به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 01:11]
    تاریخ عضویت
    1393-9-01
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    149
    سطح
    2
    Points: 149, Level: 2
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    پدر بی کفایت

    سلام نميدونم کدوم قسمت بذارم دیگ ببخشید مشکل من با پدر خانواده است که خون مادرم رو ت شیشه کرده از بچگی شاهد بدرفتاري هاش بودم بی دلیل و بی منطق در جمعی به مادرم فحاشی میکند فقط حرف حرف خودشه میگ از برادرهات خوشم نمياد نرو از شوهرخواهر خوشم نمياد نرو.
    زندگی ما چهار نفره است دو تا دختر هستیم چند سال پیش برادر کوچک ب خاطره بیماری قلبی فوت کرده. ک حتی مشکل این بیماری بخاطر رفتارهای بد پدرم هنگام بارداری مادرم بوده و مجبورش میکده وسایل سنگین برداره..کالا و 47 ساله شده همش میگه من زن دوم میخواهم مادرم 23 سال باهاش ساخته ولی الان واقعا دعا برای مردنش داریم. وقتی خونه نیست واقعا از نظر روحی آسایش داریم وقتی حرف از زن دوم میاد مامانم میگه منو طلاق بده بعد هرکار خواستی بکن میگ طلاقت بدم از کجا میاری نون بخوری...زن دوم خونه بالا میپوشم تو هم طبقه پایین زندگی میکنیم....شما باید مادرم با همین مردی چکار کنه تازه دست به اعتیادم داره...بعضی اوقات پدر خوبی و تعدادش خوب بود کمتر از بد بودنش. ...خسته شدیم تنها دست به دعا برداشتیم و بمیره. ...از نظر مالی مارو ساپورت میکنه اما با منت و سختی.....خواهش میکنم باید چکار کنیم من 21 سالمه ولی از هرچی مرده بدم آمده خواهرم هم یک سال ازمن بزرگتره.
    مادرم هرروز شکسته تر میشه من بیماری قلبی دارم ولی پدر گرام مراعات منم نمی کنه ادعا داره و منو خیلی دوست داره ولی کارش وقتی با مادرم میبینم واقعا خسته میشم خواهش میکنم راه حلی جلو پام بگذارید خسته شدم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید rose golden تشکرکرده است .

    آرام عشق (سه شنبه 23 دی 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام عزیزم

    واقعا متاسفم.منم به نوعی با همین مساله درگیرم.

    نمیدونم بچه ها چه کاری تو این شرایط بهتره انجام بدن.

    ولی میدونم راهی که خودم رفتم درست نبوده.من شدم سنگ صبور مادرم و متنفر از پدر.حتی بدون اینکه خودم بدونم دارم چیکار میکنم شدم شوهر مامانم.

    کم کم حس دختر بودنمو از دست دادم.رفتارام مردونه شده بودن.از ازدواجم فراری شده بودم.بدون اینکه اون موقع تشخیص بدم مشکل از کجاست.

    تو هنوز خیلی جوونی.اشتباه منو نکن.برای خودت زندگی کن.میدونم سخته.ولی نزار رفتارهای پدرت تو رو نسبت به مردا بدبین کنه عزیزم.

    پدر و مادر تو به اشتباه ازدواج کردن و بچه دار شدن.نزار اشتباهاتشون زندگی تو رو خراب کنه.تو که تو انتخاب اونها برای ازدواجشون نقشی نداشتی.

    یه روزی تو با یه مرد خوب ازدواج میکنی و خانواده خودت رو تشکیل میدی.

    در مورد مادرت کار زیادی از دستت برنمیاد.

    موفق باشی

  4. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    ida bahrami (چهارشنبه 24 دی 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام عزیزم
    منم با آنیتا موافقم ... در واقع شما کاری نمیتونی بکنی و نمیتونی پدر رو تغییر بدی .. همچنین نمیتونی برای مادرت جای همسرش باشی...منم یه جوری همین مشکلو داشتم.. باعث شد از خانواده جدا بشم و زندگی تنهارو انتخاب کردم .. چون در واقع من شده بودم همسر مادرم و میتونم بگم زندگی خودمو رها کردم و درگیر مشکلات اونا شدم...اما میدونی هیچ چیز تغییر نکرد جز آسیب به خودم...الان میفهمم من مسئول سنگ صبور بودن مادرم یا حل کردن مشکلات و اروم نگه داشتن وضع خونه نبودم... اشتباه ازدواج پدرم بود که باید پیش مادر پدرش میموند و هرگز ازدواج نمیکرد و انتخاب اشتباه مادرم... چرا من تاوان پس بدم... شاید به نظر خودخواهانه بیاد اما کسایی میتونن درک کنن که واقعا این مسئلرو لمس کرده باشن...بهترین کار اینه سکووت و اینکه واسه خودت زندگی کن میدونم سخته اما میشه...الان دیگه دلم براشون میسوزه واقعا میسوزه .. هر دوشون ادمای مهربونو خوبین اما اشتباه با هم ازدواج کردن...شمام همینه... به فکر خودت باش ... این راهو من رفتم جز افسردگی و غصه و ... هیچ تغییری نیست... اگه سرایط داری یه شهر دیگه برو دانشگاه و بمون... نظرم کارشناسانه نیست اما به عنوان کسی که دیگه 29 سالم شده و از نوجوونی با این مسئله درگیر بودم و خیلی روش هارو امتحان کردم دارم بهت میگم...

  6. کاربر روبرو از پست مفید ida bahrami تشکرکرده است .

    آنیتا123 (چهارشنبه 24 دی 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.