من ۱۸ سالم بود که اولین نشانه های ریزش مو رو مشاهده کردم ولی زیاد جدی نگرفتم چون موهای فری داشتم و موهام پر پشت بود. سال ۸۷ دانشگاه قبول شدم با یکی از دوستام خونه گرفتیم یه روز دوستم بهم گفت مهدی موهات داره میریزه برو دکتر من اون وقت بهش گفتم حرفت چرنده من موهام نمیریزه بعد از حرف اون بیشتر روی ریزش مو حساس شده بودم خودمو تو ایینه نگاه میکردم و میدیم خط رویش موهام رفته قبل خیلی ناجور بود دیگه کم کم حرف بقیه شروع شده بود که میگفتن مو هات داره میریزه این حرفا اتیشم میزد انواع و اقسام قرص ها و دارو ها رو امتحان میکردم تا جواب بگیرم ولی فایده ای نداشت دوره کارشناسی تموم شد و من مقداری از مو هام رو از دست داده بودم ولی این ریزش در حدی نبود که کف سرم دیده بشه و همیشه سعی میکردم موهام رو بشورم و سشوار بکشم که ظاهر پر تری داشته باشه خلاصه رفتم سربازی تویه سربازی همیشه مجبور بودیم کلاه رو سرمون بزاریم و همین باعث ریزش بیشتر موهام شده بود وقتی دوره اموزشیرتموم شد و برگشتم خونه همه و از جمله خود من شوکه شده بودیم موهای جلو سرم به شدت کم شده بودند :( دیگه کف سرم معلوم بود این موضوع خیلی عذابم میداد من کارشناسی ارشد قبول شده بودم به خاطر همین سربازیم نمیه کاره موند وقتی رفتم دانشگاه این موضوع بیشتر عذابم میداد اخه همه فکر میکردن من سنم بالاست در حالیکه فقط بیست و سه سالم بود خلاصه دنیا رو سرم خراب شده بود تاره شوخی های دوستام هم بود که همش سر به سرم میذاشتن دنیا برام تیره وتار شده بود. دیگه دلم نمیخاست خودمو تو ایینه ببینم دیگه نمیشد کچلی ها رو پوشوند و این داشت نابودم میکرد با هر کسی که حرفرمیزدم متوجه میشدم اونا هر از گاهی نگاه به خط رویش موهام و خالی بودن جلو سرم میکنن.استخر رفتن رو گذاشتم کنار روز های بارونی از خونه بیرون نمیرفتم هر وقت میخاستم برم بیرون سرم رو میشستم تا موهام کمتر بهم چسبیده باشند و حالت پرتری رو نشون بدن خلاصه خیلی محدود شدم از مهر ماه هم چند جا رفتیم خواستگاری حدودا ۲۰ جا ولی همه جواب منفی میدادن هر جواب منفی اعتماد به نفسه منو بیشتر میشکست سیلی داغ واقعیت بود که داشت میخورد تو صورتم ! اونا دلیل میوردن که کار نداره و سربازیشو تموم نکرده ولی من مطمنم که فقط و فقط به دلیل اینه که مو های سرم ریخته و بالاتر از سنم نشون میدم !:( شاید اگه پنجاه سالگی موهام میریخت اینقدری که الان غصه میخورم غصه نمی خوردم . یادمه خونه مادر بزرگم رفته بودم یکی از عمه های بابام فکر میکرد بچه های دو سه ساله ای که تو خونه ورجه ورجه میکردن بچه های من هستن. بعد از شنیدن این حرف داشتم دیونه میشدم یعنی چهره من به یه ادمه ۳۵ ساله میخوره !:( یا یه بار تو تاکسی راننده بهم گفت حاج اقا کجا میرید! زندگی برام خیلی خیلی تلخ شده ! به جرات میتونم بگم لحظه ای نیست به این ریزش مو لعنتی فک نکنم . من قبلا در دوره کارشناسی دوست دختر داشتم و همیشه برای دخترا جذاب بودم رنگ پوشتم سفیده و موهام زرد بود ولی افسوس ........ من ادمی ۲۴ ساله هستم ولی در کالبد یه ادمه ۳۵ ساله :( دیدن عکسای گذشته برام عذاب اوره ! از دست دادنه موهام نقطه عطفی در زندگیم شده که قبل از اون همه چیز زیبا و روشنه و بعد از اون همه چی تیره و تاره ! شرمنده سرتونو درد اوردم
علاقه مندی ها (Bookmarks)