به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 دی 93 [ 21:14]
    تاریخ عضویت
    1393-10-09
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    38
    سطح
    1
    Points: 38, Level: 1
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 دلخوری از همسرم

    با عرض سلام خدمت همه دوستان عزیز من دختری 23 ساله هستم یک ساله و نیم هست که عقد کردیم و به دلیل اینکه شهرم بیکار هست نتوانستیم بریم سر خونه زندگی خودمون . مشکل من این که عید امسال همراه همسرم رفتیم ساری خونه مادربزرگش . شوهرم دو تا دختر خاله داره که من ازشون خوشم نمیاد همش حس میکنم میخوان شوهرمو ازم بگیرن یه کارایی میکنن که من همچین حسی می کنم مثلا سر شوهرمو میزارن رئ پاشون موهاشو شونه میکنن چند دفعه به شوهرم گفتم از این حرکات خوشم نمیاد ولی اون اصلا به حرفام گوش نداد و هر دفعه که مطرح کردم این موضوع رو بع غرغرو و بهونه گیر و حسود در نظرش حساب شدم تا جایی که امسال وقتی کنارشون نشسته بودم و دوباره اون حرکات رو دیدم خیلی داغون شدم و بهم ریختم و با شوهرم بحث کردم و پرخاش کردم و از اقوامش کمک خواستم و داد کشیدم که یک سیلی بهم زد و جلوی همه پرتم کرد روی زمین غرورم خرد شد با این کارش و گفت دیگه بهت اعتماد ندارم اون شب بدون توجه به این که زن و شوهر هستیم تنها رفتم یه گوشه خوابیدم و فردا صبحش با تلفن به خانواده ام موضوع رو تعریف کردم خانواده ام من هم به پدر و مادرش گفت دخترمو بفرستین بیاد بماند چقدر بد بیراه و نیش و کنایه شنیدم الان بعد از گذشت 8 ماه نتونستم تحمل کنم هنوزم ناراحتم تا جایی که هنوز و قتی یه بحثی پیش میاد میرسیم به این موضوع حالا من نمیتونم با این موضوع کنار بیام خیلی حس های مبهم تو و جودم هست تو رو خدا بهم بگید چه کار کنم چطوری این موضوع رو حل کنم من شوهرمو حیلی دوست دارم ولی نتونستم بهش ثابت کنم دوست دارم از این حس های مبهم باهاش حرف بزنم که بهش برنخوره ولی بلد نیستم بهم بگید چه کار کنم ممنون از همه شما عزیزان

  2. 2 کاربر از پست مفید همت یار تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 10 دی 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 10 دی 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 دی 93 [ 11:58]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    340
    سطح
    6
    Points: 340, Level: 6
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 282 در 96 پست

    Rep Power
    28
    Array
    چه دخترخاله هاااااااااااااااااااااااا ااا؟؟؟

    واقعا به حق چیزهای ندیده و نشنیده
    این از حسودی شما نیست
    این از غیرت شماست که ناراحت میشی
    کی گفته که غیرت فقط مال مردهاست!!!!!!!!!!!!!!!

  4. 5 کاربر از پست مفید aye تشکرکرده اند .

    .saber. (جمعه 12 دی 93), ali -guilan (چهارشنبه 10 دی 93), هم آوا (چهارشنبه 10 دی 93), بارن (چهارشنبه 10 دی 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 10 دی 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آذر 94 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    357
    سطح
    7
    Points: 357, Level: 7
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2,438

    تشکرشده 600 در 162 پست

    Rep Power
    51
    Array
    بعضی از خونواده ها با هم زیادی راحتن ... من خودمم این ورا دیدم یه همچین چیزی رو
    ولی شاید این دلیلی برای خیانت و...نباشه
    یه جور عادت زشت و... چی بگم
    در اینکه ناراحتی شما به حقه شکی نیست ولی نباید این موضوع زندگیتیونو از بین ببره ، سعی کنید بهش بفهمونید اگه شما هم روی پای پسر خالتون بخوابید چه حسی به ایشون دست میده ؟
    این دختر خاله هاش هم زودی عروسی میکنن شما خیالتون راحت میشه یک کم تحمل کنین

  6. 2 کاربر از پست مفید ali -guilan تشکرکرده اند .

    هم آوا (چهارشنبه 10 دی 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 10 دی 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام و احترام


    شما گفتید عقد هستید رابطه کامل هم باهم داشتید؟

    قبل از عقد هم با این مسایل مواجه شده بودید؟
    سطح اعتقادات دو خانواده (خودتون و ایشون) در چه سطحی است؟

    ******

    بقول مامانم: نمیشه از تو آب رد شد بعد انتظار داشت خیس نشیم.

    شما یا باید عروس یک خانواده یا همسر آقایی میشدید که پایبند اینطور مسایل باشند، حداقل اعتقادات قوی ای داشته باشند. یا بقولی مذهبی باشند.

    اگه خانواده ی همسرتون مذهبی واقعی (نه ظاهری) میبودند هیچوقت دختر خاله ها جرات همچین کاری نداشتند.
    هیچوقت همسرتون موقع اعتراض شما به شما نمیگفتن حسود!
    یا خانواده و فامیل همسر از همسر و حرکت دختر خاله ها دفاع نمیکردند.

    چون اینجور مسایل حتی 100 درجه کمتر از این حرکت ها هم در خانواده های مذهبی تعریف نشده است؛ و کسی انتظار نداره اتفاق بیوفته!

    (البته نمیگم همیشه خانواده های غیر مذهبی همچین کارهایی میکنند، نه من خانواده های غیر مذهبی هم دیدم که از این نوع حرکت ها اصلا انجام نمیدند، اما خب بصورت کلی در خانواده های مذهبی اینجور مسایل حل شده است کسی هم نمیذاره به پای حسودی و ....)

    پس شما با انتخاب همسرتون و این خانواده علنا اعلام کرده بودین که با اینجور مسایل مشکلی ندارید ، پس باید انتظارش هم میداشتید ورگرنه نباید اصلا با ایشون ازدواج میکردید.

    از طرفی همسر شما به اندازه سنشون اینطوری و با این شیوه بزرگ شدند سخته که ناگهان بخواهید شیوه زندگیشون و تغییر بدهند.
    حالا سخت هست اما غیر ممکن نیست البته اگه خودشون بخواهند، مشکل شما اینجاست که ایشون حتی حساسیت شما متوجه نمیشند اصلا نمیفهمند.

    خب دختر خوب تو همچین موقعیتی آدم میره داد و بیداد میکنه ؟ دعوا میکنه ؟ اونم جلوی جمع ؟ اونم با اآدمی که اصلا حرفتو درک نمیکنن نمیفهمند؟

    خب طبیعیه نتیجه اش چی میشه ! نتیجه اش همینی میشه که دیدی!
    خودت تحقیر شدی!
    خودت مجبور شدی کوتاه بیای!

    دیگه الان خودت هم متوجه شدی که با سکوت کوتاه میومدی سنگین تر بود تا اینکه با دعوا و آبروریزی و با توهین کوتاه اومدی!

    شما وقتی داد و بیداد کردی اونم جلوی جمع ، همسرتون هم که مغرور حس کردن غرورشون جلوی جمع خورد شده ، خواستن با خورد کردن غرور شما و اینکه بگند اشتباهی نکردن، جایگاهشون و بعنوان رییس خانواده برگردونند،

    اگه میخوای مرد ها به حرفت گوش بدند:

    نباید جایگاهشون و ازشون بگیری، (مردها میخواهند همیشه رییس باشند میخواد خانواده دو نفره باشه یا سه نفره باشه یا .....!)

    نباید جلوی جمع یا حتی تو خلوت خودتون خوردش کنی!

    نباید مستقیم بگی اشتباه میکنی و من درست میگم

    نباید هرلحظه نبش قبر کنی و اشتباهشونو تو سرشون بکوبی!

    باید تو حرف زدن ، یا در بیان خواسته هات سیاست داشته باشی؛ شما اگه تو خلوتتون هم با کسی که اصلا حساسیتت و نمیفهمه و بحساب حسودی میذاره با داد و بیداد حرفتو میزدی باز هم دعوا میشد چه برسه الان که جلوی جمع دعوا کردی!

    شما الان دیگه انتخابتو کردی ، باید قبل از انتخابتون فکر این لحظات هم میکردین!وقتی همچین خانواده ای و انتخاب کردید خب پس علنا اعلام کردید که صبرتون در اینجور مسایل خیلیییییییی زیاد بالاست!

    ایشون الان همسرتون هستند، باید خیلی صبورتراز این باشید !

    وقتی با این صحنه ها مواجه میشید با همسرتون سنگین تر برخورد کنید طوری که نشون دادین ناراحت هستید. اما داد و بیداد نکنید.


    ""وقتی تنها شدید اگه ایشون پرسیدن ناراحتیتون چیه با
    آرامش براشون توضیح بدید که شما الان همسر من هستید چه لزومی داره وقتی من ، همسرت هستم شما سرتو بذاری روی پای دختر نامحرم !

    تا دست های همسرت هست چرا باید دست های دختر نامحرم تورو نوازش کنه
    تا من هستم چرا دختر دیگه ای باید موهاتو شونه کنه.

    خودتو تصور کن لحظه ای جای من باشی برعکس این اتفاق می افتاد شما ناراحت نمیشدی؟ نمیدونم میشدید یا نه ،
    ولی من بعنوان همسرتون ناراحت میشم و دوست ندارم همچین صحنه هایی ببینم ، من وقتی این حرکت ها و مشاهده میکنم، احساس میکنم بعنوان یک همسر دارم خورد میشم و شما دارید به دختر خاله هاتون کمک میکنید که همسر تونو و خورد کنند!من نسبت به زندگیم و شما غیرت دارم! من اونجا هستم تا تمام نیازهای همسرم و رفع کنم ، هیچ کم و کاستی هم برای همسرم نذاشتم که نیاز به اشخاص دیگری باشه ، اگه کم و کاستی دارم حداقل قبل از اینکه اینطوری راه حل پیدا کنید بهم بگید تا رفعش کنم!

    میدونم اینطوری بزرگ شدید اما آدم ها وقتی ازدواج میکنند بخاطر شریک زندگیشون که خیلی براشون مهمتر از خیلیای دیگه است ، یسری از خودگذشتگی هایی دارند، باید یسری از عادات مجردیشون و تغییر بدهند.

    اینطوری به همسرشون ثابت کردن چقدر دوستش دارند چقدر ناراحتیش براشون مهمه!
    درسته شاید اگه نذاری دختر خاله ها ت اینکارارو انجام دهند ناراحت بشند اما اگه انجام هم بدهند من ناراحت میشم حالا کدوم ناراحتی مهمه ؟ ناراحتی من یا اونا؟

    در پایان هم بهشون بگید امیدوارم درکم کنید من دیگه دیدگاهم و نسبت به این حرکت ها گفتم ، اگه بی توجهی بشه میذارم به حساب اینکه زندگیتون و من براتون مهم نیستم.(اینو با حالت ناراحت کننده ای بگید که تا بدونند ایشون و دوست دارید و براتون خیلی هم براتون مهم هستند.)"


    نباید با دعوا بگی که تو اشتباه کردی اینکارو کردی و همسرت و جلوی بقیه زدی و... اینها نتیجه عکس داره!

    بنظرم اگه در یک فضای مناسب احساساتشونو با مظلوم نمایی تحریک کنی ، خیلی بیشتر جواب بگیری تا اینکه بخواهید دعوا راه بندازید و با دعوا و در مقام ریاست نشون بدید اشتباه کردند.

    مثلا یروز که با هم خوبید یهو خودتون و ناراحت نشون بدید و آه بکشید ، اینطوری تحریک میشند ازت بپرسند چی شده حتی اگه نپرسیدن و خودتون میتونید بگید.

    "بگید یروزی همسر عزیزم ، دستشو بخاطر نوازش دخترهای نامحرم دیگه رو همسرش بلند کرد در اون لحظه که من و پرت میکرد بیرون قلبم خیلی شکست اصلا فکر نمیکردم یروزی همسرم همچین کاری بکنه . میدونم عصبانی شده بودی، خب من هم مقصرم نباید جلوی همه مسله شخصیمون و بازگو میکردم ، اما وقتی میدیدم کس دیگه ای غیر از من همسرم و نوازش میکنه واقعا ناراحت شدم وقتی دیدم خودت مانع نشدی و ناراحتی منو میدیدی و هیچی نمیگفتی خیلی دلم شکست من هم عصبانی شدم. و حرفایی زدم که نباید میزدم ولی انتظار دارم جلوی دیگران از همسرتون دفاع کنید نه اینکه از اشخاص دیگری دفاع کنید"


    اینطوری هم نگفتی فقط همسر اشتباه کرده علنا اعلام کردی خودت هم مقصر بودی و ناراحت هستی و قبول داری مقصری، هم حرفتو به همسرت زدی ، گفتی از این صحنه ها نارحت میشی!

    درکل بنظرم بازهم شما نباید خیلی امید داشته باشید دیگه از اینجور صحنه ها نمیبینید حتی وقتی احساساتشونو تحریک کنی و بهشون عذاب وجدان تزریق کنی، چون اینها لحظه ایست ، و دوباره فراموش میشه ، و به شیوه قبلیشون برمیگردند !

    یا باید همسرتون متوجه اشتباهشون بشند و قبول کنند و خودشون بخواهند تغییر کنند.

    یا شما آستانه تحملتون و بالاتر ببرید و این مسایل و نادید بگیرید و سعی کنید تحمل کنید و کمتر رفت و آمد کنید که بازهم در همان موارد کم شاهد این مسایل باشید.


    بنظرم با یک مشاور خوب حتما مشورت کنید و شرایطتون و قبل عروسی شرح بدید و به یک تصمیم نهایی و جدی برسید تا حداقل زندگیتون به آرامش و ثباتی برسه .
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : چهارشنبه 10 دی 93 در ساعت 18:57

  8. 5 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 10 دی 93), aye (چهارشنبه 10 دی 93), هوایی (جمعه 12 دی 93), آویژه (چهارشنبه 10 دی 93), بارن (چهارشنبه 10 دی 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 دی 93 [ 21:14]
    تاریخ عضویت
    1393-10-09
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    38
    سطح
    1
    Points: 38, Level: 1
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلا خدمت شما دوستان عزیزم خیلی سعی کردم بهش بفهممونم که کارش اشباه بوده ما خانواده مذهبی نیستیم ولی برای من تو اولویت که دست از این کارش بکشه به نظر شما ایا این توقع زیادی که دلم بخواد با هم دوتایی تنها بریم دریا وخرید خوب زن و شوهریم یه خلوتی با هم داریم و اونا همراهمون میان خیلی چیزا رو نمیتونم بهش بگم قبول دارم منم 50 درصد مقصر بودم اما عصبانیت که بیاد سراغ ادم نمیدونه چه کنه من در 9 سالکی شاهده طلاق پدر و مادرم بودم در 18 سالگی مدرمو از دست دادم وقتی ایشون اومدن به خواستگاریم خیلی ذوقم کردم فکر کردم یکی پیدا شده جای خالی عزیزانم رو پر کنه ولی کتکی که خوردم نمیخوام باور کنم که او منو زده با غرور خرد شدم پیش اونا چهکنم چطور به خود بقبولونم که برم دوباره ساری کمک کنید

  10. کاربر روبرو از پست مفید همت یار تشکرکرده است .

    ali -guilan (چهارشنبه 10 دی 93)

  11. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    عنوان تاپیک مبهم هست و گویای مشکل شما بطور دقیق نیست . یک عنوان مناسب تنظیم کرده و از طریق گزارش پست ارسال کنید تا جایگزین عنوان کنونی شود و سپس تاپیک باز شود


    با تشکر






 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.