سلام من زنی ٢٣ ساله هستم ١١ ماه که ازدواج کردم خودم لیسانس روانشناسی دارم ولی نمیتونم مشکلمو حل کنم.شوهرم مرده فوق العاده مهربون و خوبیه تنها اختلاف بین ما سره وابستگی به خانوادشه از اول ازدواج دو روز اخر هفته رو به زور منو راضی میکرد که بریم خونه مامانش اونا در یکی از شهرستانهای خیلی نزدیک به تهران زندگی میکنن ولی من دیگه نمیتونم بخدا دیگه نمیکشم عصبی شدم بهش میگم بهترین روز تو هفته برای زن روز جمعست کهباشوهرش باشه حداقل الان که زمستونه نصف جمعه رو بامن باش بریم بیرون بگردیم نصف دیگه رو بریم خونه مامانت.ولی الان تا یکم دیر میریم خونشون متلک بارونمون میکنن که چرا دیر اومدین,و ازاین حرفا.توروخدا کمکم کنید سره ی موضوع کوچیک دارم عصبی میشم تا چیزی میشه خودمو میزنمو درو دیوارو بهم میکوبم
علاقه مندی ها (Bookmarks)