و خیلی باادبی (اتنا) و یه بار هم تیپ اسپرت زدی و از حقوق بقیه هم دفاع میکنی (ارتمیس) و ... . همه ی ابعادت خوبن. هر کدوم زیبایی خودشون رو دارن.



    خودت همیشه بهترینی. درایت و هوش و تحلیل عالی و دقیقی داری. مطمنم راهتو مثل همیشه پیدا می کنی.

    موفق باشی
    ویرایش توسط meinoush : دوشنبه 13 بهمن 93 در ساعت 04:20

  10. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 14 بهمن 93), میشل (دوشنبه 13 بهمن 93), شیدا. (دوشنبه 13 بهمن 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من چون خودم خیلی آدم حساسی هستم دقیقا درک میکنم چی میگی. خیلی هم با خودم فکر کردم که جواب این مشکلاتی که شما گفتی و خودمم کم و بیش تجربشون کردم بر بیام. اما بلاخره اون رویداد نمیتونه برای ادم مهم نباشه و به هر شکل بهم میرزه شخصو.

    ی دکترین که من در این مورد دارم اینه:
    "نهایت تلاش جهت پیشگیری از ایجاد اون شرایط" یعنی تمام تمام سعیم را میکنم که از اون شرایط برحذر بمونم چون درست کردن بعدش به مراتب مشکل تره.

    دومین راه حلم مراقبه نفس و حضور ذهن دائمیه. یعنی همیشه حواسم باشه و در تمرکز باشم رو اینکه هر آن ممکنه همچین وضعیتی بوجود میاد (مثل کسی که داره تو ی جاده پر پیچ و خم رانندگی میکنه و هر لحظه احتمال تصادف میده پس خیلی هوشیارانه رانندگیشو دنبال میکنه) پس میتونم چنانچه هر چیز غیر منتظره ای رخ داد درجا کنترلش کنم.
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  12. 4 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 14 بهمن 93), meinoush (دوشنبه 13 بهمن 93), میشل (دوشنبه 13 بهمن 93), شیدا. (دوشنبه 13 بهمن 93)

  13. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میشل من فکرکردم منظورت ازاشتباه،سوتی یااشتباه سهوی هست

    .البته شخصیت صبور داشتن باز دراین مواقع هم کمک کنندست.امابنظرم بازم بایدقبلش بپذیری که گاهی بحثی که بادیگران پیش میاد تاحدودی طبیعیه هرچندهمه ما آرزو میکنیم بحثی پیش نیاد.امابعدازبحث ،من یاپیاده روی میکنم یا نیم ساعت میخوابم یاباکسی صحبت میکنم.اگه گاهی باخودم خلوت کنم سعی میکنم ازبالانگاه کنم که چقدرمن مقصربودم وبهتربود بجای فلان جواب چی میگفتم.یه مدت کمی طول میکشه تابه حالت عادی برگشت، تمرین آرامش وریلکس هم خوبه. اینا تجربه من بود

    یه نیروی ایمان هست که ازقبل هم داری این مواقع خیلی کمک میکنه سریسرپاوایسی.

    بنظرم کمی خیالپردازی کن رؤیاپردازی گاهی نیازه،نمیشه زیادی باخودت منطقی باشی.ببین اون مواقع رؤیاهات برای آرامش چطوره

    ...............................
    .پ.ن :باکمی طنز

    به خودت بگو احساستو میفهمم. دوباره هنگ کردی!دختر خوب تاکی میخای اینجا زانوی غم بغل بگیری ؟جعبه سیاه ذهنت همه چی رو یادداشت کرده سروقتش بهت میگه کی چقدر منطقی رفتارکرده وبهتره درآینده چطور رفتارکنی،الانم پاشو یه لیوان آب بخور توآینه نگاه کن این قیافه چپ کرده رودرستش کن!

  14. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    میشل (دوشنبه 13 بهمن 93), آویژه (سه شنبه 14 بهمن 93), شیدا. (دوشنبه 13 بهمن 93)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آذر 94 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1393-7-05
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,430
    سطح
    21
    Points: 1,430, Level: 21
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 64 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    در واقع آدمهاییکه برخورد درستی با پدیده ی "اشتباه" ندارن، یه نقصی در جهان بینیشون دارن. من از یه طرف دارم جهان بینیم رو اصلاح می کنم. که این دقیقا داره روی صبرم اثر می ذاره.
    سلام میشل جان
    میشه لطفا بیشتر توضیح بدی؟ اون بخش نادرست جهان بینی و دیدگاه آدم چیه که روی صبر تاثیر داره؟ منم سعی دارم صبرم رو افزایش بدم.
    چیزایی که تو این راه لازمه چی هستن؟ ببخشید که سوالمو تو تاپیک شما می پرسم.

  16. 3 کاربر از پست مفید پری وش تشکرکرده اند .

    کامران (چهارشنبه 15 بهمن 93), میشل (سه شنبه 14 بهمن 93), شیدا. (سه شنبه 14 بهمن 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ایا برای تامیین اینده ام…"""…… بیمه عمر ……"" تصمیم و گزینه درستی هست؟؟؟
    توسط عروس خوشبخت در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 اسفند 95, 21:30
  2. "چادر" بهتر است از "مانتو"، ولی همسر آدم باید به دل هم بنشیند!
    توسط PesareGol در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 مهر 93, 14:12
  3. توصیه نوروزی یک روانپزشک: نه "چاقی" خانمها را به روی شان بیاورید، نه "کچلی" مردها را
    توسط khaleghezey در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 13:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.