سلام. خوش اومدی به تالار همدردی
همونطور که خودت هم متوجه شدی، دلایل ایشون برای به تاخیر انداختن خواستگاری رسمی، ظاهرا یک سری بهانه است. هر چه بیشتر این رابطه رو به این شکل ادامه بدی، شما بیشتر درگیر میشی و ایشون بی خیال تر. یک روز به خودت میای و میبینی که برات پیغام گذاشته و دعوتت کرده به مراسم ازدواجش و تا مدت ها درگیر احساس ناخوشایندش خواهی بود.
به خودت احترام بگذار و براش یک مدت مشخص کن و بگو " من برای زندگیم برنامه جدی دارم و نمی تونم تا ابد درگیر امروز و فردای شما باشم. تا یک ماه آینده، به خودم و شما فرصت می دهم که این رابطه رو به خواستگاری رسمی برسونید و پروسه آشنایی بیشتر، همراه با خانواده ها پیش بره. و اگر این اتفاق نیفتاد، ترجیح می دم برنامه زندگی خودم رو دنبال کنم و خداحافظی کنیم"
لازم نیست بهش توضیح اضافه بدی که چه برنامه ای داری یا بعدش می خوای چیکار کنی.
لازم نیست از نظر عاطفی درگیر بشی. اگر رفت تو فاز ابراز احساسات، گول نخور و محکم سر موضعت بمون.
هیچ بهانه ای رو نپذیر. به هر حال یک ماه اونقدر فرصت زیادی هست که یه مسافرت یکی دو روزه رو در هر شرایطی، برگزار بشه. حتی اگر مادر بزرگش فوت کرد!
در این مدت سطح ارتباطتون رو کمتر کن و فاصله بگیر و با کارهای دیگه خودت رو سرگرم کن. اگر علاقه ای درکار باشه، این فرصت دادن شما و کمی دوری، باعث میشه به فکر بیفته و اقدام کنه.
اگر این کار رو نکرد، یعنی اونقدرها هم در مورد این رابطه و شما، جدی فکر نمی کنه و توصیه می کنم خودت، احساست و دلت رو نجات بدی و این پرونده رو با همه خوبی و بدی هاش برای همیشه ببندی.
هر چیز که در جُستن آنی، آنی
مولانا
علاقه مندی ها (Bookmarks)