سلام طناز جان
دوست خوبم
مشکلاتت رو دسته بندی کن و اولویت بندی کن و به ترتیب اهمیتشون شروع به حل کردن کن.وقتی در آن واحد چند مشکل رو میریزی روی سر خودت نه تنها نمیتونی حلشون کنی ، بلکه احساس میکنی مشکلاتت بزرگترین مشکلات دنیا هستن.
اول از همه ببین چی بیشتر داره ازارت میده.
از سن و سال و تحصیلات خودت و همسرت بیشتر بگو.
در مورد اینکه همسرت در بحثها و دعواها در مورد طلاق صحبت میکنه:
شما لازم نیست در اون زمان هیچ جوابی به ایشون بدی.نه تحریکش کنی و بگی باشه طلاق بده.منم طلاق میخوام و ....و لازم هست نیست موضع منفعلانه بگیری و بهش بگی نه تورو خدا ....
بهترین کار سکوت و تظاهر به اینکه شما در اون لحظه چیزی نمیشنوی.بعد که اروم شدین در یک موقیعت مناسب و فضای صمیمی و گرم به همسرت بگو که مطرح کردن موضوع طلاق ضربه اساسی به بنیان و ریشه خانوادمون میزنه و تبعاتش قابل جبران نیست.و.....
تا به حال با همسرت صحبت کردی و ازش پرسیدی ایا چیزی در مورد خواهرات هست که ازارش میده؟
ایا رفتاری ازشون سر زده که باعث دلخوری همسرت شده؟( غیر از اون مسئله دیر کردن)
وقتی ازش میپرسی که چرا عروسی داییم نمیای چی میگه؟شما در جواب بهش چی میگی؟
همسر شما فقط با خواهرای شما مشکل داره یا خیر؟چون میگید داره پیش شما زندگی میکنه و مسلما باید رابطه خوبی با پدر و مادر شما داشته باشه.درسته؟
ایا به نظر خودت خواهرات ممکنه رفتاری کرده باشن که باعث کوچیک شدن شخصیت همسرت بشن؟
در اخر
خانومی.الان همسرت بیکار شده و برای یک مرد خیلی سخته که هم داماد سر خونه باشه و هم شغلی نداشته باشه و سر سفره پدر زنش بشینه.سعی کن درکش کنی و صبور تر باشی.
به موازات صبوری ، رابطه ات رو با تالار قطع نکن و مشکلاتت رو اولویت بندی کن تا باهم همفکری کنیم.
موفق باشی
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)