به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اسفند 95 [ 02:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-11
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    3,032
    سطح
    33
    Points: 3,032, Level: 33
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    176

    تشکرشده 189 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم در هر بحث توقع دارد من عذرخواهی کنم.

    سلام دوستان.
    من 35 ساله هستم و شوهرم 39. ده سال است که ازدواج کرده ایم و یک بچه 8 ساله داریم. در این چند ساله مشکلات زیادی داشتیم که بعضی حل شده اند ولی بعضی مشکلات همچنان ادامه دارند. یکی از مسایلی که در هر بحث بیش میاید این است که هروقت شوهرم از من انتقادی می کند اصلا به من حق دفاع کردن از کارم یا فکرم را نمی دهد. فقط تکرار می کند چه آدم مغرور و خودبزرگ بینی هستی که نمیخوای بگی من اشتباه کردم. حتی اگر رفتار یا کار مورد بحث در جایی اتفاق افتاده که همسرم حضور نداشته و من می خوام با توضیح شرایط بهش بگم که من چرا اون کار رو کردم اصلا تحمل شنیدن نداره و شروع می کنه به بد و بیراه گفتن به خانواده ام که این چه طور تربیت کردنه.
    میتونم بگم تا حالا در 90درصد موارد بحث من بعد از مدتی سکوت و دوری به سمتش رفتم و از دلش در آوردم ولی عذرخواهی کردن برای کاری که از نظر خودم اشتباه نیست خیلی برام دردناکه.
    خیلی تحمل کردم ولی دیگه خسته شدم از اینکه نمی تونیم با هم حرف بزنیم. من دچار خودسانسوری شدم و دیگه خیلی از حرفام رو بهش نمی گم. باور کنید آموخته هام از سایت همدردی رو به کار می گیرم ولی خیلی وقتها جواب نمی گیرم. اون شروع می کنه به داد زدن و با توهین به خانواده ام منو عصبی می کنه.
    یک مشکل دیگه هم اینه که اگه یک بحثی بکنیم و اون به کار یا رفتار من ایراد بگیره من سعی می کنم بعد از چند دقیقه باهاش صحبت کنم و سکوت رو بشکنم یعنی با هم قهر نباشیم ولی اون جواب سربالا میده و تمایل داره برای یک بحث کوچیک مدتی با هم حرف نزنیم.
    دوستان خواهش میکنم راهنماییم کنید. مخصوصا آقایون سایت مثل آقای خاله قزی و بارسا بیاین کمک کنید لطفا.
    منتظرتون هستم دوستان.

  2. 3 کاربر از پست مفید hafez2014 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 17 آذر 93), sevil73 (دوشنبه 17 آذر 93), szd (دوشنبه 17 آذر 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    http://www.hamdardi.net/thread-36689.html
    سلام این لینک رو هم بخونید شاید کمکتون کرد
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  4. 3 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    baran.68 (چهارشنبه 19 آذر 93), hafez2014 (دوشنبه 17 آذر 93), sevil73 (دوشنبه 17 آذر 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اسفند 95 [ 02:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-11
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    3,032
    سطح
    33
    Points: 3,032, Level: 33
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    176

    تشکرشده 189 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان من
    مائده جان ممنون که برام لینک گذاشتی. چند بار خوندمش. در یکی از بند ها گفته بود که ممکنه یکی از طرفین مقاومت کنه ولی نگفته بود راه حلش چیه. همسرم شخصیت خیلی محکمی داره و از قهر بودن اذیت نمیشه ولی من داغون میشم. خیلی هم تنها هستم. شاید به همین دلیل که طاقت قهر طولانی رو ندارم و به سمتش میرم.
    مشکل اینجاست که شوهر من به شدت از خانواده من متنفره. هر بحثی پیش بیاد فورا پای خانواده من و وسط میکشه و شروع میکنه به نسبت دادن بدترین توهین ها. من تا حدودی بهش حق میدم چون خانواده من در چند مورد رفتار بدی داشتن. البته اینم بگم که همسرم به شدت اون ها رو بزرگ میکنه و واقعا از کاه کوه میسازه. ولی اون چیزی که منو خیلی ناراحت میکنه اینه که حتی در مورد اون چیزایی که هیچ ربطی به خانواده من نداره زود بحث رو میکشونه به اونها. انگار که میخواد پشت بد گویی از اونها سنگر بگیره.
    در مورد خانواده من هم به هیچ هیچ هیچ عنوان من حق دفاع کردن ندارم. من خیلی وقت ها باهاش همدردی میکنم و بهش حق میدم.
    اینو هم بگم که بعد از اینکه تنش بینشون زیاد شد من رابط ام رو با خانواده ام به شدت کم کردم. فقط هفته‌ای یک بار باهاشون تلفنی خیلی کوتاه حرف میزنم. اونا اجازه حرف زدن با بچم رو ندارن. همه این کارا رو کردم که بهش اطمینان بدم که برای من تو و بچم مهم هستید. امیدوار بودم که با این کار ها کمی حساسیتش کم بشه ولی بد تر شد.
    این قضیه شده مثل پاشنه آشیل روابط ما. اگرچه برای من خیلی سخت بود که از خانواده ام چشم پوشی کنم ولی کردم فقط برای حفظ زندگیم. ولی از اینکه با هر بحث دوباره همسرم اون آتش رو دوباره روشن میکنه من عذاب میکشم. همش فکر میکنه خانواده من قصد جدا کردن ما رو دارن و به من خط میدن. اما دوستان خدا شاهده این طوری نیست. من اصلا از زندگیم برای اون ها نمیگم. از خیلی چیزایی زندگیم اصلا خبر ندارن.

    چیزی که منو شدیدا عذاب میده
    اینه که ما نمیتونیم در مورد رفتار‌های خودمون صحبت کنیم.
    با شروع بحث شوهرم سریع به اونها ربط‌ش میده و شروع میکنه به توهین کردن. هر چی‌ هم که من بگم این ربطی‌ به اونها نداره اونها که اصلا خبری ندارن ولی‌ قبول نمیکنه.
    همش میگه تو نمی‌فهمی. تربیت اونها توی ذهن تو حک‌ شده.
    دوستان عزیزم خواهش می‌کنم کمکم کنید. انقدر از من ایراد گرفته که اعتماد به نفسم رو کامل از دست دادم. چه طور می‌تونم بفهمم که انتقاد پذیر هستم یا نه. آیا با هر انتقادی در همون جمله اول باید بگم ببخشید من اشتباه کردم؟
    اگه از خودم کارم و فکرم دفاع کنم این یعنی انتقاد پذیر نیستم؟
    چطور می‌تونم بحث مون رو کنترل کنم که نره به سمت خانواده من؟
    خواهش می‌کنم دوستان کمک کنید. من امکان رفتن پیش مشاور رو ندارم. تنها جایی‌ که می‌تونم حرف بزنم اینجاست. نا امیدم نکنید.


    - - - Updated - - -

    سلام دوستان من
    مائده جان ممنون که برام لینک گذاشتی. چند بار خوندمش. در یکی از بند ها گفته بود که ممکنه یکی از طرفین مقاومت کنه ولی نگفته بود راه حلش چیه. همسرم شخصیت خیلی محکمی داره و از قهر بودن اذیت نمیشه ولی من داغون میشم. خیلی هم تنها هستم. شاید به همین دلیل که طاقت قهر طولانی رو ندارم و به سمتش میرم.
    مشکل اینجاست که شوهر من به شدت از خانواده من متنفره. هر بحثی پیش بیاد فورا پای خانواده من و وسط میکشه و شروع میکنه به نسبت دادن بدترین توهین ها. من تا حدودی بهش حق میدم چون خانواده من در چند مورد رفتار بدی داشتن. البته اینم بگم که همسرم به شدت اون ها رو بزرگ میکنه و واقعا از کاه کوه میسازه. ولی اون چیزی که منو خیلی ناراحت میکنه اینه که حتی در مورد اون چیزایی که هیچ ربطی به خانواده من نداره زود بحث رو میکشونه به اونها. انگار که میخواد پشت بد گویی از اونها سنگر بگیره.
    در مورد خانواده من هم به هیچ هیچ هیچ عنوان من حق دفاع کردن ندارم. من خیلی وقت ها باهاش همدردی میکنم و بهش حق میدم.
    اینو هم بگم که بعد از اینکه تنش بینشون زیاد شد من رابط ام رو با خانواده ام به شدت کم کردم. فقط هفته‌ای یک بار باهاشون تلفنی خیلی کوتاه حرف میزنم. اونا اجازه حرف زدن با بچم رو ندارن. همه این کارا رو کردم که بهش اطمینان بدم که برای من تو و بچم مهم هستید. امیدوار بودم که با این کار ها کمی حساسیتش کم بشه ولی بد تر شد.
    این قضیه شده مثل پاشنه آشیل روابط ما. اگرچه برای من خیلی سخت بود که از خانواده ام چشم پوشی کنم ولی کردم فقط برای حفظ زندگیم. ولی از اینکه با هر بحث دوباره همسرم اون آتش رو دوباره روشن میکنه من عذاب میکشم. همش فکر میکنه خانواده من قصد جدا کردن ما رو دارن و به من خط میدن. اما دوستان خدا شاهده این طوری نیست. من اصلا از زندگیم برای اون ها نمیگم. از خیلی چیزایی زندگیم اصلا خبر ندارن.

    چیزی که منو شدیدا عذاب میده
    اینه که ما نمیتونیم در مورد رفتار‌های خودمون صحبت کنیم.
    با شروع بحث شوهرم سریع به اونها ربط‌ش میده و شروع میکنه به توهین کردن. هر چی‌ هم که من بگم این ربطی‌ به اونها نداره اونها که اصلا خبری ندارن ولی‌ قبول نمیکنه.
    همش میگه تو نمی‌فهمی. تربیت اونها توی ذهن تو حک‌ شده.
    دوستان عزیزم خواهش می‌کنم کمکم کنید. انقدر از من ایراد گرفته که اعتماد به نفسم رو کامل از دست دادم. چه طور می‌تونم بفهمم که انتقاد پذیر هستم یا نه. آیا با هر انتقادی در همون جمله اول باید بگم ببخشید من اشتباه کردم؟
    اگه از خودم کارم و فکرم دفاع کنم این یعنی انتقاد پذیر نیستم؟
    چطور می‌تونم بحث مون رو کنترل کنم که نره به سمت خانواده من؟
    خواهش می‌کنم دوستان کمک کنید. من امکان رفتن پیش مشاور رو ندارم. تنها جایی‌ که می‌تونم حرف بزنم اینجاست. نا امیدم نکنید.

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اسفند 95 [ 02:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-11
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    3,032
    سطح
    33
    Points: 3,032, Level: 33
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    176

    تشکرشده 189 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بچه ها کجائید. چرا هیچکس به تابیک من سر نمی زنه. خیلی به یه همفکر نیاز دارم.
    الان چهار روزه که سکوته سکوت. من در مورد بعضی کارهای ضروری باهاش حرف زدم و اون خیلی سرد جواب داده. وقتی می خواد جایی بره نمیگه.
    دوستان عزیزم بیایید. منتظرتون هستم.

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    حافظ جان عزیز نمیخوام بگم همچین چیزی روال عادیه زندگی هستش اما خیلی از زوج ها وقتی چندین سال از زندگیشون میگذره دیگه اون شوق و اشتیاق اولیه رو ندارن و مثل اوایل بهم اهمیت نمیدن این خیلی بده اما به هرحال طبیعت یه سری زندگی ها همین شده ...
    حالا من دقیق نمیدونم شوهرت چند وقته این مدلی شده ... بعضی ادما تو یه مقطعی از زندگیشون حالا به هر دلیل توی لاک خودشون فرو میرن و کم حوصله میشن ....
    همسر شما چه خصوصیات مثبتی داره؟
    و خصوصیات منفی که شما رو اذیت میکنه چه مورداییه؟؟
    و اینکه چند وقته همسرت این حالتی شده؟
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  8. کاربر روبرو از پست مفید maedeh120 تشکرکرده است .

    hafez2014 (چهارشنبه 19 آذر 93)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array
    سلام

    ظاهرا یک چرخه ی معیوب در زندگی شما شکل گرفته که به دلیل بی مهارتی وسیع و وسیع تر شده .
    مشکل عمده ظاهرا حساسیت بیش از حد همسرتون نسبت به خانواده و حتی خود شماست که دامن گیر تمام مسائل زندگی شده .
    شما هیچ اشاره ای نکردید که چه تفاوت ها و یا اختلافاتی دارید که سبب شروع دعوا میشه و فقط به کیفیت دعوا اشاره کردید و اینکه شما حق دفاع ندارید . با خود دعوا چطور مشکل ندارید یا بودنش براتون عادی شده ؟؟؟

    بنشینید و به شروع تک تک دعواها فکر کنید و اینکه سر چه مسائلی بودند . حتی یادداشت کنید . تا به تفاوت ها و اختلافات میان شما و همسرتان برسیم .

    این موارد باید حل بشه و اصولا زمینه تنش و دعوا از زندگی شما حذف بشه .

    نگذارید بحث یا دعوا پیش بیاد که بخواد فرسایشی بشه . فکر کنید و منشاء ها رو پیدا کنید و از اونها اجتناب کنید .

    هر چیزی که مسبب بحث و دعوا می تونه باشه رو حذف کنید یا انجام ندید .


    وقتی دعوا اتفاق افتاد :

    1- این رو بدونید که بحث کردن هیچ فایده ای نداره و با توجه به حساسیت های همسرت ، دقیقا الان وقت سکوت کردن هست نه بعد از دعوا . بگذارید هرچه دل تنگش می خواهد بگوید اما شما هیچ بازخوردی ندهید .
    بهتر هست بدونید که پاسخ دادن و دفاع کردن و..... تقویت کننده های این دعوا و دعواهای بعدی است .

    2- بعد از دعوا اتفاقا کاملا عادی رفتار کنید (نه منت کشی و پاپیش گذاشتن نه قهر و بی محلی) حتی اگر همسرتون این کار رو نمی کنه و میره تو سکوت و قهر . شما حرف بزنید و مثل همیشه باشید و حتی اگر پاسخی دریافت نکردید هم مهم نیست . مثلا برای شام صداش کنید یا کاری در رابطه با بچه رو به او بسپارید .

    3- شما در همه موارد عادی باشید حتی در رابطه با خانواده . دفاع نکنید اما ارتباط داشته باشید و بگذارید همسرتون بدونه اما جلوی همسرتون نباشه مثلا وقتی خونه نیست صحبت کنید یا دیدار داشته باشید . برای همسرتون بازگو نکنید اما نترسید از اینکه متوجه بشه و اتفاقا این بهتر هست .

    4- بعد از هر دعوایی جو خانه را آرام کنید و خودتون هم عادی باشید انگار که اتفاقی نیافتاده . این خودش به بستر زدایی دعواهای بعدی کمک خواهد کرد همانطور که قهر و سکوت زمینه دعواهای بعدی را فراهم می کند .

    5- انقدر به این عادی بودن ادامه بدید تا خود همسرتون از سکوت خارج بشن و در واقع برای ایشون هم عادی بشه . نه اینکه شما پیش قدم بشید و آشتی رو به وجود بیارید ، شما عادی بودید و قهری نباید از نظر شما وجود داشته باشد که نیازی به آشتی داشته باشد .


    سخت هست چون شما تمام این سال ها مدل دیگری رفتار کردید و چرخه معیوبی به وجود آمده . قوی باشید و راه جدیدی در پیش بگیرید و البته صبور، زود انتظار نتیجه نداشته باش .

    به علت شروع دعواها و زمینه های ایجاد تنش در زندگی ات فکر کن و آنها را بنویس . به تک تک دعواها و علت شروع اش فکر کن .
    ویرایش توسط baran.68 : چهارشنبه 19 آذر 93 در ساعت 13:29

  10. 8 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 20 آذر 93), anisa (دوشنبه 24 آذر 93), hafez2014 (چهارشنبه 19 آذر 93), paiize (جمعه 21 آذر 93), فرشته مهربان (چهارشنبه 19 آذر 93), واحد (دوشنبه 24 آذر 93), آویژه (جمعه 21 آذر 93), آرامش خیال (شنبه 24 بهمن 94)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اسفند 95 [ 02:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-11
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    3,032
    سطح
    33
    Points: 3,032, Level: 33
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    176

    تشکرشده 189 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    مائده و باران عزیز ممنون که به پست من جواب دادید.

    مائده جان از ویژگی های مثبت همسرم اینه که شخصیت بسیار محکمی داره.
    خیلی مغروره. اراده خیلی محکمی داره.
    خیلی علاقه به خانواده اش داره. منظورم خانواده سه نفر ماست. در مورد خانواده خودش هم خیلی تعصب داره.
    من کاملا بهش اعتماد دارم.
    در جمع خیلی اهل شوخی و بگو بخند هست.
    بچمون رو خیلی دوست داره.
    فکر اقتصادی خیلی خوب داره و تصمیم گیری‌‌هاش همیشه به نفع آینده زندگیمون بوده.
    من برای اکثر این موارد ازش تشکر کردم و بهش گفتم که بهت افتخار میکنم و دوست دارم بچمون هم قدر این کارهای تو رو بدونه.
    از خصوصیات منفیش: غرور زیادش بهش اجازه نمیده که به کسی سلام کنه. حتی وقتی اون وارد خونه میشه من باید بهش سلام کنم (این علت یکی از بحث های قبلی ما بود).
    اسم من رو صدا نمیزنه. یک لقب گزاشته. میدونه من دوست ندارم ولی اگه من بهش اعتراض کنم بد تر میکنه.
    حتی در رابطه با دوستاش هم اگه ببینه کسی به یک حرف یا لقب حساسه و ناراحت میشه, به شدت از اون استفاده میکنه تا شخصییت طرف رو له کنه. خودش میگه میخوام حساسیتش بر طرف بشه! ! ! ! !
    به همین دلیل من به اون لقبی که به من داده حساسیت نشون نمیدم ولی کدوم زنیه که دلش نخواد همسرش زیبا خطابش کنه.
    به شدت فکر میکنه که همه قصد سو استفاده از اون رو دارن حتی من. با وجودی که من بارها بهش گفتم تو همسر من هستی. همه زندگی من تو هستی ولی نمیتونه اعتماد کنه (این هم یکی دیگه از دلایل بحث ما بوده).
    اصلا نشون نمیده که به من اعتماد داره. بر عکس همش میخواد من رو از برنامه ‌‌هاش و کار‌‌هاش بیخبر نگاه داره. یه زن نیاز داره که اعتماد رو تو چشم همسرش ببینه. میدونید چه حس بدیه وقتی از زبون دوستم میشنوم که مثلا فلان برنامه رو گذاشتن و به من میگن اییی مگه آقا . . . . به شما نگفتن؟
    اصلا تحمل انتقاد از طرف هیچ کس رو نداره نه من و نه دوستاش. اگه کسی از دوستاش بهش انتقادی بکنه واقعا بیچارش میکنه. نقطه ضعفش رو پیدا میکنه و با اون میکوبونه.
    من کار میکنم و دلم میخواست همسرم کمی هم منو درک کنه. ولی اون همیشه کار براش اولویت اوله و همش میگه کار دارم. من با این مساله کنار اومدم و دیگه بهش فکر نمیکنم.
    باران عزیزم در بسیاری موارد اختلاف من سکوت میکنم تا دعوا درست نشه از جمله اینکه در هیچ کار خونه همکاری نمیکنه و اینو افتخار میدونه. حتی بیرون بردن زباله ها. ازش انتقاد نمیکنم. اگه یه کار کوچیک انجام بده بزرگش میکنم و ازش تشکر میکنم. ولی وقتی دعوا رو اون شروع میکنه حتی اگه من حرف نزنم میگه دارم باهات حرف میزنم چرا جواب نمیدی. و تنها چیزی که آرومش میکنه عذر خواهی من و قبول اشتباهه. در این موارد باید چه کار کنم؟
    در بحث هایی که من احساس میکنم حق با اونه دقیقا طبق اونچه شما گفتید رفتار میکنم. یعنی یه جو عادی. اگر چه اولش همسرم با سردی جواب سر بالا میده و سکوت رو ترجیح میده. ولی در مورد بحث هایی که واقعا داره بی انصافی میکنه, نمیتونم عادی برخورد کنم. احساس میکنم یک آدم بی پناه گیر آورده و داره بهش ظلم میکنه.
    مثلا در این بحث اخیر, صبح روز تعطیل ما یک برنامه آموزشی برای بچمون داریم که هر هفته هست. قبلا در همون 2-3 ساعت برنامه همسرم و دوستاش به باشگاه میرفتن برای ورزش ولی چند هفته بود که دیگه به باشگاه نمیرفتن. این هفته هم من شب قبلش پرسیدم میرین به باشگاه گفت معلوم نیست. چند شب قبلش همسرم تا دیر وقت کار میکرد و دیر خوابیده بود. اون شب هم دیر خوابیدیم. کمی هم حالت سرما خوردگی داشت. صبح ساعتش زنگ زد. من خاموشش کردم و صداش کردم. جوابم رو داد که یعنی بیدارم. من هم رفتم به آشپز خونه تا نهار رو آمده کنم و به بچه صبحانه بدم. ساعت نه و نیم که رفتم آماده بشم دیدم میگه چرا صدام نکردی. من گفتم فکر کردم این هفته هم باشگاه نمیرین و میخوای تو خونه استراحت کنی. شروع کرد به داد و بیداد که شاید من مرده بودم شاید مشکل قلبی داشتم تو چرا نیومدی ببینی چرا من بیدار نشدم. و دوباره بحث رو کشید به خانواده من.
    اینکه من مراعات خستگی یک هفته و دیر خوابیدن ها و سرما خوردگیش رو کرده بودم و بیدارش نکردم اما اون فقط با داد و بیداد و توهین به من جلو بچه خودش رو خالی میکرد خیلی اعصابم رو به هم ریخت. بهش گفتم من مثل یک آدم عاقل و بالغ با تو رفتار میکنم ولی تو میخوای مثل یه بچه باهات رفتار بشه. میدونم حرف خوبی نبود ولی خیلی به هم ریخته بودم. اون روز باشگاه هم نرفتند. یعنی برنامه باشگاه کنسل شده بود.
    باران جان در مورد سکوت هم در مواردی که به خانواده من توهین میکنه چندین بار سکوت رو امتحان کردم. میدونید نتیجش چی شد؟ اینکه بار بعد حرف های زشت تر و توهین های بدتری رو به کار میبرد. انگار میخواد هر بار مطمئن بشه که هرچی حرف زشت تری بزنه من همچنان باهاش میمونم و اون رو به خانواده ام ترجیح میدم.
    باران جان حتی در این بحث اخیر که خیلی ناراحت شدم, من همه وظایف مادری و خانه داریم رو انجام میدم. باهاش سلام و خداحافظی میکنم و در مواردی که باید بهش اطلاع بدم, حرف میزنم.
    در مورد رابطه با خانواده ام من وقتی سر کار هستم بهشون زنگ میزنم. همسرم میدونه چون تلفنم رو چک میکنه.
    باران جان اینکه گفتید سالها مدل دیگه‌ای رفتار کردید و چرخه معیوبی به وجود آوردید, منظورتون پیشقدم شدن برای آشتی بود؟ میشه منظورتون رو دقیق تر بگید؟
    باز هم از شما ممنونم که برای من وقت گذاشتید و راهنمایی کردید. از فرشته مهربون هم ممنونم که راهنمایی باران رو تایید کردند. باز هم منتظرم که نظرتون رو در مورد اشتباهاتم بشنوم و اصلاحشون کنم.

    دلتون پر امید.

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اسفند 95 [ 02:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-11
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    3,032
    سطح
    33
    Points: 3,032, Level: 33
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    176

    تشکرشده 189 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستانهیچکس به منسر نمی زنه. موضوعش جالب نیست؟ جای کل کل نیست؟ باور کنید بشت هرکدوم از تابیکهاسرنوشت یک خانواده هست. یه دلی هست که چشم به راه کمک یه همدرده. چی به سر مااومده؟ فقط میخوایم با کل کل کردن و انتقاد کردن خودمون رو اثبات کنیم؟ چرا تحملیک نظر مخالف رو نداریم؟ دیدم بعضی ازتابیکها از شدت انتقاد از همدیگه و جبهه گیری در حال انفجاره. تابیک داستان هم کهبه گنگستر بازی کشید و فرشته مهربون با حذف تابیکها اونو به راه اورد.چند وقت بیشیک مقاله خوندم که از تعدادی زوج که در دوران دانشجویی ازدواج کرده بودند برسیدهشده بود که مهمترین مشکل زندگی متاهلیشون رو چی می دونند؟ اولین مشکلی که ذکر شدهبود اختلاف فرهنگی بود. در ادامه مقاله گفته شده بود که چرا مردم ما بویژه قشردرسخوانده باید این مشکل رو به عنوان مهمترین مشکل ذکر کنند. این یعنی ظرفیت تحمل نظراتمتفاوت در ما خیلی بایینه.باران عزیزمنتظر ادامه حرفهات هستم. می خوام نظرت رو بدونم. اگه بعد از هر بحثی فقط من سکوتکنم تا جو متشنج نشه بس کی با همسرم در مورد رفتارهای خودمون حرف بزنیم. حتی درشرایط آرامش هم همسرم زود بحث رو به خانواده من می کشونه. کلا اون همه مشکلات مارو در خانواده من میدونه و اصلا حاضر نیست با همفکری دلیل بحث ها رو در خودمونبیدا کنیم. در این بحث اخیر من شروع نکردمو او خیلی بد حرف زد و توهین کرد حتی جلو بچم. به نظرتون من همچنان سرد باشم یابرم به طرفش.دوستان منتظرشنیدن نظراتتون هستم.

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 دی 93 [ 11:58]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    340
    سطح
    6
    Points: 340, Level: 6
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 282 در 96 پست

    Rep Power
    28
    Array
    عزیزم قلق شوهرت بایستی دستت اومده باشه
    شاید سکوت رو واسه ی اینکه آرومتر بشه لازم داره

    بهترین راه همون عادی بودن و تحویل نگرفتن قهره
    شما هم کمی محکمتر باش
    جلوی یک فرد با شخصیت خیلی محکم بایستی شل نیای دوست جون

    - - - Updated - - -

    عزیزم قلق شوهرت بایستی دستت اومده باشه
    شاید سکوت رو واسه ی اینکه آرومتر بشه لازم داره

    بهترین راه همون عادی بودن و تحویل نگرفتن قهره
    شما هم کمی محکمتر باش
    جلوی یک فرد با شخصیت خیلی محکم بایستی شل نیای دوست جون

  14. کاربر روبرو از پست مفید aye تشکرکرده است .

    hafez2014 (جمعه 21 آذر 93)

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم این پیشنهاد درستی یا نه اما سعی کن ی مدت کوتاهم که شده مقابله به مثل کنی دقیقا که بفهمه چه کار زشتیه. بعضی وقتها ی نفر تا مزه ی کار را نچشه به قبحش پی نمیبره.
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  16. کاربر روبرو از پست مفید کامران تشکرکرده است .

    hafez2014 (جمعه 21 آذر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.