به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 54 123456789101121314151 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 538
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اسفند 89 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1387-7-09
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    5,531
    سطح
    47
    Points: 5,531, Level: 47
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 74 در 28 پست

    Rep Power
    32
    Array

    دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.

    سلام.چکامه هستم.26 سالمه.5 ساله که ازدواج کردم.4 سال هم با همسرم دوست بودم.راستش داريم از هم جدا ميشيم.البته به اصرار همسرم.نميدونين توي اين يکسال اخير چه روزهاي سختي رو گذروندم.ميخوام از مشکلاتم حرف بزنم.ولي توروخدا نظر بدين و بهم کمک کنين.
    دوم دبيرستان که بودم مامانم رو بخاطر سرطان ازدست دادم.اون موقع با همسرم دوست بودم.خيلي همديگرو دوست داشتيم.به دليل شرايط سختي که توي خونه داشتم خيلي زود ازدواج کرديم.اون موقع من دانشجو بودم.بخاطر کمبود عاطفي که هميشه توي زندگيم داشتم شديدا به همسرم وابسته بودم.فقط ميخواستم براي خودم باشه.يه جورائي آزاديش رو ازش گرفته بودم و خيلي بهش گير ميدادم.اون موقع اينهارو نمي فهميدم.يعني آگاهيشو نداشتم.ولي الان ميفهمم.ميدونين اون زمانها خيلي توي مقايسه ميرفتم.که مثلا چرا همسرم خانواده اينقدر گرمي داره ولي من ندارم و خيلي چراهاي ديگه که همه اينها باعث ميشد که من از اونا کناره بگيرم و البته همسرم هم ناخودآگاه بخاطر من از اونها کناره گرفت.خانواده همسرم فوق العاده خانواده خوب و مهربوني هستن.هيچوقت توي زندگيم دخالتي نداشتن.و همسرم هم هيچوقت اجازه اين کار رو به اونها نميداد.ميخوام بگم که ما از نظر خانواده ها هيچ مشکلي نداشتيم.همسرم هميشه پشتم بود.ميدونين مشکل من وابستگي زياد من به همسرم بود که حسادت هم به دنبال اون مي اومد.البته اين رو هم بگم که همسرم خيلي مغروره.توي اين 5 سال هيچوقت يادم نمي ياد که بعداز قهر و دعوا اون براي آشتي پيش قدم شده باشه.البته چرا اگه دروغ نگم يه بار اين اتفاق افتاد.هميشه آرزوم بود که يه بار اون بياد طرفم.ولي نشد.ميخوام بگم منم خيلي جاها گذشت کردم.ولي اون نه.همه اينها گذشت تا يکسال پيش که اون اتفاق افتاد و زندگي ما رو از هم پاشوند.همسرم با خانوم و آقائي که از مشتريهاش بودن و با هم نامزد بودن روابط کاري برقرار کرد و باهاشون صميمي شد.هميشه بهش ميگفتم چرا يه شب دعوتشون نميکني خونه تا من هم باهاشون آشنا بشم.ولي اون هميشه از اين کار طفره ميرفت.من هم ديگه خيلي به اين قضيه گير ندادم.تا پارسال تولد همسرم که ديدم يه ساعت tissot که 000/200 تومن قيمتش بود از اونها به عنوان هديه گرفت.از اونجا بود که شک من شروع شد.موبايلشو چک کردم و چندتا sms مشکوک ديدم.شماره روکه برداشتم و زنگ زدم ديدم يه خانوم گوشي رو برداشت.از طرفي همسرم ميگفت که از طرف اين خانوم و آقا دوتا شاگرد آقا براي تدريس پيدا کرده(همسرم تدريس زبان هم ميکنه)يه روز دنبالش رفتم و ديدم با اون خانوم قرار داشت.در واقع به همون خانوم تدريس ميکرد.خلاصه اينطوري براتون بگم که توي اون زمان انگار همه چي دست به دست هم ميداد تا شک منو بيشتر کنه.من خانواده همسرم رو هم در جريان گذاشته بودم.و مادر همسرم شديدا پشتم بود.کار به جائي رسيد که ديگه نتونستم تحمل کنم و همه چيز رو به همسرم گفتم.بعدا فهميدم که همسرم چون با اين خانوم و آقا خيلي صميمي بوده و از حساسيت من هم باخبر بود و ميدونست که اگه من رابطه راحت اون رو با اون خانوم ببينم بهش گير ميدم به من در اين مورد حرفي نميزنه و به اونها هم ميگه که من مجردم.چون اگه ميگفته که ازدواج کردم اونها بهش گير ميدادن که بايد با خانومت آشنا بشيم.و از اونجا به بعد بود که کشمکشهاي ما شروع شد و همسرم پاش رو کرد توي يک کفش که فقط طلاق.
    ميدونين چيه من تا اون موقع شاغل نبودم(الان يکساله که شاغلم.) تازه الانه که ميفهمم اگه مثلا همسرم با يکي از همکاراش که خانومه راحت صحبت کنه و مثلا بخنده دليل بر اون نميشه که با هم ارتباط خاصي دارن.ميدونين چيه تازه متوجه اشتباهاتم شده بودم. يکسال همه چيز رو تحمل کردم.توهينهاشو، تحقيرهاشو،جلوي خونواده اش خوردم کرد،من رو از خونه بيرون کرد ولي باز بعد از سه ماه جدا زندگي کردن برگشتم.بي توقع بهش عشق ميدادم.ولي اون حتي جواب سلام منو هم نميداد.جاي خوابشو ازم جدا کرد وشايد اين بدترين براي يه زن باشه.خيلي خورد شدم.من ميخواستم دوباره زندگيمو از نو بسازم.متوجه اشتباهاتم شده بودم و حاضر بودم هرکاري بکنم تا زندگيم رو نجات بدم.دلم از اين ميسوخت که از روي ناآگاهي و وابستگي زياد اين کارهارو کرده بودم نه به عمد.توي اين مدت خيلي احساس گناه ميکردم.و مرتب خودمو سرزنش ميکردم.ولي ديگه الان احساس گناه نميکنم.چون هرکاري که از دستم برمي اومد توي اين يکسال براي نجات زندگيم انجام دادم.ولي مسئله اينجاست که همسرم نميخواد که زندگيمون درست بشه.ميگه الان ديگه دوست ندارم.و من بهش ميگفتم ولي من هنوزم دوست دارم.من اگه متوجه اشتباهاتم نشده بودم اين يکسال همه چيز رو تحمل نمي کردم.ولي اون ميگفت نه فقط طلاق.گاهي اوقات دوستام که ازجريان ما باخبرن بهم ميگن هرکي ديگه جاي تو بود تا الان بريده بود. تو خيلي صبر کردي و سختي کشيدي.ماهم به شوهرامون گير ميديم.اين توي وجود اکثرزنها هست.دليل همسرت براي جدائي اصلا منطقي نيست.حتي پدر و مادر همسرم هم همين عقيده رو دارن.من که به همسرم خيانت نکرده بودم که حالا تاوانشو دارم اينجوري پس ميدم.
    ميدونين دلم از اين ميسوزه که زندگيمون داره سر هيچ و پوچ از هم پاشيده ميشه.ميشه درستش کرد.ولي همسرم نميخواد و يه جورائي داره با سرنوشت من هم بازي ميشه.نميدونين چقدر دلم تنگ شده براي اينکه منو توي بغلش بگيره.بهم بگه دوست دارم.ديشب نتونستم تحمل کنم.رفتم و بغلش کردم و توي بغلش فقط گريه ميکردم.ولي اون مثل مجسمه نشسته بود و تلويزيون نگاه ميکرد.اين هفته قراره بريم براي طلاق.مشکل من اينه که من هنوز دوسش دارم.چه جوري با خاطراتم کنار بيام.توروخدا کمکم کنين.بهم بگين چيکار کنم.

  2. 3 کاربر از پست مفید چکامه تشکرکرده اند .

    barani (پنجشنبه 22 فروردین 92), چکامه (دوشنبه 24 بهمن 90)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آبان 87 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1387-5-30
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.

    سلام چکامه جون
    صندوق پستیت را نگاه کن حتما برات پیام خصوصی زدم
    منتظرت هستم
    بای بای عزیزم

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 آذر 87 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1387-2-21
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    3,776
    سطح
    38
    Points: 3,776, Level: 38
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.

    سلام دوست عزيز
    شما حتمآ نياز به پادرمياني يك شخص قابل اعتماد داريد.كسي كه هردوي شما قبولش داشته باشيد.درسته كه تو اين يكسال تلاش زيادي واسه حفظ زندگيت و جبران رفتار گذشته كردي ولي مثل اينكه همسرت حسابي دلسرد شده.
    در ضمن اون دوستاني كه بهت ميگن ما اگر جاي تو بوديم تا حالا بريده بوديم دوست نيستن.اصلآ به حرفاشون گوش نده.
    اين كه گفتن ما به شوهرامون گير ميديم نشون دهنده اين هست كه از عشق و زندگي زناشويي هيچي نمي دونن.اجازه نده راهنماييت كنن.
    گيردادن به شوهر اصلآ افتخارآميزنيست.
    يكسال جبران كردي ولي اين مدت واسه جبران اون سالها كه بشوهرت وابستگي شديد داشتي و اين وابستگي باعث شده بود كه آزادي شوهرت را ازش بگيري مدت كمي هست.كاش اون مدت كه وابستگي زياد بشوهرت داشتي از يك مشاور كمك گرفته بودي.
    الان بهترين كار كمك گرفتن از يك شخص مورد اطمينان هست.
    در مقابل شوهرت به اشتباهات اعتراف كن واصلآ بروش نيار كه اون هم مقصربوده وازش بخواه كه به يكديگر واسه يك شروع دوباره فرصت بديد.
    با تمام وجودت واسه حفظ زندگيت تلاش كن.طلاق آخرين راه هست.

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اسفند 89 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1387-7-09
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    5,531
    سطح
    47
    Points: 5,531, Level: 47
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 74 در 28 پست

    Rep Power
    32
    Array

    RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.

    ميدونين چيه مشکل من اينه که همسرم از هيچ کس حتي پدر و مادرش هم حساب نمي بره.ميگه هيچکس نميتونه تصميممو عوض کنه.براي همين اونهاهم ديگه خودشون رو کشيدن کنار.به اشتباهاتم هم تا اونجائي که امکانش بوده اعتراف کردم.ولي زيربار نميره.بهش گفتم همه انسانها اشتباه ميکنن.مهم اينه که از اشتباهشون درس بگيرن و من واقعا به اشتباهاتم پي بردم.اگه غيراز اين بود تا الان تحمل نميکردم.ولي اون ميگه من اصلا ديگه بهت علاقه اي ندارم.يعني واقعا راست ميگه؟يه بغضي گلومو گرفته داره خفم ميکنه.همسرم ميگه من مثل چند ماه پيش ديگه به طلاق اصراري ندارم.دو راه جلوي پات ميذارم.يا از هم جدا بشيم و يا اينکه همينطوري به زندگيمون ادامه بديم.يعني به کار هم هيچ کاري نداشته باشيم.نه حرفي،نه مهموني،نه باهم بيرون بريم،هيچي هيچي.ولي آخه اين زندگيه؟به خدا افسردگي گرفتم.آخه من هم انسانم.خواسته هام که غيرمعقول نيست.به خدا ديگه نميدونم چيکار کنم.اگه توي اين زندگي بمونم بايد فقط تحمل کنم .شايد شرايط درست بشه شايد هم نشه.توان جداشدن هم ندارم.آخه بايد چيکار کنم؟

  6. 2 کاربر از پست مفید چکامه تشکرکرده اند .

    barani (پنجشنبه 22 فروردین 92), ويولت (سه شنبه 16 اردیبهشت 99)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اسفند 89 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1387-7-09
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    5,531
    سطح
    47
    Points: 5,531, Level: 47
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 74 در 28 پست

    Rep Power
    32
    Array

    RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.

    سمانه عزيزم من هم خوشحال ميشم که بيشتر با شما آشنا بشم.آي دي من هست:
    m_barber_2006@yahoo.com

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 91 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1386-7-17
    نوشته ها
    1,333
    امتیاز
    16,003
    سطح
    81
    Points: 16,003, Level: 81
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 347
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 498 در 242 پست

    Rep Power
    150
    Array

    RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.

    مطمئنی که کسی نو زندگی همسرت نیست؟
    هر کسی بود بالاخره کوتاه میومد
    خیلی عجیبه
    درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور

    نکرده است\"


  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 مهر 88 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1387-3-10
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.

    سلام چکامه جان ، از داستان زندگیت متاثر شدم ، اشتباهاتی را از روی بی تجربگی انجام دادی ، اما دیگه الان باید درست فکر کنی، آیا با شناختی که در عرض این 5 سال از شوهرت بدست آوردی
    1:/آیا فکر میکنی واقعا" دیگه علاقه ای بهت نداره
    2:/ فکر نمی کنی میخواد به این طریق باصطلاح تو را تنبیه کنه؟
    3"/ آیا اون خانمی که شماره اش را هم بدست آورده بودی با همسرش ، هنوز با شوهرت در تماس هستند؟ چقدر شوهرت با اونها راحته و خطشون را می خونه؟ شاید بتونی از اون زوج کمک بگبری و صحبت اونها با شوهرت ، ایشون را متقاعد کنه که کارش اشتباه است.
    درمتن نوشته بودی:

    همينطوري به زندگيمون ادامه بديم.يعني به کار هم هيچ کاري نداشته باشيم.نه حرفي،نه مهموني،نه باهم بيرون بريم،هيچي هيچي.ولي آخه اين زندگيه؟به خدا افسردگي گرفتم.آخه من هم انسانم.خواسته هام که غيرمعقول نيست.به خدا ديگه نميدونم چيکار کنم.اگه توي اين زندگي بمونم بايد فقط تحمل کنم .شايد شرايط درست بشه شايد هم نشه.توان جداشدن هم ندارم.آخه بايد چيکار کنم؟

    من حس میکنم خودت هم از پایه از زندگیت راضی نیستی؟ اول تکلیفت را با خودت مشخص کن، اگه زندگیت ادامه پیدا کنه آیا اون حس حسادتت را در خودت (در حد معقول، چون تا یک در صدی با رگ و ریشه انسان عجین شده و از اون بیشترش باعث دردسر برای طرفین میشه) مداوا کردی؟
    به هر حال توی زندگی این شخص هم کسی پیدا میشه که ایشون حرف اون را قبول داشته باشه، میتونی اون را پیدا کنی؟
    منتظر خبرهای شادکننده از طرفت هستم و به خدا توکل کن

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اسفند 89 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1387-7-09
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    5,531
    سطح
    47
    Points: 5,531, Level: 47
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 74 در 28 پست

    Rep Power
    32
    Array

    RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.

    يه روزي يه جائي خوندم که محبت هرچيزي رو ميتونه از پا دربياره.يعني خيلي سلاح قدرتمنديه.من يکسال بدون توقع و واقعا بدون توقع فقط عشق دادم.براي خودم هم جاي تعجب داره که بي توقع کاري رو براي کسي انجام بدم. آخه قبلا اينطوري نبودم.ولي حالا احساس ميکنم گاهي اوقات محبت هم ميتونه کاري از پيش نبره.الان به جائي رسيدم که فقط به خدا توکل کردم و واقعا معناي توکل رو درک کردم.سعي ميکنم توي زمان حال زندگي کنم تا نشونه هارو بگيرم و به نداي قلبم گوش کنم.روزاي خيلي سختي رو دارم پشت سر ميذارم.خدا کنه خدا جواب اينهمه صبرم رو بده.

  11. کاربر روبرو از پست مفید چکامه تشکرکرده است .

    barani (پنجشنبه 22 فروردین 92)

  12. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.

    چکامه عزیزم امیدوارم خدا کمکت کنه. چرا یک مدت از همسرت فاصله نمی گیری؟ منظورم این نیست که ازش جدا شی ولی یک مدت کاری به کارش در ظاهر نداشته باش ولی مراقبش باش. شاید همسرت داره تلافی تمام اون روزهایی رو که ناخواسته اذیتش کردی رو ازت می گیره . خونسرد باش و مهربون. با خانواده همسرت در ارتباط باش و به خدا توکل کن.
    روی هر پله که بایستی خدا یک پله ازت بالاتره. نه به خاطر اینکه خداست. به خاطره اینکه دستتو بگیره...

    هر شب درانتهای شب نگرانیهایت را به خدا واگذار کن و آسوده بخواب. به هر حال او در تمام شب بیدار است ...

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 تیر 88 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1387-6-20
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    3,266
    سطح
    35
    Points: 3,266, Level: 35
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.

    سلام. تو شرايط سختي هستين كاملا دركتون كردم ولي به نظرم حل كردنش ناممكن نيست.
    يه اصل اساسي در مورد مردها وجود داره كه بارها به تجربه بهم ثابت شده و اون اينكه:"وقتي مردي از زني كه زماني دوستش داشته دوري مي كنه و نسبت بهش بي تفاوت مي شه، ابراز علاقه و محبت و وابستگي زن نه تنها مرد رو بر نمي گردونه كه بدتر باعث مي شه احساس خفگي كنه و از زن فرار كنه و از لحاظ احساسي دورتر بشه."
    محبت ديدن و دوستت دارم شنيدن و قربون صدقه براي زن ها حتي اگه مردي رو دوست نداشته باشن مي تونه ايجاد كننده ي عشق به صورت اوليه باشه ولي در مورد آقايون اگه به زني علاقمند نباشن يا ازش خيلي دلگير باشن اين ابراز عشق كاملا كاركرد برعكس داره. يعني مرد حس مي كنه يه نفر بهش وابسته شده و مثل كسي كه به اجبار باري رو به گردنش آويزون كرده باشن دوست داره زودتر بار رو زمين بذاره و فرار كنه. در مورد مرد ها ابراز علاقه فقط وقتي موثره كه در مقابل ابراز عشق خودش باشه. يعني ثانويه باشه نه اوليه. به همين دليله كه اكثر دخترهايي كه از مردها خواستگاري مي كنند سرخورده مي شن. مرد دوست داره كشف كنه. دوست داره آنچه يافت مي نشود رو به دست بياره و مردونگي شو اثبات كنه. واسه همين غرور زن براش جذابه نه سهل الوصول بودنش.
    من مشاور نيستم ولي به عنوان يه دوست فكر مي كنم بهتره بهش بگين كه با پيشنهاد دومش(ادامه ي زندگي بدون احساس) موافقين. وبعد از اون تلاش كنين ، واقعا تلاش كنين كه مثل خودش رفتار كنين. باهاش بد برخورد نكنين ولي اگه اشتياقش به شما 0 بود شما هم 0 باشين. اگر 10 شد ذوق نكنين و 100 بشين. درسته كه تو دلتون عشقتون 11 است ولي خودتون رو بي تفاوت نشون بدين. يه جوري كه انگار شما هم به اين نتيجه رسيدين كه بهتره همينجوري بي احساس ادامه بدين و با اين موضوع مشكلي ندارين. يادتون باشه اكثر مردها از زن ضعيف و وابسته و سهل الوصول خوششون نمياد. يه كم مثل روزهاي اول مغرور باشين. به خودتون بگين كه اگه بنا به معذرت خواهي و ابراز محبت بود من به قدر كافي وظيفه ام رو انجام دادم حالا نوبت اونه. به تفاوتي اگه هيچ تاثيري هم نداشته باشه كم كمش اينه كه كنجكاوش مي كنه كه دليل تغيير رفتارتون رو بفهمهو يادتون باشه : باهاش قهر نكنين. جواب حرفهاشو بدين. ولي كوتاه و در حد ضرورت و بي اشتياق و ابراز عشق.كم كم هرچقدر اون گرم شد شما هم رابطه رو گرم تر كنين تا همه چي مثل قبل بشه و يادتون باشه كه اشتباهات قبل رو تكرار نكنين.
    موفق باشين و پر اميد و با توكل به خدا.

  14. 4 کاربر از پست مفید masume تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 20 خرداد 95), masume (جمعه 28 بهمن 90)


 
صفحه 1 از 54 123456789101121314151 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم میخواد ازهم جدابشیم ولی من هنوز دوسش دارم..
    توسط sarina_1362 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 68
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 خرداد 94, 01:03
  2. هنوز دوسش دارم نمیتونم فراموشش کنم
    توسط saram در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 شهریور 93, 09:57
  3. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: شنبه 27 مهر 92, 14:24
  4. چکار کنم متوجه بشه دوسش دارم ؟
    توسط بی تفاوت در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 23 اسفند 88, 17:28

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.