به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array

    دنبال راهی برای مستقل شدن هستم

    سلام دوستان عزیز. من بیست و هفت ساله هستم. خواهر و برادرم ازدواج کرده اند و با والدینم زندگی می کنم. مادرم 57 سال و پدرم 66 سال دارند. در ظاهر خانواده خوشبختی هستیم اما واقعیت این است که پدر و مادر من هیچ علاقه ای به یکدیگر ندارند و از هم متنفر هستند. در این چند سال اخیر که سن پدر و مادرم بیشتر شده است این اختلافات سر به آسمان گذاشته است. راستش من خیلی خیلی ضربه خوردم و اگر تاپیک قبلی من را خوانده باشید متوجه می شوید که دچار بیماری شده ام. من دانشجو هستم اما به خاطر بیماری ام دیگر حتی نمی توانم یک کلمه درس بخوانم و در آستانه انصراف هستم. هر چند پدرم می گوید نباید تحصیل را رها کنم اما دیگر کششی برای درس خواندن ندارم. کلاس ورزش می روم ، خیاطی آموزش می بینم و کلاس طب اسلامی هم می روم. باور کنید به خاطر بیماری ای که سالها عذابم داده و هزارتا درمان هم کرده ام و می کنم تمام پوست صورتم سوراخ سوراخ شده است. از بس که آکنه زده است و می زند و می زند. خدا می داند چقدر تا به حال خرج درمان آکنه کرده ام اما چه فایده.
    همانطور که گفتم جو حاکم بر خانه و اختلافات والدینم که هر روز تشدید می شود هر روز دارد مثل خوره اذیتم می کند و بدتر می شوم. به طوری که دیگر روز خوش ندارم . هر روز نفرتم از زندگی خانوادگی مان بیشتر می شود و کارهای پدرم تمامی ندارد و تحمل مادرم دیگر دارد تمام می شود. به هر حال دیگر هیچ کدام توان و نیروی جوانی شان را ندارند و متاسفانه من بیشتر از آنها فرسوده شده ام. بدتر از همه این است که خودشان هم دارند آسیب می بینند و شکسته تر می شوند. اگر این روند ادامه پیدا کند منی که بیماری ناتوانم کرده است پشتوانه خانوادگی را هم از دست می دهم و دیگر هیچ حامی ای نخواهم داشت. یعنی اگر پدر و مادرم بیش از این آسیب دیده شوند و سلامتی شان را بیش از این از دست دهند من دیگر هیچ چیز نخواهم داشت. صریح بگویم آنها فقط همدیگر را تحمل می کنند و بس. هیچ رابطه ای بین آنها وجود ندارد جز تنش و اختلاف که چهل سال است ادامه دارد.

    دوستان بالاخره با خودم فکر کردم و دیدم تنها دو راه وجود دارد وگرنه باید منتظر باشم تا به طور کامل سلامت جسمی و روحی ام را از دست بدهم و رسما از کار افتاده شوم.
    آن هم این است که : پدر و مادرم بدون اینکه از هم طلاق رسمی بگیرند جدا زندگی کنند. ما امکانش را داریم. من و مادرم با هم و پدر و مادربزرگ ( که او را مسبب و محرک اصلی این مشکلات می دانم ) با هم زندگی کنند. روزی یکی دو ساعت هم همدیگر را ملاقات کنیم.

    راه دوم این است که پدر و مادرم جای جداگانه ای برای من در نظر بگیرند و به من کمک کنند تا مستقل شوم. شغل مناسبی پیدا کنم و نفقه ای هم از پدرم دریافت کنم.

    این را هم بگویم که نه به هیچ وجه در شرایط فعلی و بیماری ای که دارد ناتوانم می کند ،توان روحی و روانی و کشش ازدواج را ندارم. البته خواستگاری هم ندارم که بخواهم او را رد کنم.

    به نظر شما من باید کدام گزینه را انتخاب کنم. زندگی با یکی از والدین یا زندگی مستقل با نظارت والدین؟ اگر کسی تجربه ای دارد متشکر می شوم در اختیارم قرار دهد.

  2. 2 کاربر از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 27 آذر 93), sevil73 (پنجشنبه 27 آذر 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    115
    Array
    دوست عزیز

    اگر پدر و مادرت دانسته یا نادانسته به تو آسیب میزنند تو دیگر خودت به خودت آسیب نزن

    چرا میخواهی درست را رها کنی؟ با اینکار افسرده تر میشی و بیشتر پدر و مادرت رو مسبب مشکلاتت میدونی

    و روی رفتار آنها متمرکز میشی. اونها را رها کن و تمرکزت را روی درس و کار و مهارت خودت بزار و اجازه بده پدر و مادرت

    خودشون در مورد جدایی واقعی یا ظاهریشون تصمیم بگیرند هرچه در مورد این موضوع بیطرف تر باشی در آینده

    آسیب کمتری هم از طرف پدر و مادر و هم از طرف خواهر برادر بزرگتر نصیبت میشه به قول دکتر هولاکویی

    چهار تکنیک کری - لالی - کوری و خ ری را تمرین کن. مطمینا سخت هست ولی شدنی است متاسفانه

    پدر و مادرت وارد یک بازی بازنده بازنده شده اند و دارند به خودشون و اطرافیانشون آسیب میزنند.

    ازشون بخواه بصورت تک نفره و همچنین دونفره با یک مشاور خانواده صحبت کنند و همچنین روی خودت کارکن

    تا مهارتها و توانایهات بالا ببری اینطوری مستقل شدنت در آینده نزدیک انجام میشه بدون وابستگی و منتی از طرف

    هیچیک از کسانی که این روزها موجب آزار و شکنجت شدند.

    موفق باشی

  4. 4 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    Pooh (پنجشنبه 27 آذر 93), sevil73 (پنجشنبه 27 آذر 93), هم آوا (پنجشنبه 27 آذر 93), zolal (پنجشنبه 27 آذر 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,405 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    سلام پرنیان عزیز ( ببخشید که بدلیل نقص فنی نمیشه بین مطالبم فاصله بذارم ). ضمن تأیید صحبتای سنجاب،اول میخوام بگم در مورد پوست صورتت و بیماریت تا حالا به پزشک طب سنتی یا همون گیاهی مراجعه کردی؟ کلاس طب اسلامی که میرید.چون ریشه ای بیماری رو بررسی میکنه و صرفأ به برطرف کردن عوارض اقدام نمیکنه،هرچند طول درمانش بیشتره. انشاألله که خوب میشی،البته روحیه ات هم مهمه. در مورد جو خونه، تاجایی که میشه بیرون از خونه باش حالا با اشتغال نیمه وقت یا عضویت در گروه های کوهنوردی یا انجمن های حمایتی و . . . و حتی برا خوندن درساتون هم سعی کن کتابخونه برید.ورزشو ول نکنید و حتی الامکان شنا و یوگا برید،واقعأ تأثیرگذاره تا اول روحیه خودت خوب بشه. سن مامان و بابا بالا رفته و خب تغییر کمی سخت تره هرچند شدنیه.ببینید شما سعی کن بی طرف باشی و به هر دوشون قلبا محبت کنی،مطمئن باش گاهی همه بهانه گیری ها و دعواها بخاطر نبود محبت و صمیمیته. باید هردوشون بدونن که علی رغم برچسب ها و احتمالأ تنفری که بهم نسبت میدن، شما با تمام وجود و بی طرفانه بهشون محبت و ارادت دارید. محبت، محبت میاره و معجزه گره. هوای هر دوی اونها رو داشته باش و فقط مثلأ این نباشه که طرف مادرتو بگیری. کم کم عمل شما، روی اونهام تأثیر میذاره و جو آروم تر میشه. اگر بازم نیازی بود با مشاور حاذقی صحبت کن. در نهایت اگر دیگه هیچ راه حلی نبود، به عنوان آخرین راه، با توجه به شرایطت بهرکدوم از گزینه هایی که درست تره، اقدام کن. (دوست عزیزم برات بهترین ها رو آرزو دارم)

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  6. 2 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    Pooh (پنجشنبه 27 آذر 93), sanjab (پنجشنبه 27 آذر 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 30 بهمن 95 [ 03:03]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    4,848
    سطح
    44
    Points: 4,848, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    716

    تشکرشده 189 در 74 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلامم پرنیان عزیز بیشتر مشکلات پوستیت شایدبخاطره استرس شدیده یا تغذیه نامناسبه باشه
    عزیزم باید با پدر ومادرت صحبت کنی ببینی نظرشون در مورد حرفات چیه؟
    چون زندگی بدون پدر ومادر ومستقل بودن سختی های خاصه خودشه داره
    از طرفی خودشون راغب هستن که جدا از هم زندگی کنن؟
    میدونم شرایطت سخته هیچ وقت تسلیم نشو درستو رها نکن وبه خدا توکل کن دوست عزیز
    موفق باشی

  8. 3 کاربر از پست مفید sevil73 تشکرکرده اند .

    sanjab (پنجشنبه 27 آذر 93), هم آوا (پنجشنبه 27 آذر 93), zolal (پنجشنبه 27 آذر 93)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    درود عزیزم

    به نظر من هم چیزی که بهت آسیب میزنه تمرکز بیش از حد روی پدر و مادرته.ببین اونها یه زمانی انتخاب کرن که با هم ازدواج کنن.الان هم هر مشکلی دارن به خودشون مربوطه.

    چطور میشه که تو اینقدر درگیر میشی؟مادرت باهات درددل می کنه؟

    اگه اینجوریه یه بار برای همیشه باهاشون حرف بزن.بگو تو به هیچ وجه نمیخوای شنونده مشکلات و دردل های اونها باشی.

    تو به عنوان یه دختر 27 ساله الان باید همه دغدغت خودت باشی.درسهات،آیندت،بودن با دوستهات،اینا باید همه فکر تو رو مشغول کنه.نه اینکه مادرت چه مشکلی با

    پدرت داره یا چرا رفتارهای پدرت اینجوریه.

    راجع به این دوتا راه حل با پدر و مادرت حرف زدی؟اونا تا چه حد حمایتت می کنن؟منظورم اینه که این تصمیمات تا چه حد عملی هستن؟

    ولی هر کاری میکنی قاطع باش.با توجه به مشکلاتی که خودت داری پدر و مادرت حق ندارن بیشتر از این اذیتت کنن.ولی مهم تر اینه که تو خودت این اجازه رو بهشون ندی.

    خیلی محترمانه ولی قاطع باهاشون حرف بزن.

  10. 3 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    Pooh (پنجشنبه 27 آذر 93), sanjab (پنجشنبه 27 آذر 93), هم آوا (پنجشنبه 27 آذر 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 95 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,108
    سطح
    27
    Points: 2,108, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پرنیان جام من اصلا در حدی نیستم که بخوام به تو راهی رو نشون بدم اما دلم نیومد واست پیغام نذارم.
    اگه تاپیک منو خونده باشی میبینی که منم مشکل تورو دارم و می فهمم که نمی تونی نسبت بهشون بی تفاوت باشی. چون پدر و مادرتن عزیزتن دوستشون داری و از دیدن اذیت شدنشون از دیدن گریه های مامانت , عصبانیت بابات دلت به درد میاد. اما نمی دونم چرا ما آدما وقتی پدر مادر میشیم خیلی چیزا یادمون میره. یادمون میره که با دعوای ما بچمون تو مدرسه تو دانشگاه سر کار سر خونه و زندگیش همش داغون میشه.
    جداییشون چیزی رو بهتر نمی کنه مشکلات و بدتر میکنه چون عینا ما این کارو انجام دادیم میگما.
    به نظر من تنها چاره ای که تو داری اینه که خودتو بزنی به اون راه. انگار نه انگار که اینا دارن همدیگرو میکشن. بسه دیگه چقدر حرص بخوری. مگه تا حالا درست شدن.
    دومین کار و مهمترین کار خودتی. دختر سنت داره میره بالا. باید ازدواج کنی البته نه الان. چون داری میگی مریض شدی. خودتو اول از لحاظ روانی درست کن. برو پیش روان شناس و فقط سعی کن آروم باشی. دوم به ظاهرت برس. مگه تو چند سالته که پوستت خراب شه. هر کار و هزینه ای میتونی واسه پوستت بکن. هر شب ماسک خونگی بذار. پوست خیلیییییییییییی مهمه دختر!!! لباسای خوشگل بپوش. اگه دوستای کمی داری بیشترشون کن(البته نه با هر کسی ها) برنامه سینما پارک ناهار باهاشون بذار. شروع کن برو یه جا کار کن.
    کار خیلی خوبه باعث میشه آدم به هیچی فکر نکنه. کلا خودتو شلوغ پلوغ کن. ناله نباش. تو مریض نیستی این حرفو دیگه نزن. چشمتو رو غم و غصه ها ببند پیرت میکنه ها. مطمئن باش بهت قول میدم اگه این کارارو بکنی خاستگاره که واست از در و دیوار میریزه!!!! چون پسرا از دخترای شاد , فعال, پر انرژِی و ... خوششون میاد. بعد که خاستگارات زیاد شد هر کسی رو تو زندگیت راه نده چون تو یه دختر پرفکتی . خودتو دوست داشته باش اونوقته که همه خواهانت میشن. با کسی که انتخابش کردی واسه ازدواج مشاوره برو نظرشو بپرس ببین بدردت میخوره یا نه. که خدایی نکرده زندگیت مثل پدر مادرت نشه.
    میدونی نظر من راجب پدرمادرایی مثل پدر مادر خودم و تو اینه که 2تا آدم خوب که زندگی کردن بلد نبودن خوردن به پست هم و سعی نکردن زتدگی درست کنن و فقط لج کردن و جوونیشونو از دست دادن و هیچ لذتی نبردن در واقع بازنده اند اما بازنده های اصلی اونا نیستن بچه هاشونن که زیر دست اونا تربیت شدن که یا عصبی ان یا بی اعتماد به نفس. دوستم من و تو مجردیمونو باختیم تورو خدا شروع کن تلاش کن واسه یه زندگیه متاهلیه خوب.
    در آخر از خدای خوبم میخوام که تا لیاقت داشتن یه بچه ی معصوم و به من و همسرم نداده بچه هم نده.

  12. کاربر روبرو از پست مفید nodelit تشکرکرده است .

    آویژه (پنجشنبه 27 آذر 93)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    حرفهای دوستان خوب بود.
    ولی من میخوام یه چیز دیگه هم بهت بگم.

    میدونی..پدر و مادرا وقتای خوشیشون تنهان و فقط خودشون از خوشیهاشون خبر دارن. وقتای عصبانیت و تنشهاشون همه خبر دارن. خوشیهاشون با هم واسه خودشونه. غر زدن ها و شکایتهاشون از هم جلوی ما بچه ها.

    اونا اگه از هم اونقدر که تو میگی تنفر داشتن، تا این سن با هم اداامه نمیدادن. مطمئن باش اونا هم ته دلشون همدیگه رو دوست دارن. ولی بالاخره فشار یک عمر زندگی اونقدر خستشون کرده که هی به هم گیر میدن. ولی ته تهش نسبت به هم وجدان و یه مهر مخفی رو دارن.
    تا حالا شده مثلا همین بابا و مامانی که اینقدر با هم تنش دارن یه روز یکیشون مریض بشه؟ اون یکی بی تفاوت نخواهد بود. مطمئن باش.
    سعی کن روی مشکلاتشون تمرکز نگیری. به جاش به اون رفتارهای گه گاه و حتی معدود بینشون که میتونه بیانگر مهر و محبتشون به هم باشه توجه کن.

    از طرفی به هیچ .
    وجه درست رو رها نکن. تحصیل رو حتما ادامه بده.

    برای پوستت تخصص خاصی ندارم. اما دیدم ژل گیاه آلوئه ورا برای جوش خیلی خوب جواب میده. از یه گلخونه هم میتونی یه گلدون آلوئه ورا بخری و نگه داری و مظواظبت کنی و حتی پرورشش بدی و تکثیرش کنی. هر روز هم با قیچی چند سانت از برگش رو بچینی و ژل داخل برگهاشو روی صورتت بذاری. و بعد ده دقیقه بشوری.

    از طرفی از مواد غذایی که صاف کننده کبد هستند بیشتر استفاده کن. مثلا آب انار. یا زرشک و آب زرشک.

  14. 3 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    sanjab (پنجشنبه 27 آذر 93), zolal (پنجشنبه 27 آذر 93), آویژه (پنجشنبه 27 آذر 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 تیر 93, 10:16
  3. پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 بهمن 92, 14:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.