به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 آبان 95 [ 16:30]
    تاریخ عضویت
    1393-9-25
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,839
    سطح
    25
    Points: 1,839, Level: 25
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 28 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh پشیمونم احساس میکنم با خاستگار فبلی خوشبخت میشدم...

    دوستان من 2 سال ونیمه ازدواج کردم و تو زندگیم عشقی که همیشه انتظارشو داشتم نیست .تاپیک های قبلیمو بخونید متوجه میشید .چند وقته فکر میکنم اگه با خاستگار قبلیم که میگفت من عشق اولو اخرشم و عاشق بودنش بهم ثابت شده بود ازدواج میکردم خوشبخت تر بودم .حسرتشو دارم میخورم و بعضی وقتا حس میکنم آه اون گرفتتم...اخه چرا باید اینجوری بشه.من با عقلم تصمیم گرفتم الانم یه زندگی یه خوب دارم و رابطه ی من با شوهرم هم خوبه(دعوا نداریم احترام به هم میزاریم )ولی خالی از عشق و احساس...
    تورو خدا کمکم کنین دارم دیوونه میشم:

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    عزیزم سعی کن اروم باشی و تصمیم عجولانه نگیری .به خودت و شوهرت یه مدت زمان بده و بعد تصمیم بگیر.سر خودتو گرم کن ...درست میشه.صبوری کن
    این دقیقا پست و نظر خودت تو تاپیک یه بنده خدای دیگست که با شوهرش تو خونه مادر شوهرش زندگی میکرد و حتی سرویس بهداشتی مستقل نداشت و تحقیر میشد و کتک می خورد الان ماهاست از شوهرش بی خبره بعد تو بهش گفتی صبور باشه و.....چرا خودت صبور نیستی و تازه داری دیوونه هم میشی! سامان تاسارای! عزیز چرا با این همه شرایط خوبی که گفتی به جای حل مشکلت یاد خواستگار قبلیت افتادی.فکر کنم راهنمایی دوستان تو خیلی از تاپیک ها یا مقاله های تالار کمکت کنه تا یه رنگ و لعابی به زندگیت بدی.به نظرم تو و شوهرت مشکل ارتباطی دارید
    توصیه میکنم اون یکی تاپیکت در مورد مسایل زناشویی ببندی واون موضکع رو همین جا دنبال کنی.
    ویرایش توسط کیت کت : پنجشنبه 27 آذر 93 در ساعت 05:22

  3. 8 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 28 آذر 93), ammin (جمعه 28 آذر 93), paiize (پنجشنبه 27 آذر 93), szd (پنجشنبه 27 آذر 93), کامران (پنجشنبه 27 آذر 93), نیکیا (جمعه 28 آذر 93), آویژه (پنجشنبه 27 آذر 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 27 آذر 93)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام خانوم سامان تا سارا! ( چه اسم جالبی)

    خانوم گل، تا با یکی زندگی نکردی، باهاش ماهها یا شایدم سالها رفت آمد نداشته باشی نمیتونی بگیر کامل میشناسیش تا تو ناخوشیا و بحران های زندگیتون نبینی، تا تو این شرایط رفتارها و عکس العمل هاش و نبینی و ارزیابی نکرده باشی، هیچوقت هیچقوت هیچقوت نمیتونی بگی اگه اون جای شوهرم بود باهاش حتما حتما خوشبختر میشدم
    حتی نمیتونی بگی از این شرایط، شرایط اون موقعت بهتر میشد!
    چون نمیشناسیشون! چون بطور کامل نمیشناسیشون!

    تو الان با شوهرت زندگی کردی! باهاش تو غم ها و شادی ها شریک بودی!
    خیلی از عادات بد و خوب ایشون و میشناسی!

    حالات عصبانیو ناراحتیش و در کنار شادی ها و ابراز علاقه ها هم دیدی!

    اما آیا این تجربه هایی که گفتم و خیلییی از تجربه های دیگه ای که با همسر داشتی، و با این خواستگارتون هم تجربه کردین؟ یا نه صرفا فقط ابراز علاقه پوچ و توخالی درحد حرف و دیدین؟

    ااگه این حرفا و ابراز علاقه های روز آشنایی کارساز بود و خوشبختی آفرین بود که الان این تالار پر از تاپیک های جدایی و طلاق نبود! پر از تاپیک های خیانت آمیز نبود! پر از خانوم هایی نبود که با کمبود محبت و بی توجهی شوهر روز و شب درگیرن!

    نمیدونم معیاراتون چیه، و برچه اساسی انتخاب کردین! اما اگه واقعا عقلانی انتخاب کردین بنظر من درست انتخاب کردین! چون انتخاب عاقلانه و به انتخاب احساس ی ترجیح میدم و میدونم، خطر و ضررش کمتره! ریسکش نسبت به بقیه انتخاب ها کمتره!

    عشقی که حرفشو میزنین در طول زندگی هم میتونه میش بیاد ولی نباید انتظار داشته باشین یک شبه پیش بیاد باید صبورتر باشین.

    شاید اون خواستگارتون عادات بدتری نسبت به همسرتون داشته باشن که از توان تحمل شما خارج باشه!
    شاید خواستگارتون حرفاشون فقط در حد همون حرف باشه و بس.

    شاید آدمی باشن که تو احساسات افراطی باشن، همونطور که یروز ظرف عشقشون از عشق زیادی لبریز میشه، وقتی عصبانی هم میشن ظرف وجودیشون از عصبانیت و نفرت هم لبریز شه و تو احساسات حالت تعادل نداشته باشن! این خوب نیست که یروز از عشق زیادی تا آسمون هفتم ببرنتون! یروز از عصبانیت زیاد از آسمون هفتم تا زیر زمین سقوط آزاد داشته باشین!

    تو این صعود و سقوط زیادی مطمعنا از پا درمیآمدین!

    اما اگه هیچکدوم از اینا هم نبود بهترین آدم و مرد دنیا هم اگه بودن، در حال حاضر به شما دیگه مربوط نیست به هردلیلی بالاخره شما به ایشون نه گفتین و به همسرتون بله!
    .

    بهتره سعی کنین با همسرتون بهترین زندگی و برای خودتون و همسر و انشالله فرزندانتون در آینده بسازین.

    - - - Updated - - -

    الان تاپیک قبلیتون و خوندم.

    بنظرم بهتره پیش یک مشاور خوب برین باوهمسر در نهایت آرامش صحبت کنین و ازشون بخواین برای جلوگیری از تنش های احتمالی بهتره دیگه با دوستشون و اون دختر رفت و امد نداشته باشین.
    اگه توانشو دارین، محل زندگیتون و عوض کنین.

    از مشاور بخواین از روحیه حساس خانوم ها برای همسرتون بگن .
    اینکه اگه میخواین شما به ایشون اعتماد کنین نباید حرفی از اون دختر دوباره بزنن یا خاطره ای ازشون چه به صورت تصویری چه گفتاری براتون بازگو کنند.

    به همسرتون بگین میدونین دوستتون دارند و شما میدونین که خیلی از اون دختر بهتر هستین و چند تا از خوبی هایی که دارین و اون دختر نداشت بگین .بعدشم خودتو واسشون لوس کنین مابین شوخی و جدی بگین، پس تو خیلی شانس آوردی که با من ازدواج کردی! !!

    اما اینم بگین که در حال حاضر به خاطر مسایلی حس میکنین، اعتماد لازم و از دست دادین
    برای اینکه اینکه اعتماد دوباره ساخته بشه و بینتون شکل بگیره نیاز به همکاری ایشون دارین! ازشون بخواین بهمدیگه کمک کنین تا زندگی خوبی برای هم بسازین.بهشون بگین این همکاری و ساخت یک زندگی ایده آل به نفع هردوتونه.!

    مگه چقدر زندگی میکنین که بخواین همونقدر هم حسرت گذشته و بخورین شما حسرت از دست دادن خواستگار قبلی همسرتون حسرت از دست دادن دوست دختر قبلی.

    هردوتون با آگااهی کامل همدیگرو و انتخاب کردین پس وقتشه که از انتخابتون لذت ببرین.

    همسرتون اگه اون دختر و میخواست حتما بمحضی که شرایط ش جور شد با اون دختر ازدواج میکرد! پس وقتی ازدواج نکرده یعنی خودشم اون دختر و نمیخواسته!


    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : پنجشنبه 27 آذر 93 در ساعت 08:26

  5. 11 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 28 آذر 93), ammin (جمعه 28 آذر 93), aye (شنبه 29 آذر 93), elham.e (شنبه 29 آذر 93), paiize (پنجشنبه 27 آذر 93), sevil73 (پنجشنبه 27 آذر 93), szd (پنجشنبه 27 آذر 93), کامران (پنجشنبه 27 آذر 93), واحد (شنبه 29 آذر 93), نیکیا (جمعه 28 آذر 93), آویژه (پنجشنبه 27 آذر 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 آبان 95 [ 16:30]
    تاریخ عضویت
    1393-9-25
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,839
    سطح
    25
    Points: 1,839, Level: 25
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 28 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط کیت کت نمایش پست ها
    عزیزم سعی کن اروم باشی و تصمیم عجولانه نگیری .به خودت و شوهرت یه مدت زمان بده و بعد تصمیم بگیر.سر خودتو گرم کن ...درست میشه.صبوری کن
    این دقیقا پست و نظر خودت تو تاپیک یه بنده خدای دیگست که با شوهرش تو خونه مادر شوهرش زندگی میکرد و حتی سرویس بهداشتی مستقل نداشت و تحقیر میشد و کتک می خورد الان ماهاست از شوهرش بی خبره بعد تو بهش گفتی صبور باشه و.....چرا خودت صبور نیستی و تازه داری دیوونه هم میشی! سامان تاسارای! عزیز چرا با این همه شرایط خوبی که گفتی به جای حل مشکلت یاد خواستگار قبلیت افتادی.فکر کنم راهنمایی دوستان تو خیلی از تاپیک ها یا مقاله های تالار کمکت کنه تا یه رنگ و لعابی به زندگیت بدی.به نظرم تو و شوهرت مشکل ارتباطی دارید
    توصیه میکنم اون یکی تاپیکت در مورد مسایل زناشویی ببندی واون موضکع رو همین جا دنبال کنی.

    کیت کت جان مرسی از راهنماییت .درسته من خودم خیلی منطقی هستم و همه ی کارامو رو منطق پیش میبرم .من تنها مشکلم اینه که وقتی شوهرم بهم محبت میکنه احساس میکنم دروغه . حس عشق بهم نمیده .حتی اواخر فقط از رو تکلیف باهاش رابطه جنسی دارم و یه بار وسطش گریه کردم البته شوهرم نفهمید ولی انگار بهم تجاوز کرده باشه....

    - - - Updated - - -

    در عین اینکه زندگی خوب و ارومی داریم ولی رابطه ی جنسی تقریبا 2 بار در ماه هست .خوب شما بگید کدوم مردی یه که زنشو دوست داشته باشه اونم جوری که شوهر من ادعا میکنه و اینقدر کم طرف زنش بیاد؟من بارها رفتم سمتش ولی فایده ای نداشته

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    با سلام خانوم سامان تا سارا! ( چه اسم جالبی)

    خانوم گل، تا با یکی زندگی نکردی، باهاش ماهها یا شایدم سالها رفت آمد نداشته باشی نمیتونی بگیر کامل میشناسیش تا تو ناخوشیا و بحران های زندگیتون نبینی، تا تو این شرایط رفتارها و عکس العمل هاش و نبینی و ارزیابی نکرده باشی، هیچوقت هیچقوت هیچقوت نمیتونی بگی اگه اون جای شوهرم بود باهاش حتما حتما خوشبختر میشدم
    حتی نمیتونی بگی از این شرایط، شرایط اون موقعت بهتر میشد!
    چون نمیشناسیشون! چون بطور کامل نمیشناسیشون!

    تو الان با شوهرت زندگی کردی! باهاش تو غم ها و شادی ها شریک بودی!
    خیلی از عادات بد و خوب ایشون و میشناسی!

    حالات عصبانیو ناراحتیش و در کنار شادی ها و ابراز علاقه ها هم دیدی!

    اما آیا این تجربه هایی که گفتم و خیلییی از تجربه های دیگه ای که با همسر داشتی، و با این خواستگارتون هم تجربه کردین؟ یا نه صرفا فقط ابراز علاقه پوچ و توخالی درحد حرف و دیدین؟

    ااگه این حرفا و ابراز علاقه های روز آشنایی کارساز بود و خوشبختی آفرین بود که الان این تالار پر از تاپیک های جدایی و طلاق نبود! پر از تاپیک های خیانت آمیز نبود! پر از خانوم هایی نبود که با کمبود محبت و بی توجهی شوهر روز و شب درگیرن!

    نمیدونم معیاراتون چیه، و برچه اساسی انتخاب کردین! اما اگه واقعا عقلانی انتخاب کردین بنظر من درست انتخاب کردین! چون انتخاب عاقلانه و به انتخاب احساس ی ترجیح میدم و میدونم، خطر و ضررش کمتره! ریسکش نسبت به بقیه انتخاب ها کمتره!

    عشقی که حرفشو میزنین در طول زندگی هم میتونه میش بیاد ولی نباید انتظار داشته باشین یک شبه پیش بیاد باید صبورتر باشین.

    شاید اون خواستگارتون عادات بدتری نسبت به همسرتون داشته باشن که از توان تحمل شما خارج باشه!
    شاید خواستگارتون حرفاشون فقط در حد همون حرف باشه و بس.

    شاید آدمی باشن که تو احساسات افراطی باشن، همونطور که یروز ظرف عشقشون از عشق زیادی لبریز میشه، وقتی عصبانی هم میشن ظرف وجودیشون از عصبانیت و نفرت هم لبریز شه و تو احساسات حالت تعادل نداشته باشن! این خوب نیست که یروز از عشق زیادی تا آسمون هفتم ببرنتون! یروز از عصبانیت زیاد از آسمون هفتم تا زیر زمین سقوط آزاد داشته باشین!

    تو این صعود و سقوط زیادی مطمعنا از پا درمیآمدین!

    اما اگه هیچکدوم از اینا هم نبود بهترین آدم و مرد دنیا هم اگه بودن، در حال حاضر به شما دیگه مربوط نیست به هردلیلی بالاخره شما به ایشون نه گفتین و به همسرتون بله!
    .

    بهتره سعی کنین با همسرتون بهترین زندگی و برای خودتون و همسر و انشالله فرزندانتون در آینده بسازین.

    - - - Updated - - -

    الان تاپیک قبلیتون و خوندم.

    بنظرم بهتره پیش یک مشاور خوب برین باوهمسر در نهایت آرامش صحبت کنین و ازشون بخواین برای جلوگیری از تنش های احتمالی بهتره دیگه با دوستشون و اون دختر رفت و امد نداشته باشین.
    اگه توانشو دارین، محل زندگیتون و عوض کنین.

    از مشاور بخواین از روحیه حساس خانوم ها برای همسرتون بگن .
    اینکه اگه میخواین شما به ایشون اعتماد کنین نباید حرفی از اون دختر دوباره بزنن یا خاطره ای ازشون چه به صورت تصویری چه گفتاری براتون بازگو کنند.

    به همسرتون بگین میدونین دوستتون دارند و شما میدونین که خیلی از اون دختر بهتر هستین و چند تا از خوبی هایی که دارین و اون دختر نداشت بگین .بعدشم خودتو واسشون لوس کنین مابین شوخی و جدی بگین، پس تو خیلی شانس آوردی که با من ازدواج کردی! !!

    اما اینم بگین که در حال حاضر به خاطر مسایلی حس میکنین، اعتماد لازم و از دست دادین
    برای اینکه اینکه اعتماد دوباره ساخته بشه و بینتون شکل بگیره نیاز به همکاری ایشون دارین! ازشون بخواین بهمدیگه کمک کنین تا زندگی خوبی برای هم بسازین.بهشون بگین این همکاری و ساخت یک زندگی ایده آل به نفع هردوتونه.!

    مگه چقدر زندگی میکنین که بخواین همونقدر هم حسرت گذشته و بخورین شما حسرت از دست دادن خواستگار قبلی همسرتون حسرت از دست دادن دوست دختر قبلی.

    هردوتون با آگااهی کامل همدیگرو و انتخاب کردین پس وقتشه که از انتخابتون لذت ببرین.

    همسرتون اگه اون دختر و میخواست حتما بمحضی که شرایط ش جور شد با اون دختر ازدواج میکرد! پس وقتی ازدواج نکرده یعنی خودشم اون دختر و نمیخواسته!


    دختر بی خیال مرسی از همه چیز .کاش منم بی خیال بودم ....
    کاش اون پست رابطه ام رو هم بخونی و نظرتو بگی....
    من نمیدونم دم خروسو باور کنم یا قسم حضرت عباسو؟
    اوایل فکر میکردم مشکل از منه شاید جذاب نیستم ولی وقتی تحلیل میکنم میبینم قبل از ازدواجم خیلی از پسرا میخواستن باهام باشن و فکر میکنم تو این قضیه مشکلی نداشته باشم .من با اینکه اندامم بد نیست ولی باشگاه میرم و به بدنم اهمیت میدم .....
    غیر از اینه که شوهرم واقعا دوسم نداره و تموم زندگیم دروغه؟؟؟؟؟؟؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید samantasara تشکرکرده است .

    ali -guilan (جمعه 28 آذر 93)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    من هم گیر کردم که آدم منطقی ازدواج کنه یا با عشق.اگه بعد از ازدواج عشق ایجاد نشد چی؟مدرن بهتره یا سنتی؟اگه بشه یه کارشناس برامون توضیح بده خیلی خوبه.و اما باز کننده تاپیک شما حتمن برید یه مشاور.شما با این احساس زندگی کنید فقط خودتون رو زجر میدید.بعضی وقتها آدم تو زندگیش یه تصمیماتی میگیره که باید روش واسته و حتی تلاش کنه برای بهتر کردنش.شما دچار شک شدید و این داغون میکنه آدمو.شک به اساس زندگیتون و شوهرتون

  9. 4 کاربر از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 28 آذر 93), atosa (جمعه 28 آذر 93), M.S.H (دوشنبه 11 اسفند 93), szd (پنجشنبه 27 آذر 93)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در کل ی چیزی که من بهش رسیدم اینه.
    انسان اگه با عقل ازدواج گنه ممکنه عشق ایجاد بشه و ممکن هم هست که ایجاد نشه. ولی حداقل حداقلش که
    "ی زندگی توام با تفاهم با هم کفو خودمونه" را داریم و هیچموقع احتمالا به چالشهای خیلی عمیقی با همسرمون بر نخواهیم خورد.

    ولی مساله اونجاست که اگه با احساس ازدواج کردید این خطر بزرگ وجود داره که بعد از فروکش کردن اون احساسات اولیه ممکنه چالشهای خیلی بدتری بوجود بیاد. بیشتر طلاقها تو ازدواجهای احساسی بوده نه عقلانی.
    در ثانی عشق را باید تو زندگی ساخت و پرداخت نه اینکه فکر کنید مثل بارون خودبخود قراره براتون بباره. برید و هنر اینکار را بیاموزید وگرنه تمان ازدواج های هم که بر اساس عشقهای رمانتیک و ... شکل میگیره سرشار از اسیبهای بعدیه و در موارد بیشمار بعد از ی مدت اون احساسات بی حد و اندازه افول مبکنه و انشان میمانه و یک عمر مشکلات عدیده.
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *
    ویرایش توسط کامران : پنجشنبه 27 آذر 93 در ساعت 17:35

  11. 3 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 28 آذر 93), ammin (جمعه 28 آذر 93), Mr DaNi (جمعه 28 آذر 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 آبان 95 [ 16:30]
    تاریخ عضویت
    1393-9-25
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,839
    سطح
    25
    Points: 1,839, Level: 25
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 28 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mr DaNi نمایش پست ها
    من هم گیر کردم که آدم منطقی ازدواج کنه یا با عشق.اگه بعد از ازدواج عشق ایجاد نشد چی؟مدرن بهتره یا سنتی؟اگه بشه یه کارشناس برامون توضیح بده خیلی خوبه.و اما باز کننده تاپیک شما حتمن برید یه مشاور.شما با این احساس زندگی کنید فقط خودتون رو زجر میدید.بعضی وقتها آدم تو زندگیش یه تصمیماتی میگیره که باید روش واسته و حتی تلاش کنه برای بهتر کردنش.شما دچار شک شدید و این داغون میکنه آدمو.شک به اساس زندگیتون و شوهرتون
    مرسی از جوابتون
    من عاشق شدن رو قبل از ازدواج تجربه کرده بودم اما به خاطر اینکه فکر میکردم اشتباهه و بعدا دچاره مشکل میشم رابطه مو با خاستگار قبلیم تموم کردم . که بعد با شوهرم اشنا شدم .شوهرم ومن یه دوست داشتن معمولی توام با احترام و منطق رو داشتیم و من فکر میکردم بعد از ازدواج همه چی فراموش میشه (شوهرم قبل از من با دختری دوست بوده و به قول خودش عاشق اون بوده).من طرف قبلیمو فراموش کردم اما متاسفانه عشقی از طرف شوهرم بهم داداه نشد.عشقی که دلمو بلرزونه ....و الان دارم فکر میکنم اگه با اون بودم حداقل مطمئن بودم منو از ته قلبش دوست داره

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط کامران نمایش پست ها
    در کل ی چیزی که من بهش رسیدم اینه.
    انسان اگه با عقل ازدواج گنه ممکنه عشق ایجاد بشه و ممکن هم هست که ایجاد نشه. ولی حداقل حداقلش که
    "ی زندگی توام با تفاهم با هم کفو خودمونه" را داریم و هیچموقع احتمالا به چالشهای خیلی عمیقی با همسرمون بر نخواهیم خورد.

    ولی مساله اونجاست که اگه با احساس ازدواج کردید این خطر بزرگ وجود داره که بعد از فروکش کردن اون احساسات اولیه ممکنه چالشهای خیلی بدتری بوجود بیاد. بیشتر طلاقها تو ازدواجهای احساسی بوده نه عقلانی.
    در ثانی عشق را باید تو زندگی ساخت و پرداخت نه اینکه فکر کنید مثل بارون خودبخود قراره براتون بباره. برید و هنر اینکار را بیاموزید وگرنه تمان ازدواج های هم که بر اساس عشقهای رمانتیک و ... شکل میگیره سرشار از اسیبهای بعدیه و در موارد بیشمار بعد از ی مدت اون احساسات بی حد و اندازه افول مبکنه و انشان میمانه و یک عمر مشکلات عدیده.

    ممنون از جواب زیباتون
    حرفتون کاملا منطقی هست .
    من تو این دو سال خیلی تلاش کردم واسه رابطم .من حتی نذاشتم یه روز تو زندگیمون دعوا پیش بیاد همیشه هوای شوهرمو داشتم .سعی کردم یه مرد خوشبخت باشه .بعضی وقتا که حس میکنم ناراحته باهاش حرف میزنم و میگم چیزی ناراحتت میکنه .اونم با غم جواب میده نه من تو زندگیم همه چی دارم تو خیلی مهربونی زن خوبی هستی و .... ولی غمو تو چشاش میبینم .بد تر از همه اینه که حس میکنم غمه عشقه یکی دیگست و نمیتونم به رو خودم بیارمو خودمو کوچیک کنمو راجع به اون دختر باهاش حرف بزنم....

  13. 5 کاربر از پست مفید samantasara تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 28 آذر 93), Mr DaNi (جمعه 28 آذر 93), szd (پنجشنبه 27 آذر 93), کامران (جمعه 28 آذر 93), نیکیا (جمعه 28 آذر 93)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 خرداد 94 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-13
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,140
    سطح
    18
    Points: 1,140, Level: 18
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 136 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین خانوم احتمالا شوهر شما هم پیش خودش فکر شمارو میکنه و میگه اگه با اون قبلی بودم زندگیم بهتر بود
    شاید هنوز میبینش که نمیتونه این قضیه رو فراموش کنه
    شایدم قبل از اینکه اونو کامل از ذهنش پاک کنه اومده و با شما ازدواج کرده
    به هر حال کاریه شده
    و درکل بگم مشکل خیلی حادی ندارین با مشاوره و تمرین حل میشه با کمک هم
    البته بهتره این قضیه رو مشاور از ایشون بپرسه که هنوز به آدم قبلی فکر میکنه یانه.
    ماهی دوبار خیلی کمه همین باعث سردی بیشتر میشه

  15. 2 کاربر از پست مفید ebi-larynx تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 28 آذر 93), کامران (جمعه 28 آذر 93)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 آبان 95 [ 16:30]
    تاریخ عضویت
    1393-9-25
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,839
    سطح
    25
    Points: 1,839, Level: 25
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 28 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستای عزیزم مرسی از کمکاتون .میخوام ذهنمو از فکرای کثیف پاک کنم و به امید خدا با مشکلی که خودم دارم ایجاد میکنم بجنگم...
    واسم دعا کنین مهربونا...
    به یاری خدا و شما دوستا میتونم

  17. کاربر روبرو از پست مفید samantasara تشکرکرده است .

    ali -guilan (جمعه 28 آذر 93)

  18. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    برای اینکه مسیر رو درست طی کنی اول باید تکلیفت رو در ذهن وفکرخودت باخواستگاراولت یکسره کنی..

    تو نمیتونی نقد خودت روبدی نسیه.اینکه فکرمیکنی باخواستگاراولت خوشبخت میشدی یک احتمال آزمایش نشده هست هست که در ذهن تو ساخته وپرداخته شده هرچی بیشتربهش فکرکنی تجسمش قویترمیشه وکم کم به یک اسطوره وسنبل زیبا تبدیل میشه و مثل حلقه های چرخنده گردباد،تمام احساس وشوروانرژیت روبه سمت خودش میکشه،

    قسمت وسهم تو این زندگی بوده،بهتره اول شکرگزارباشی،دوم انتظارت رو از زندگی عاشقانه کمی ملایم ترکنی تابتونی عشق رو در روابطت به سهم خودت خلق کنی.


    زمانی حرفهای کسی که عشق اول وآخرمی ارزش داره که اون فرد درتعهد تو بوده باشه وگرنه گفتن بی تعهد برای همه آسونه حتی خوداون شخص ممکنه فکرکنه حق با اوبوده وراست گفته!!!.پس مطلقا به خواستگاراولت فکرنکن وشوهر نقدیت رو بابرداشت نسیه از خواستگاراولت مقایسه نکن چون معادله ای نابرابرمیسازی که برندش همیشه مساوی خواستگارت میشه
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  19. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 28 آذر 93), ebi-larynx (شنبه 29 آذر 93), کامران (جمعه 28 آذر 93), رویای پر کشیدن (جمعه 28 آذر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.