چطور پای خالم رو از خونمون ببرم

[maedeh120]

سلام به همگیتون
من و مامانم قبلا با مادر بزرگم اینا زندگی میکردیم 2 سال هست که مستقل شدیم توی این 2 سال خالم که 28 سالش هست و مجرده خیلی میاد خونه ما خونه ما کوچه پایینی مادر بزرگم ایناست
از عید امسال به اینور از 30 روز ماه 25 روزش خونه ماست کلید هم داره ما نه میتونیم بریم مهمونی نه مهمون واسمون بیایم چون خالم خوشش نمیاد و باهامون قهرمیکنه .. حموم هم همیشه خونه ما میره کلا نصف وسایلش خونه ماست طوری شده که همه از من حال و احوالش رو میپرسن پدربزرگم جند وقت پیش گفت تو که همش اونجایی دیگه با اونا زندگی کن ...
کمک کنید که چیکار کنم که خونمون نیاد یه سری زنگ آیفون رو زد درو باز نکردم بهش گفتم برو خونه خودتون دیدم کلید انداخت اومد بالا گفت من پرو تر از این حرفام همشم خونه ما قلیون میکشه تنهایی واسه خودش ..
نمیدونم چیکار کنم مامانمم هم نمیتونه چیزی بهش بگه

[واحد]

مائده جون اگه با مهمونی رفتن یا مهمون اومدن قهر میکنه بگذارید بکنه . شما روال عادی زندگیتون رو داشته باشید .و به خاطر اون برنامه هاتون رو به هم نزنید . اینطوری شاید بفهمه که مزاحمه . وقتی شما ملاحظه اش رو بکنید اون نمی فهمه که شما ناراضی هستید .

[maedeh120]

مائده جون اگه با مهمونی رفتن یا مهمون اومدن قهر میکنه بگذارید بکنه . شما روال عادی زندگیتون رو داشته باشید .و به خاطر اون برنامه هاتون رو به هم نزنید . اینطوری شاید بفهمه که مزاحمه . وقتی شما ملاحظه اش رو بکنید اون نمی فهمه که شما ناراضی هستید .

ممنون واحد جان خودش میدونه که زیاده روی میکنه اما به روی خودش نمیاره
مامانمم دلش براش میسوزه نمیتونه چیزی بهش بگه من واقعا خسته شدم از اینکه نمیتونم دوستمو بیار خونمون وقتی دوستم میاد انقدر بهش اخم میکنه که بلند میشه میره .. نه میتونم با گوشیم حرف بزنم ..
نمیدونم واقعا من دوست دارم خونه تنهام برقا خاموش باشه نمیزاره میخوام شبکه دلخواه ببینم نمیزاره تازه بعضی وقتا مهمونم دعوت میکنه بعضی تعطیلات به مامانم میگه تدارک ببین دوست پسرمو ببینم
واقعا از دستش کفریم

[پرنیان یاسی]

با توجه به حرف هایی که گفتی فکر می کنم خاله ات می خواهد کارهایی بکند که توی خانه خودشان امکانش را ندارد. یعنی قلیان کشیدن و همان طور که خودش هم گفت آوردن پسر به خانه. ظاهرا تعادل رفتاری هم ندارد.

بهت هشدار می دهم خانم مائده !! امنیت شما و مادرت در خطر است
شما دو زن تنها هستید و اگر خاله شما بخواهد پای مردان را به خانه شما باز کند دیگر امنیت جانی و مالی نخواهید داشت

اولین کاری که می کنی قفل هر کدام از درها را که امکانش هست عوض می کنی و به این ترتیب کلیدش هم عوض می شود.

قاطعانه اجازه نمی دهی کلید جدید به دست کس دیگری بیافتد. فقط خودت و مادرت. اگر مادرت ممکن است کلید جدید را به خاله ات بدهد هر طور هست جلوی این کار را می گیری. یکی از راه هایش این است که دوباره و چند باره قفل را عوض می کنی تا مادرت قانع شود که شما در حرف خودت قاطع و سفت و سخت هستی.

با مادربزرگ و پدربزرگت صحبت می کنی. بهشان می گویی که دخترشان در خانه شما کارهای ناشایستی می کند که امنیت شما را به خطر می اندازد. و به طور جدی از آنها می خواهی که مسئولیت زندگی دخترشان را بر عهده بگیرند.
عزیزم اگر کسی بچه دار شده است یا آن بچه را به سر و سامان می رساند و به خانه بخت می فرستد . یا اینکه خودش تا وقتی زنده است آن جوان را مدیریت و سرپرستی می کند و سختی هایش را به جان می خرد. پس با لحن محترمانه و جدی به پدربزرگت گوشزد کن که شما و مادرت مسئولیتی در قبال خاله ات ندارید و پدربزرگت باید بیشتر حواسش به کارهای دخترش باشد.
اگر هم شما تا دو سال پیش خانه والدین مادرت بودید به این دلیل بود که آنها ( پدر و مادر ) هستند و از دخترشان سرپرستی کرده اند . خانه بزرگتر حکم دیگری دارد و با رابطه دو خواهر فرق می کند.

آخرین کاری که می کنی : با صراحت جلوی خاله ات می ایستی و اجازه نمی دهی که قوانین خانه شما را زیر پا بگذارد. یعنی اجازه قلیان کشیدن نمی دهی ، اجازه نمی دهی کسی را به خصوص مردان را به خانه شما بیاورد ، اجازه نمی دهی با مهمان های شما بدرفتاری کند و وقتی می خواهید بخوابید او هم باید بخوابد.
به هیچ وجه هم کلید به او نمی دهید و اگر به هر طریقی کلید به دست آورد و به زور وارد خانه شد باید قفل دیگری روی در باشد از نوع بدون کلید که با بستن آن قفل نتواند در ورودی هال خانه را باز کند. فکر می کنم یکی از انواعش قفل شب بند است.


باز هم مائده تکرار می کنم : این دختر آدم سر به راهی نیست و از آمدن به خانه شما قصد خوبی ندارد. می خواهد برنامه هایی را در خانه شما اجرا کند که جان و مال شما را به خطر می اندازد. پس به هر طریقی که شده جلوی او می ایستی و کوتاه نمی آیی.

[maedeh120]

پرنیان جان ممنونم ازت
اما پدر بزرگم اصلا منطقی نیست وقتی که خودش گفته بیاد با ما زندگی کنه ...
خالم دختر بدی نیست اما خیلی بد اخلاقه الان من برم خونه مطمئنم که اون اونجاست ...
این راه هایی که گفتی متاسفانه هیچ کدومش رو نمیتونم کارساز کنم ... چون احترام ها و حریم ها از بین میره ...
من باید یه طوری غیر مستقیم بهش بفهمونم که حد خودش و رفت و امدش رو کنترل کنه
با جملت موافقم که گفتی مسائلی رو انجام میده که خونه خودشون انجام نمیده ....
اما واقعا نمیدونم باهاش چیکار کنم

[khaleghezey]

درود

راهشو خودت بلدی کاملا مستقیم بیان کن که دوست دارید مستقل باشید قفل در حیاط خانه تان را عوض کنید و دیگه به ایشون کلید ندید.

انسان تا خودش نخواد هیچوقت هیچکسی نمیتواند ازش سواری بگیره(این فقط یه مثال بود قصد بی احترامی نبود) کاری که دوست نداری انجام بدی را انجام نده بیا خودمان را گول نزنیم جرات داشته باش و مستقیم بیان کن

برای خودم موضوعی پیش امد چند شب پیش یکی از همساده ها خیلی علاقه به داشتن رابطه باهاش نداریم کلا دوست ندارم همسرم با همساده بیش از اندازه خودمونی بشه و رفت و امد بکنه احتیاط بکنیم بهتره یکم ماشالله پررو هستش خیلی بهش روی خوش نشان نمیدیم سر یک موضوعی یک سلام علیک کوتاه کردیم دیدم شب اومده آیفون رو زده خانومت بگو بیاد جلو در و همسرم رفته جلو در باهاش حرف زده کاغذی بهش داده و کمک به کار خیر همسرم اومد بالا و وقتی اینو گفت نه خودم حس خوبی داشتم نه خانومم ایندفعه به همسرم گفتم ایرادی نداره ولی دفعات بعد به هیچ عنوان چنین کاری انجام نده و بگو شوهرم خوشش نمیاد.
1.دوست ندارم همسرم بره جلوی در وقتی نیستم یا حتی وقتی هستمبخاطر احتیاط کردن)
2.با کمک کردن اصلا مشکلی ندارم ولی وقتی اینکارو انجام میدم که طرف مقابل را بشناسم وگرنه انجام نمیدم

وقتی میبینی حس خوبی نداری یعنی یکجای کار بدجوری داره میلنگه پس خودتو لطفا گول نزن یا کلید را ازش بگیر و مستقیم بگو وسایلش را جمع کنه یا اینکه قفل را عوض کنید و به هیچ عنوان به خالت کلید ندی محکم و قاطع باش.
نه فقط بخاطر راحتی خودت و مادرت بلکه بخاطر اینه که یاد بگیری رفتار صحیح رفتار جراتمندانه و دفاع از حریم شخصی خودت و مادرت

شاد و سربلند و پیروز باشید بانو

[واحد]

مائده جان خانه حریم خصوصی افرادی است که در اون خونه زندگی میکنند . و دلیلی نداره به افراد دیگری که با ما زندگی نمیکنند کلید بدهیم . من حتی کلید خونه پدر مادرم رو بعد از ازدواجم بهشون پس دادم . شما به طور جدی با مادرتون صحبت کنید . چون مادرتون خودش کلید رو به خاله تون داده . اول با ایشون هماهنگ کنید بعد هم قفل خونه رو به بهانه ای مثلا گم شدن کلیدهاتون عوض کنید .

[maedeh120]

ممنونم از همتون و راهنمایی هاتون
تا حالا جندبار من وسایلاشو کنار گذاشتم یعنی جدا کردم و گفتم ما خودممون جامون کم هستش و ببر خونه خودتون یه سری مامانم لوازمش رو از روی میز گذاشته بود داخل کشو یه اخمی کرد اره شما وسایلای منو میندازید اینور اونور خوشتتون نمیاد وسایلم اینجا باشه و از این حرفا اما نمیدونم چرا از رو نمیره ...
مامانم خودشم میگه که دوست نداره زیاد بیاد اینجا اما میگه خواهرمه نمیتونم بی احترامی بهش کنم و بگم نیاد درباره کلید هم یه بار عوض کردیم مامانم دوباره بهش داد ...کلا خونمون جنبه مسافر خونه داره خالم با شوهرش عقد هست وقتی جایی نداشته باشن میان خونه ما میرن تو اتاق من ... دخترخالم با مامانش دعواش میشه قهرمیکنه میاد خونه ما ...باورتون نمیشه من توی اون خونه هیچ جای شخصی برای خودم ندارم خیلی از این موضوع ناراحت هستم .... پدر بزرگم بفهمه که ما خوشمون نمیاد کسی بیاد پیش خودش فکر میکنه حتما من و مامانم مشکلی داریم فکرای بد میکنه ...
2روز گذشته و 2 شب گذشته هم طبق معمول خونه ی ما بود ....
بخئا نمیدونم دیگه چی بگم هر وقت میاد خونمون بی محلش میکنم اما اصلا توجه نمیکنه ...
من هرچی به مامانم میگم خونمون رو کمی دورتر از اینا بگیریم گوش نمیکنه میگه من یه بار خونه نباشم تو حالات بد بشه کی میخواد به دادت برسه ...
واقعا درموندم ....
اگه میشه یه راه حلی که کارساز باشه و غیر مستقیم باشه بهم بدین
از همتون بازم ممنونم

[واحد]

مائده جان یکی از فامیلهای نزدیکمون که همسرش رو تو سن کم از دست داده و با بچه هاش زندگی میکنه . مثل شما بود . چون خودش خانم خیلی خوب و مهربونی بود . و از طرفی مرد هم تو خونه اش نبود همه بدون رودرواسی و با پر رویی خونه اش رو پاتوق خودشون میکردند . حالا علاوه بر رفت و اومد معمولی عقد و عروسی و عزاشون رو هم اونجا برگزار میکردند . بنده خدا با چند تا بچه و با درامد کم مجبور بود همیشه مهمون داری هم بکنه . تازه منت هم سرش میگذاشتند که ما هوات رو داریم و کمکت میکنیم . حالا شاید سالی یک بار یکیشون مریض میشد میبردنش دکتر . این وضعیت باعث میشد به درس بچه هاش هم با اینکه درسخون بودند لطمه بخوره . ولی حالا بچه هاش بزرگ شدند و این وضعیت رو سرو سامان دادند . و با جرات مندی تونستند برنامه های خودشون رو پیش ببرند .

[ساناز بغدادی]

سلام بهترین کار اینه یه شوهر براش پیدا کنید ...یا اینکه قفل خونتونو عوض کنید یه مسافرت دو سه روزه برید بعدشم اصلا درو واسش باز نکنید...شاید داره تلافی روزایی رو در میاره که شما پیششون زندگی می کردید