به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array

    Bow صبر کردم اما نمیشه تلاش میکنم اما نمیشه

    سلام زندگیم داشت یکم بهتر میشد ولی دوباره داره میپاشه
    البته این تصمیم خودم گرفتم که دیگه تموم کنم
    حالا بعد اینهمه بیکاری شوهرم که یکساله کارش جور شد ولی حالا بهانه کمر درد گرفته و میگه کمر درد داره نمیتونم کار کنم
    رفت ادامه تجصیل بده گفتم باشه هستم بهت کمک میکنم حتی یک ترم شهریه هم به عنوان کادوی سالگرد ازداجمون بهش دادم حالا میگه چون پول نداریم نمیرم بخونم یکسری بهونه های الکی

    از وقتی که شاغل شده کارهای خونه هم سعی میکنم بهش نگم مگر اینکه خودش بخواد انجام بده که در این صورت هم دعوا میکنه و غر میزنه
    از همه بدتر که چون بابت کارش نارحته وسواسم بدتر شده

    خسته به خدا دیگه صبرم تموم شد تحملم تموم شد.

    نمیدونم کارم درسته یا نه دارم سعی میکنم وام بگیرم وکیلی که دیدم 4000000 میخواد بهش بدم تا کارمو درست کنه .

    دیگه خسته شدم از دعواهای بی دلیل
    از حرفهای بی ربط و بی منطق ...
    باورتون نمیشه وقتی عصبی میشه چه حرفهایی که بهم نمیزنه .

    خدا نکنه یک کاری توی خون هانجام بده پدر من و پدر پدرشو هم در میاره ....

    کارشم که متاسفانه داره با تاخیر میره و احتمال اینکه بندازن بیرون زیاده ..... درسشم که ول کرده


  2. 2 کاربر از پست مفید tanhai تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 15 دی 93), khaleghezey (پنجشنبه 18 دی 93)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    از بعد از طلاق یکم ترس دارم . خانواده هم قبول نمیکنن... موندم بین رفتن و ماندن

    آی خدا چرا منو توی این شرایط قراردادی .... چرا آخه بچه چه کار کنم .

    موندنم دیگه فایده ای نداره هر چی محبت میکنم فایده نداره بی محلی میکنم فایده نداره هیچطوری درست نمیشه .از آینده نامعلوم وحشت دارم
    یکجا خوندم که تنهایی بهتر از اینکه آدم با کسی که بی ارزش زندگی کنه .

    بچه من راهم انتخاب کردم میدونم خیلی چالش داره .... اما مطمئن هستم که از پس برمیام .

    پس تنهام نذارید و بهم بگید که با این شرایط روحی که الان پیش امده چه کار کنم .

  4. کاربر روبرو از پست مفید tanhai تشکرکرده است .

    ali -guilan (دوشنبه 15 دی 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آذر 94 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    357
    سطح
    7
    Points: 357, Level: 7
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2,438

    تشکرشده 600 در 162 پست

    Rep Power
    51
    Array
    شما اشتراک ویژه بگیرید با مدیر صحبت کنید ، من چون ازدواج نکردم واقعا نمیتونم خوب مشاوره بدم ، ولی میدونم اوضاعتون بغرنجه

    این فایل کلید مرد رو گوش کنید شاید کلید مردتون دستتون اومد ، معجزه میکنه
    1 ساعت و نیم بیشتر نیست.

    kelidemard

  6. 3 کاربر از پست مفید ali -guilan تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 18 دی 93), واحد (دوشنبه 15 دی 93), سوده 82 (جمعه 01 اسفند 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    ممنون ali guilan عزیز مرسی گوش کردم خیلی خوب بود

    باور کنید من هم بعضی مواقع اینطوری میگم
    مثلا یک روز به شوهرم گفتم اینقدر دلم برای امام رضا تنگ شده
    برگشت گفت میخوای خودت بری و بیای خیلی دلم شکست گفتم نه

    بعد چند روز سر یک موضوعی با هم بحثون شده بود برگشته میگه دیگه حق نداری اسم مشهد اینجا بیاری

    به خدا اگر دروغ بگم

  8. کاربر روبرو از پست مفید tanhai تشکرکرده است .

    ali -guilan (سه شنبه 16 دی 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آذر 94 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    357
    سطح
    7
    Points: 357, Level: 7
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2,438

    تشکرشده 600 در 162 پست

    Rep Power
    51
    Array
    برگشت گفت میخوای خودت بری و بیای خیلی دلم شکست گفتم نه
    نباید میگفتی نه
    باید میگفتی خیلی ممنون ولی اینقدر دلم میخواست با تو میرفتمم م م م م

  10. کاربر روبرو از پست مفید ali -guilan تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (سه شنبه 16 دی 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام تنهایی عزیز
    عنوانت مبهمه باید عوضش کنی.

  12. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (جمعه 19 دی 93)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آذر 94 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    357
    سطح
    7
    Points: 357, Level: 7
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2,438

    تشکرشده 600 در 162 پست

    Rep Power
    51
    Array
    خانوم تنهایی شما اوضاعتون بغرنجه !
    حتما اشتراک ویزه بگیرید با مدیر صحبت کنید.
    بخصوص مورد 4 سال ازدواج و باکرگی برای من خیلی عجیب غریب بود !
    شما نیاز به روان پزشک دارید ...همین الان پاشید برید روان پزشک شما رو معاینه کنه بعدش همسرتون رو معاینه کنه
    برید پیش روان شناس بهتون بگه چه کار کنید ...
    همین الان پاشید برید !!

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام دوست عزیز تنهایی

    دلایلی که شما دارید مطرح میکنید برای طلاق کفایت نمیکنه.مشکل انقدر بغرنج نیست....همسر شما بچه نیست که به زور شما بخواد درس بخونه...

    بدر مورد کارش هم اصلا بهش نگید برو سرکار یا نرو..دیر شد یا نشد....کاشکی بری...بیرونت نکنن و ....اینها اصلا به شما مربوط نمیشه.مرده و باید خرج زندگی رو بیاره

    فقط خرج و مخارج خونه رو بذارید جلوش....صرفه جویی نکنید.اسراف هم نکنید اما از این ور اون ور مایحتاج زندگی نزنید....

    کارها و وطایف خونه و خود تون رو به نحو احسن انجام بدیم تا بهونه جویی نکنه....

    از این پستس و بلندی ها توی همه زندگیا هست....الان در مورد طلاق و جدایی صحبت نکن.چون حتی اگر بهش فکر هم بکنی نمیتونی شرایط رو درست کنی.
    پس فعلا بذارش کنار.



    چند سوال؟

    شما خودت شاغلی؟
    دلیل کمر درد همسرت چیه؟
    شما تشویقش کردی درس بخونه یا خودش خواست؟اصلا هدفش از درس خوندن چیه؟
    به نظر خودت منفعل نیستی در مقابل همسرت؟
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  15. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 18 دی 93)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام مریم جان
    باز اومدی بهم کمک کنی ممنونت هستم

    بله خودم شاغلم .
    به خدا خودش خواست درس بخونه من اصلن کاری نداشتم چون من داشتم ارشد فکر میکردم بخونم اونم گفت تو نخون بزار من بخونم گفتم باشه
    حالا که دو ترم رفته و چون شرکتشون حقوق نمیده گذاشته کنار دیگه نرفته تا الان که امتحاناتشه ....بازم گفتم نمیخوای نرو

    به خدا اگر بگم یک چیز بخر .. چند روز دیگه که پولش به ته میکشه شروع به غرغر میکنه اره پولم خرج شد هی میگی اینو بخر اونو بخر اینقدر غر میزنه تا دعوا میشه

    مثلا چندروز پیش رفتیم آلبوم عروسمون خراب شده بود به عکاسم نشون بدم گفت منم میام
    گفتم باشه وقتی با هم رفتیم اونجا گفتن که باید درست کنید داره خراب میشه گفتم به عکاسمون که نه بزارین سال بعد که عروسی برادر شوهرمه میام دوتا می دازم اینم درست میکنم و بعد اومدیم بیرون
    تا اینکه روز جمعه ساعت 5.30 غروب تصمیم گرفت آنت تلویزیون درست کنه .... البته من چند روز قبل هی میگفت کانال یک خرابه کاش بری آنتو درست کنی خلاصه روز جمعه رفت برای درست کردن

    خدا چشمتون روز بد نبینه منم توی حموم داشتم لباس کارشو میشتم وقتی رفتم لابسشو پهن کنم مجبوریم از طبقه بالا بریم حیاط جاری آمده بود به پدر شوهرم سر بزنه تعارف کرد که میوه بخوریم منم هم نشستم یک خیار پوست کندم .... و بعد آومدم پایین شوهرم هم امده توی اتاق ببینه که درست شده یا نه .... خدا شروع کرد مهمون بازیت گرفته ... کلی غرغر تا اینکه گفتم برای من که درست نمیکنی داری برای خونه زندگی خودتم هست .. شورع کرد میخواستم برم جزوه بگیرم نذاشتی هی گفتی کانل یک ندارم ( حالا جالبه بدونید قبل از جمعه یعنی پنجنبه و چهارشنبه از صبح تا شب که تعطیل بودن توی خونه بود جزوه نمیخواست روز جمعه یادش افتاد) ( در ضمن اون که دیگه قصد خوندن نداشت گذاشته بود کنار.....

    به هر حال کلی غر غر تا اینکه گفتم تو که ترک تحصیل کردی .... اره تو نذاشتی بم چزوه بگیرم تو این کارو کردی .... آره تو رو چه به عکس و آلبوم رفتی اونجا میگی سال بعد میام عکس میندازم ...... ( میبینید چقدر بچه است ) به خدا چهار سال اینطوریه ....الان حتی دوست ندارم دیگه باهاش نزدیکی داشته باشم چون میترسم بگه تو گفتی تو گفتی .....

  17. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام دوست خوبم

    مشکل همینجاست دیگه

    شما باید مخارج خونه رو به همسرت بگی.اگر هم غر میزنه برات مهم نباشه...صبور باش دوست گلم

    غر بزنه...شما اگر پی غر هاش رو نگیری دعوا هم راه نمیفته.میدونم سخته..میدونم اعصاب شما هم بهم میریزه ولی خب زندگی همینه دیگه...

    خب خانومی وقتی همسرت داره انتن خونه رو درست میکنه و اینجور مواقع لازمه یکی از تو خونه گزارش بده که درست شد یا نه، نباید شما هم بمونی..این کار یعنی همسرت رو دست تنها گذاشتی.ایشون به خواسته شما احترام گذاشته و خوب بود شما هم همکاری باهاش میکردی...

    راستش رو بخوای شما هر دو به نظر من رفتار بچه گانه دارین ...زندگی تون انگار مشترک نیست...همش مال من مال تو میکنید.. و این خیلی بده.

    خانومی وقتی میبینی الان موقیعت مالی همسرت خرابه و زندگیتون دچار فراز و نشیبه، چه دلیلی داره الان البوم رو برداری ببری برای درست کردن؟(میدونم که درست نکردی و گذاشتی برای سال بعد اما همین خودش شد براتون تنش...)

    شما به تحلیل رفتار همسرت مشغول نباش...همین باعث میشه از رفتار خودت هم بازبمونی...همسرت بچه است؟باشه...شما رفتار بهتری از خودت نشون بده.

    نمیدونم شغلت چیه اما اگر برات امکانش هست مدتی از کارت فاصله بگیری .برخی مواقع اقایون زیادی به حقوق همسراشون تکیه میکنن و همین باعث میشه که کمتر به فکر تامین نیازهای مادی خونه باشن....

    راجع به کمر درد همسرت نگفتی و اینکه مشکلش چیه؟

    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.



 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.