سلام به همه
من زیاد آدم خوش صحبتی نیستم معمولا سعی میکنم از کوتاه ترین و کمترین جملات استفاده کنم بنابراین اگر نتونستم منظورم رو برسونم خواهش میکنم از من بخواهید که در اون مورد بیشتر توضیح بدم، من سابقه یک طلاق دارم بعلت اعتیاد همسرم و سه سال هست که مجدد ازدواج کردم خانم اول همسرم توی تصادف فوت کردن و من همسر دوم هستم و هیچ کدوم بچه نداریم، همسرم معتقده که چون خانم قبلی اون و خانواده اش رو اذیت کرده آه ایشان گرفته و جوان مرگ شده، من سه ماه پیش باردار بودم متاسفانه بعلت حاملگی خارج از رحم تا دم مرگ رفتم طوری که گفتند نیم ساعت دیرتر میرسید بیمارستان حتما در اثر خونریزی داخلی میمردم تو بیمارستان هم دکترها وقتی قبل از عمل به شوهرم گفتند خطر مرگ زیاده شنیدم و خیلی ترسیدم تا دو هفته شبها خواب میدید تو قبر هستم، الان هر وقت با شوهرم اختلاف یا بگو مگو داریم میگه تومن رو اذیت میکنی آه من تو رو میگیره میگه نفرینت کردم که روز خوش نبینی بخاطر همین هست که هنوز محل جراحی درد میکنه، میگه تو روهم مثل زن قبلی میزارم تو قبر، اعصابم خیلی خراب شده، کم کم داره باورم میشه که عمر کوتاهی دارم، حتی امروز به فکر نوشتن وصیت نامه بودم، کمکم کنید روحیه داغون دارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)