سلام عزیزان
یادتونه گفتم اون پسری رو که رد کردم اشتباه کردم ؟! هیچی دیگه شماگفتید به گوشش برسونم که تمایل دارم دوباره بیاد اما من نشنیدم یه جورایی شاید ، و الآن ازدواج کرده ، دلم گرفت اما براش آرزوی خوشبختی کردم
بگذریم،مدتی هست که بایه آقایی آشناشدم البته اصلا و ابدا شبیه به دوستی نیست هم من و هم ایشون به این امور پایبندیم و دید خوشایندی نسبت به این دوستی هانداریم اینو باتوجه به نگرشامون گفتم
یعنی کلا مقیدیم من حس بدی نسبت بهشون ندارم و همینطور ایشون فکرکنم شبیه به من هست احساسشون اما چون این آشنایی پیش ازازدواج صورت گرفته من احساس میکنم که بعدهاممکنه ایشون فکرکنن من منتظر بودم یکی مثلشون پیدابشه ومن به اصطلاح تورشون کنم درصورتیکه شعور و شخصیتم اجازه چنین کاری رو بهم نمیده و من یه آدم محتاط و وسواسی ام و تفکردیگران نسبت به خودم برام تایه حدی مهمه یعنی دوست ندارم کسی پشت سرم یاحتی تو دلشون حرفی بزنه که در شانم نباشه ، حالا سوالم ازشما اینه ممکنه چنین ذهنیتی بعدها برای این آقا ایجاد بشه؟
ضمنا یه سوال دیگه هم دارم ، من تصمیم گرفتم که تاجایی که میتونم به خواستگارام فرصت بدم بیان خواستگاری تا خودم تجربه کسب کنم فردا هم یه نفر که سه ساله میخواد بیاد و اجازه نمیدادیم بهشون بیان قراره بیان اما اختلاف سنیمون زیاده ایشون الآن سی سالشونه و من فقط برای تجربه حاضرشدم که بیان!کار درستی میکنم؟اینم بگم که مادرشون گفتن که اصلا بهشون نمیخوره و سنشون کمترمیخوره ولی حتی فکرکردن به سنشون حالمو بدمیکنه،نگرشم درسته؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)