با عرض سلام
دختری 23 ساله هستم
پدر مادر خوبی دارم هر کی مامانمو میبینه میگه وای چه مامانی چقدر به فکر خوردنت هست و این
مامانم همه اش به من مگه فلان چیز بخور میوه پوست میکنه میاره واسم شیر موز میگیره بالاخره از این کارایی که مربوط به خوردن شکم هست خیلی واسم انجام میدهد جور که همه فامیل و دوستام میدونن. ....خدایی هیچ وقت هم نشده بگه بیا ظرف بشور یا فلان کار انجام بده من شاید ماهی یکبار ظرف بشورم جارو بکشم خیلی دلسوز این از خوبی های مادرم
مشکل من اخلاق مامانمه الان که می خوام تایپ کنم شاید مسخره ام کنید ولی من واقعا احساس میکنم عقده ای شدم تا به این سن یکبار مامانم منو دخترم صدا نزده من هر وقت کار دارم مامانمو صدا میزنم ميگم مامان مگه چی یکبار بهم نگفته جان جانم جان مامان هیچ وقت ......یکبار نشده یک کادو واسه روز مادر یا تولد بگیرم واسش ذوق کنه همیشه خوشش نیامده از کادو .......مثلا یادم نمره 15 سالم بود واسه تولد اش با ذوق رفتم کیک شمع خریدم وقتی دید گفت چرا خریدی آخه الان نمیخوریم حروم ميشه ،،،،،،، الانه ترم آخر لیسانس ام بخدا دیدم مامانه دختران دیگر میان پز میان دخترم دانشجو درس ميخونه ...مامان من انگار نه انگار یکبار الکی از تحصیلاتم تعریف کنه من ذوق کنم......همه اش در حال مقایسه کردن من با دختری فامیل ....انقدر تمیز فلانی خونه اش حالا منم تمیز بخدا ولی من اصلا به چشم اش نمیاد، ،،،،، بخدا هر روز هر ساعت کارش مقایسه است خدا کنه بگم مامان سرم درد میکنه یا سرما خوردم آره دیدی گفتم نرو حموم هوا سرد تو مریض شدی،،،،،،،یا دل درد بگیرم دیدی میگم بخور نمیخوری مثلا بگم دستم درد میان آخه از بس کار نشینی یکبار کار میکنی دستت درد میگیره اینجوری اونجوری وای بخدا دیوانه شدم از دست مادرم اصلا جرات ندارم بگم یک جام درد میکنه سرزنش ام میکنه توجیه میکنه مثلا،،،،،
الان من 7 ماهه نامزد کردم جشن گرفتم تالار همه دوست آشنا گفتن چه ناز شدی و از این حرفا ،،،،، شب نامزدی که تموم شد اومدم خونه میگم مامان خوشگل شده بودم.?خیلی بی احساس میگه آره ولی موهات اینجوری بود چرا آرایش خیلی کم بود
بابا تو که مادرم بگو خوشگل شدی تک شدی چی ميشه اصلا الکی بگو بزار من ذوق کنم،،،،،،،
بخدا یکبار نشد تو جمع از من تعریف کنه مثلا دخترم آل بل .......یکبار گفتم مامان من خوشگلم یا فلانی مثلا گفت در یک حدین هر کی میپرسیدم همینطور ميگفت یا طرف مقابل بهتر میدونست،،،،، بخدا تعریف نباشه از خودم جز خوش قیافه هام ولی این سوال هارو میپرسیدم ببینم یکبار میگه تو دخترم ،،،،،،احساس میکنم اصلا عقدهاای شدم بیرون یک مادری دخترشو صدا بزنه بگه دخترم یا قربون صدقه بره بخدا من ناراحت میشم،،،،،،،،،من دیگر همه میدونن چه دسر های درست میکنم اصلا یکبار نميشه بهم انرژی بده ،،،، همه اش میگه کاری نداره که،،،، وای واسه نامزدم ميخواست بیاد خونمون یکبار گفتم من شام بذارم ذوق کنه مامان هم خونه نبود رفتم وسیله گرفتم تا وسط هادرست کردنم بود مامان اومد آخه این شامه......آخه این همه خرج کردی واسه این غدا فلان غذاو میخریم بهتر بود انقدر غر زد خودم پشیمان شدم همه انرژی و ذوق منو گرفت،،،،،،، خدا نکته انتقاد کنی میگه هیچ کس مثل من نیست نميذارم دست به سیاه سفید بزنی و همه چی حاظر آماده میاره میخوری و اینا،،،،،،، آخرم مقصر منم بخدا واسم سنگین این بی احساس بودن مادرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)