به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 شهریور 95 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1388-4-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,901
    سطح
    54
    Points: 6,901, Level: 54
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    372

    تشکرشده 369 در 128 پست

    Rep Power
    33
    Array

    6 ميدونم و قبول دارم اشتباه كردم فقط بهم كمك كنيد تا بتونم يه زندگي سالم بسازم

    سلام
    ( هدف اصلي من از ايجاد اين موضوع بيشتر عبرت گرفتن ساير دوستان هست و اينكه راهي كه اشتباهه و من رفتم ديگران نرن ) من يه دختر و سي و چهار ساله هستم . چهار سال پيش با يه نفر از طريق ارتباط خانوادگي كه همزمان شد با آشنايي ما ، آشنا شدم. اولش همه چيز خوب بود من از خانواده اين آقا يه شناخت كلي داشتم و ايشون هم همينطور و نه چيز ديگه اي... تا اينكه با هم آشنا شديم و از همه چيز صحبت كرديم قرار شد كه ما با هم باشيم و يكسال بعد رابطه جدي و از رسمي بشه به دليل‌ آشنايي بيشتر و همينطور اينكه عنوان كرد من يه مشكل دارم كه بايد حل كنم! اولين اشتباه من : نپرسيدم مشكلت چيه يعني اصرار نكردم چون خيلي به ايشون اعتماد كردم چون خيلي اعتماد بنفس داشت ناخودآگاه منم زيادي بهش اعتماد كردم. اشتباه دوم با اين آقا وارد رابطه جدي و احساسي شديدي شدم... بعد از مدتي بهم گفت قبلا ازدواج كرده و يه بچه 4 ساله داره و الان مدتيه طلاق گرفتن و بچه پيش مادرشه! البته من چند ماه بعد از طلاق با ايشون آشنا شده بودم و تا قبل ازون اين اقا رو اصلا نميشناختم. من مسبب طلاق و مشكلات زندگيشون نبودم. من اولين باري كه ايشون رو توي منزلشون به همرا خانواده (مهمان بوديم) ملاقات كردم مجرد بودن! وقتي شنيدم خيلي ناراحت شدم گفتم چرا از اول نگفتي بايد به من ميگفتي من حق داشتم بدونم ...منو قانع كردن كه قصد دروغگويي نداشتن و الانم قصد شروع دوباره با اون خانم رو ندارن. عنوان كردن زندگي زناشويي خيلي بدي رو پشت سر گذاشتن البته صحت حرفاشون بعدا كاملا برام اثبات شد. ( هردو آدم هاي خوبي بودن ولي ناسازگاري بينشون وجود داشت) بچه ناخواسته بوده خانم هم اعتراف كردن حتي قصد سقط داشتن چون شرايط زندگيشون خوب نبوده و با هم مشكل داشتن!!! به هر حال ما با هم بوديم ... تعلل ايشون هم ازدواج سريع با من اين بود كه منتظر بودن همسرشون ازدواج كنن و ايشون بچه رو بگيره!!!!!!!! خلاصه بعد از شش ماه بعد از يه سري جريانات دوباره با هم ازدواج كردن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! من بايد ميرفتم و رفتم ولي به دليل اراده ضعيف خودم و برداشت غلطم و اصرار بيش از حد ايشون كه الان مطمينم از عذاب وجدانش در مورد من بوده موندم( بزرگترين اشتباه) چهارسال موندم و بيشتر از همه عذاب كشيدم و هر بار كات كردم دوباره منو به همون دلايل برگردوند.....از همه عاشق ها خودشو عاشق تر ميدونست از همه مردها خودشو مردتر ميدونست از همه .... خانمش هم در جريان بود و حتي به من زنگ ميزد و التماس ميكرد باهاش بمونم ميگفت وقتي نيستي ما رو عذاب ميده و من باز موندم( يكي نبود بگه بتوچه آخه احمق تو چكاره اي اين خانومي ؟ ميخواست برنگرده اون كه قبلا تجربه خوبي با اين آقا نداشته چرا برگشته بتوچه كه مشكل دارن؟ سر پيازي ته پيازي؟ خيلي اشتباه كردم و تا گردن رفتم تو باتلاق اين رابطه غلط ؟
    ميدونم الان دوستان چقدر منو سرزنش ميكنن ولي من خودم يكساله بشدت پشيمونم فقط الان ميخوام كمك كنيد تا كاملا پاك بشم بهم كمك كنيد . من بخدا ايمان دارم ولي ميدونم از بس گناهكارم منو نميبخشه ؟
    من فقط ميخوام دوباره شروع كنم و يه زندگي سالم بسازم ؟ نميخوام الكي بهم اميد بدين راهكار بدين بايد اين روح و جسم و پاك كنم بهم كمك كنيد كه ميخوام پاك بشم . ميخوام زندگي سالم داشته باشم . حتي اگر حقم نباشه!
    الان بيست روزه نه به تلفن هاي خودش و نه خانمش جواب نميدم .
    امروز شماره تماسم رو عوض ميكنم
    ولي بايد ديگه چيكار كنم ميتونم ازدواج كنم ؟
    خدا منو ميبخشه بخاطر ظلم هايي كه به شخصيت و غرور و آبروي خودم كردم. ؟ من خيلي سعي كردم ولي الن به كمك نياز دارم ؟ يه سري قدم ها كه بايد بردارم و برداشتم ولي ميخوام كمك كنيد ثابت قدم بمونم
    اميخوام خودمو كامل از چشمش دور كنم
    البته اون مياد و منو پپيدا ميكنه! ميگه من عاشقتم! ولي ميدونم كه خودش هم نميدونه كه عاشقم نيست و فقط خودخواهانه ميخواد منو نابود كنه و خودش هم خبر نداره تا مرز نابودي رفتم
    ميخوام انقدر محكم بشم كه وقتي اومدم سراغم پشتم و رو بهش بكنم و نبينمش
    ميخوام به خودم كمك كنم ميخوام به خودم فرصت بدم تا بتونم يه زندگي دوباره بسازم
    لطفا به من كمك كنيد اوضاع روحي مناسبي ندارم . اط صبح تا شب باخودم حرف ميزنم! هميشه عصبي ام! تو ذهنم روزي چندبار باهاش دعوا ميكنم و دوباره با خودم درگير ميشم! گريه الكي! خنده الكي! خيلي بهم ريخته ام!
    از روزي كه دباره بعد از مدتها اومدم توي اين سايتبهترم. ولي به هر حال حال و روز خوبي ندارم
    بشدت احساس تنهايي! عذاب! ناراحتي بخاطر خودم و روحم و جسمم!
    من خيلي به خودم ظلم كردم! خيلي در حق خودم بدي كردم
    ویرایش توسط پرناز : سه شنبه 16 دی 93 در ساعت 14:47

  2. 7 کاربر از پست مفید پرناز تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 16 دی 93), aloneman (یکشنبه 05 بهمن 93), Aram_577 (چهارشنبه 17 دی 93), khaleghezey (شنبه 20 دی 93), sasha (چهارشنبه 17 دی 93), sevil73 (چهارشنبه 17 دی 93), امیر مسعود (سه شنبه 16 دی 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آذر 94 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    357
    سطح
    7
    Points: 357, Level: 7
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2,438

    تشکرشده 600 در 162 پست

    Rep Power
    51
    Array
    عب نداره خانوم برای خیلی ها پیش اومده این موضوع
    به هر حال دله دیگه کاریش نمیشه کرد
    منتهی الان دیگه باید شما بتونی افسار دلتو دستت بگیری ، به جای بازگشت سوگواری کن ناراحتی کن ، گریه کن ولی بازگشت هیچ مفهومی نداره !
    بازگشتت بازگشت به عشق نیست بلکه بازگشت به یه عذاب مطلقه
    هم خودتو نابود میکنی و هم اون خانواده رو از بین میبری...
    زیاد خودتو هم مقصر ندون اون مرده خیلی خیلی بیشتر از تو مقصره
    به هر حال ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازست
    حتما حتما خطتتو عوض کن ، وگرنه از هر سوراخ سنبه ای باشه پیدات میکنه
    هر وقت حست بهش زیاد شد دلت تنگ شد با یکی حرف بزن تا مبادا کارهای اشتباه بکنی
    بیا همین سایت حرف بزن ما ارومت میکنیم.

  4. 10 کاربر از پست مفید ali -guilan تشکرکرده اند .

    aloneman (یکشنبه 05 بهمن 93), khaleghezey (شنبه 20 دی 93), sasha (چهارشنبه 17 دی 93), پرناز (سه شنبه 16 دی 93), واحد (چهارشنبه 17 دی 93), هم آوا (چهارشنبه 17 دی 93), آویژه (سه شنبه 16 دی 93), امیر مسعود (سه شنبه 16 دی 93), بارن (سه شنبه 16 دی 93), شیدا. (چهارشنبه 17 دی 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام وقتتون بخیر.روحیه شما برای اعتراف به اشتباه گذشته و در اختیار گذاشتن این تجربه تلخ برای عبرت دیگران، قابل تحسین و تقدیره.والا من سنم قد نمیده بخام در این خصوص نظری بدم، ولی فکر کنم بهترین تصمیم رو گرفتید و امیدوارم با توکل به خدا در این مسیر ثابت قدم باشید و در آینده ای نزدیک شاهد بهبود کامل شرایط روحی شما باشیم.موفق باشید.
    این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

    پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم!

    سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم ...

    آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

    اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید

    به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!!!

  6. 9 کاربر از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 17 دی 93), aloneman (یکشنبه 05 بهمن 93), khaleghezey (شنبه 20 دی 93), sasha (چهارشنبه 17 دی 93), پرناز (چهارشنبه 17 دی 93), واحد (چهارشنبه 17 دی 93), هم آوا (چهارشنبه 17 دی 93), اقای نجار (سه شنبه 23 دی 93), شیدا. (چهارشنبه 17 دی 93)

  7. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    خدا را شکر که پی به اشتباهت بردی و تصمیم به نجات خودت گرفتی. انشاله که ثابت قدم باشی و دیگه گول ایشون و همسرش را نخورید.

    برای بهتر شدن شرایط روحیت اگر از نظر مالی تواناییش را داری، بهتره که به روانشناس مراجعه کنی تا روی بهبودیت کار کنه.

    اگر امکانش را نداری باید با مطالعه و تلاش خودت برنامه ریزی کنی تا رو به بهبودی بری.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 17 دی 93), sasha (چهارشنبه 17 دی 93), پرناز (چهارشنبه 17 دی 93), واحد (چهارشنبه 17 دی 93), امیر مسعود (چهارشنبه 17 دی 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    آفرين، من جدا تحسينتون مى كنم، شما تمام كارهايى كه لازمه براى فراموش كردن اون آقا انجام بدين رو شروع كردين، منتها اين پروسه يه كم زمان مى بره، حداقل شش ماه به خودتون زمان بدين و در قبال اين همه ظلمى كه در حق روح و روانتون كردين به مديتيشن و مراقبه، يا اگر مذهبى هستين به دعا و نياجات روى بيارين كه آرامش توى زندگيتون جريان پيدا كنه و مثل بيمارى كه دوران نقاحتشو ميگذرونه خيلى مراقب سلامت روح و جسمتون باشين، خيلى زودتر از اون چيزى كه فكر مى كنين ورق بر مى گرده و شما هم انشالا طعم خوشبختى رو در كنار انسانى كه لايق شماست حس مى كنين

  10. 7 کاربر از پست مفید sasha تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 17 دی 93), khaleghezey (شنبه 20 دی 93), پرناز (چهارشنبه 17 دی 93), واحد (چهارشنبه 17 دی 93), امیر مسعود (چهارشنبه 17 دی 93), بارن (چهارشنبه 17 دی 93), شیدا. (چهارشنبه 17 دی 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم هیچوقت نگو خدا تورو نبخشیده و نمیبخشه.
    خدا تورو بخشیده که اینقد بهش نزدیک شدی و داری واقعا از اون اقا و زندگیش فاصله میگیری خیلی اراده قوی میخواد که این کارو داری انجام میدی خطتو بخاطرش عوض میکنی یا میگی اگه دیدمش بهش پشت میکنم.
    مطمءن باش خدا همراهت که این تصمیماتو گرفتی.

    ببخشید این سوالا میپرسم ولی شما گفتین رابطه جدی و احساسی شدید داشتین منظورتون رابطه جنسی بوده؟

    اگه هم اره خیلی ناراحت کنندست واقعا حق بعضی از دخترای ساده دل این نیست که چوب اعتماد کاذب به یه نامردو بخورن.
    ولی خدا کنه اینجور که من فکر کردم نبوده باشه و بتونی راحتر با این جدایی کنار بیای.
    عزیزم مطمءن باش خدا با شماست سعی کن با کمک خدا خودتو از نو بسازی.
    حصرت روزای گذشته رو خوردن هیچ فایده ای برات نداره جز افسرگی و بیماری.
    زندگی ایندترو بساز وبه خدا توکل کن

  12. 5 کاربر از پست مفید pbsm تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 17 دی 93), khaleghezey (شنبه 20 دی 93), پرناز (جمعه 19 دی 93), واحد (چهارشنبه 17 دی 93), امیر مسعود (چهارشنبه 17 دی 93)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    عزیزم شما مسبب بد بختی اونها نیستی . مسئول خوشبختی اونها هم نیستی . اون اقا یک فرد بی مسئولیت بوده که قبل از اینکه تکلیف خودش رو با رابطه قبلیش معلوم کنه شما رو درگیر احساسات کرده و به قولی با احساسات شما بازی کرده . فکر نکن برای اون خانم راحت بوده که به شما گفته به رابطه ات با همسر من ادامه بده . به نظر میرسه اون خانم نادانیه که میخواد اینطوری زندگیش رو حفظ کنه . شما مسئول زندگی و اینده خودت هستی و بهترین تصمیم رو گرفتی . امیدوارم خداوند اونی که لایقش هستی رو نصیبت کنه . البته شما و خانواده تون خیلی سهل انگاری کردید و بدون شناخت و تحقیق با ایشون نامزد شدید . چطور تونسته موضوع به این مهمی رو از شما و خانواده تون پنهان کنه ؟

  14. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 20 دی 93), پرناز (پنجشنبه 18 دی 93), امیر مسعود (چهارشنبه 17 دی 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    درود عزیزم

    پرناز جون.توی این تالار خیلی ها درد و رنج تموم شدن یه رابطه مشکل دار رو به نوعی تجربه کردن.حالا هر کسی به یه شکلی.

    خیلی ها امیدی به رهایی و شروع یه زندگی جدید رو نداشتن.ولی گذشت زمان همه چیز رو حل کرده.

    ببین تو قدم اول رو برداشتی.این خیلی خیلی مهمه که همچنان همه راههای ارتباطی با اون آقا رو ببندی.

    حتی یه لحظه دیدار و یه کلمه حرف نباید بین شما رد وبدل بشه.

    الان برنامه زندگیت چیه؟سر کار میری؟

    روانشناسا میگن شش ماه طول میشه که همچین دردهایی به طور کامل از بین بره.

    شما باید برای این مدت برنامه بریزی.

    توی خونه نمون.برای همه روزهات برنامه بریز.خودتو مجبور کن بری باشگاه و تو کلاسهایی مثل ایروبیک و رقص شرکت کنی.توی تورهای یه روزه طبیعت گردی شرکت کن

    و با آدمهای جدید آشنا شو.باهاشون حرف بزن،شنونده حرفهاشون باش.

    بعدم تو چرا اینقدر احساس گناه می کنی؟

    عزیزدلم خدا خیلی مهربون تر از اونیه که ما فکر می کنیم.تو الانشم پاکی.تو که دل کسی رو نشکستی.تو که کسی رو اذیت نکردی.

    از خدا کمک بخواه برای بهتر شدن حالت و برای آینده ای بهتر.قدر روزهای زندگیت رو بدون.گذشته هر چی بوده دیگه تموم شده.

    فکر کن از الان متولد شدی.یه تولد دوباره.یه شروع جدید.

    خیلی زودتر از اون چیزی که فکرشو بکنی همه چیز درست میشه

  16. 4 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 20 دی 93), پرناز (جمعه 19 دی 93), امیر مسعود (چهارشنبه 17 دی 93), بارن (چهارشنبه 17 دی 93)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 شهریور 95 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1388-4-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,901
    سطح
    54
    Points: 6,901, Level: 54
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    372

    تشکرشده 369 در 128 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام
    مرسي از همه دوستان، من شماره امو چند روزه تغيير دادم و الان شماره من و ندارن ! ولي دارم روي خودم كار ميكنم كه اگر خواست بازم با من تماس بگيره با قدرت ردش كنم! خ
    در جواب دوست عزيزم اينكه خانواده خيلي با اين رابطه مخالفت كردن مادر بيچاره ام خيلي با من صحبت كرد دعوام كرد از همه راهي وارد شد حتي به اون بي احترامي كردن ولي من مثل طلسم شده ها قبول نمي كردم فقط اونو قبول داشتم
    از بس مغزمو شستشو ميداد! اون چندبار دست رو قران گذاشت كه منو واقعا دوست داره و به اندازه بچه اش براش مهم هستم
    سعي ميكرد منو از همه لحاظ مثل همسرش ساپورت كنه
    ولي من مدام دعوا ميكردم الكي گير ميدادم چون قرار ما چيز ديگه اي بود اون به من گفت كنارم بمون زن من زن زندگي نيست نهايت سه ماه ميمونه ميره اما اينبار بچه رو نميدم و بعدش با تو ازدواج ميكنم
    من احمق بودم و با تمام ادعاي باهوش بودن خام حرفاش شدم
    خيلي پشيمونم بخدا يكساله بدجور دست و پا زدم ولم نمي كرد تهديد ميكرد ميگفت اگر تركم كني جزئيات رابطه رو واسه خانواده ات فاس ميكنم منم ميترسيدم ميگفت ميام محل كارت آبروتو ميبرم !
    ميگفت هيچوقت به اين فكر نكن با مرد ديگه اي ازدواج كني ميكشمت تو تا أبد زن من ميموني
    ميگفت نميذارم بري هيچ مردي لياقت تورو نداره!!!

    - - - Updated - - -

    يه بار ولش كردم خودمو قايم كردم زنگ زده بود محل كارم گفته بود من نامزدشم!! موبايلش در دسترس نيست بگيد با من تماس بگيره! همكارام ميدونستن من مجردم! بيچاره شدم تا اين گند و جمع كردم!
    البته من اعتراف ميكنم خودم خيلي مقصر بودم نبايد از روز اول اجازه ميدادم بدون رسمي شدن وارد حريم خصوصي زندگيم بشه! نبايد انقدر إحساسي و كوركورانه رفتار ميكردم!! درسته ما إنسان ها إرادي هستيم ولي بعضي از اتفاقات خارج از كنترل ميشه متاسفانه
    من به خواهراي گلم كه اول اين راه اشتباه هستند التماس ميكنم تا دير نشده بدون هيچ توضيح و جر وبحثي اين روابط و كات كنند. چون وقتي مزه اش بره زير دندون كات كردن خيلي سخت ميشه و صدماتش جبران نميشه!
    من بزرگترين چيزي و كه از دست دادم اعتماد خانواده و اعتماد به نفسم بوده!!
    من خانواده خوبي دارم و چون از اول در جريان كليت رابطه بودن منو الان سرزنش نميكنن! ولي در هر صورت خودم شرمنده ام من هيچوقت به مادرم دروغ نميگفتم ولي تو اين چهارسال بخاطر مخالفت شديدش با اين رابطه و اصرار من به بودنش هزار بار دروغ گفتم آبرومو هزار بار به خطر انداختم واقعا خدا حافظم بود و دعاي مادرم وگرنه …
    راستش الان گاهي دلم به شدت تنگ ميشه و مدام تو فكرم و گرفته ام و بي حوصله … به شدت احساس سرخوردگي دارم
    ولي بازم خودمو به شدت كنترل كردم و هيچ تماسي نگرفتم شماره تماس و عكس و همه چيزهايي كه مربوط به اونه پاك كردم و ميخوام برم كلاس و بيشتر خودمو سرگرم كنم . دعا كنيد موقعيت ازدواج مناسب برام زودتر پيش بياد دلم ميخواد با تمام اشتباهاتي كه دارم خدا در حد لياقت خودش نه ، در حد لياقت خودم ، بهم رحم كنه و يه زندگي آروم و آبرومند و شروع كنم برام دعا كنيد مخصوصا امشب و فردا التماس دعا
    ویرایش توسط پرناز : جمعه 19 دی 93 در ساعت 00:28

  18. کاربر روبرو از پست مفید پرناز تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 20 دی 93)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام

    این قدر لازم نیست به خودتون تلقین کنید که باید قوی باشید ، بسپارید به خدا و به وقتش یه بسم الله بگید و برید توی دهن شیر

    این پست رو هم برای یکی دیگه از کاربرهای دیگه همدردی گذاشتم که دچار مشکل وابستگی عمیقی به شخصی بود که ارزش موندن رو نداشت نمی دونم شاید به درتون بخوره:



    باشه قبول وضعیت شما سخته ولی توی این وضع موندن هم برای خودتون و هم اطرافیانتون سخت تره.
    حالا چی جور باید وضعیت رو تغییر داد؟
    یه مطلب کوچولو بگم بعد برم ببینیم چی از توش در میاد
    توی سیرک وقتی میخوان فیلی رو تربیت کنن وقتی فیل بچه هست یه طناب کلفت به پاش می بندن و اون سرش رو هم به یه درخت ریشه دار محکم میکنن ،فیل کوچولو هر چی که سعی میکنه نمیتونه خودش رو از بند آزاد کنه و یواش یواش به این باور میرسه که نمیتونه خودش رو نجات بده.
    فیل ما با این باور بزرگ میشه تا جایی که وقتی بزرگ و قوی هم میشه با یه بند نازک که به سر دیگه اون یه شاخه شکننده درخت بسته میشه بدون هیچ تلاشی از جانب فیل بزرگولو ما اون رو به هر جایی که بخوان هدایت میکنن.

    شما هم تا وقتی که در خودت این باور رو بارها و بارها تکرار کنید که هیچ وقت نمی تونید خودتون رو از بند نازکی که به شاخه شکننده و بی ثمر اون شخص بسته شده رها کنید خودتون رو مقهور سرنوشتی می کنید که همیشه با ناله و افسوس فقط باعث آزار خودتون و اطرافیانتون میشید ، پس باید این باور در خودتون آهسته آهسته ضعیف کنید.

    چرا آهسته آهسته؟
    چون ذهن شما با یاد آوری اون شخص خیلی شرطی شده و به محض یادآوری اون شخص این باور وابستگی به سراغ شما میاد و کاری که شما باید بکنید اینه که با صبر و حوصله هر بار که ایادآوری این شخص همراه این باور به سراغتون میاد دلایل عدم وابستگی تون رو با خودتون مرور کنید تا آهسته آهسته هیمنه این وابستگی در ذهن شما بشکنه.

    یه پیشنهاد:
    ذهن آدم به گونه ای هست که اگه بتونه به چیزی بخنده و اون رو مسخره کنه خیلی راحت تر از اون عبور میکنه(برای همینه که مجازات بسیار سختی برای توهین به مقدسات قرار داده شده )، به شما پیشنهاد میدم وقتی این باور وابستگی به ذهنتون میاد اون رو مسخره کنید، مثلا به خودتون بگید اِی(آن حیوان درازگوش) ِ حیف تو نیست با اون یاروی ....... ،واقعا که خیلی.........هستی/فقط خیلی زیاده روی نکنید که از این ور بوم بیفتید و همه رو بخواید مسخره کنید.

    همین روش رو میتونید در مواجهه با شیطون بدجنس هم در طول روز به کار بگیرید ، مثلا بگید برو من اون (حیوون درازگوش نیستم) که بخوام به تویِ ....... سواری بدم.

    اگر جسارتی هم شد پیشاپیش معذرت میخوام


    موفق باشید.

  20. کاربر روبرو از پست مفید hamed-kr تشکرکرده است .

    پرناز (جمعه 19 دی 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.