به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 اردیبهشت 94 [ 11:25]
    تاریخ عضویت
    1393-5-14
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,125
    سطح
    18
    Points: 1,125, Level: 18
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 79 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عدم مسئولیت پذیری همسرم بخاطر اشتباه خودم

    سلام دوستای خوبم
    همسرمن ابان یه امتحان مهم داشت که ما تصمیم گرفتیم برای 3 ماه از قبلش نره سرکار و تو خونه درس بخونه چون اون آزمونو قبول میشد دیگه دغدغه شغل و استخدام نداشتیم الان که اواخر اذر ماهه متاسفانه کلید سوالا اومده و متوجه شدیم قبول نمیشه . تو این مدت تمام خرج خونه دست من بود من تو یه اداره خوب مشغولم و اینکه حقوق بموقع و خوبی دارم . از بعد امتحانشم هنوز شغلی پیدا نکرده و مسافرکشی میکنه در حد جیب خودش و یه خرید خیلی جزئی برای خونه . ولی همچنان سنگینی مخارج بر دوش منه. مثلا باید فکر قبض تلفن برق شارژ ساختمان و اجاره خونه باشم. امروز تو ماشین ازش سوال میکنم میتونه پول قبض تلفن و جور کنی که سرم داد میزنه میگه دیگه چکار کنم مجبورم وقتی میگی جور کنم

    تقریبا 10 ماهه ازدواج کردیم تا امروز ازش پول تو جیبی نگرفتم یعنی نداشته و خودمم نیازی نداشتم که بگیرم خوب و حتی دیگه نه ارایشگاهی میرم نه کلاسی نه خریدی هیچی واسه اینکه به مخارج برسم از همه چیه خودم زدم . الان احساس میکنم عادت کرده و دیگه سختشه مثلا قبض پرداخت کنه چه برسه به مثلا هزینه ارایشگاه من .بنظر شما چجوری ازش پول بگیرم و بهش بفهمونم مسئولیتشو؟ میخوام دیگه یاداوری نکنم قبضا و شارژ و میگم یادش میره برق و تلفن و قطع میکنن آبرومون میره چکار کنم بنظرتون؟
    چجوری کمتر تو خونه خرج کنم؟ سر راهم به خونه هرچی نیازه میخرم میبرم همش تقصیر خودمه تصمیم دارم بیشتر خرج خودم کنم.راهنمایی کنید لطفا

  2. 3 کاربر از پست مفید marta تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 26 آذر 93), sevil73 (چهارشنبه 26 آذر 93), szd (چهارشنبه 26 آذر 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    مارتا جان به همدردی خوش امدید . شما مدت خیلی کمیه که ازدواج کردید . اول ازدواجتون رو تبریک میگم . احساس مسئولیت و همراهی شما قابل تقدیره . اینی که شما میفهمید که نداره خودش خوبه . متاسفانه بعضی از خانمها ندارم رو نمیفهمند . همسر شما فرد غیر مسئولی نیست . به خاطر قبولی در اون امتحان کارش رو رها کرده . قابل درکه که الان هم به خاطر قبول نشدنش اعصابش خورده هم به خاطر اینکه درامدی نداره . بهش زمان بدید و با همراهی و همدلی کمکش کنید از نو شروع کنه . به نظر من هیچ مردی مسئولیتش رو فراموش نمیکنه . بدون احساس مسئولیت مرد به مرد بودن خودش شک میکنه . منتها گاهی اوقات اونقدر سر در گم میشه که نمیدونه چطور این مسئولیت رو ایفا کنه . به جای اینکه نقشش رو شما ایفا کنی . کمکش کن تا خودش رو پیدا کنه . ریحانه جون یه سخنرانی گذاشته بود . که خیلی خوب و کمک کننده بود ولی برام جالبه که هیچ کدوم از خانمهای تالار با وجود مشکلات خیلی زیادی که دارند به خودشون زحمت نمیدن یه نیم ساعت زحمت به خودشون بدن و این سخنرانی رو گوش کنند .

  4. 6 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    asal2013 (چهارشنبه 26 آذر 93), marta (چهارشنبه 26 آذر 93), reihane_b (شنبه 29 آذر 93), sevil73 (چهارشنبه 26 آذر 93), رزا (شنبه 29 آذر 93), سنجاقک ابی (دوشنبه 08 دی 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 اردیبهشت 94 [ 11:25]
    تاریخ عضویت
    1393-5-14
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,125
    سطح
    18
    Points: 1,125, Level: 18
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 79 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واحد عزیز من خیلی مراعاتشو میکنم حتی خودم پیشنهادشو دادم نره سرکار و درس بخونه به امید قبولی حالاکه امتحانشو داده خوب دیگه باید بچسبه به کار حالا هرجوری شده . بخدا این چند وقته از ترسه اینکه کمتر خر کنم یه بارهم به دیدن دوستای قدیمیم نرفتم مهمونم دعوت نمیکنم حتی. تصمیم داره یه کار آزاد راه بندازه یه مقدار پول کم داشت بهش گفتم از پدرش بگیره بهم میگه پدر مادرم اشتباه که نکردن که من بچشونم گناه دارن از اونا نه ( این درحالیه که پول دارن و اگر بخوان میتونن کمکمون کنن و در ضمن هیچ خرجی هم برای ما نکردن و عروسی هم نگرفتن و من الان در خانه پدر خودم هستم با اجاره خیلی کم) میگم پس چکار کنیم میگه کاش میشد از بابات بگیریم احساس میکنم داره عادت میکنه و خانوادشم به امید پدر من ولش کردن. احساس خوبی ندارم در کل فکر میکنم داره تنبل میشه.دلم میخواد حداقل 2/3 خرج خونه رو بده منم مثل زنای دیگه بتونم واسه خودم پس اندازی کنم.
    فقط اون سخنرانی که ریحانه جون گذاشته ، کجاست؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    منو ببخشید که اینقدر مسائل مختلف و دارم با هم یه جا مطرح میکنم.خیلی ذهنم مشغوله
    راستش من از روز اول نتونستم به همسرم تکیه کنم از روز اول نامزدیمون . خودش که سرباز بود میگفت از خانوادمم توقعی نداشته باش اونا وظیفه ای ندارن تا اینکه ازدواج کردیم تو این مدت فقط 5 -6 ماه شاغل بود الانم که باز هیچی . خیلی دوست داره بهش تکیه کنم ولی خوب نمیتونم چجوری تو این 2 سال و خورده ای نتونستم به چشم یه پشتیبان و تکیه گاه ببینمش یعنی نبوده خوب. فقط رو پای خودمم. بعنوان یه زن دیگه خسته شدم .دلم میخواد پشتم قرص باشه .نگران روز مبادا نباشم بتونم بهش تکیه کنم
    کاش زودتر میتونست روپای خودش وای میستاد منم بهش تکیه میکردم
    ببخشید بیشتر شبیه درددل شد

  6. 2 کاربر از پست مفید marta تشکرکرده اند .

    sevil73 (چهارشنبه 26 آذر 93), szd (چهارشنبه 26 آذر 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    115
    Array
    دوست عزیز

    اشتباه از خودت هست لطفا این حمایتها رو متوقف کن...

    چرا پیشنهاد دادی کارش را ترک کن بخاطر امتحان؟؟؟

    چرا شما نگران واحد مسکونیتون بودی و حمایت پدرت را قبول کردی؟؟؟

    چرا تمام خریدهای خانه را شما میکنی و برای قبض و غیره به اون میگی بزار قطع بشه آب و برق و ....

    چرا به اون فشار میاری از حانواده اش پول بگیره کار خودت که درست نبوده تازه تاکید میکنی کار اشتباهت رو اون هم

    تکرار کنه.... مگه قرار نیست شما مستقل شوید و به عنوان زن و شوهر روی پای خودتون بایستید.

    با حقوقتون و وامی که میتونید بگیرید یک سرمایه گزاری بزرگ مثل خرید ماشین و خانه کنید و با مهر و محبت

    بدون قهر و دشمنی نقش اقتصادی و حمایتی همسرتون را پررنگ تر کنید و بهش این اعتماد به نفس را بدید که

    تکیه گاه شماست و نیاز به حمایتش دارید.

    از خانواده ها هیچ توقعی نداشته باشید که به این وسیله بذر دخالت و دشمنی رو پرورش میدید.

    موفق باشید

  8. 6 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    asal2013 (چهارشنبه 26 آذر 93), marta (شنبه 29 آذر 93), reihane_b (شنبه 29 آذر 93), sevil73 (چهارشنبه 26 آذر 93), szd (چهارشنبه 26 آذر 93), رزا (شنبه 29 آذر 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1392-1-10
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    2,287
    سطح
    28
    Points: 2,287, Level: 28
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز سلام شما هم مثل من اشتباه کردین متاسفانه یه سری مردها هستن که یا به وظایف خودشون اگاه نیستن یا شرایطشون جوری شده که نمیتونن از عهده مسولیتهاشون بر بیان یا راحت طلب اند . اما چیزی که اینجا مشهوده شما هم از سر دلسوزی اومدین کمک کنین اوضاع بدتر شده شاید اگه میزان حمایتتون رو کمتر میکردین و به همسرتون اجازه میدادین بار زندگی رو خودش به دوش بکشه شاید !!! بهتر بود .خود من چون از مستاجری واهمه داشتم آپارتمان بابامو رو خواهش کردم بهمون اجاره بده الان شش ماه جهیزیه من اونجا خاک میخوره همه وسائل رو چیدیم اما شهریور ماه بخاطر همین حمایت بیجای من با همسرم دعوامون شد و اون قهر کرد و رفت بعد که برگشت انگار باید از خدامون باشه که بهش خونه بدیم حمایتش کنیم .....میدونی من ریالی بابت اجاره به بابام ندادم حتی یکبار هم به زبون نیاورده ولی میدونی همسرم چی گفت من وقتی که اومدم ساکن شدم اجاره میدم اصلا بحث پول و اجاره نیست بحث شعوره که متاسفانه بعضی ها یا ندارن یا میزنن به اون راه .اما از من به شما وصیت کم کم حمایت خودتون رو کم کنید بزارین خودشو نشون بده و به قول دوستان با ملاطفت و مهربونی در غیر اینصورت جواب نخواهید گرفت و کار به بحث و اختلاف و دعوای خواهد کشیداز صمیم قلبم براتون دعا میکنم.

  10. 2 کاربر از پست مفید nm_shabgard تشکرکرده اند .

    marta (یکشنبه 07 دی 93), رزا (شنبه 29 آذر 93)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام...

    عزیزم ناراحت نشی از حرفم ولی تو زندگی شما جای زن و مرد عوض شده..

    وقتی شما خودت جلوتر اون چیزی که برای خونه لازمه میخری خوب معلومه که همسرت خرج نمیکنه..درواقع خرجی نیست که بخواد تقبل کنه..

    چرا اشتباهاتت رو پشت هم تکرار میکنی؟ راستش منم جای همسرت بودم وقتی زنم این همه لی لی به لالام میذاش خودم رو به زحمت نمینداختم..

    دوست عزیز بعضی از محبت ها مخربه..کی گفته شما جای ایشون رو بگیری؟ عروسی نگرفتن و این مسائل رو میشه ازش رد شد اما قبول کردن هزینه زندگی و آزاد گذاشتن مرد اصلا قابل

    قبول نیست...

    متاسفانه همسر شما به این شرایط عادت کرده ...

    شما یه مدت برای خونه خرج نکن ..پول آب و برق رو پرداخت نکن ..اصلا لازم نیست مدام بهش تذکر بدی وقتی ببینه تو یخچال خونه چیزی نیست بالاخره متوجه میشه باید خودش به

    فکر راه حل باشه..شما اعتماد بنفس رو از همسرت گرفتی بزار عزت نفس دوباره بهش برگرده..
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  12. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    marta (یکشنبه 07 دی 93), هم آوا (یکشنبه 07 دی 93)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    سلام
    میشه الان واضح بگی چه توقعی از شوهرت داری؟خودت گفتی کارشو ول کنه.وقتی میگی کارتو ول کن یعنی باید فکر همه جاشو میکردی.فکر اینکه چند ماه ممکنه مجبور بشی خرجی خونه رو بدی.حالا که شوهرت ممکنه قبول نشه تو ذوقت خورده؟تصورت چی بود؟شوهرت نره سر کار.اماخرج خونه از آسمون بیاد بعدش حتما قبول بشه.تا امتحانشو داد فوری کار پیدا کنه؟
    مطمءنی دچار خیالات نشدی؟
    اینکه خرج خونه میفته گردنت.ممکنا شوهرت قبول نشه.کار پیدا کردن سخت و زمانبره.اینا کاملا از اول واضح بودن.الان غر چیو میزنی؟
    الانم که مسافرکشیم میکنه.
    باید از اول به فکر میبودی.آدم عایل نقد رو ول نمیکنه به نسیه بچسبه.کارشو یا نباید ول میکرد یا مجبوری پای تبعات تصمیمت وایسی.

    اینکه پدر و مادرش وظیفه ای ندارن هم راس میگه خب.
    اما حالا مجبوری کم کم خرج بذاری دستش و البته کمکش کنی کار پیدا کنه.باید از نظر عاطفی شارژش کنی تا بیشتر دنبال کار بگر ه.

    یه چیزیم بگم.کسایی که کارمندن اوضاعشون با بقیه فرق داره.شما کارت معلومه،حقوقت معلومه،نه نگرانی پولتو بخورن،نه نگرانی اخراج بشی،نه نگران ضرر و زیانی.اما کسیکه کارش خصوصیه دغدغش زیاده.
    حالا هم تو بگو نه منم از پدرم نمیتونم کمک بگیرم.تنمون سالمه کار میکنیم خودمون جورش میکنیم.
    کمکش کن.ببین تخصص شوهرت چیه؟بگرد کار پیدا کن.یا فکراتونو بذارید رو هم ببینید چه کاری میتونین راه بندازین.اگر نهایتا هم خودت پولی رو کمکش کردی یا از کسی گرفتین از اول شرط کنید اون پول بعنوان شراکت بشه یعنی سودشو بگیرد
    ویرایش توسط بهار.زندگی : شنبه 29 آذر 93 در ساعت 23:41

  14. 2 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    marta (یکشنبه 07 دی 93), هم آوا (یکشنبه 07 دی 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    منظور خانم واحد این تاپیک هست
    http://www.hamdardi.net/thread-36735.html
    حتما بخونیدش
    به قول واحد عزیز با اینکه می بینیم خیلی از خانوما اینجا از مشکلات مشابه شما گلایه و شکوه میکنن،ولی هیچکدوم این لینکی که گذاشتم رو نمی خونن! در صورتیکه هر کی گوشش داده مفید بودنش رو تایید کرده.
    امیدوارم مشکل شما هم حل بشه

  16. 3 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    marta (یکشنبه 07 دی 93), sevil73 (یکشنبه 30 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 01 دی 93)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام و احترام خدمت خانوم متاهل گرامی:)

    خب خیلی خوبه خودتون میدونین، منشا مشکل کجاست، و انگشت اشاره اتون فقط بسمت همسر نیست .خودتون هم مقصر میدونین.

    همین خودش اولین قدمیست که برداشتین.

    شنیدین که میگن خراب کردن راحته و ساختن سخت!
    خب تو حل مشکلات هم همینطور، ایجاد مشکل راحته و به یک چشم بهم زدن، میشه هزاران مشکل و با ناآگاهی به عمد و غیر عمد برای خودمون ایجاد کنیم.اما همینکه عزم کنیم که حلشون کنیم، اونجا دیگه نباید انتظار زمان کوتاه چشم برهم زدن و داشته باشیم. حل کردن مشکل تایم مورد نظر خودشو نیاز داره! که طبیعتا خیلی خیلی طولانی تر خواهد بود.

    پس قدم دوم هم بردارین و در حل مشکلتون صبوری و پیشه کنید.

    ببینین، الان همسرتون، هم امتحان و رد شدن و غررشون جریحه دار شده، اینکه شغلشون و از دست دادن و مسولیتهایی که برعهده ایشون بوده و الان شما دارین انجام میدین، و اینها همه باعث شده که غرور ایشون بعنوان یک مرد روز به روز کم و کم تر بشه.، باعث میشه اعتماد بنفسشون هم رفته رفته از دست بدن و احساس کنن دیگه تو زندگی شما بعنوان یک تکیه گاه محکم و استوار نقش ندارن


    برای همین باید شما بعنوان همسر قبل از اینکه مشکل بزرگتری برای زندگیتون پیش بیاد، این نقش و حس و بهشون برگردونین.مرد ها به این حس نیاز دارن.

    بفهمند که تکیه گاه همسرشون هستن.
    همسرشون به مدیریتشون در این زمینه ها اعتماد کامل داره و خیالش راحته.
    حس مسولیت پذیری.
    بعبارتی همون حس مرد یک خانه بودن!

    این حس ها کم کم داره از همسر گرفته میشه، باید هم کم کم بهشون برگرده.

    اگه حس کنند خدایی نکرده شما فکر نمیکنین که شوهرتون تکیه گاه تون هستن، و شما احساس میکنین که به شوهرتون نیازی ندارین، اگه این احساس ها بهشون منتقل بشه ممکنه دنبال ایجاد این حس در جای دیگری که مناسب زندگی متاهلیتون هم نیست بگردن و خدایی نکرده مشکلات بیشتری پیش بیاید.

    پس اول سعی کنین رفته رفته این حس و برگردونین، نمیخواد از یک قسط کامل شروع کنین، میتونین مثلا بخشی از یک قسط و جور کنین و در وهله اول، مقدار کمی و ازشون درخواست کنین، مثلا یکبار که در آرامش نشستین و باهم صحبت میکنین، یهو انگار که تازه یادتون اومده بگین راستی قسط این ماه همش جور نیست، اینقدرش مونده، پولها و بهشون بدین و بهانه ای بیارین و بگین مثلا فلانجا کار دارم شما پرداخت کنین.اینطوری متوجه میشن بدون کمک هرچند اندک ایشون شما به تتهایی قادر به پرداخت قسط نبودین.

    میتونین دفعات بعد، البته به فاصله زمانی های منطقی، مقدار پول کسری و بیشتر کنین وازشون درخواست کنین.تا رفته رفته مسولیتشون برگرده.

    میشه درمورد سایر هزینه های خانه هم همینکار و انجام داد. البته به حقوق همسر هم باید نیم نگاهی کرد، اگه حقوقشون کمه، بهمون نسبت برای خانه خرج کنین، صرفه جویی داشته باشین.

    درمورد اینکه دوست ندارین کمک از خانواده اتون بیشتر از این گرفته بشود. ببنین میتونین از حرف همسر استفاده کنین، اینطوری با یک تیر به دو هدف میرسین. مثلا بگویید :

    عزیزم من خیلی خوشحالم که همسر مسولیت پذیر و مستقلی چون شما دارم، خصوصا از همون اول که به من گفتی دوست نداری از کمک خانواده ها استفاده کنی و دوست داری روی پای خودت واستی، خیلی خوشحال شدم که همونی همسرم شده که همیشه آرزوشو داشتم.

    من هم همیشه میخواستم، روی مای خووم بایستم، به کمک خانواده ها هم اکتفا نکنم، این عالیه که شما هم مثله مک فکر میکنین! راست میگین من اشتباه کردم همچین درخواستی کردم که ازت خواستم از خانواده ات کمک بگیری، راست میگی خانواده هامون که گناهی نکردن، پس بهتره از اونا کمک نگیریم، خودمون پله پله سعی کنیم زندگیمون و سرو سامان بدهیم.

    متاسفانه مشکلات زندگی باعث شد من این هدف بزرگم و یعنی مستقل بودن از خانواده ها و روی پای خود ایستادن و فراموش کرده بودم ازت ممنونم که یادآوریش کردی، بعدشم برو بغلش کن و بهشون بگو این اطمینان و اعتماد و داری که ایشون با مدیریت درستشون میتونن این بحران و به بهترین شکل ممکن حل کنند.


    خانواده ها هرچقدر هم.پولدار باشن بازم وظیفه ای در قبال زندگیتون ندارن و از هرطرفی هم کمک بگیرین ، ناخودآگاه باعث دخالت و به تبع آن باعث کدورت در زندگیتون میشود، پس بهتره به مشکلات قبلیتون مشکل جدیدی اضافه نکنین.

    بهتره قرض گرفته نشه ، اگه هم میخواین قرض بگیرین اول راه وام گرفتن و پیش بگیرین بعد اگه نمیشه خب از یکی دوستتانشان قرض بگیرن که باعث بشه مسولیت و در قبالش حس کنن و بفکر برگشت آن پول هم باشند.

    بهتر هم هست قرض در حدی باشه که بدونین بدون بلند پروازی قادر به پس دادنش هستین.


    ****
    اتفاقا الان داشتیم سر دیگ نذری دعا میخوندیم یاد همدردی کردم اومدم اینجا ببینم چه خبره، براتون دعا میکنم ان شالله زودتر مشکلات شماهم حل بشه.
    موفق باشین
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  18. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    marta (یکشنبه 07 دی 93)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 اسفند 94 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 119 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست خوبم شما اگه 10 ماهه زندگي ميكنيد من 10 سال درگير همچين مشكلي هستم دوستاني كه اينجا شما رو شماتت ميكنند چون خودشون توي گود نيستند نمي دونند اگه آدمي مسئوليت پذير نباشه بخدا نمي شه عوضش كرد من از اين 10 سال 2 سال سركار نرفتم به بدبختي و مصيبت افتاديم من توي يك شركت خصوصي كار مي كنم كه همين الان 2 ماهه حقوق نگرفتم پس خداتون رو شكر كنيد كار خوب داريد. در مورد همسرتون هنوز زوده شايد بشه جلوش رو گرفت ولي اگه ذاتا آدم تنبلي باشه نمي شه كه نمي شه فقط بايد سوخت وساخت ................
    حواستون باشه تا زماني كه جايي مشغول كار نشده و چندسالي از كاركردنش نگذشته به هيچ عنوان بچه دار نشيد اونوقت زندگي خيلي سخت تر مي شه .
    حتي بنظرم بايد خودتون رو ضعيفتر از واقعيتتون نشون بديد چون اينجور آدمها اگه احساس كنن تو قوي هستي خودشو پشت تو قايم مي كنه و تو مي شي مرد خونه و اگه يك روز وظايفي كه مربوط به اونه تو انجام ندي بايد جوابگو هم باشي !

  20. 2 کاربر از پست مفید mahtab61 تشکرکرده اند .

    marta (یکشنبه 07 دی 93), هم آوا (دوشنبه 01 دی 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.