به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 دی 93 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1393-10-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    148
    سطح
    2
    Points: 148, Level: 2
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon19 وابستگی شوهرم به پدر و مادرش

    سلام من زنی ٢٣ ساله هستم ١١ ماه که ازدواج کردم خودم لیسانس روانشناسی دارم ولی نمیتونم مشکلمو حل کنم.شوهرم مرده فوق العاده مهربون و خوبیه تنها اختلاف بین ما سره وابستگی به خانوادشه از اول ازدواج دو روز اخر هفته رو به زور منو راضی میکرد که بریم خونه مامانش اونا در یکی از شهرستانهای خیلی نزدیک به تهران زندگی میکنن ولی من دیگه نمیتونم بخدا دیگه نمیکشم عصبی شدم بهش میگم بهترین روز تو هفته برای زن روز جمعست کهباشوهرش باشه حداقل الان که زمستونه نصف جمعه رو بامن باش بریم بیرون بگردیم نصف دیگه رو بریم خونه مامانت.ولی الان تا یکم دیر میریم خونشون متلک بارونمون میکنن که چرا دیر اومدین,و ازاین حرفا.توروخدا کمکم کنید سره ی موضوع کوچیک دارم عصبی میشم تا چیزی میشه خودمو میزنمو درو دیوارو بهم میکوبم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    خواهر عزیزم
    بهتره هرگز ... هرگز ... هرگز نسبت به رفت و امد همسرت به منزل پدریش مخالفت نکنی حتی واکنش نشون ندی .... میدونم سخته ... میدونم آدم دوس داره حریم شخصیش حفظ بشه یا اینکه با همسرش به گردش بره ولی این مخالفت های شما تنها نتیجه عکس میده و مشکلت هم علاوه بر اینکه حل نمیشه بلکه ممکنه همسرتون لجبازی هم بکنه و اوضاع وخیم تر بشه ... از نظر آقایون زنی خوبه که با خانواده ش رابطه خوبی داشته باشه و احترام اونها رو نگه داره ... بنابراین صبر کنید ... صبر کنید ... صبر تلخه اما میوه شیرینی داره ... صبر کنید تا همسرتون کم کم مستقل بودن رو یاد بگیره ... صبر کنید تا همسرتون کم کم شما رو به خانوادش ترجیح بده ... چون همسر شما توی سن پائین ازدواج کرده و وابستگی بیشتری به خانوادش نسبت به مردهای دیگه داره ... به نظرم بهتره روز دیگه ای رو برای گردش خودتون اختصاص بدین
    موفق باشید

  3. 5 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    asal2013 (جمعه 19 دی 93), paiize (شنبه 06 دی 93), sevil73 (پنجشنبه 18 دی 93), امیر مسعود (شنبه 06 دی 93), رزا (شنبه 06 دی 93)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منم همین مشکلو دارم درکتون میکنم ومنم تقریبا عصبی شدم...

  5. 2 کاربر از پست مفید pbsm تشکرکرده اند .

    aye (شنبه 06 دی 93), رزا (شنبه 06 دی 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 فروردین 95 [ 23:28]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 35 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من واقعا نمیفهمم چرا اکثر مردای ایرونی اینطوری هستند و چرا همش ما زنا باید کوتاه بیایم؟؟؟
    همسر منم همینطور بود. تازه اوایلش که دوست داشت چند شب تو هفته رو خونه مادرش بخوابیم. ولی خدارو شکر الان بهتر شده.هفته ای یکبار بهشون سر میزنیم..
    دوستمون راست میگه واکنش نشون بدین نتیجه عکس میده و باعث دوری میشه. منم جنگ اعصاب زیاد داشتم سر این ماجرا ولی باعث میشد بیشتر بره سمت اونا. به حال خودش که گذاشتم بعد از مدتی بهتر شده.

  7. 3 کاربر از پست مفید mari1 تشکرکرده اند .

    asal2013 (جمعه 19 دی 93), هم آوا (شنبه 06 دی 93), رزا (شنبه 06 دی 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 دی 93 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1393-10-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    148
    سطح
    2
    Points: 148, Level: 2
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mari1 نمایش پست ها
    من واقعا نمیفهمم چرا اکثر مردای ایرونی اینطوری هستند و چرا همش ما زنا باید کوتاه بیایم؟؟؟
    همسر منم همینطور بود. تازه اوایلش که دوست داشت چند شب تو هفته رو خونه مادرش بخوابیم. ولی خدارو شکر الان بهتر شده.هفته ای یکبار بهشون سر میزنیم..
    دوستمون راست میگه واکنش نشون بدین نتیجه عکس میده و باعث دوری میشه. منم جنگ اعصاب زیاد داشتم سر این ماجرا ولی باعث میشد بیشتر بره سمت اونا. به حال خودش که گذاشتم بعد از مدتی بهتر شده.
    از شما دوستان عزیز خیلی متشکرم که باهام احساس همدردی میکنید ولی من میترسم اگر بدون چون چرا تسلیم خواستش بشم اوضاع بدتر میشه توقعش بیشتر میشه همچنین توقع خانوادش

  9. کاربر روبرو از پست مفید neds تشکرکرده است .

    رزا (شنبه 06 دی 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 تیر 01 [ 17:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-10
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    6,404
    سطح
    52
    Points: 6,404, Level: 52
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 34 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزيزم به نظر من خانوادشو مثل خانواده ی خودت بدون ،شما قراره يه عمر با همسرت زندگی کنی پس بايد به خانوادش وخواسته های همسرت احترام بذاری،شما نبايد کاری کنی که همسرت فکر کنه شما رقيب خانوادشی،خودت برای رفتن پيش قدم بشو بزار بدونه که خانوادشو دوست داری يواش يواش حساسيتش کم ميشه بهت قول ميدم عزيزم هر چی بيشتر بهش گير بدى بدتر ميشه که بهتر نميشهموفق باشی

  11. 2 کاربر از پست مفید aram68 تشکرکرده اند .

    asal2013 (جمعه 19 دی 93), هم آوا (شنبه 06 دی 93)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام...
    شما مدت زمان خیلی زیادی نیست که باهم ازدواج کردید بنابراین بهتره کمی با صبر و حوصله پیش برید طبق گفته دوستان با دعوا و بحث اوضاع بدتر میشه که بهتر نمیشه..این باعث جبهه گیری همسرت در برابر شما میشه
    بهتره کم کم اوضاع رو تغییر بدی مثلا به همسرت بگو یک هفته در میون بریم یا خودت برنامه ریزی داشته باش که برای عمسرت هم لذت بخش باشه.
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  13. کاربر روبرو از پست مفید رزا تشکرکرده است .

    asal2013 (جمعه 19 دی 93)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 دی 93 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1393-10-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    148
    سطح
    2
    Points: 148, Level: 2
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رزا نمایش پست ها
    سلام...
    شما مدت زمان خیلی زیادی نیست که باهم ازدواج کردید بنابراین بهتره کمی با صبر و حوصله پیش برید طبق گفته دوستان با دعوا و بحث اوضاع بدتر میشه که بهتر نمیشه..این باعث جبهه گیری همسرت در برابر شما میشه
    بهتره کم کم اوضاع رو تغییر بدی مثلا به همسرت بگو یک هفته در میون بریم یا خودت برنامه ریزی داشته باش که برای عمسرت هم لذت بخش باشه.
    اصلا نمیذاره کار به برنامه ریزی بکشه مثل ی قانون شده رفتن هرهفته ما باور کنید از اول هفته استرس جنگ اعصاب اخره هفته رو دارم نمیتونن نه خودش نه خانوادش درک کنن که مستقل شدیم منم خواسته های خودمو دارم مثل همههم جنسام دوست دارم از روزای تعطیل که شوهرم خونست و وقت بیشتری برام بذاره و به نیازهای منم توجه کنه ولی افسوس...به عقیده همسرم پدر ومادر راضی باشن همه چی حله جاتم توبهشته اصلا راضی نگه داشتنه منو درنظر نمیگیره

  15. کاربر روبرو از پست مفید neds تشکرکرده است .

    pbsm (یکشنبه 07 دی 93)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    تا حالا شده خودتون یک برنامه ریزی برای اخر هفته انجام بدید؟

    مثلا خانواده هارو دعوت کنید خونه اتون! یروز هردو خانواده!
    یبار فقط خانواده خودتون! یبار خانواده ایشون!

    برخی اوقات برنامه بیرون شهر بذارید
    گاهی با دوستان مشترکتون برنامه کوه بذارید.
    یجوری بالاخره روزهای آخر هفته شلوغ کنید.

    از چند هفته قبلش اطلاع بدید.تا یهو باهاش مواجه نشند.

    ببنید کسی که عادت داره هرهفته این برنامه و تکرار کنه، و نمیشه یهو ازش بخوایم عادتشو ترک کنه باید کم کم این عادت و از بین ببرید.

    ممکنه گاهی با برنامه اتون مخالفت کنن، یا به تاخیر بندازند اما شما نباید خسته بشید چندین بار این برنامه و تکرار کنید بالاخره خودشون بعد از چند بار کنسلی خجالت میکشند یکدفعه برنامه و اجرا میکنند. همین خودش یک قدم بزرگه.

    در دفعات بعد بیشتر هم میشه، دیگه به مرور زمان طوری میشه که یاد میگیرند گاهی برای آخر هفته ها از شما هم مشورت بگیرند.

    ولی نباید انتظار داشته باشید در زمان کوتاه این اتفاق بیوفته، مثلا باید یک الی دو سال انتظار داشته باشید. ترک عادت به این راحتی نیست.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  17. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    asal2013 (جمعه 19 دی 93), paiize (یکشنبه 07 دی 93), pbsm (یکشنبه 07 دی 93), هم آوا (یکشنبه 07 دی 93)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 دی 93 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1393-10-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    148
    سطح
    2
    Points: 148, Level: 2
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بنظرشما لزومی داره منم هرهفته برم دیدن پدرومادرش؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.