به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم زبونی میگه دوسم داره اما باطنا ازم فاصله داره.

    همسرمو خیلی دوس داشتم و دارم خیلی باهاش راه میامدم تو چند سال زندگی که از هم داشتیم با اینکه اول راه وخوش خوشان بود همیشه سعی کردم تا خودش نخواست چیزی ازش نخوام یا اول واسه خودش بخرم بعد واسه خودم. اما با این حساب خیلی پنهون کاری ازم داره برا خانوادش راحت وام میگیره هرزگاهی پیش پیش قسطشونو میده بعد حساب کتاب میکنه باهاشون بعضی وقتا اتفاقی میفهمم خیلی اعصابم بهم میریزه
    حتی میرن تو اتاق جدا باهم حساب کتاب میکنن بقیه متوجه نشن.
    درصورتی اگه خانواده من ازش وام بخوان میپیچونه مثل غریبه تا میکنه باهاشون.
    خیلی نسبت به شوهرم سنگدل شدم قبلنا واسه نداریش یا قرضش غصه میخوردم ناراحت میشدم اما الان میگم حقشه به درک من کاری ندارم من بیشتر خرج میکنم

    دیگه حس دلسوزی تو زندگی ندارم داره کم کم لج با لج پیش میرم احساس میکنم اگه اونم همین طور پیش بره من بدتر میشم دیگه اونقد عشقی که بهش دارم از بین بره بیشتر معامله. داشته باشیم تا رابطه

    از طرفی هیچوقت تو خرید یارم ومردم نیست باید تک وتنها با بی میلی اون برا خریدن یه چیزی برم جلو اونم بدون هیچ نظری هیچ اظهار نظری

    هروقت با دوست شوهرم وخانومش میریم بیرون اشک تو چشمام حلقه میزنه خیلی سعی میکنم جلو اشکاممو بگیرم که ابروم پیششون نره
    اونا همچین با عشق بااظهار نظرای لطیف و مهربون خرید میکنن اما همسر من بزور باید ازش نظر بخوام اینو بخرم خوبه یا نه. خیلی وقتا هم دستمو مثل بچها میکشه بریم حوصله ندارم یه وقت دیگه.
    که اونم همیشه میگه یه وقت دیگه.

    دلم خیلی گرفته از اینکه تو این شهر هیچ کس و ندارم باهاش راحت باشم بخوام برم خرید اونم فقط همسرمه که فقط زود میخواد منو از سرش وا کنه.

  2. کاربر روبرو از پست مفید pbsm تشکرکرده است .

    M.S.H (شنبه 04 بهمن 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    من هم مشکل شما رو دارم
    همسر من هم همیشه میگه یک وقت دیگه
    یا هرچه میپسندم میگه خوب نیست
    من دیگه عادت کردم با هاش نمیرم خرید یا با مادرم یا با دوستام میرم خرید بعضی وقتها هم خودم تنهایی
    ولی انقدر مشکلات دیگه دارم که خرید اصلا دیگه برام مشکل به حساب نمیاد

  4. کاربر روبرو از پست مفید maadar تشکرکرده است .

    pbsm (شنبه 04 بهمن 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من جز شوهر وخانوادش هیچکس و تو این شهر ندارم دوست دارم وقتی اون همه کسمه منم همکسش باشم من تو این شهر غریبم اگه شهر خودم بودم هیچوقت منت اونو نمیکشیدم با دوستام میرفتم با خواهرم و نزدیکام میرفتم.

    خیلی دلم گرفته ازش بهش گفتم دوستتو زنشو دیدی امشب چقد قشنگ باهم خرید میکردن تو هم کاش یاد بگیری یکم زبون ریخت بدتر اعصابمو خورد کرد من دارم باهش جدی حرف میزنم اون مسخره بازی در میاره برام که بخندم
    اخه من چی میتونم بهش بگم دیگه. اونقد داد زدم سرش که دعوامون شد ازش جدا خوابیدم اومد بالا سرم تحدیدم کرد که برم سر جام بخوابم فقط واسه اینکه پیش همسایها سر وصدامون بالا نره رفتم پیشش.الان اون راحت خوابیده منم که باید تا صبح سر جام بغلتم تا شاید خوابم ببره.
    این تنها ایرادش نیست هر سری باهاش سر یه چیز جنگ اعصاب دارم
    ویرایش توسط pbsm : شنبه 04 بهمن 93 در ساعت 00:22

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    عزیزم همسرت زبونی میگه دوستت داره . همین مهمه مگه شما باطنش رو میبینی ؟ چرا نمیتونی قبول کنی که ایشون قبل از اینکه همسر شما بشه و بعد از اینکه همسر شما شده و تا ابد هم فرزند پدر مادرش بود و هست و خواهد بود . انتظار خیلی زیادیه که بخواهی اونقدر که با خانواده خودش راحت و صمیمی و دلسوزه با خانواده شما هم همونطور باشه . خود شما هنوز نتونستید اونطور باشید چطور از ایشون انتظار دارید ؟ با رفتارهای بچگانه ایشون رو از خودتون دور نکنید . بیشتر مردها از خرید کردن بیزارند ربطی هم به خسیس بودن یا دوست نداشتن شما نداره . اصلا از خود این عمل خوششون نمیاد برعکس ما خانومها . هیچ وقت ایشون رو با کس دیگه ای مقایسه نکنید . اصلا با ظاهر زندگی کسی قضاوت نکنید . اغلب زوجهایی که در باطن اصلا رابطه خوبی ندارند در ظاهر برای گول زدن خودشون یا بقیه خودشون رو عاشق و معشوق نشون میدن . ولی معلوم نیست در خلوت خودشون هم اینطوری باشن .

  7. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    Amir_23 (شنبه 04 بهمن 93), M.S.H (شنبه 04 بهمن 93), pbsm (شنبه 04 بهمن 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی واحد عزیز که همیشه پیگیر تایپ هام هستی ونظرای خوبتو دراختیارم میذاری.
    خب من خیلی از چیزایی رو که دوس ندارم بخاطر همسرم باهاش انجام میدم درموردش نظر میدم انتخاب میکنم خب انتظار دارم اونم همین عملو درمقابل کارم انجام بده اون که میدونه من جز خودش نمیتونم با کسی برم خرید میتونه حداقل اینو درک کنه. حتی خریدای عرسیمون هم حتی یدونشم خودش نبود با بهونه های مختلف

    دوس ندارم بحث اونموقع رو درمیون بذارم و درموردش چیزی بگم حداقل میشه بعد یکسال وخورده ایی سال اینو درک کرده باش.
    درمورد خانوادش من هیچ مخالفتی نکردم که وام نگیر براشون اما چرا باید ازم پنهون کنه؟!
    خانواده من ده جا پول لازم بود بی منت بهش پول قرض دادن خیلی وقتا هم دیگه پس نگرفتن. یعنی جبران نداره کارشون که یه بار براشون کاری کنه!؟ اونم نه اینکه از جیبش چیزی کم بشه فقط واسطه بشه.

    من بهش میگم قدرنشناسی.
    نه قدر منو میدونه نه قدر زحمتای خانوادم فقط خودشو خانوادشو میبینه.
    حساسیت مرد با یه زن خیلی فرق داره مرد زودتر میتونه خانواده زنش رو نزدیکتر به خودش ببینه تا یه زن بخواد خانواده شوهرش رو نزدیکتر از خانواده خودش.
    اما این موضوع برای ما برعکس شده.
    اگه همینجور بمونه مطمءنم باهم به مشکل میخوریم.
    ویرایش توسط pbsm : شنبه 04 بهمن 93 در ساعت 14:50

  9. 2 کاربر از پست مفید pbsm تشکرکرده اند .

    M.S.H (شنبه 04 بهمن 93), اثر راشومون (دوشنبه 06 بهمن 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 30 بهمن 95 [ 03:03]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    4,848
    سطح
    44
    Points: 4,848, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    716

    تشکرشده 189 در 74 پست

    Rep Power
    30
    Array
    دوست عزیزم شما نباید کسی رو تو سر همسرتون بکوبید وقتی همسرتون میخوان باشوخی رد کنن دعوا راه نیفته شما نباید ادامه میدادین اخرش دعوابشه
    دوست عزیز باید به همسرت طرح نیاز کنی اونوقت خودش با میل خودش بهترین رفتارو انجام میده شمامیخواین با دعوا وزور به خواستون برسید که نمیتونید برسید اگه همین جور پیش برید به همسرتون بیشتر بها بدین
    با ارزوی خوشبختی

  11. 2 کاربر از پست مفید sevil73 تشکرکرده اند .

    pbsm (یکشنبه 05 بهمن 93), واحد (یکشنبه 05 بهمن 93)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 05 اردیبهشت 94 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1393-11-04
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    1,463
    سطح
    21
    Points: 1,463, Level: 21
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered1000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 103 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم من در جریان تاپیک هات هستم به نظرم کمی بدبین شدی نسبت به همسرت چون که اونجا تنها و غریبی و تو ذهت این هستش که تمام محبت هایی که لازم داری رو از شوهرت بگیری اینطوری شدی زوم شدی رو همسرت درصورتی که اون دوستت داره من از تاپیک های قبلیت متوجه شدم ...
    بشین دوستانه باهاش صحبت کن 90%مشکلات ما این هستش که خودمون پیش خودمون مسائل رو تجزیه و تحلیل میکنیم ... شاید تو ذهن همسرت یه چیز دیگه باشه و دلایل منطقی ....
    بشین و ازاحساسات خودت براش بگو

  13. 2 کاربر از پست مفید M.S.H تشکرکرده اند .

    pbsm (یکشنبه 05 بهمن 93), sevil73 (یکشنبه 05 بهمن 93)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی sevil و m.s.h عزیز خیلی ممنون که پیگیر تایپ هام هستین. درسته همسرم همیشه سعی میکنه همیشه دعواهارو با شوخی تمام کنه اما برامن خیلی سخته که اون حرفمو نمیخواد گوش کنه وهمه چی رو به شوخی میگیره دوس دارم باهام حرف بزنه که از دلم دربیاره.

    درسته از تنهایی زیادی رو کارای همسرم زوم شدم. با هیچی هم جبران نمیشه رفتا امد با دوست رفتن به باشگاه کار تو خونه بازم رو کارای شوهرم حساسم.
    امیدوارم بتونم رو خودم کار کنم یا حداقل همسرم هم یه درجه تغییرش بدم

    - - - Updated - - -

    مرسی sevil و m.s.h عزیز خیلی ممنون که پیگیر تایپ هام هستین. درسته همسرم همیشه سعی میکنه همیشه دعواهارو با شوخی تمام کنه اما برامن خیلی سخته که اون حرفمو نمیخواد گوش کنه وهمه چی رو به شوخی میگیره دوس دارم باهام حرف بزنه که از دلم دربیاره.

    درسته از تنهایی زیادی رو کارای همسرم زوم شدم. با هیچی هم جبران نمیشه رفتا امد با دوست رفتن به باشگاه کار تو خونه بازم رو کارای شوهرم حساسم.
    امیدوارم بتونم رو خودم کار کنم یا حداقل همسرم هم یه درجه تغییرش بدم

  15. کاربر روبرو از پست مفید pbsm تشکرکرده است .

    sevil73 (دوشنبه 06 بهمن 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حس میکنم هیچکی دوسم نداره
    توسط daryaaram در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 دی 90, 22:34
  2. لطفا گوسفند نباشید
    توسط ani در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 اردیبهشت 89, 19:47
  3. عروسـک
    توسط baran.68 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 اسفند 88, 19:33
  4. بوسه ها
    توسط گرد آفرید در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 فروردین 87, 22:47
  5. مشکلات من و عروسم
    توسط خاله نرگس در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 اسفند 86, 21:01

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.