در مسیر پرهیز از احساسات برای رسیدن به قاطعیت فردی و شخصیتی در پارسا 1400

[parsa1400]

سلام

(موضوع مقدمه : اتمام تاپیک قبل )

در خصوص عنوان تاپیک قبلی مطلبی موند که نشد بگم . ولی قبل از همه چی اینجا بیان میکنم

من کاملا التیام پیدا کردم به کمک شما دوستانم اون زندگی فراموش کردم . حتی خاطراتشو که خیلی سخت بود . خیلی دردکشیدم خیلی هاتون آزار دادم و ناراحت کردم که عذر میخوام
ولی خدارو شکر سربلند بیرون اومدم به آرامشیکه میخواستم رسیدم . خیلی لذت داره .

از لحاظ جسمی یه دنیا ممنون دعاهای شمام و نصیحتهاتون پیگیریهاتون برام قابل جبران نیست

بهتون بگم من جوابمو از خدا هم گرفتم . حکمتش برام مشخص شده . آینده برام روشن شده .

در کل بابت کسانیکه در حدود عنوان تاپیک قبلی کمکی بهم کردن حتی در اندازه یک پست کمال تشکر دارم به طور ویژه از بانو کیت کت و بانو مینوش تشکر میکنم چون تلاش زیادی کردن.
خیلی شکسته بودم.. کمک گرفتم . اون زندگی فراموش کردم تمام وابستگی هاشو از خودم دور کردم . زمان به نفعم نبود . برام دعا شد . دعاها ارسال شد . آرامش برگشت . آرامش نعمت بزرگیه . ممنون از همه .
.................................................. .................................................. ..................................
.................................................. .................................................. ..................................
بسم الله الرحمان الرحیم

من التیام گرفتم ولی گویا برا احیاء به کمکتون نیاز دارم پس خواهش میکنم همراهی کنید .
قبل ورود به تاپیک جدید از خانمها بهار زندگی میشل شکوه . آقای آرام آقای لاو لس . تشکر میکنم

موضوع تاپیک جدید با عنوان
در مسیر پرهیز از احساسات برای رسیدن به قاطعیت فردی و شخصیتی در پارسا 1400

از دل تاپیک قبلی من با عنوان التیام و احیاء دوباره زندگی بعد از شکست ؟؟؟؟؟؟ این تاپیک نطفه اش کاشته شد و خیلی زود رشد کرد .
از آنجا که بحث عنوان فوق در مورد پارسا 1400 علنی شده نکته مهمی رو که تصمیم گرفتم عرض میکنم

.....
همه اعضای تالار اعم از دوست فامیل آقا و خانم جزو همتالاریهای من محسوب میشن و از کسانی هستنند که حتما احیاء پارسا 1400 براشون مهم بوده وهست.............

پستهای تک تک شما دوستان چند بار خوندم .. در ادامه برای مشخص شدن مسیرپرهیز ... چهار چوب را به کمک هم تعیین و در چهار چوب تعیین شده به برسی موضوع خواهیم پرداخت .

مقدمه چند نکته مهم :
1 . من شکه شدم دروغ نمیگم ولی از کسی دلخور نیستم . نسبت به بعضی نوشته ها تو دلم یه حرفایی مونده که در جای مناسبش عرض میکنم .

2. ازتون خواهش میکنم تمام نوشته های منو با لحن آرام بخونید چون من آدم تندی نیستم . مگه جاییکه صدای کلماتو در حرف آخر بکشم . اونوقت تازه یه کم عصبانیم .

3. خواهش میکنم به خاطر من در مقابل هم قرار نگیرید. خودتونو به دو دسته هواداران و منتقدان پارسا تقسیم نکنید . همه شما برام مهمید . به قول خانم میشل هواداران منتقدان و خود پارسا یک هدف دارن



خب دوستان زیاد شد برای این پست کافیه . در پست بعد اول کمی از خود پارسا براتون میگم و چهارچوب مسیر تعیین میکنیم . ودر نهایت راهکار های لازم به کار میبرم تا بتونم قاطعیت فردیمو پیدا کنم .

در آخر از بانو کیت کت بانو رایحه بانو سوده بانو مینوش و فرشته مهربان تشکر میکنم .

بدرووووووووود

[paiize]

سلام
خوشحالم که به اون التیامی که میخواستیدرسیدید.
امادرموردموضوع این تاپیک....
اول ازهمه تمرین کنیدکه پستهای کوتاهتربزاریدچون بیشترخط های پستهاتون خطاب به افرادهست ونوشتن نامشون...
مثلا اگه میخوایدجواب پست منوبدیدلازم نیست بنویسیدبانوپاییزه..یابعدش کلی حاشیه برید....نه!میتونیدنقل قول بگیریددرمورداون قسمتی که میخواید جواب بدیدودریک خط پاسخ بدید...
یااصلا لازم نیست نقل قول گرفته بشه...مثلا اگه میخواین جواب چندپست روباهم بدیدبه طورکلی سه خط بنویسیدوتوضیح بدید
امیدوارم منظورمومتوجه بشید...

یه نکته دیگه اینکه خیلی تشکرمیکنید!!لازم نیست بگیددرابتدا ازفلانی ...درآخرازفلانی....
همین که زیرپست روتشکرمیزنیدیالایک میکنیدکافیه..

اینهابخشی ازاون احساساتی هست که میتونیدخیلی راحت ازش پرهیزکنید...
یه نکته دیگه اینکه وقتی توتاپیک کسی هم میخوای مطلب روبنویسی زیادهم حسی نکن زیادخودت روتوی کلماتت بجای طرف مقابل نزار...میتونی فقط یه جمله بگی..مثلا：
من کاملا درکتون میکنم ومیدونم چقدرمشکله...یا
خیلی خیلی متاثرشدم....
وخیلی چیزهای معمولی دیگه...
لازم نیست بگی اشک ریختم یا قلبم به درداومدیا روزم خراب شد....
جناب پارسا ببخشیدکه خیلی صریح گفتم خودتون گفتیدواستون خصوصی وعمومی فرقی نداره..دوست داشتم کمکتون کنم
اینها احساساتی هستن که توی پستهاتون موج میزنه..اگه درروابط دنیای واقعی هم همینطورباشه متاسفانه راه روواسه سواستفاده دیگران بازمیکنید.

[parsa1400]

فرصت برای ارسال پست اصلی رو ندارم فقط کوتاه بگم از دوستان خواهش میکنم در انتقادها ترس به دل راه ندن و عذر خواهی نکنند . بحث باز شده و الان رو دایره برسی میشه ومن ناراحت نیستم .

شاید این تاپیک به عنوان موضوع مهم برای کسانی که با بار احساسی زیاد وارد تالار میشن مورد استفاده قرار بگیره .

پس خواهش میکنم راحت باشید . من در مقابل پستهای شما دانش آموز خوبیم دست به سینه . و مطمعن باشید قبول خواهم خواهم شد .

در پست امشب کلیات تعیین و به جزئیات خواهم پرداخت . ممنون .

آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب . مهم بدست آوردن مهارت شنا کردنه .

[meinoush]

"بانو" و "بدرود" رو هم نمی دونم چرا ولی منم یه کم زیاد ازشون خوشم نمیاد. شاید چون به قول اقای ارام متعارف نیست. یا شاید چون همگنی و هماهنگی نداره با شیوه ی بقیه ی نوشتارت در پست هات.

البته یه نوشته در حالت معمولی و اولیه اش 3 قسمت میشه. مقدمه ، متن اصلی و پایان (یا نتیجه گیری). اما توی تالارهای اینترنتی و جاهای این مدلی همیشه هم نیاز نیست انقدر رعایت در نوشتن. یعنی می تونه ادم سریع بره همون متن اصلی یعنی قسمت دوم رو بگه. اما اگه دوست داری مقدمه و قسمت سوم هم داشته باشی می تونی خلاصه تر داشته باشیش. مثلا من واسه قسمت سوم معمولا فقط یه موفق باشید می نویسم که ته نوشته بسته بشه. شما هر چیزی که دوست داری می تونی بنویسی.

قاطعیت که دوستان نوشتن خیلی خوبه داشتنش عالیه. واسه مرد لازمه واسه زن هم خوبه در مواقعی داشتنش ضروریه.
مثلا ادم وقتی ناراحته یا داره گریه می کنه دوست داره همسرش باهاش بشینه گریه کنه؟ یا دوست داره استحکام ببینه و حمایت از همسر؟ دوست داره که همسرش هم مثل خودش احساساتش با احساسات خودش هی بالا پایین بره؟ یا دوست داره هم زمان بااینکه شوهرش درکش می کنه و مکی فهمتش اما حمایت و استحکام رو هم داشته باشه؟

یه مورد دیگه هم شاید کمک کننده باشه. اینکه ادم مقابلت و یا محیطی که درش هستی رو هم در نظر بگیری.

یه کم به نظرم مطالعه ات رو بیشتر کن. هر چی. اگه داستان دوست داری داستان بخون. اگه روزنامه دوست داری بخون. هر چی. اما بخون. اینم کمک کننده می تونه باشه.

نوشته ات خوبه که روشن باشه. یعنی خوبه که بدونی چی می خوای و خواسته ات چیه. البته همیشه ادم نمی تونه بعضی وقتا اعصاب ادم به هم ریخته است. اما در کل سوال باید مشخص باشه در ذهنت تا بتونی به دنبال جواب بگردی. مثلا وقتی نمی دونستی خانمت چرا داره ازت جدا میشه خوب هیچوقت هم نمی تونستی کاری بکنی برای بهتر کردن اوضاع بین شما دو نفر. سوال نامشخص جوابی رو در پی نداره. یعنی سعی کن خودت با خودت صریح تر فکر کنی. روشن تر و چکیده تر. شاخ و برگ های اضافی رو بزنی. دقیق ببینی چی هست مساله ات.

در نوشتارت خیلی هم نیاز نیست شکلک استفاده کنی. البته اگه دوست داری بکن. اما در کل به نظرم نیاز نیست. وقار نوشته کم میشه :)

می تونی محترمانه تر کنی نوشته اتو .... منظورم اینه که از شما و فعل جمع استفاده کنی. مخصوصا در مورد خانم ها. یه مدت شاید بد نباشه این کار و بکنی. چون این خودش باعث میشه که حریم رو رعایت کنی. در واقع یه جور یاداوری برای رعایت کردن اون فاصله های ضروریه.

احساسات زیاده از حد در اصل به خودت صدمه می زنه. احساسات خوبه درک عاطفی عالیه. اما یه کم متناسبش کن. تعدیلش کن. یا اینکه در جاهای مناسب تر پخشش کن. مثلا با کودکان یا حیوانات یا سالمندان می تونی مهربان باشی خیلی. اما با همکارات باید از موضع عقلانی وجودت برخورد کنی نه احساسی. با همسرت خوبه که احساسی باشی اما گاهی اونم در بسترِ (بیس ) همون حمایت و استحکام.

می تونی در نوشتن یه مدتی سعی کنی بعد از اینکه نوشتی چند بار بخونی و ویرایش کنی و خلاصه کنی. چکیده کنی. یعنی هم کوتاه باشه هم گویا. اینم یه تمرین می نونه باشه.

اگه قسمتی از نوشته ات هست که برات مهمه اونو می تونی پررنگ کنی. اونم فعلا در حد یک قسمت باشه.
نوشته ای که هی پررنگ شه از اعتبار می یفته مطالب پررنگش چون همه اش مثل هم میشه.
نوشته ای که همه اش رنگی باشه بازم از اعتبار می یفته رنگی هاش چون انقدر زیاد شدن رنگ هاکه همه از یه بار ارزشی برخوردار میشن.
احتمالا در مورد احساسات هم همینطور باشه. وقتی ادم همش احساساتی باشه دیگه شاید اون ارزشی که به احساسات داده میشد از طرف مقابلش داده نشه. پس به جا به وقت و متناسب از احساساتت استفاده کن. این کار رو به نظرم با تمرین می تونی بهش برسی. اونوقت به جای اینکه بشه یه ضعف، برات میشه یه قدرت.

اشتراک ازاد هم بگیر و به طور خصوصی هم مشورت بگیر. مشورت تخصصی هم می تونه برات خیلی کمک کننده باشه.

اینا یه چیزای کلی بود اونم واسه یه مدت که تمرین باشه واست. و بیشتر هم در مورد نوشتن شد. اما اثرش توی گفتن هم میاد.
حتما مطالعه ات رو بیشتر کن. فیلم های خوب و درست و حسابی هم ببین. اینا همه کمک کننده هستن.

موفق باشی.

- - - Updated - - -

[شکوه]

سلام.

من پست شما تو تایپیک 40 شب دعا رو خوندم و دوباره به تایپیک قبلیتون مراجعه کردم و دیدم گویا فقط من صراحتا به موضوع کمبود محبت شما اشاره کردم و واقعا نمیدونم شما چه جوری

بهتون برخورده و خوب در عجبم چرا تو تایپیک خودتون اشاره نکردید که من حداقل بهتون توضیح بدم منظورمو . شاید به علت تازه وارد بودنم حرفم بهتون برخورده اما خوشحالم که تونستم تا

این حد ناراحتتون کنم که حداقل یک ثانیه به من فکر کنید و حرفای من یادتون مونده هر چند تلخ اما ...

به هر حال من روانشناس نیستم و قطعا تشخیص من میتونه درست نباشه و صرفا از پست های شما چنین برداشتی کردم . اومدم اینجا توضیح واضحات بدم که متوجه بشید بنده

قصد دشمنی ندارم. صرفا دوستی.

برادر عزیز یک استاد دانشگاه هم میتونه کمبود محبت داشته باشه و امکان داره چنین جایگاهی رو صرفا به خاطر همین نیاز به توجه دیگران به دست آورده باشه.

نیاز به توجه و نیاز به احترام و نیاز به محبت جز جدا نشدنی وجود هر انسانه. همه ما به نوعی دنبال رفع کردن این نیازهای اساسی مون هستیم اما هر کس در چهارچوب نقشه ی ذهنی

خودش عمل میکنه. همه ی ما تو مسیر حرکت برای رفع نیازهامون هستیم ، هیچ کس توقف نکرده ، حتی کسی که افسردگی گرفته به نوعی به دنبال نیازهاشه. توقفی وجود نداره اما

این امکان وجود داره که مسیر اشتباه باشه.

به عنوان یک انسان قطعا دارای مشکلات زیادی هستید و تا به این سن اتفاقات زیادی رو پشت سر گذاشتید.

چند بار تو دوران کودکی کتک خوردید؟ چند بار احساس سرخوردگی کردید؟ چند بار نا امیدی رو تجربه کردید؟ چقدر خودتون رو با دیگران و پیشرفت هاشون مقایسه کردید؟

این چیزهایی که شمردم عمومیت نداره و ممکنه شما مثلا یک بار هم کتک نخورده باشی اما ممکنه مثلا تو مسیر تحصیل سرخورده شده باشی و .. به هر حال من شما رو که نمیشناسم .

امیدوارم متوجه شده باشید که هر رفتاری که از شما سر بزنه ریشه در ذهن شما داره و این بد نیست بلکه اگه غلط باشه با تغییر ذهنیت و کسب آگاهی قابل تغییره.

محبت بیش از اندازه ی شما غلطه و طبیعی نیست بگردید دنبال علت وگرنه همون طورکه هیچ معتادی رو نمیشه به زور ترک داد تا زمانی که آمادگی روحی داشته باشه . رفتار رو هم نمیشه

نغییر داد مگه با تغییر ذهنیت. تا زمانی که شما تو ذهن خودتون محبت کردن و ترس رو سرلوحه قرار بدید جایی برای قاطعیت نیست. در ضمن شما تنها مردی نیستید که چنین مشکلی دارید.

من قصد انحراف تایپیک ندارم و ببخشید پابرهنه اومدم وسط . امیدوارم پست من رو بخونید ولی توقع پاسخ ندارم. دوستان دیگه هم شما رو میشناسن و فکر بدی نخواهند کرد.

[zendegiye movafagh]

سلام خوشحالم که آرامشتون رو بدست آوردید امیدوارم خدا بهترین مسیرها رو براتون باز کنه
موفق باشید

[parsa1400]

همگی به تاپیک من باز هم بابت ارسال پست بلند عذر میخوام . قشنگه بخونید . و نظرتونو بگید . راستی جواب تک تک پستها رو خواهم داد تو اولین فرصت و البته کوتاه کوتاه قول میدم کوتاه باشه . " پاییز "عذر میخوام که زیاد شد .

اول از پارسا براتون میگم : حقیقی

1 . پارسا خیلی احساسیه. خیلی مهربونه . فرزند اول .
2 . کودک درونش 12 سالشه از کودکی در اومده ولی به دوره راهنمایی و شیطنتهای اون دوره نرسیده .
3 . با خانوادش خیلی نزدیکه ولی کنترل نمیشه برعکس کنترل اونا دست منه . اکثر فامیل نمیدونم چرا ولی بهم توجه دارن . حتی اوناییکه تازه تو فامیلمون پا گذاشتن و فقط چند بار با کلام وصحبت کردن و طرز فکر من آشنا شدن .
مرد زن هم نداره . حتی بیشترشون مرد هستن و باهم جدای از فامیلی رفیق هم هستیم .

4 . خب از کودکی یه نکته بگم کافیه . اگه شما سه سالت باشه و صاحب دوبرادر بشی چه اتفاقی برای شما میافته ؟؟؟. اگه شما هفت سالت باشه و صاحب سه برادر یه خواهر بودید چطورررر ؟؟؟ بگو ماشالله تا نکشتمت بقیش بماند .

خب پارسا متولد پاییز 1360 تا 67 کلی خواهر برادر داره . تو تهران تو موشک بارون جنگ تو تنهاییهای مادرم بدون خاله بدون کمک همه از تهران فرار کرده بودن . خب مانرفتیم پدرم ماموریت مهمی داشت تو تهران که برای خط حیاتی بود.
( امروز دختر پاش میذاره تو 8 ماه میان میچسبن بهش از اونورم تا یه ماه میمونن ور دلش ) دروغ میگم

5.مهارت آشپزی از سه سالگی شروع شد اونم نه روی گاز روی والور یا به قول شما چراغ نفتی . نهایتش پلو پز افتخاره
از نبود لباسشویی و نبود برق چیزی نمیگم . و اینا که گفتم بی احترامی به مادرم نیست ایشون کدبانو کامله شیر زن .

6 . سرپرستی . زود بزرگشدن . سختی کشیدن . مهرورزی کردن . آرامش ایجاد کردن . مسیولیت داشتن . احترام گذاشتن . چیزی نخواستن . درس خوندن . موفق بودن . پرورش ایمان . تقوا . معرفت . ( خدایا منو ببخش ). روزه کله گنجشکی برای یه پسر 9 ساله که در مقابل خواهر برادرش از همه بزرگتره عیبه پارسای 9 ساله باید روزه اش کامل باشه . اسرار خودم بوده
7 . تحمل ناراحتی ندارم . دلسوزم .. از قهر و دعوا متنفرم . منطقیم . طرف هرکی باشه من طرف حقم . قانون من خوبی کردنه . مردم هر جور رفتار میکنن و یا به هم رحم نمیکنن من کار ندارم .

8. اگه سریال نوعی دیگر آقای بهروز بقایی رو دیده باشید با بازی رابد جوان تو زندگی من نوع خوب انتخاب میکنم و رفتار صحیح . شما نمیتونید کارتون ها و فیلمهایی مثل سرزمین های شمالی رو دیده باشید و درس مهربونی گذشت یاد نگرفته باشید .
9 . پارسا احساساتش در حد مناسبه . تو محل کارش احترام داره ارزش داره جدیه حساب میبرن نه به خاطر پول به خاطر کلامش به خاطر رفتارش . من با کارگرا سر یه سفره میشنم مثل سردار ج که با سربازش سر یه میز ناهار میخورد .
10 . پارسا مرده اما بی عیب نیست مثلا تو حل مشکلات دیگران اول خودشو جای طرف میذاره تا عمق مشکل درک کنه بعد طرف راهنمایی میکنه .
.................................................. .................................................. .................................................. ...........
ازدواج پارسا با پریسا .

اقرار میکنم اشتباه کردم . معیار های اولیه رو توجه نکردم . رضایت پدر و مادر

وقتی برا دومین بار با جواب رد خانوادم از خونه شون خارج شدم بهم گفت اینکه ما هیچی نداریم مهم نیست چون پدر ندارم حق خوشبخت شدن رو هم ندارم

دلسوزیم کار دستم داد . اونا ایکه تاپیک اولمو خوندن میدونن خانمم اومد خونه پارسا و منو از مادرم خواستگاری کرد .
عدم تایید خانواده من در عمق نگاه اونا بود و نه در دارا بودن و پدر نداشتن همسرم . اینو چندی بعد ازدواج درک کردم .

لطمه وارده از ترک همسرم خیلی شدید بود خیلی . خیلی دردناک بود . افسردگی من شدید بود . دلشکسته بودم که با تالار آشنا شدم .
تالارو میخوندم تو دادگاه با دلشکسته ها که عموما خانم بودن برخورد میکردم . کمی آروم شدم تا اولین تاپیکمو زدم

عقیدم بر این بود برای التیام یه درد عشقی اول باید با طرف هم حس شد باهاش گریه کرد به عمق دردش پا گذاشت و کم کم اونو آروم کرد کدورت از قلبش بیرون کرد . اگه هنوز فرصتی برای برگشت هست بر خلاف تخریب عاطفی نسبت به همسرش اونو بمباران محبت کرد از همسرش تعریف کرد اونو به لحظه ازواجش برگردون و دوباره راهی زندگیش کرد . دوام این بازگشت از یه مسکن موقت بهتره .
هر دکتری تشخیص و تجویز متفاوتی از بیمار داره . بیماران هستند که بعد بهبود از دکترشون تعریف یا تحریف میکنند



اما نحوه برسی موضوع عنوان تاپیک در چهار چوب تعیین شده به دوشاخه مجزا و در بینهایت همگرا مورد برسی من خواهد
بود .
1.نحوه کنترل احساسات پارسا 1400 در تالار همدردی . مجازی. که بیشتر پستهای شما در این موضوع بوده است

2 . نحوه کنترل احساسات و پرداختن به قاطعیت مردانه در پارسای حقیقی .

دوضلع دیگر از چهار چوب اصلی مربوط به احساسات که باز هم دوشاخه مجزاست و در بینهایت همگرا به این شرح میباشد

1 . میزان احساسات مردانه دلسوزی ها مهربانی ها بخشش ها گذشت ها باید ها و نباید ها در مردها کجاست ؟؟؟؟؟. خط قرمز تعیین کنید .

2. بخش اول . باتوجه به شناخت شما از پارسا 1400 اشتباهات احساسی وی در شکست زندگی دیروز در کجاست ؟
....بخش دوم . باتوجه به شناخت شما از پارسا 1400 بهتر است در آینده با چه نوع همسری همسفر شود ؟

خواهش میکنم فعلا در همان موضوع اول که با قرمز مشخص شده راهنمایی کنید تا بحث از هم گسیخته نشود و راهنمایی ها منسجم باشد . تا بهتر بتوانم پاسخ بدهم و از راهکارها استفاده لازم را ببرم .



ممنون که خوندین .........

ین .........

[تقدیر]

با سلام به دوستان و آقا پارسا فقط خواستم بگم به تاپیکاتون سر میزنم امیدوارم موفق باشین راه خوبی رو در پیش گرفتین.نظر کاملی نمیتونم بدم چون همونجور که میدونید مشکل منم احساسات زیادم بود.ولی یه چیزی میخوام بگم و اون اینکه من اینطور فکر میکنم که آدمهایی با این سطح از احساسات یه دنیایی جدا و متفاوت با بقیه برا خودشون درست میکنن و تو اون دنیا تعابیرشون از واقعیت و مسایل کاملا متفاوت با بقیه است ولی واقعیت چیز دیگه اییه.به نظرم یکم زمان میبره تا آدمهایی با این سطح از احساسات بتونن از دنیای خودشون بیرون بیان و مثل بقیه فکر کنن.یه روز مشاورم بهم گفت تقدیر اینایی که میگی و اینجوری که فکر میکنی خوبه ها ولی واسه بهشت. دنیا قوانین خودشو داره.من بالاخره از دنیای خودم اومدم بیرون چون داشت زجرم میداد.امیدوارم شما هم به نقطه امنی از بینش و آرامش و آگاهی دست بیابید و البته دور نیست.اون روز حتی فرم پستایی هم که میذارین عوض میشه.تا بعد

[میشل]

سلام،

آقا پارسا فقط یک قایق هست که می تونه آدم رو از دریای پرتلاطم احساس به ساحل امن و آروم و سبز عقل برسونه:

تمرین تمرین و تمرین

===================

دوتا تمرین:

(1) هر کاری که براش هیجان دارید رو انجام ندید (اگه در لحظه ضرورت نداره). صبر کنید، اونقدر صبر کنید تا متوجه بشید دیگه هیجانی برای انجامش ندارید، و این ضرورتشه که باعث می شه بخواید انجامش بدید. البته خیلی وقتا ممکنه متوجه بشید که هیچ ضرورتی برای انجامش وجود نداشته و انجامش ندید.

(2) یک کاری که براتون جالبه رو در نظر بگیرید، برای این کار دو روز یکبار به مدت یک ربع تا نیم ساعت وقت بذارید. زمان رو از قبل تعیین کنید: مثلا روزهای زوج از ساعت 18 تا 18:20 همدردی.

یه چند هفته ای که این کارها رو انجام بدید، به درک درست تری نسبت به احساساتتون می رسید. و خودتون می تونید تمرین های متناسب رو انتخاب یا اختراع کنید.

در مجموع راهکار اینه: هیجاناتتون رو بشناسید، و مدیریت کنید.

و:

خصوصی برای من همین جاست .

اشتباه اشتباه اشتباه.

خصوصی جاییست بین شما و پروردگاهتون. اون فضا رو کشف کنید و بهش احترام بگذارید.

موفق باشید.

[parsa1400]

موضوع مهم.................................................. ..................................................

اونطور که من دارم از نکات اصلاحی شما نت برمیدارم تغییرات در حد 90% . ترس ندارم عملیه و شدنی . ولی به کارگیری کامل نکات پیشنهادی چند سول برام ایجاد کرده .

1. اصلاح حضور رفتاری پارسا در تالار باعث نشه تا دوستانم فکر کنند که پارسا حالت مصنوعی داره و کاذبه و اون پارسای واقعی نیست .
2. حذف احساسات چند مورد از بین خواهد برد . نمیشه به درون فرد نفوز کرد و عمق ناراحتی درک کرد
نمیشه حس همدردی و لحن آرامش بخش صبوری کردن به طرف القا کرد .
.................................................. .................................................. ................................
.موضوع مهم نگرش پارسا در و مواجه با شکستگی ها ی خانوادگی .................................................. .................................................. .............................

نکته یه حقیقت به عنوان یه کسیکه خودش طعم شکست چشیده عرض میکنم صرفا برای راهنمایی بهتر
پس خواهش میکنم سو برداشت نکنید مثل نکته تاپیک قبل
(خواهش کردم سو برداشت نکنید) خواهش میکنم

مشکلات خانوادگی به علت وابستگی های خونی و قباله ای( همسری ) درد های شدیدی در جسم روح ما همزمان ایجاد میکنند . که تا مدتها حتی تا اون دنیا فراموش نخواهد شد

اینجا تالار مشاوره خانوادست . اغلب مراجعین با ناراحتی شدیدی وارد تالار میشن . با یه دل پر .

یکی با همسرش و یا خانوادش دعوا شدیدی کرده

یکی در انجمن متارکه طلاق شرکت کرده و به علت ها گوناگون زندگیش در سرازیری سقوطه

یکی با ازدست دادن عزیزش شکسته یا داره با بیماریکه تو خونه یا بیمارستان داره آب میشه

یکی تنهاس ومشکلات فردی داره که به قدری بزرگ شده که نمیتونه تحمل کنه شکسته

حالا سوال من ازشما اینه موارد فوق کدوم قسمت از بدن مارو تحت فشار قرار میده ؟؟؟؟؟؟؟؟ احساسات؟
کسیکه تازه عزیزیشو از دست داده چطور باید باهاش برخورد کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.

ببینید واقع بین باشید . بیشتر مراجعین خودشون بعد گذشت زمان مشخصی خودشونو ترمیم میکنن این خاصیت روح انسیه .
ولی در بدو ورودشون به تالار وظیفه ماچیه ؟؟؟؟

نظر شخصی من اینه باید با مراجع کننده هم حس شد باهاش گریه کرد اونو تسکین داد اونو در آغوش گرفت (عذر میخوام حاشیه نرید ) با او هم عقیده شد حتی اگر عقیده اش اشتباه باشه .

اون لحظه وظیفه اصلی ما آرامش دادن روح فرده ضربه خوردست اینکه مقصر هست یا نیست مهم نیست فعلا ترمیم حالت شکستگی مهمه بعد که بهتر شد اونو متوجه اشتباهات خودش و رفتارش خواهیم کرد .

واین امر نیاز به احساسات داره . تا حالا تو مجلس ختم شرکت کردین . اونم تو قسمت خانمها . بیشتر مراجعین خانمند . چرا . مردها سنگدل شدن و یا بی احساس و یا موارد فوق در مردها عادیه و من فرق دارم

راهنمایی از شما . ممنون .


پاسخ : شکوه .......

من به پست شما دقت زیادی کردم . بهم برنخورده . فقط ترسیدم نکنه کسی برداشت اشتباه از پستهای من کرده باشه . یا خدایی نکرده دلش لرزیده باشه .یا حرفتون درست باشه . تو 40 شب بیان کردم که حلالیت بگیرم از کسانیکه چنین براداشتی داشتند همین . ....... خانم شکوه پستهای شما برای من ربطی به تازه واردی شما نداره . گویا شما از خوانندگان خاموش پست های من بودید . و من حضورتونو در این تاپیک و تالار خوش آمد میگم . . صرفا جهت آشنایی و دوستی

صرفا جهت اطلاع باید بگم شاید به خاطر شکستی که داشتم دچار کمبود محبت شدم . و ناخود آگاه طالب محبت ولی من دلم پاک بوده . نزدیک ترین دوستان من در تالار برای من حکم خواهر دارند و نه بیشتر .
من دوستانمو فقط متوجه محبت به همسرشون و حفظ زندگیشون کردم و نه وجود پارسا .

پارسا در کمال آرامش در حال بازنگری در حضورش در تالار والبته مهمتر از اون شخصیت سازی درونی با تولدی جدید . واصلاح الگوی رفتاری پارسای حقیقی به قول فرشته مهربان تالار خودش میتونه یه تمرین خوب باشه . شکوه منتظر پستها و همیاری شما در تالار هستم
..................

تقدیر: الگوهای رفتاری بهشت از زندگی زمین پیروی میکنه . حتی شغل و غیره . تو بهشت نقاب زدن و امیال رویایی دوام نداره و به روح آسیب میزنه چون خودت میدونی کی هستی .
میشل ومینوش : نکات نت برداری شد و در حال بازنگری هستم .