اگه میشه باهام حرف بزنین

[meinoush]

ببخشید
من باز حالم بده
به دکتر روانپزشک جدید 2 تا زنگ زدم هنوز کسی جواب نمیده
یکی دیگه روانشناس زنگ زدم داره جابجا میشه اونم معلوم نیست کی وقت بده
روانپزشک قبلیم هم به دردم نخورده
الان حالم بده
واقعا نمی دونم چه کار کنم

2 تا لاموتریزین و 2 تا کلردیازپوکسایدم خوردم بازم حالم بده

حالمم از اساس بده که هی بدی میزنه بیرون

خسته شدم از خودم

- - - Updated - - -

به نظرم نمی خوام خوب شم

خوب بودم برنامه چیده بودم واسه اینده ام
اما باز بدم حتی نمی خوام کاری کنم بی قرارم همش دارم راه میرم قرصا ارومم کردن اما خیلی ناراحتم

به درد مردن می خورم اما به خاطر بابام نمی خوام بمیرم بیچاره بابام هیچ خیری براش نداشتم بعد یه عمر زحمتش

[SHahr-Zad]

ی پزشکه طب سنی رفتی تاحالا؟
من خودم وااقن روحیم داغون بود پیشه ی متخصص طب سنای فصد شدم چند تا دارو بهم داد کاملن گیاهی بگم معجزه میکنه تو چند روز مصرف شاید باورت نشه اسماشو برات مینویسم امیدوارم پیدا کنی تهیشون کنی وااااقن معجزن اگه اینجا بودی من دکترمر بهت معرفی میکردم الان وااقن روحیم بیسته ب جز نگرانیه ارشدم وااقن حالم بهتره
یکی اینکه سکنجبین درس کن :
دو واحد عسل ی واحد سرکه انگور ی واحد عرق نعنا و دو واحد اب بزار بجوشه کفشو بگیر روزی سه بار با اب رقیقش کن بخور محشره
اسم داروهه هم مفرح ابریشمی ی شربته

ضمنن دکترم میگف اکثره مشکلاته روحی دلیلش خونه وقتی پاک میشه ادم کامل خوب میشه و راستم میگفت
همیشه واسش دعا میکنم

[paniz93]

سلام مینوش جان

عزیزم یکم آروم باش به متنی که نوشتی یه نگاه بنداز ببین چند بار نوشتی حالم بده همه ما حال بدو تجربه کردیم اما همین گفتن حالم بده حالمو میتونه خیلی بدتر کنه اول از همه دیگه اینقد به خودت تلقین نکن که حالم بده آخه یه دختر جوون توی این سن چرا باید اینقد حالش بد باشه که با قرصم آروم نشه شما الان باید تو اجتماع باشی روز به روز پله های موفقیتو طی کنی نه پله های مطب روانپزشک

مشکلتو بگو عزیزم ما گوش میدیم چی اینهمه بهمت ریخته؟؟

[ali -guilan]

سیکل بد شدن حال سراغ آدمهایی که افسردگی دارن میاد .نگران نباشید میگذره
یک کم تا میتونید گریه کنید خود به خود حالتون بهتر میشه...
یک کم بخوابید بیدار شید حستون بهتر میشه

دلیل افسردگیتون چیه ؟
من کاملا میفهممتون ، خودم هم از افسردگی رنج میبرم .
اگه مشکل ازدواج و کمبود محبت و...هست باور کنید وضعیت پسرها هم بدتر از دخترهاست . و البته باور کنید ازدواج همه چیز نیست ! ازدواج کنید باز دغدغه های جدیدتری میاد سراغتون ...
چیزی که من از زندگی فهمیدم اینه که غم همیشه پایدار میمونه
به نظرم نه برای بدبختی هامون زیاد غصه بخوریم و نه برای خوشبختی هامون زیاد شاد باشیم
همه دردهای بشر ناشی از حس کمبود قدرته
اینکه الان ناراحتید به خاطر اینه که فکر میکنید ضعیفید . در صورتی که نیستید ...
شما میتونید کوه رو جابجا کنید به شرطی که خودتونو به بی عاری بزنید و پله های موفقیت رو اروم تر طی کنید
گاهی ادم فکر میکنه هیچ راهی و هیچ دری بروش باز نمیشه
برای همین همش سرشو میکوبه به دیوار و خودشو نابود میکنه تا شاید دیوار رو بشکونه ، ولی یه روزی میبینه که یه دری بروش باز شده ولی دیگه توان عبور از اون در رو نداره...
خودتونو عذاب ندید ، ما همش یه بار زنده ایم
از حس ضعفتون نیرو بگیرید و از دنیا انتقام بگیرید. حرکت کنید و شانسهاتونو رو هوا بقاپید .
مطمئن باشید شما ادم ارزشمندی هستید ، ذات تپندتون ارزشمنده ...خودتونو دوست داشته باشید ، خودتونو با دیگران قیاس نکنید ، ادمها همشون نقاب موفقیت به چهره دارن ولی از درون کوهی از مشکلات رو دارن به دوش میکشن ...
شاد باشید ، یه اهنگ رقصی بزارید برقصید ...
طغیان کنید و از دنیا چیزی طلب نکنید ، چون چیزی بهتون نمیده ...
باید خودتون حقتونو از این دنیا بگیرد.
شاد باشید
الکی بخندید ...کتاب بخونید ... خودتونو قوی کنید...

[maedeh120]

سلام عزیزم
مینوش جونم من دوست دارم اینو جدی میگم تو دختر خیلی خوبی هستی یعنی تو تالار همیشه به یادتم ...
قرص فایده نداره باید خودت خودتو اروم کنی ... قرص موقت ... فکرتو ازاد کن ...چرا همش به مشکلات فکر میکنی آخه ..به خدا همه ما مشکل داریم خود من هزاااارتا اما چاره چیه؟خود خوری؟؟بدبختی و بیچارگی؟؟نه به خدا با این داستانا و فکرا مشکلات رفع نمیشن ...
شاید من نتونم خوب راهنماییت کنم اما الان به این نتیجه رسیدم کسی دوسم نداشته باشه و کسیو دوست نداشته باشم راحت ترم ....دوست داشتن عذابه ...خودش خیلی مشکلات به همراه داره ...
مطمئن باش یه روز یکی پیدامیشه که ا زته دلش بپرستت ...
پدرت همین که ببینه دخترش آرامش داره واسش کافیه آرامش خودتو حفظ کن عزیزم به مشکلات دامن نزن ...
شب ها معمولا فکر میاد سراغ ادم سعی کن زود بخوابی و به چیزی فکر نکنی ...
من خودم وقتی با دوستام میرم بیرون وقتی دانشگاهم وقتی سرکارم به مشکلاتم زیاد فکر نمیکنم سرم گرم میشه خونه ام تو واتس اپ یه گروه ساختم ارایشگری بهشون یاد میدم اونجا همش به سوالاشون جواب میدم وقت فکر کردن واسه مشکلات نمیمونه توام یه سرگرمیه خوب واسه خودت درست مینوش جونم

[واحد]

عزیزم ما اینجاییم که باهات حرف بزنیم . حرف زدن مخصوصا برای خانمها از واجباته . مشکلت چیه ؟ وقتی ما به یه مشکلی بر میخوریم فکر میکنیم سخت تر و پیچیده تر از این مشکل هم مگه تو این دنیا هست ؟ اصلا در مانده تر از من هم توی این دنیا مگر هست ؟ در صورتی که اگر در متن زندگی بقیه باشی میبینی خیلی مشکلات بزرگتری وجود داره . و گاهی وقتها مشکلی که ما مشکل تصورش میکنیم اصلا مشکل نیست . روال عادی زندگیه .

[meinoush]

نمی دونم چمه
هیچ مشکلی ندارم
فقط به هیچ دردی نمی خورم
می خوام خودمو جمع کنم کاری بکنم حداقل
اما نمی تونم

حالم خوب بود داشتم کارهامو شروع می کردم
نمی دونم باز چمه
فکر کنم مشکلم اینه که هیچکسی دوستم نداره
حس بدیه
یه جوریه
ادم نمی تونه پاشه کاری کنه

اصلا مشکلم خودمم
مشکل جدیدی ندارم حس می کنم منفورم حس می کنم دوست داشتنی نیستم انگیزه ای ندارم واسه حرکت کردن

می بینم وقتی من ولو بودم دپ بودم خیلی ها تلاش کردن
می بینم که الکی یه عمر وقت گذاشتم درس خوندم بی فایده حتی هم نمی تونم کاملش کنم سر کاری که بودم یعنی همین درس خوندن بمونم
می بینم تا میام یه کاری برنامه ای واسه خودم داشته باشم باز حالم بد میشه همه چی رو به هم می ریزم
رفته بودم ارایش عروس ثبت نام کرده بودم که کار کنم. ارایش رو دوست دارم اما بلدش نیستم
اینم دو سه ماهه نرفتم. ول کردمش. الانم برم حال تمرین کردنشو ندارم
گفتم هم درس می خونم واسه ادامه تحصیل بالاخره یا قبول میشم یا اطلاعاتم رو به روز می کنم هم ارایش رو یاد می گیرم یک سال دیگه باهاش کار هم می کنم حداقل دوس دارمش اما نمی تونم نم یتونم خودمو جمع کنم نمی تونم همش می خوام بمیرم هی کم میارم

نمی دونم چه غلطی باید بکنم
کاش یه دوست خوب داشتم
مطمنم واسه من بهتر بود که ازدواج نکنم
توقع ندارم ازدواج کنم
عشقو می خواستم اما اونم شایستگی می خواد که شایستگی با همین چیزاست که نمی تونم خودمو جمع کنم درستشون کنم. نمی تونم کاش یه قرص بود می خوردم شاد می شدم و امیدوار. شایستگی به همین چیزاست به ظاهرمه به کارایی که می کنم به قابلیت هایی که پیدا می کنم. وقتی نمی تونم کاملشون کنم خوب نباید م کسی دوستم داشته باشه. هیچ چیز خاصی ندارم. همون معمولی ها رو هم کاریش نمی کنم.

مشکلم خودمم.

[ali -guilan]

مشکل جدیدی ندارم حس می کنم منفورم حس می کنم دوست داشتنی نیستم انگیزه ای ندارم واسه حرکت کردن

این همه بچه های تالار به شما علاقه دارن پس چیه ؟
مگه دوست داشتنی بودن چیه ؟
اینکه فیزیک چهرتون ممکنه به دل پسری ننشسته باشه که دیگه مقصرش شما نیستی!

[meinoush]

فیزیک چهره امم باید بتونم عوض کنم
عمل کنم بینیم رو مثلا
البته معلومم نیست نتیجه اش چی بشه
یا ارایش کنم
یا نمی دونم لب رو کلاژن کنم
چقدر من باید کارای جور واجور کنم تا یکی پیدا شه دوستم داشته باشه

رفتارم هم باید خوب باشه که حال بدم نمی ذاره یه روال ثابت داشته باشم توی رفتارم. یا اون استقلال احساسی رو ندارم. یه تم ثابت رفتاری هم ندارم که قابل اعتماد باشم اخه. معلوم نیست کی خوش اخلاقم کی بداخلاق از نظر بیننده.

کنار اینا هم باید روی وجهه اجتماعیم هم کار کنم با همون قابلیت هایی که هی ول کردم. جون می خواد امید می خواد انگیزه می خواد و انرزی. اصلا نمی دونم اگه اینها رو هم داشته باشم و بعدش بعدش تازه یکی هم پیدا شه که همونی باشهکه هم من دوسش داشته باشم هم اون دوستم داشته باشه بعدش که چی؟ چه فایده؟ هیچکدوم از کارام فایده ای ندارن.

- - - Updated - - -

خسته شدم
هر چی هستم حقمه

[Pooh]

سلام.
مینوش.
به نظر من یه مدت نیا همدردی.
مثلا 4-5 ماه.
شاید همدردی شرطیت کرده که وقتی اینجایی باید حتما یه چیزیت باشه و حالت بد باشه.
به جاش یه کار دیگه ای رو شروع کن و سعی کن حالت خوب باشه و بدونی اونجا باید حالت خوب باشه. مثلا کلاس اروبیک برو.یا کلاس رقص.

واسه خود من که فکر کنم یه همچین حالتی مثل شرطی شدنم نسبت به همدردی وجود داره.