به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 96 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    3,756
    سطح
    38
    Points: 3,756, Level: 38
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    63

    تشکرشده 42 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 بعد از 2 سال جدایی میخام دوباره برگردم چیکار کنم؟؟؟؟

    الان 2 ساله از شوهرم جدا شدم و هر روز تو این 2 سال باهم صحبت میکنیم دوست دارم برگردم سر زندگیم....ولی میگه باید 2 سال صبر کنی درسم تموم شه یکم پول دستم بیاد میام...من نمیتونم خسته شدم؟؟زندگیم پر از استرسه هر شب خواب میبینم داره ازدواج میکنه و وقتی بیدار میشم گریه میکنم من شمالم و همسرم جنوب اصلا نمیبینمش چیکار کنم راضی شه؟اصلا به نظرتون دوسم داره اصلا میخاد برگرده؟ من 25 سالمه و اون 27 علت طلاقمون بیشتر مسائل مالی و اینکه اون همیشه تلفنی با زنای دیگه رابطه داشت که مطمئنم فقط تلفنی بود....و اینکه اخرا به دوستای صمیمیم به صورت ناشناس پیام میداد و حرفای.....که من فهمیدم و وقتی بعد طلاق علتشو پرسیدم هر دفعه یه چیزی گفت کمکم کنید واقعا نمیتونم به مرد دیگه ای فکر کنم

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    اگه بعد از ازدواج مجددتون، دوباره با زن های دیگه ارتباط داشتن؟ و یا اگه همین الان ترک عادت نکرده باشند، شما چکار خواهید کرد

    آیا حاضرید حضور باقی زن ها و تو زندگیتون تحمل کنید؟

    و درخصوص مسایل مالی؟ آیا این مسایل حل شده؟ اگه خیر، پس چی عوض شده که حاضر شدید باز هم نادید بگیرید؟
    اگه بعد ازدواج این مسایل باز هم تکرار بشه چی؟

    برگشت همسر سابقم با شرایط عجیب
    سلام الان 1 سال و 2 ماه میشه از طلاقم میگذره و هیچوقت نتونستم شوهرمو فراموش کنم حالا شوهرم میگه با شرایطی حاضرم برگردم 1 حتما ارشد قبول بشی2 اخلاقتو عوض کنی3 بدون مهریه عقد کنی4 اون چکی که بابت بدهکاری پدرم به مادرت داد رو برگردونی.....نمیدونم به نظرتون چیکار کنم
    چون وابستگیتون برام عجیب بود تاپیکتون و یادمه، شما همونی نیستید که گفتید همسرتون شرط کردند برای ازدواج مجدد باید مبلغی بدهکار هستن و ببخشید؟
    اگه اینکار و بکنید چه تضمینی وجود داره که بعد این بخشش دوباره طلاقتون نداند.
    با این شروط طلاقتون راحته، عقد بی مهریه! چک بدهکاری پدرشون هم که پس میدید!!!!
    و سوال مهمتر!

    آیا به همسرتون اعتماد دارید؟ آیا با وجود مشکلات بوجود آمده ایشون حرکت مثبتی در جهت اعتماد سازی انجام داده اند؟

    خوب فکر کنید بعد جواب بدید، دقت کنید از روی دلتنگی و تنهایی پاسخ ندید.

    چون اگه شما میتونستید تحمل کنید دفعه قبلی به این علت ها طلاق نمیگرفتید .
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : چهارشنبه 24 دی 93 در ساعت 23:55

  3. 7 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    Eram (سه شنبه 30 دی 93), fahimeh.a (پنجشنبه 24 تیر 95), m.reza91 (پنجشنبه 25 دی 93), هم آوا (چهارشنبه 01 بهمن 93), vareshi (پنجشنبه 25 دی 93), بارن (پنجشنبه 25 دی 93), سوده 82 (پنجشنبه 25 دی 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 96 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    3,756
    سطح
    38
    Points: 3,756, Level: 38
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    63

    تشکرشده 42 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اون چک هارو بخشیدم و مسائل مالی هم حل شد چون استخدامی شرکت کرد و منتظر جواب مصاحبه هست....نمیتونم فراموش کنم اگه میشد تو 2 سال میشد......تنها مشکل همونه میترسم دوباره کاراشو ادامه بده...وقتی بهش گفتم گفت من نه هرزه هستم نه روانی فقط از لج تو اینکارارو میکردم

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    خب دوباره از روی لجبازی اینکارا و تکرار نخواهند کرد؟

    این راه حل اشتباهی بوده که بخاطر لجبازی اینکارا انجام میدادند، یک مرد عاقل و بالغ و پخته اینکارو انحام نمیده، حالا بهشون بگید اگه مشکلی پیش اومد، دعوا و دلخوری بین زن و شوهر پیش اومد ایشون در جهت رفع و حل مشکل دوباره راه لجبازی و پیش خواهند گرفت.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  6. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    Eram (سه شنبه 30 دی 93), واحد (سه شنبه 07 بهمن 93), vareshi (پنجشنبه 25 دی 93)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 96 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    3,756
    سطح
    38
    Points: 3,756, Level: 38
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    63

    تشکرشده 42 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کم اوردم نمیدونم چیکار کنم فقط دلم میخاد بمیرم خدا عادل نیست بین بنده هاش فرق میزاره دیگه هیچی رو قبول ندارم

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام وارشی عزیز


    نقل قول نوشته اصلی توسط vareshi نمایش پست ها
    کم اوردم نمیدونم چیکار کنم فقط دلم میخاد بمیرم خدا عادل نیست بین بنده هاش فرق میزاره دیگه هیچی رو قبول ندارم
    بنابر همین شرایط روحی که خودتون توصیف کردید نباید عجولانه تصمیم بگیرید چون اینجوری از چاله به چاه می افتید.تصمیم گیری درچنین شرایطی می تونه عواقب بدتری داشته باشه.

    شما دراین قضیه بسیار احساسی داری عمل میکنی وچشمت رو به روی حقایق بستی.

    این آقا تکیه گاه محکمی براتون نبوده و نیز نشون داده مرد روزهای سخت نیست ...ازصحبتاتون مشخصه که اون خواسته طلاق بگیره و انگار میل چندان به بازگشت نداره. روی چه حسابی می خوای بقیه عمرت رو به پاش بریزی؟

    جای اینکه به این فکر کنی که به اون آقا برسی و اصرار داشته باشی کمی بیشتر آرامش رو تجربه کن، به خودت برس ،اعتماد به نفستو تقویت کن،مطالعه کن ....و صبر رو تمرین کن.

    چه بسا ما خواسته هایی داریم و به اون اصرار می ورزیم که اصلا به سود ما نیست و چه بسا چیزهایی که از آن اکراه داریم ولی خیر ما در آن است.

    موفق باشی

  9. 5 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 24 تیر 95), واحد (سه شنبه 07 بهمن 93), هم آوا (چهارشنبه 01 بهمن 93), vareshi (چهارشنبه 01 بهمن 93), بارن (سه شنبه 30 دی 93)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 96 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    3,756
    سطح
    38
    Points: 3,756, Level: 38
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    63

    تشکرشده 42 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به خدا فقط میخام آروم باشم دوست دارم یکم هم شده غرور داشته باشم محکم باشم میخام اینقدر کوچیک نکنم خودمو و بهش زنگ نزنم مگه شد هرکاری گفتین کردم ولی تمام این 2 سال باز بهش زنگ زدم بعضی روزا واقعا کم میارم بدجور به سرم زد بکشم خودمو حداقل کمتر اذیت میشم همش از آیندم میترسم از تنهایی

  11. کاربر روبرو از پست مفید vareshi تشکرکرده است .

    Eram (چهارشنبه 01 بهمن 93)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط vareshi نمایش پست ها
    به خدا فقط میخام آروم باشم دوست دارم یکم هم شده غرور داشته باشم محکم باشم میخام اینقدر کوچیک نکنم خودمو و بهش زنگ نزنم مگه شد هرکاری گفتین کردم ولی تمام این 2 سال باز بهش زنگ زدم
    خداروشکر پس خودت هم می دونی کارت اشتباهه. چه اشکالی داره یه بار دیگه تلاش کنی؟ حتما دفعه ی قبل که تصمیم گرفتی مدتی هرچند کم تونستی سرتصمیمت بمونی؟ درسته؟ الان تلاش کن که این مدت رو بیشتر کنی. اصلا لازم نیست انقدر خودتو اذیت کنی.با زور فشار و استرس هیچکس به شادابی نمیرسه تغییرمثبتی هم روی نمیده. توباید اول باخودت دوست باشی .وقتی از خودت فراری هستی به نا اهل پناه می بری ولی وقتی ارزش بالای خودت رو درک کنی می فهمی هیچ کس بیشتر از خودت نمی تونه باعث شکوفایی و خوشبختی تو بشه.

    می دونم از تنهایی فراری هستی ، همه ازتنهایی فراری هستیم.اما با چشمات خوب و دقیق نگاه کن ببین داری در عوض پرکردن تنهاییت چه هزینه ای پرداخت می کنی؟؟

    گاهی این هزینه انقدر زیاده که به اندازه از دست دادن عمر سریع آدم تمام میشه.عمری که همش توفکر فرار از تنهایی هستیم ولی نمی دونیم چی می خوایم؟؟؟ فقط داریم فرار می کنیم بعدش می بینیم کودک 5 ساله ترسان فراری از تنهایی شده پیرزن 70 ساله ترسان درحال فرار از تنهایی... خب این همه فرار برای رسیدن به چیه؟؟؟ آیا راه بهتر و سریع تری برای رسیدن به این هدف نیست؟؟؟

    بهت قول میدم اگر روزی تصمیم بگیری از خودت فرار نکنی و آروم باشی و به خودت عشق بورزی حتما اون راه ساده رو خواهی یافت...راهی که نه درترس و فرار و ناراحتی که در آرامش و عشق خواهی یافت.

    ذهن انسان جوری طراحی شده که بالاترین بازدهیش وقتیه که به بالاترین سطح آرامش و سکوت برسه...امیدوارم امتحانش کنی خیلی لذت بخشه.

    یه نکته: فکر نکن تو تنها آدمی هستی که درگیر مسائل خودشه ...اگر یه نگاه دقیق به دوروبرت و بین افراد تالار بندازی می بینی ساخته شدن خیلییی از آدما بعد از پشت سرگذاشتن سخت ترین مشکلات بوده...


    نقل قول نوشته اصلی توسط vareshi نمایش پست ها
    بعضی روزا واقعا کم میارم بدجور به سرم زد بکشم خودمو حداقل کمتر اذیت میشم همش از آیندم میترسم از تنهایی
    بهتره جای پاک کردن مساله ، مساله رو به شیوه ی درستی حل کنی....اون موقع می بینی که چقدر زندگی زیباست خواه من و تو باور کنیم خواه نکنیم،زندگی همچنان فوق العاده است فراتر از حد تصور من و تو...

    شادباشی

  13. 2 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    واحد (سه شنبه 07 بهمن 93), شیدا. (جمعه 03 بهمن 93)

  14. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام

    دوست عزیز به جای کفر گفتن کمی، خدا چرا اینطوره چرا اونطوره....فقط کمی بشین فکر کن !

    دوستان راهنمایی های خوبی کردن.

    البته من اصلا به شما نمیگم که ادامه بده و یا ادامه نده.این خودت هستی که وارد این زندگی خواهی شد .نه من و نه هیچکدام از بچه های تالار مشکلات وخوشی های شما رو نخواهیم دید.

    اما یک نکته مهم:

    شما قبل از هر تصمیمی نیاز به مشاوره و گذارندن جلسات روانکاوی داری.چرا که به شدت منفعل هستی و با این روحیه نه با این اقا و نه با هیچ مرد دیگه ای زندگی خوبی نخواهی داشت.پس قبل از هر تصمیم گیری اول به فکر اصلاح رویه فکریت باش.




    شما غرور و شخصیتت رو گذاشتی زیر پات و خورد و خاکشیرش کردی.شمایی که برای خودت ارزش قائل نمیشی چه توقعی از یک مرد داری؟

    خلاصه وار برات میگم:

    قبل از هرچیزی کمی برای خودت ارزش قائل شو و حتما با یک مشاور مشورت کن به صورت حضوری

    وقتی خودت به ثبات فکری رسیدی میتونی بهترین تصمیم رو بگیری.

    تصمیم گیری الان شما مثل تصمیم گیری آدم پا شکسته ای میمونه که میخواد بره نوک کوه.
    به نظرت میتونه بره؟
    یا اگر تا نصفه های راه هم بره پرت میشه پایین و ...

    و مسئله مهم اینکه همسر شما تقصیری نداره.شما خودت ر و در موضعی میذاری که هر رفتاری باهات بشه.و اگر ایشون بدتر از این هم رفتار کنه و ماجرا رو تا چند سال دیگه هم کش بده کاملا حق داره.چرا که شما اینو میخوای.

    پس اصلا کار نداشته باش که همسرت چه کارایی کرده و چه کارایی ممکنه بکنه.خودت رو اصلاح کن.

    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  15. 5 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 03 بهمن 93), fahimeh.a (پنجشنبه 24 تیر 95), واحد (سه شنبه 07 بهمن 93), vareshi (جمعه 03 بهمن 93), شیدا. (جمعه 03 بهمن 93)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اسفند 93 [ 19:56]
    تاریخ عضویت
    1393-9-07
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    37

    تشکرشده 152 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط vareshi نمایش پست ها
    اون چک هارو بخشیدم و مسائل مالی هم حل شد چون استخدامی شرکت کرد و منتظر جواب مصاحبه هست....نمیتونم فراموش کنم اگه میشد تو 2 سال میشد......تنها مشکل همونه میترسم دوباره کاراشو ادامه بده...وقتی بهش گفتم گفت من نه هرزه هستم نه روانی فقط از لج تو اینکارارو میکردم
    شما هر روز باهاش حرف میزنی انتظار داری فراموشش کنی؟
    یکم به خودت فرصت بده
    یکم باور داشته باش که میتونی دیگران رو دوست داشته باشی
    دیگران را ببخش... نه بخاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند... بلکه بخاطر اینکه تو سزاوار آرامشی...

  17. 3 کاربر از پست مفید nafiseh joon2 تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 10 بهمن 93), واحد (سه شنبه 07 بهمن 93), vareshi (جمعه 03 بهمن 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 فروردین 93, 14:49
  2. چرا خواستگارایی در سطح خودم ندارم؟؟؟؟
    توسط مهنا67 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 اسفند 92, 23:16
  3. پاییز و حس تنهایی را با دوستی با جنس مخالف پر کنم؟؟؟؟!
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 39
    آخرين نوشته: پنجشنبه 25 آبان 91, 02:07
  4. مردایی که می گن دختر باید ریزه میزه و کوچولو باشه ،دروغ می گن؟؟؟؟
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 55
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 تیر 91, 16:44
  5. رهایی از گزینش؟؟؟؟
    توسط setareh در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 03 دی 90, 22:48

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.