به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array

    تصميم گرفتم كمتر رفت وامد كنم و كمتر غصه بخورم،درسته كارم؟

    سلام دوستان
    من و همسرم ٢١ و ٢٣ ساله ايم.
    ٤ ساله نامزديم


    راستش من اينجا يه عالمه تاپيك دارم.


    دوستان مشكلم اينه كه هميشه فك ميكنم شوهرم منو دوست نداره،نه كه نداشته باشه اما خيليا هستن واسش مهمترن.
    عاشق خونوادشه،به خدا با يه ذوقى واسشون كار انجام ميده،يا وقتى يه عروسى تولدى چيزى دارن با يه عشقى ميره ذوق ميكنه ،دوست داره كار انجام بده... مثلا مامان باباش از مكه ميومدن اين تنهايى همه كار ميكرد،نميذاشت كسى كمكش كنه،همه كارايى كه من نميدونستم بلده اصن،يارفتيم مشهد دنبالشون خواهرمم ميخواست با ما بياد،ميگه خواهرت و تو برين تو ماشين عموم(كه كلا خواهرم يه بار ديدش) و امشب حركت كنين،مامان و بابام بايد سوار ماشين من شن!!و هروقت خواستيم ماهم ميايم.اين مثال بودا،هميشه همينه.
    اصن با يه ذوقى اينارو ور ميداره ميذاره،يا راجع به خواهرش،يا خواهرزادش،يه حس مسيوليتى به اينا داره كه من تا حالا نديدم.عاشقشونه،همشون،از ريز و درششتشون،غصه شون وتسش مرگه شاديشونم كه ذوق مرگش ميكنه.
    با اينكه نامزديم وقتى باهم ميريم سفر يا مهمونى اصن منو تحويل نميگيره،همه ش درگيره خونوادشه.
    انقد گريه مو درمياره،هرچىزى ميخوايم بخريم واسه خونمون اذيتم ميكنه،لج ميكنه،خسيسسه،همش ميگرده ارزونتر ين و اشغالترين چيزارو پدا ميكنه بخريم ،انگار نه انگار خونمونه،زندگيمون،اصن وتسش مهم نيست.يا الان ٤ساله نامزديم اصن واسش مهم نيست كه بريم خونمون.همش به فكر خونوادشه كه ندارن،كه بابام مادرش مرده ميترسم عروسى بگيريم نياد زياد تو جشن،يه حرفايى كه...
    اصن واسش مهم نيستم،بهم ثابت شده بارها كه دوسم نداره زياد،هيچ ذوقى واسم نداره،يه مسافرت ميريم به زور مياد ميگه منو تو تنها كجا بريم،يا تنها ميمونم ميخواد بياد پيشم انقد منت ميذاره،...


    ميخوام نرم نيام لااقل رفتاراش با خونوادشو نبينم فك كنم پيش خودم با همه همينه،ميرم ميبينم واقعا ناراحت ميشم،حسوديم ميشه،كم كم ازش سرد ميشم،تاحالا چند بار خواستم مثه خودش باشم باز يادم ميره
    فكر خوبيه يا دارم سر خودم كلاه ميذارم؟ برم ببينم كخ بشناسمش و بفهمم با كى طرفم بهتره؟
    چن بارم بهش گفتم من واست مهم نيستم و همه رو بيشتر از من دوس دارى ناراحت ميشه ميگه توهم زدى و حسودى و دفعه اخرم ناراحت شد گفت تو مريضى خود كم بينى دارى،من كارى كه دوس دارم ميكنم توهم هر فكرى ميخواى بكن واسم مهم نيست،مگه من بيكارم هرروز بهت توضيح بدم اينجورى كه ميگى نيست
    منم گفتم كور نيستم،نميخواد توضيح بدى

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  2. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    sevil73 (سه شنبه 16 دی 93), بارن (سه شنبه 09 دی 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    سلام دوست عزیز
    اول میخوام یه چیزی بهت بگم دوران نامزدی دوره شناخته پس سعی کن تا میتونی ازین دوران استفاده کنی تامیتونی مطالعه کن و از تجربیات دیگران استفاده کن سعی کن به جای حساس شدن به خونوادش و اون هارو مقابل خودت دیدن حس کنی عضوی از اون هایی میدونم چیزهایی که گفتی واسه هر کسی یه ذره ناراحتی ایجاد میکنه و این حسی که شما داری رو ممکنه پیداکنه وفکر کنه که همسرش خونوادشو ترجیح میده بهش تا یه حدیم طبیعیه این پسر سالهابا خونوادش بوده ومطمئنن دوسشون داره
    شما باید فقط نگران جایگاهخودت باشی و بخوای که توهم مورد توجه ایشون باشی نه اینکه به کارایی که واسهخونوادش انجام میده حساس باشی
    همه این مسائلو توزندگیشون تجربه کردن کافیه یه ذره سیاست داشته باشی

    عشق باید توزندگی ایجادبشه خواهر گلم یعنی واسه ایجادش تلاش کن قلب همسرتو لبریز از عشقت کن منتظر نباش اون بهت توجه و عشق نشون بده سعی کن خودت اینکارو بکنی اونوقت ببین چطور همسرت عاشقت بشه سعی کن دوسش داشته باشی و اینو نشون بدی اون احترام و توجهی که میخوای ازش بگیری رو اول بهش بده بعد که حساب قلبشو پر کردی میتونی با خیال راحت ازش برداشت کنی

    جاهایی که ناراحت میشی از رفتارش با حالت مقایسه ای ناراحتیتو بیان نکن نگو چرا واسه خونوادت اینکارو کردی واسه من نه با حالت مهربونو دوستانه بهش بگو تو تکیه گاه منی عشق منی همه ی زندگی منی ازتو توقع توجه ومحبت نداشته باشم از کی داشته باشم؟دلم میخواست به منم توجه میکردی کوچکترین توجه و محبت تو میتونه منو تا یه هفته خوشحالو شاد کنه
    این حرفا معجزه میکنه باور کن با حرفا و رفتارا میتونی کاری کنی شوهرت فقط تورو ببینه سعی کن عاشقش کنی نه اینکه طوری رفتار کنی که همسرت بگه این داره حسودی میکنه دختر خوب تا میتونی با خونوادش با احترام ومحبت رفتار کن اینطوری ایشون متوجه میشه شما فقط میخوای که توجه اونو دریافت کنی قدم اولت اینه عاشق کردنو جلب اعتماد همسرت
    زندگی اطرافیانتو یه ذره بذار زیر ذره بین ببین اون مردایی که به زناشون خیلی توجه میکنن زناشون چطور رفتار میکنن باور کن عزیزمو جونم از دهنشون نمیفته یادت باشه زبون هر کاری میتونه انجام بده چه خوب چه بد فعلا این کارا رو انجام بده نتیجشو بیا بگو


    راستی تجربه نشون میده مردایی که اینقدر خونوادشونو دوس دارنو نسبت بهشون حس مسئولیت دارن در اینده واسه زناشون خیلی بهتر میشن به شرط اینکه سیاست یادت نره نذار حسادت زنونت که تو همم هست کار دستت بده و اعتماد همسرتو کم کنه
    همه ی زنا ازین مسائلو تجربه کردن یه سری تا اخر عمرشون با شوهرو خونوادش میجنگن یه سری این حسو میشناسن باهاش کنار میان و سعی میکنن به نفع خودشون ازش استفاده کنن یادت باشه اگه اعتماد ازبین بره دیگه سخت میتونی ترمیمش کنی نذار از همین اول شوهرت فکر کنه زنم با خونوادم مشکل داره
    ویرایش توسط sahar67 : سه شنبه 09 دی 93 در ساعت 20:19

  4. 3 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    sevil73 (سه شنبه 16 دی 93), Somebody20 (سه شنبه 09 دی 93), واحد (دوشنبه 22 دی 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    خواهر عزیزم
    هر انچه که باید میدیدی و مفهمیدی ، دیدی و فهمیدی ... این ایده ای که داری خوبه ... ازش دوری کن تا حداقل کمتر باعث رنجش هم بشین ... این شناختی که سحر خانم میگه توی این چند سال حتما حاصل شده پس سعی کن کمتر بهش گیر بدی ... این بار بیشتر به خودت فکر کن ... برای خودت و شخصیتت ارزش قائل باش
    ویرایش توسط هم آوا : سه شنبه 09 دی 93 در ساعت 21:06

  6. 4 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    sevil73 (سه شنبه 16 دی 93), Somebody20 (سه شنبه 09 دی 93), واحد (دوشنبه 22 دی 93), بارن (سه شنبه 09 دی 93)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نميتونم .نميتونم،ديگه انگيزه اى واسه اين زندگى نميبينم.من ازش رفتارا و برخوردايى ديدم كه دلم ازش سياه شده،هيچ اميدى به بهبود روابطمون ندارم،چون خوصله شو ندارم،فقط ميخوام جورى بگذرونم كه كمتر اذيت شم.
    حرفا و كارا و برخورداش جلو چشم رژه ميره.
    من خيلى دوسش داشتم،خيلى،روزى كه ازدواج كرديم دنيارو دادن بهم انگار،پر از ذوق و شوق و خوشحالى.ولى اون همه شو خراب كرد،اروم اروم به خوردم داد كه همچين ادم مهميم تو زندگيش نيستم،هیچ ذوقی توش نبود.هرجا با ما میومد ماتم زده بود.
    دايم خوردم ميكرد،مسخرم ميكرد،همش قهر قهر دعوا،تو همه ابن جريانا يه ثانيه به خاطر زندگيمون حاضر نشد منو زندگيمونو بچسبه و بيخيال خونوادش شه،همه جا پشتشتون بود.تو همه دعواهاى خونواده ها من بودم كه به خاطر اون خونوادمو گذاشتم كنار،ولى اون هميشه طرف خونواش ايستاد،هنوزم همينه.
    من دارم همين كارو ميكنم،به زور خودمو يه عضو ازون خونواده نشون ميدم،در صورتيكه اصلا مهم نيستم.پدر شوهر و مادرشوهرم كه همه زندگيشون دخترشونه،همه جا دوس دارن با اون باشن،هرچي سوغاتيه مال اونه،هرچى توجه و محبت مال اونه،هرچى كمك ماليه مال اونه...
    شوهرمم كه ازونا بدتر،دلم ازش سياه شده،من همونيم كه زوووور ميزدم فقط يه روز دوسش نداشته باشم و به فكر خودم باشم...
    اما الان دلم شكسته،خيلى بديها ميديدم ازش،تو جمع اشكمو درمياورد،مجبور بودم التماس پدر و مادرشو كنم كه بهش بگن با من درس رفتار كنه،اون موقع ميبخشيدم،...فراموش ميكردم.اما الان ديگه نميتونم.

    یه روزایی انقدر بد باهام رفتار میکرد که جلوش زجه میزدم.التماس میکردم که انقدر اذیتم نکنه...ولی اون همیشه مینشست خونسرد نگاهم میکرد.حتی بغلم نمیکرد.
    وقتی میبینم برا خونوادش چجوری اشک میریزه و نگرانه ناراحتیهاشونه یاد اون روزایی میوفتم که خودش منو اذیت میکنه و اشکمو درمیاره و نیگام میکنه.

    واسش نامه مینوشتم.میرفتم میدیدم تو خونشون نامه رو خونده وانداخته گوشه خونه.وقتی به ذهنم رسید همه اهل خونه نامه مو خوندم تا یه ماه روم نمیشد به روشون نیگاه کنم.هروق به قيافه ش نيگاه ميكنم ياد همه اون توهينا و بى محبتى ها و بدرفتاريهاش ميوفتم.
    وفتى ميبينم بعضى هارو انقد ازته قلبش دوست داره از درون ميسوزم،من تو زندگيم به هيچ كس حسادت نكردم،ولى الان وقتى شوهرم يه بچه يه ساله رو ور ميداره ميذاره حسادت ميكنم،از درون پر از كينه و احساسات منفى شدم.
    نميتونم جورى رفتار كنم كه انگار ازش راضيم،زبونم نميچرخه

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : سه شنبه 09 دی 93 در ساعت 21:20

  8. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    sevil73 (سه شنبه 16 دی 93), بارن (سه شنبه 09 دی 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 مرداد 94 [ 16:37]
    تاریخ عضویت
    1393-10-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    694
    سطح
    13
    Points: 694, Level: 13
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزيز شما عقد هستيد يا نامزد

  10. کاربر روبرو از پست مفید الهه naz تشکرکرده است .

    Somebody20 (سه شنبه 23 دی 93)

  11. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    خوبی الهام ؟

    لینکهای معرفی شده در این پست را ببین.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Somebody20 (سه شنبه 23 دی 93), واحد (دوشنبه 22 دی 93)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دوست عزیزم حتما لینگهایی که شیدا جون معرفی کردند رو ملاحظه کنید . شما حتما باید روی خودتون کار کنید و مهارتهاتون رو ارتقا بدید . ببینید خانواده اش چه جورین که ایشون دوست داره هر کمکی بهشون بکنه ؟ همسر شما با اینکه فرد مسئولیت پذیریه ولی از مسئولیت خودش در قبال همسرش اگاه نیست . یا بلد نیست اونو درست انجامش بده . اگه بتونید از یک مشاوره حضوری استفاده کنید خیلی خوبه . حدس میزنم ( البته این فقط یک حدسه ) که ایشون از لحاظ جنسی سرد مزاج باشند . چون میل جنسی شدید در مردان گرم مزاج اونها رو به سمت همسرانشون بیشتر سوق میده .

  14. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    Somebody20 (سه شنبه 23 دی 93), شیدا. (دوشنبه 22 دی 93)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    خوبی الهام ؟

    لینکهای معرفی شده در این پست را ببین.
    نه نه،اصلا خوب نيستم
    ٢٣بهمن داريم ميريم خونمون شيدا.
    از روزى كه اين تاريخ تعيين شده و دنبال كاراى عروسيم هرروز دعوا ميكنيم،هرشب با گريه ميخوابم صبح با سردرد پا ميشم.
    روانيم كرده.هردفه يه چيز ميگه و ميزنه زيرش،يه روز ميگه بابام كمكمون ميكنه،يه روز ميگه ماشينو ميفروشم،يه روز ميگه پولاى عروسى مال منه بيارش ماشين بخرم....
    هرچى بيشتر نزديك ميشيم به عروسى بيشتر ازش ميترسم

    من گفتم پولاى عروسى رو بذاريم رو كمك بابات يه جاى بهتر بگيريم كه ماشينم نفروشيم.گف باشه.رفتيم خوشحال و خرم گشتيم حالا كه خونه پيدا شده ميگه من از بابام كمك نميگيرم،ماشينم ميفروشم ١٠ت ميدم به بابام بدهكارم بهش،با بقيه ش ميريم ماشين ميگيريم،پول عروسيم ميديم رهن.
    گفتم انقد نزن زير حرفات،همون كارى كه تصميم گرفتيمو ميكنيم.گف نه من از بابام پول نميگيرم،ماشينمم ميفروشم،شاباشى عروسيم مال تو نيست مال هردوتامونه دوس دارم بدم رهن.گفتم من كه حرفى نداشتم،ولى خب حالا كه اينجوريه تو پول ماشينو بده رهن،با پول عروسى ماشين ميگيريم به نام من،چون درواقع شاباش مال عروسه.
    گف باشه.
    باز ديشب بهش گفتم نزنى زير حرفت بازا،من حوصله ندارم.
    باورتون ميشه چه حرفايى شنيدم؟!گفت:
    ببين مگه بميرم چيزى به اسمت كنم،من به اطمينان ندارم،نه پول ميدم دستت نه ماشين ميزنم به نامت!! گفتم پس هركى پول خودشو ورداره بره،گفت اندازه پولت ميزنم به اسمت،گفتم باشه.
    پشتشو كرد يه ربع بعد باز گفت نه نميزنم،نا روزى كه زنده م سند به اسم تو نميزنم چون بهت اطمينان ندارم،چون يه سره دنبال سندى و اينكه همه چى به اسمت باشه و...
    من از دست اين ادم چيكار كنم؟! شباى ديگه م وضع همينه،گريه دعوا گريه دعوا
    خسته شدم
    به قران اگه مادرم نبود تا حالا خودكشى كرده بودم،به قران

    اين يه مثال بىدا،هرروز وضع همينه،هر دفه سر يه چيز و از همه بشترم دروغاش و عوض كردن حرفاش

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سام بادی من در جریان همه تاپیک هات هستم
    فقط به من بگو به چه امیدی داری میری سر خونه زندگی با این آدم؟؟؟؟؟؟
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  17. کاربر روبرو از پست مفید maedeh120 تشکرکرده است .

    Somebody20 (سه شنبه 23 دی 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیم به طلاق گرفتم درسته تصمیمم؟
    توسط amir59 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مهر 95, 22:38
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 شهریور 93, 18:36
  3. دیگه واقعا از پشیمانی و غصه خوردن پس از خرید هر چیزی خسته شدم
    توسط mohammad-ra در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 تیر 93, 23:01
  4. غصه دار موقعیت های هدر رفته داره هستم
    توسط *niki در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 31 فروردین 91, 14:19
  5. خسته شدم از این همه دعوا و غصه
    توسط صداقت در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 30 آذر 87, 15:05

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.