به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 دی 93 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,414
    سطح
    21
    Points: 1,414, Level: 21
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 35 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    طولانی شدن رابطه و بی میلی به ازدواج

    سلام. من خیلی نیاز به کمک دارم ، واقعا خسته شدم. نزدیک 10ساله با پسری دوستم الان 28سالمه و اون 31. هر دو تحصیلاتمون بالاست البته زمان آشنایی دانشجو بودیم. هردو آدم احساسی هستیم. اون زمان به مادرم معرفیش کردم از چهرش خوشش نیومد چه برسه به بقیه شرایط. ما هم صبر کردیم تا شرایطش خوب شه اوایل خیلی عاشقش بودم اما الان با گذشت 10سال حس خستگی و درموندگی دارم.
    حس میکنم علاقم کم شده بی حوصله شدم. هنوزم مادرم سر حرفش هست و ظاهرشه قبول نداره . حتی حاضر شده بینیشو عمل کنه. حرفای مادرم رو منم تاثیر گذاشته بیرون تو جمع دوست ندارم باهاش ظاهر شم فکر میکنم همه دارن ما رو نگاه میکنن. اون منو خیلی دوست داره خیلی زیاد، هیچ مشکلی ام نداره. مشکل منم.
    مادرم با ازدواجمون مخالفت میکنه. منم خسته شدم نه میتونم این رابطه رو تموم کنم چون 10سال تو وجودم رسوخ کرده. البته بگم راهمون دوره ماهی یه بار همو میبینیم. من ظاهربین نبودم اما الان یه کم حساس شدم . یعنی واقعا نمیتونم رابطه رو تموم کنم چون شدیدا عادت کردم و کاری از دستم بر نمیاد
    . کمکم کنید دارم افسردگی میگیرم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 دی 93 [ 14:37]
    تاریخ عضویت
    1393-9-26
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    71
    سطح
    1
    Points: 71, Level: 1
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم،لطفا یکم بیشتر از شرایط اجتماعی و خانوادگی و شغلی آقا پسر بگید تا بشه نظر داد

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آذر 94 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    357
    سطح
    7
    Points: 357, Level: 7
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2,438

    تشکرشده 600 در 162 پست

    Rep Power
    51
    Array
    10 ساله رابطه دارید ؟
    خو چرا تا حالا ازدواج نکردید ؟
    مگه میشه ادم یکیو دوست داشته باشه تا 10 سال بهش پیشنهاد ازدواج نده ؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید ali -guilan تشکرکرده است .

    هم آوا (پنجشنبه 11 دی 93)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 دی 93 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,414
    سطح
    21
    Points: 1,414, Level: 21
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 35 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پیشنهاد ازدواج رو خیلی وقته دادن از همون اول هدفمون ازدواج بود اما به خاطر ناراضی بودن مادرم عقب افتاد. کارمند یه شرکته تحصیلاتش ارشده. وضعیت مالی هم متوسط خوبه. مادرم از ظاهرش خوشش نمیاد میگه خجالت میکشم به عنوان داماد معرفیش کنم
    به نظر خودم قیافش معمولیه اما مادرم میگه زشته خب 10سال یکی بیاد بهت بگه زشته ولش کن نا خوداگاه رو آدم تاثیر میزاره . من 10سال تحمل کردم اما الان دارم خسته میشم . دارم شک میکنم. البته 10سال پیش هردو شرایط ازدواج رو نداشتیم اما الان داریم. مادرم میگه اگه با اون ازدواج کردی دیگه مادر نداری.
    من موندم چیکار کنم. تمام رابطم به خاطر مادرم و حرفاش داره خراب میشه . خداییش پسر خوبیه عاشقانه دوسم داره. مادرم میگه بایدم دوستت داشته باشه چون تو خیلی سرتر از اونی. من خیلی بهش عادت کردم طوریکه جدایی از اون نه تنها به روانم لطمه میزنه بلکه به جسمم آسیب میرسونه. چون قبلا امتحان کردم نتونستم. هنوز دوسش دارم اما شدتش کم شده. زندگی برام یکنواخت شده.

  6. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دریا جان به همدردی خوش امدید . شما در طول این ده سال خواستگار یا خواستگارانی داشتید که شرایطشون بهتر از ایشون بوده باشه و مورد تایید مادرتون بوده باشه ؟ ایا ایشون بطور جدی و از طریق خانواده اقدام کردند ؟ ایا ایشون همه شرایط و معیارهای مد نظر شما رو دارند ؟ ده سال مدت کمی نیست . ایشون فقط به خاطر مخالفت مادرتون صبر کردند ؟ نظر شخصی خود من اینه که خانم از نظر ظاهری و زیبایی باید کمی از اقا جلوتر باشه و گرنه مشکل پیش میاد . چند نمونه اش رو توی همین تالار داشتیم .

  7. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    Pooh (پنجشنبه 11 دی 93), فرهنگ 27 (پنجشنبه 11 دی 93)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 دی 93 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,414
    سطح
    21
    Points: 1,414, Level: 21
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 35 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله خیلی خواستگار داشتم همه از طرف همکارا و دوستان مادرم. نه من نزاشتم اقدام کنه خانوادش میدونند. از نظر مرد زندگی بودن عالیه اخلاق و رفتار هم همینطور. مطمئنم تو این 10سال با کسی غیر من نبوده چون خیلی دوستم داره. خب ما خیلی زود با هم آشنا شدیم از 19سالگیم. 5سال اول شرایط ازدواج مهیا نبود. اما الان وضعش خوبه بازم مادرم مخالفه. نمیدونم مادرمو ببرم پیش روانشناس یا خودمو.

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    میتونم بپرسم چرا نذاشتید از طریق خانوادش اقدام کنه؟
    یعنی خودش خواست و شنا نذاشتید و گفتید صبر کن؟
    از ترس مخالفت مادرتون نذاشتید اقدام رسمی کنه؟

    - - - Updated - - -

    اگشما معیارهاتونو کاملا مشخص کنید. اگر واقعا میبینید ایشون معیارهای شما رو دارند از ایشون بخواید اقدام رسمی کنند. اگر اقدام کردند حتما از مشاوره حضوری هم کمک بگیرید.
    اگر نظر مشاور هم این بود که میتونید با هم زندگی کنید و مناسب هم هستید، باید بتونید مقابل مخالفت مادرتون بایستید.

    خیلی ببخشید اینو میگم. شما نیخواید خواسته های خودتون رو قربانی دخالت های غیر منطقی مادرتون کنید؟ عمرتون رو هم همینطور؟؟!!!
    پدر و مادر حق دارند فرزندشون رو در مساله ازدواج و انتخاب همسر راعنمایی کنند. آن هم در حد موارد اصولی و اساسی انتخاب. مثل اخلاق اعتقادات فرهنگ سلامت اجتماعی و شرایط مالی و مسایلی از این دست.
    اما هرگز حق اینکه بخواهند برای نوع سلیقه شما هم تعیین تکلیف کنند ندارند.

    - - - Updated - - -

    متاسفانه ما فرزندان خیلی وقتها فکر میکنیم احترام به پدر و مادر یعنی اینکه هرجه گفتند بگیم چشم و روی هر خواسته ای که اونها مخالفش هستند پا بگذاریم و درون خودمون بکشیمش.
    این اشتباهه.

    مجموعه کتابهای نیمه پنهان ماه رو یه مدت میخوندم. یکیش نربوط به شهید جمران و همسرش غاده بود.
    شهید جمران بیست سال از غاده بزرگتر بود و سه فرزند داشت و از همسر اولش جدا شده بود.
    خانواده غاده مخالف ازدواجش بودند.
    اما غاده یک روز که پدر و مادرش داشتند تلویزیون میدیدند میره و تلویزیونو خاموش میکنه و میگه من میخوام با دکتر ازدواج کنم. پدرش میگه با می؟ میکه با دکتر چمران.دلم میخواد شما راضی باسید و زیر سایه شما عقد کنم. اما اگر هم مخالف باشید با اجازه خاکم شرع عقد خواهم کرد.
    پدرش میگه باشه. برو ازدواج کن. ولی دیگه نبینمت.
    غاده هم ازدواج میکنه.
    و کم کم مادرش هم شعید چمران رو میپذیره. کرچه در آن کتاب دیگه مشخص نشده بود که غاده دیگه هرگز پدرش رو میبینه یا نه.
    اما مهم این بود که او از خواسته اش دفاع کرذ.
    گرچه اگر ما بودیم گمان مبکردیم خیلی گستاخانه است که مقابل پدر و مادر بایستیم و بگیم اگر هم مخالف باشد با اجازه خاکم شرع عقد خواهم کرد.

  10. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 11 دی 93), شکوه (جمعه 12 دی 93)

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 دی 93 [ 14:37]
    تاریخ عضویت
    1393-9-26
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    71
    سطح
    1
    Points: 71, Level: 1
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم.ببین این اصلن مشکلی نبوده که بخواد اینقدر زمان بر باشه .شاید مادرتون ظاهر ایشون رو بهانه میکنن.از لحاظ سایر شرایط نظر مادر در موردشون چیه؟مورد دیگه اینکه اکثر آقایون در رابطه با عمل بینی نظر مثبتی ندارن بخصوص راجع به خودشون.مگه ایشون میدونن مادرشما با ظاهرشون مشکل دارن؟آقا پسر مورد حمایت خانوادشون هستن؟اونا موافقن با شما؟اگر آره خب میتونه از طریق مادر یا خواهرش مستقیما با مادر شما صحبت کنن.

  12. کاربر روبرو از پست مفید آندریا تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 11 دی 93)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 دی 93 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,414
    سطح
    21
    Points: 1,414, Level: 21
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 35 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چون میدونم روز خواستگاری مادرم به خانوادش بی احترامی میکنه و اونا قهر میکنن و میرن. تو این 10سال خواستم نظر مادرمو با بهتر کردن شرایط مالی و کاری ایشون عوض کنم اما نشد. دلم میخواد تو خواستگاری همه چیز خوب پیش بره . لطفا درکم کنید .
    فکر میکنید با این وضعیت خانواده اون هم راضی میشن؟ چطور بگم بیاد خواستگاری با این وضع. آبروم میره. مادرم حاضره به هر قیمتی این رابطه رو بهم بزنه

  14. کاربر روبرو از پست مفید darya4 تشکرکرده است .

    Pooh (جمعه 12 دی 93)

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    میفهمم.کاملا درکت میکنم.چون خودم هم تجربه مشابه داشته ام.
    تو خودت مطمئنی که ایشون با معیارهات میخونه و همونیه که میخوای؟
    اگر مطمئنی میتونی از یک مشاور کمک بگیری. یه جلسه برو مشاوره و در مورد نحوه رفتار مادرت توضیح بده. اگر نیاز باشه با مادرت صحبت خواهد کرد.
    تو اگر نسبت به خواسته ات مطمئنی باید محکم اینو به مادرت بگی.

    راستی..پدرت در قید حیات هستن؟ نظر ایشون چیه؟
    اگر سایه ی پدرت بالای سرت هست تو باید اینو بدونی که برای ازدواج اجازه پدر شرطه.اگر پدرت راضیه و مشکلی نیست به مخالفت مادرت توجهی نکن.

    اگه بخوای همه رو راضی نگه داری و همه چی رو کنترل کنی و توقع داشته باشی همه چی با خوبی و بدون هیچ مشکلی پیش بره، مطمئن باش این اتفاق هرگز نمی افته. تو هیچوقت نمیتونی همه رو راضی نگه داری. اگه بخوای این کار رو بکنی حتما در رسیدن به خواسته هات شکست میخوری.

    یه سر به کارگاه جراتمندی در همین تالار بزن. فکر کنم به دردت بخوره.

    موفق باشی.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.