سلام
امیدوارم حال همگی خوب باشه و سال نو میلادی مبارک
مشکلی که من دارم دخالت بیخود مادرشوهر در مسائل شغلی و روابط شخصی من هست.
من از قبل از ازدواج با یکی از دوستان دوره دانشگاه (مرد) یک شرکت شراکتی (50-50) زدیم و من تا حالا در همینجا مشغول به کار هستم. در قبل از ازدواج و دو سال اول ازدواج شرکت ما خیلی سودآور نبود و درآمد متوسطی داشت (حدود یک سوم درآمد شوهرم) و هیچ مشکلی هم نبود. اونها از همه جزئیات شغل من آگاه بودند. مسئله ای که وجود داشت این بود که از همون ابتدا من اصلا قصد گرفتن مهریه نداشتم (نظر من یک چیز نمادین و بدون ارزش مادی بود) ولی شرایط مساوی مالی در ازدواج می خواستم که اموالمون بین هر دو نصف بشه ولی اونها قبول نکردند و گفتند ما مهریه خوب میدیم ولی این شرط رو نمی پذیریم اموال هرکس مال خودش است و اگر کسی با درآمد خودش ملکی بخرد مال خودش است و باید به اسم خودش باشد. من چون خیلی مسائل مالی برام مهم نبود و واقعا نیازمند هم نبودم (شرط من به دلیل مساوی بودن حقوق و مسئولیت های دو نفر بود نه ارزش مالی قضیه چون می دونستم بزودی درآمد من و ایشون تقریبا یکسان خواهد بود) و خلاصه برای من مهریه خوب تعیین شد (2010 سکه) و شروط معقول هم قبول شد (شرط طلاق و خارج از کشور) و چون مشکل دیگه ای نبود همه رضایت دادند.
طی دو سال اخیر کار شرکت ما خیلی خوب گرفته و درآمد من خیلی بالا رفته، تقریبا الان هر ماه 7-8 برابر شوهرم درآمد دارم و من رفتار بد و عجیبی نسبت به درآمد بیشتر ندارم و با این درآمد بیشتر زندگی خیلی راحت تری داریم و مسافرت خارج میریم و هر دو ماشین بهتر خریدیم ولی پس اندازی که می کنم در حساب خودم است طبق قراری که در ابتدا گذاشته شد و شوهرم هم کاملا موافق هست با نحوه برخورد با این مسئله.
نمی دونم چه شده ولی خانواده شوهرم به خصوص مادرشوهر مدتی است (حدود 1 سال) شدیدا گیر میده به شغل من و میگه این کارها خوب نیست الان وقت بچه دار شدن است باید کنار بکشی چه معنی داره دختر شریک بشه با مرد غریبه نامحرم و این بهانه ها. اگه جایی باشم که اونها باشند و تلفنم زنگ بخوره یا اس ام اس بیاد با لحن بد و تحقیرکننده میگه شریکت بود؟؟؟ جدیدا درباره پوشش و آرایش هم من رو نصیحت می کنه در حالی که خودش متخصص لباس های عجیب و ناهنجار و جراحی پلاستیک و آرایش و ... است و من ازش خیلی ساده ترم. فکر می کنم براشون سنگین است که می بینند من درآمد بیشتری دارم به خصوص وقتی اوایل ازدواج خیلی مانور می دادند روی اینکه درآمد پسرشون خوب است و چیزی که خودش گفته بود اینه که چون زندگی خوبی میتونه فراهم کنه همین نعمت است و نیازی به تقسیم مساوی اموال نیست. خلاصه شرایط اینگونه است.
الان هر دفعه من ایشون رو می بینم این مسائل رو پیش می کشه که وقتشه شغلت رو کنار بذاری و بشینی به شوهرت برسی و بچه دار بشی و از این حرف ها که خودتون بهتر می دونین. و اینها رو به شوهرم هم میگه گرچه روی اون هنوز تاثیری نگذاشته. اگه جمعی باشه هم در جمع مرتب این حرف ها رو تکرار می کنه که من اصلا خوشم نمیاد و این رفتار ایشون قابل قبول نیست به نظر من.
راه حلی به ذهنتون می رسه؟
شوهرم 30 سالش است من 28. 4 ساله که ازدواج کردیم. بچه نداریم. موقع ازدواج خانواده ها کاملا موافق بودند و تا قبل از این مسئله رابطه خانواده شوهرم با من همیشه خوب بود. البته الان هم مشکل 90 درصد مادرشوهرم هست و 10 درصد پدرشوهر که گاهی وقتی همین حرف ها رو می زنه. برادرشوهر و خواهرشوهرم مشکلی ندارند.
اگه میشه راهنمایی کنید چطور میشه به این خانم بگم لطفا توی مسائل شغلی و روابط من با سایرین دخالت نکنه؟ من رک و راست چندین بار بهش گفتم که بهتره دخالت نکنه ایشون در این مسائل و شوهرم هم باهاش صحبت کرده و ایشون هم میگه شما جوون هستین و بی تجربه و من خیرتون رو میخوام و به نوعی این مهر مادری خشن هست که کاری میکنم که شاید شما بدتون بیاد ولی به نفعتونه. خلاصه شما می دونین وقتی کسی اینطوری استدلال می کنه باهاش نمیشه اصلا صحبت کرد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)