سلام دوستان.
قبلا توی یه تاپیک دیگه ماجرا رو گفتم چیه... جهت یادآوری: دو بانوی دلربا احساساتم رو برنگیخته بودند و درگیر بودم که کدومو باید انتخاب کنم...
لطفا تا آخرش بخونید و تهمت ناروا هم نزنید ، ضمنا من که حرف بدی نزدم نگفتم که دوتا رو همزمان میخوام گفتم باید یکیشونو انتخاب کنم...
امروز باز یکیشونو دیدم... راستش گزینه اصلیم هم همینه (هر چند گذشتن از اون یکی دیگه هم سخت بود و هست اما ظاهرا چاره ای نیست...)
عین همیشه باز دلبری کرد و دلمو به یغما برد ... یه حرف زدن ساده هم برای من لذت بخشه با اون... با شنیدن صدای نازنینش تمام وجودم متعلق به دوست داشتن او میشه ... و خلاصه که انگار یک دل نه صد دل واقعا دارم عاشقش میشم و شدم !
آخرین فرصت هفته آینده ممکنه باشه ... همونطور که قبلا توضیح داده بودم ممکنه ترم های بعدی هم اصلا نبینم ایشونو... اما تصمیم قطعیمو گرفتم و روز آخر حتی اگه برام به قیمت اولین و تنها ضایع شدن از سمت یک دختر توی دانشگاه برام تموم بشه حرفمو میخوام بهش بگم.... حالا میخواستم توی این روزها حرفها و مشاوره های لازم رو به من ارائه بدید ... که چجوری آماده بشم ، چه رفتاری داشته باشم و به انواع واکنشهای احتمالیش چه پاسخی بدم ؟
توی این روزای سخت منو تنها نزارید لطفا .......
- - - Updated - - -
در ادامه حرفهام :
من کاملا ازش خوشم اومده... هم قیافه شو دوست دارم هم اخلاق و شخصیتشو همه چیزشو ... (البته تا به اینجا و با شناخت کم)
اما من یه سری فاکتورهای خاص دارم برای مساله ازدواج و از این نظر مطمئن نیستم و راستش تا حدودی اون فاکتورها رو نداره ...
قبلا هم توی اون تاپیک گفته بودم با اهداف تینیجری و دوست شدن و این حرفا نمیخوام باهاش وارد رابطه بشم ... اما اگه با قصد آشنایی بیشتر با هم رابطه برقرار کردیم و بعد من نظرم منتفی شد چیکار کنم ...؟! نگرانیم بابت اونه که خدایی ناکرده تاثیر بدی روی احساسات و روحیات و زندگیش بزاره اون اتفاق اگه افتاد... بخصوص اینکه با چراغ سبز هایی که بهم داده حس میکنم اونم بی تفاوت و بی احساس نیست نسبت به من...
خب حالا این قضیه رو چیکار کنم؟!
علاقه مندی ها (Bookmarks)