باا سلام و خسته نباشيد
بنده 25 سال و فارغ التحصيل كارشناسي ارشدمعماري و فرزند وسط خانواده 5 نفري و همسرم 29 سال وفارغ التحصيل رشته پزشكي عموميو تك فرزند هستند پدرشان 3 سال پيش مصادف با عقد ما فوت كردند
اكنون3. سال است كه ما ازدواج كرده ايم، اوايل بخاطر درس همسرم بنده از لحاظ مادي كمي ساپرتشمي كردم و چون از خانواده مرفهي بودم توقعات ماليم را به حداقل رساندم ،به اميد آيندهبهتر ، اما متاسفانه همسرم درگير علايق خود و خواستههايش بود و توجهي به نيازهاي اساسيبنده , از جمله مسكن ،خودرو ، تهيه وسايل اساسي زندگی و منزل و حتي مستقل شدن يا جمعآوريسرمايه اي براي رسيدن به آنها نبود در عوض به فكر لباس هاي ماركدار، عطرهاي گران قيمت، دستگاه قهوه ساز و ملزومات آن ، لوازمالتحرير هاي گران قيمت و مسائلي اين چنينياست
با اينكهبارها بر سر اين مسائل با هم بحث كرديم و نيازهايم را به او گفتم اما هر بار بعد ازتاييد گفته هايم و معزرت خواهی بازهم به كارهايش ادامه مي دهد
ديگراز اين وضعيت خسته شده ام، نه مادرش فكري به حال ما ميكند ونه خودش , تنها اميدش بهفروش مغازه اي است كه از پدرش ارث رسيده وگرنه خودش در عالم بچگي سير ميكند
1سالاست که عروسی کردی ایم و اكنون در آپارتمان 90 متري مادرشوهرم با هم زندگي ميكنيمو ايشان نيز ازدواج كرده اند و گاهاً شوهرشان پيششان ميآيد كه اين قضيه نيز باعث ناراحتي من ميشود
از اينوضعيت خسته شده ام اين كه اخلاق هاي ديگرش خوب است اما من از لحاظ مادي در تنگنا بودهو از پولي كه پدرم براي خريد جهيزيه داده براي خود وگاها همسرم خرج ميكنم،هیچامیدی به آینده ندارم همیشه نگران زندگیم هستم که بلاخره کی میتوانم سر خانه وزندگی خود بروم؟!آیا همسرم میتواند از پس نیازهای من و فرزندانی که در آیندهخواهیم داشت بر بیاید؟آیا میتوانم از هر لحاظ به او اعتماد کرده و تکیه کنم؟چهزمانی احساس مسئولیت کرده و مانند یک مرد برای زندگی مشترکمان قدم پیش خواهدگذاشت؟
آیااین حق من نیست که بتوانم در آرامش و به دور از استرس مسائل مادی و مخارجزندگی،زندگی کنم؟
باوردکنید کاملا دختر کم توقع و قانعی هستم،اما متاسفانه همسرم فکرهای بلند پروازانه وخاصی دارد و تنها به بعدهای محدودی از زندگی که مورد علایقه خودش است توجه میکند.
حتیبرای قبولیش در تخصص کلی زحمت،وقت،هزینه و صبر کردیم اما متاسفانه بعد از گذشت2سال از فارغ التحصیلیش فعلا نتیجه ای نگرفته ایم و کم کم تمت امید هایم تبدیل بهنا امیدی میشود....
شمارا به ماتم حسين قسم مي دهم راهي براي حل اين مسئله نشانم دهيد ، بارها به خدا و ائمهمتوسل شدم اما....
خواهشيميكنم از اين وضعيت نجاتم دهيد من از خانوادهاي آبرومند و مرفه كه در خانه اي 300متري با كارگر ، اتاق مجهز مستقل و... بود بزرگ شدم ديگر تحمل زندگي دستجمعي را ندارم،دیگرتحمل انتظار کشیدن و به خواسته هایم نرسیدن را ندارم،نمیدانم تا به کی باید صبرکنم......
بي نهايتمتشكرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)