به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 20:07]
    تاریخ عضویت
    1393-10-07
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 در مشکلاتی که بین خانواده و فامیل پیش میاد چقدر باید سکوت وپنهان کاری کرد؟

    سلام
    یه مشکلی داشتم مختصر بیان میکنم لطفا منو راهنمایی کنید.
    داماد اول خانواده ما از همون اول که به خانواده ما وارد شد با پدر و مادرم سر مسایل مختلف دعوا میکرد و همون اول هم پدر و مادرم رو تهدید کرده بود که اگه پدر و مادر و خانوادش از مشکلات و دعواهاش چیزی بفهمن بچتون رو طلاق میدم.پدر و مادر من هم برای اینکه زندگی بچشون خراب نشه همه این ده سال سکوت کردن و با وجود مشکلات زیاد هیچ چیزی نگفتن.
    تا اینکه یک ماه گذشته سر یه موضوعی یه بحث و دعوای جدی بین منو خانوادم و دامادمون پیش اومد بطوری که به یه هفته نرسید پدرمن سکته کرد و بیست روز در بیمارستان بستری شد!
    اما باز هم پدر و مادرم سکوت کردن و چیزی نگفتن ولی خانواده دامدمون به این که مشکلی بین ما هست شک کردن.
    الان قراره به مناسبت یلدا برای خواهر کوچکترم داماد دومیه مهمونی بگیرن و پدر و مادرم هم میخوان که داماد اولمون حضور داشته باشه (اونم از خداشه) تا با ظاهر سازی نشون بدن هیچ مشکلی نیست.
    ولی من اصلا نمیتونم اون رو تو خونمون سر یه سفره ببینم.(سر اون دعوا یقه من رو گرفت و کتک کاری کرد و به پدرم فحش داد و...)
    الان اگه من در اون مهمونی چیزی بگم یا حضور نداشته باشم برام بد نمیشه؟
    بهترین کاری که میتونم انجام بدم چیه؟
    واقعا دیگه نمیتونم این پنهان کاری ها رو تحمل کنم!به اشتی کردن هم فکر نکنید چون راه برگشتی نداره و جلوی پدر و مادرم هیچ جایگاهی نداره فقط برای حفظ ابرو اونا هم سکوت کردن.
    لطفا منو راهنمایی کنید.با تشکر

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام دوست عزیز
    به همدردی خوش اومدی
    اولا اینکه عنوان تاپیک گویا نیست و با قوانین سایت مغایرت داره و ممکنه در صورت عدم تعویض عنوان تاپیک شما قفل بشه پس با کمک مثل کوچیک پائین تاپیک مشکلتون رو گزارش بدین
    در مورد مسئله ای که عنوان کردین شما ملزم هستین تا به خواسته خانواده تون عمل کنید یعنی اینجا دیگه فقط شما مطرح نیستین و اولویت ها رو والدین تون و خواسته های اونها مشخص میکنن پس برای جلوگیری از هرگونه درگیری و جهت احترام قائل شدن برای پدر و مادرتون بهتره اون شب رو با یه عذر سوری در منزل حضور نداشته باشین
    و اما در مورد دامادتون متوجه شدم که خواهرتون توی دوران عقد هستن ... سالی که نکوست از بهارش پیداست ... والا توی این تالار پر از خانمهایی ست که با قربونت برم و عزیزم و فدات بشم و جان شما نمیشه و اول شما بفرمائین و .. روانه خانه بخت شدن و الان پر از مشکلاتی هستن که هرگز فکر نمیکردن همسرشون توی زندگی بخاد به سرشون بیاره به نظر نمیاد آینده این ازدواج ختمه به خیر بشه ... بهتره توی انتخاب تون تجدید نظر کنید
    موفق باشید

  3. کاربر روبرو از پست مفید هم آوا تشکرکرده است .

    سفر بی انتها (یکشنبه 07 دی 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 20:07]
    تاریخ عضویت
    1393-10-07
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط هم آوا نمایش پست ها
    اولا اینکه عنوان تاپیک گویا نیست و با قوانین سایت مغایرت داره و ممکنه در صورت عدم تعویض عنوان تاپیک شما قفل بشه پس با کمک مثل کوچیک پائین تاپیک مشکلتون رو گزارش بدین
    شرمنده هرچی فکر کردم عنوان مناسبی برای مشکلم پیدا نکردم.اگه ممنکه پیشنهاد بدید تا وایرایش کنم.والبته " با کمک مثل کوچیک پائین تاپیک مشکلتون رو گزارش بدین" متوجه نشدم.
    در مورد مشکلم دوتا داماد داریم! یکی ده سال پیش وارد خونوادمون شده که مشکل ما با اونه.و خواهر کوچکترم هم در دوران عقد هستن که مهمونی به این مناسبته!
    من در مورد دامادمون تصمیم گرفته بودم که اصلا کاری بهش نداشته باشم و زندگی خودم رو داشته باشم و هر جا که حضور داره رودرو نشم بهش.
    من خواستم از پدر و مادرم این بود که حالا که اوضاع خوب نیست همه فامیل رو دعوت نکنن ولی قبول نمیکنند. قراره شام بدن هر چی فکر میکنم از نظر فامیل زیاد پذیرفته نیست که من اون شب کلا تا اخر شب خونه نرم.از طرفی من با خوانواده داماد جدیدمون که مشکلی ندارم و این بنظرتون بی احترامی و ارزش قایل نشدن برای اونا نمیشه!
    یه مشکل دیگه هم هست یه روز مشخص کردن برا مهمونی و شب بعدش باز همه فامیل برای یکی دیگه از فامیلا که تازه عقد کردن قراره جمع بشن اونو چیکار کنم؟وای چه اوضاع بدیه.
    ممنون از پاسختون.

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    سفر بی انتها سلام به همدردی خوش امدید . مشکل داماد بزرگتون چیه که از اول ازدواج با شما مشکل داره . سر چی دعوا میکنه ؟ خانواده شما چرا همیشه کوتاه میاد ؟ نظر خواهرتون چیه ؟ چرا نباید خانواده دامادتون مطلع بشن ؟ چرا از اینکه خانواده اش بفهمند ترس داره ؟ با شما سر چه موضوعی دعوا کرده ؟ ایا موضوع بین شما شخصی بوده یا مربوط به کل خانواده بوده ؟ اگر خواستید به این سوالات پاسخ بدید . شاید ریشه مشکل پیدا بشه . والا اگر پدر مادرتون ترجیح میدن که همه چیز باید فراموش بشه شما هم باید همین کار رو بکنید .

  6. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    سفر بی انتها (دوشنبه 08 دی 93)

  7. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    عنوان تاپیک مبهم است و گویای اصل مشکل نیست ، لطفاً عنوان مناسبی که دقیق گویای مشکل باشد را تنظیم کرده و از طریق گزارش پست ارسال کنید تا جایگزین عنوان کنونی شود و سپس تاپیک شما باز شود .

    واحد و هم آوی گرامی :

    شما که پیشکسوت هستید در این تالار و قوانین را می دانید ، می دانید بارها گفته ایم عزیزان به تاپیک های با عنوان مبهم پاسخ ندهند و فقط در یک پست مراجع را به گونه ای که بنده راهنمایی دادم راهنمایی کنند برای تغییر عنوان و سپس پست را گزارش کنند که عنوان مبهم دارد . می دانم دلسوزانه در پی راهنمایی دادن هستید اما در نظر داشته باشید که اهمیت عنوان واضح برای تاپیکهها علاوه بر نظم و مورد توجه واقع شدن تاپیک ، یک تکلیف مشاوره ای هم هست . مراجع وضعیت ذهنی و فکریش و تشخیص صورت مسئله اش را از روی تنظیم عنوان نشان می دهد تا بهتر بشود او را یاری کرد

    لطفاً دقت داشته باشید و در اینگونه تاپیک ها صبوری کنید و راهنمایی ندهید

    با تشکر





  8. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    .saber. (دوشنبه 08 دی 93), سفر بی انتها (دوشنبه 08 دی 93)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 20:07]
    تاریخ عضویت
    1393-10-07
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    سفر بی انتها سلام به همدردی خوش امدید . مشکل داماد بزرگتون چیه که از اول ازدواج با شما مشکل داره . سر چی دعوا میکنه ؟ خانواده شما چرا همیشه کوتاه میاد ؟ نظر خواهرتون چیه ؟ چرا نباید خانواده دامادتون مطلع بشن ؟ چرا از اینکه خانواده اش بفهمند ترس داره ؟ با شما سر چه موضوعی دعوا کرده ؟ ایا موضوع بین شما شخصی بوده یا مربوط به کل خانواده بوده ؟ اگر خواستید به این سوالات پاسخ بدید . شاید ریشه مشکل پیدا بشه . والا اگر پدر مادرتون ترجیح میدن که همه چیز باید فراموش بشه شما هم باید همین کار رو بکنید .
    به سوالات کامل پاسخ میدم که دوستان بتونن بیشتر منو راهنمایی کنند.یک دنیا ممنون از وقتی که میزارید.
    هر دوتا دامادمون از یک شاخه فامیل هستن.(غریبه نیستن).یعنی بچه و نوه یکی از بزرگای فامیلن.تعداد خواهر و برادر دامادمون زیاده و اینها در اکثر زمینه ها باهم رقابت و چشمو هم چشمی شدیدی دارن.و دامادمون با وجود مشکلات زیادی که داره جوری جلوی خانوادش ظاهر سازی کرده که ما خیلی خوب و باهم داریم زندگی میکنیم که همه اعضای خانوادشون هم به این موضوع حسودی و منتظر این هستن که یه مشکلی بین ما بوجود بیاد.والبته اگه پدر و مادرش بفهمن بشدت باهاش برخورد میکنن.
    مشکلات سر چیه؟
    کلا دامادمون میخواد رییس باشه.در تمام مسایل خانوادگی ما دخالت میکنه.مثلا برای داماد دوممون در تمام زمینه ها از تعیین محل سکونت و مهریه تا مراسم و رفتو امدن و ... باید حرف اون باشه.و جلوی خانوادش هم گفته که من همه کاره این خانواده هستم! و وصلت خواهر کوچک تر رو هم مثلا این اقا واسطه شده!البته چون پدرم همیشه میگه هر چی که داماد بزرگ بگه و از اول برای اون ارزش زیادی قایل شده!
    چرا پدر و مادرم همیشه کوتاه میان؟
    من فکر میکنم چون دامادمون تهدید کرده بود و پدر و مادرم نمیخوان بحث و دعوایی پیش بیاد یا توی فامیل نقطه ضعفی برای خانوادمون و من که هنوز ازدواج نکردم و... بوجود بیاد.
    نظر خواهرم چیه؟در تمام مسایل فقط و فقط طرف دامادمون هست!
    دعوا سر چه موضوعی بوده؟
    واقعا از گفتن موضوع خجالت میکشم.پدر و مادرم میگن تقصییر تویه و اصلا نباید توی این موضوع دخالت میکردی حالا من موضوع رو میگم شما قضاوت کنید:
    گفتم که داماد هامون از یک خانوادن.داماد بزرگ به اون یکی داماد میگه تو بیا بچه اینها رو بگیر من برات کار و مغازه جور میکنم!!! این حرفی بوده که دامادمون با زبون خودش گفته.و این حرف باعث میشه که خواهرم ناراحت بشه.دامادمون توی یه شهر دیگه زندگی میکنه.و قرار بود همون روز خواهر به همراه شوهرش برن شهر اونا و این حرف که پیش اومد دامادمون تنها رفت و خواهرم نرفت باهاش.بعد داماد بزگ که از این موضوع با خبر شد برای این که کسی نفهمه چه حرفی زده و ناراحتی پیش اومده بدون اجازه پدر و مادرم با خواهرم صحبت کرد و شب اونو برد ترمینال و با اتوبوس تنها فرستاد که بره!پدرم نبود و مادرم هرچی از خواهرم پرسید که چی شده چرا مخوای بری گفت فقط باید برم.
    فرداش که من دامادمون رو دیدم گفتم این چه کاری بود که خواهرمو تنها فرستادی بهر حال مادرش و من هم تو اون خونه بودیم جواب من رو سربالا داد و گفت به تو ربطی نداره!شما باشید ناراحت نمیشید؟من بهش گفتم بجای اینکه کاراتو پنهان بکنی کاراتو درست کن.اونم یقه منو گرفت و زد تو صورتم وبه پدرم فحش داد منم وقتی اسم پدرمو برد یقشو گرفتم و حسابی کتک کاری کردیم.
    پدرم که برگشت حسابی با اون بحث کرد و سر همین دعوا یه هفته نگذشت پدرم سکته مغزی کرد و بستری شد.ولی پدر و مادرم حتی به خانواده اون داماد جدیدمون هم حتی هیچ چیز از این موضوع نگفتن!من هم بعد اون دعوا گفتم به پدر ومادرم که شما هرجور که دوست دارید با این برخورد کنید یا اشتی کنید ولی من اصلا نمیخوام ببینمش. و موضوع تموم شد.
    به خاطر این مشکلات پدرم نمیخواست مهمونی بگیره ولی خانواده دامادمون مجبورش کردن که باید برای ما مهمونی بگیری و اونا هم میخوان داماد اول در اون مهمونی باشه؟
    حالا من موندم که نباید به کسی چیزی بگم؟از طرفی هم اصلا نمیتونم خودموراضی کنم که در اون مهمونی حضور داشته باشم؟اگه نرم همه سوال میکنن که من کجام چرا نیستم.بعدش چه جوابی بدم؟
    بنظرتون کار من اشتباه بوده این وسط؟یعنی من اونقدر حق صحبت کردن نداشتم؟وباید دامادمون برا خواهرم تصمیم بگیره؟اگه این ماجرا رو برای کسی عنوان کنم برام بد میشه؟

    لطفا کمکم کنید.

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 20:07]
    تاریخ عضویت
    1393-10-07
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان راهنماییم میکنید؟زمانم خیلی محدوده واقعا نمیدونم باید چیکار کنم.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پیشنهاد یه عروسی شاد ولی متفاوت
    توسط Shayan68 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 14 اسفند 95, 13:33
  2. مشکل با خروپف همسرم
    توسط maalihh در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 30 فروردین 94, 10:11
  3. نمی تونم قضاوت کنم و رفتار درست رو در پیش بگیرم کمکم کنید.
    توسط heaven65 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: یکشنبه 25 اسفند 92, 11:12
  4. احساس های متفاوت پیرامون ما؟!
    توسط sanjab در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 آذر 90, 10:41
  5. ياد امام - كلام امام (وپژه ايام رحلت امام خميني (قدس)
    توسط erfan25 در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 خرداد 87, 19:50

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.