به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 44
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array

    Unhappy توهین به من و خانواده م در بحث های عادی زنا شویی (( دیگه هرچی به زبان ش میرسه میگه ))

    با سلام خدمت همه دوستان عزیز

    تشکر میکنم از مدیر سایت همدردی که چنین فضایی را ایجاد کردند تا من

    و امثال بنده بتونیم مشکلات مون را مطرح کنیم و مشاوره بگیریم ....


    مشکل اخیری که یک هفته ای هست برای بنده درست شده و اصلا

    فکرش را هم نمیکردم اینجوری بشه برایتان بازگو میکنم تا شما قضاوت

    کنید و راهکاری دهید ......


    =================================

    همانطور که قبلا هم عرض کردم بنده همسر قبلی م را با یک بچه

    پسر (( اون موقع 6 ساله )) به دلیل مشکلات :

    ارتباط با مرد دیگر ( چندین بار )

    فحاشی به بنده و خانواده

    و ......

    طلاق دادم و اکنون بچه م 9 ساله ش تمام شده و البته حضانت

    اصلی ش تا 15 سالگی با مادرش هست ولی 2 روز آخر هفته را

    میاد پیش من و با من زندگی میکنه

    ==============================

    الاایوحال بعد از 2 سال مجردی خانمی مطلقه ولی بدون بچه توسط

    خاله بنده به من معرفی گردید و خوب جلسه اول همدیگه را دیدیم


    و خلاصه این ازدواج سر گرفت ...................

    =================================

    ایشون خانم خیلی خوبی هست

    ساده س

    مهربون

    خدایی برای شخص من خیلی کارها کرد که شاید کمتر

    کسی میکرد


    به عنوان مثال :


    من دیسک کمر دارم و نباید زیاد رانندگی کنم

    بنده به تازگی خونه خریدم ولی خوب خونه من تا محل کارم راه ش

    دور و تقریبا 1:30 دقیقه باید رانندگی کنم

    برای همین برای فروش گذاشتم ولی مشتری براش پیدا نشد


    خلاصه ایشون از خودش خونه داره

    به پیشنهاد و اصرار خودش خونه ایشون را

    اجرا دادیم و اومدیم یه خونه تقریبا نزدیک محل کار من کرایه کردیم

    این خونه اصلا جالب نبود

    مثلا تراس نداشت

    انباری نداشت

    رو به افتاب نبود و ......

    ولی با این حال ایشون 8-9 ماهی را زندگی کرد و چیزی هم نگفت

    تا این آخری ها که دیگه خسته شده بود کمی غرغر کرد و خلاصه

    باز به پیشنهاد خودش خونه خودش را فروختیم و اومدیم نزدیک تر

    به محل کار من و یه خونه خریدیم

    البته اینجوری به محل کار من خیلی خیلی نزدیک شدیم یعنی 7-8 دقیقه

    راه

    البته از خانواده خودم خیلی دور شدیم

    پدر و مادر خودش هم که شهرستان هستند ....

    =================================

    مشکل من با ایشون اینه که

    وقتی سر یه چیزی با هم بحث مون میشه چشم ش را میبنده

    و دهنش را باز میکنه
    و شروع میکنه به توهین کردن

    انگار که همین الان الان توی دادگاه داریم از هم جدا میشیم

    و داره عقده های دلش را خالی میکنه


    به عنوان مثال :::::

    روزی اولی که
    من ایشون را دیدم از لحاظ ظاهری زیاد باب میل من نبود

    چون ایشون تو این دو سال جدایی ش سختی کشیده بود و خیلی

    لاغر و از بین رفته بود


    خلاصه به ایشون گفتم که به درد هم نمیخوریم و بهانه اخلاق کردم


    اما ایشون پا فشاری کرد و مدام میومد و میرفت و میگفت من تو را

    دوست دارم

    من ازت خوشم اومده

    من عاشق ت شدم

    تو همونی هستی که من میخوام

    تا حتی یک روز صبح جمعه ایشون رفته بود یه جعبه شیرینی خریده

    بود و اومد خونه ما و خلاصه زنگ زد و من هم در خواب خوش بیدار شدم

    و ایفون جواب دادم و دیدم ایشون هست

    خلاصه اومد بالا و با مادر م صحبت کرد و گفته بود با پسر ت حرف بزن

    بگو من دوست ش دارم و خلاصه نمیدونم چطوری

    ولی دیگه ازدواج سر گرفت

    ===============================

    و اما مشکل و بحث اخیر ما ::


    هفته گذشته رفته بودیم ولایت شون یه سری به پدر و مادرش بزنیم

    اونجا مادرش خیلی اصرار کرد که بزار 4-5 روزی بمونه

    منم بهش گفتم میخوای بمونی بمون

    که ایشون گفت نه شوهر م نمیتونم تنهاش بزارم



    تو برگشتن من بهش گفتم :

    چون تک دختری توباید به همینجا شوهر میکردی که پیش

    مامانت بودی .....


    آقا ما این حرف زدیم

    وای ایشون فکر کرد من دارم مسخرش میکنم و دارم بهش توهین میکنم

    و میخوام بگم حیف من که تو را گرفتم و تو به درد همینجا میخوری

    و من از تو سرترم و .......


    خلاصه تو راه دعوامون شد و توی دعوا دیگه هرچی از دهن ش

    درومد گفت :


    فکر کردی کی هستی !!!

    فکر کردی چی هستی !!!

    تو نه تیپ داری ...

    نه هیکل داری ...

    نه قیافه داری .........

    من از همه تون سر ترم

    من از خواهراتم سر ترم

    برو با اون بچه بی تربیت ت ....

    تو همون زن های ..... به درد ت میخورند نه من ....

    اون خواهرت با اون .....

    برو با اون مامان .......

    اون پدر ..........


    خلاصه که انگار دقایق آخر و میخوایم الان امضا کنیم و

    از هم جدابشیم

    و میخواد دیگه عقده های دلش را خالی کنه ....

    =============

    اصلا من شوکه شدم

    نمی دونم دیونه شده

    به سرش زده -- اصلا معلوم نیست چش شده !!!!


    برای توضیحات بیشتر و کمک به بنده

    ایشون اردیبهشت ماه ی هستند ....


    *************************************

    بنظرتون چیکار کنم ؟؟؟؟

    واقعا دیگه داره عصبی م میکنه !!!!

    سر هر چیز کوچیکی یه توهین هایی میکنه که اصلا

    فکرشم نمیکردم

    چند هفته ای هست که زندگی مون شده بحث و دعوا .....


    منم خیلی سعی میکنم فراموش کنم

    بیخیال بشم چرا ؟؟؟

    چون پای یه بچه دیگه در میان هست

    به طلاق فکر نکنم ولی خودش نمیزاره ...............


    میدونم که بار آخرش نخواهد بود

    چرا ؟؟؟

    چون این بار دفعه سوم ش بود که قول داده بود دیگه این حرف های

    مفت نزنه

    ولی بازم نمیتونه خودش را کنترل کنه

    و میدنم دوباره هر چیز دیگه ای ممکنه به زبان بیاره ......



    و البته خوب که این حرف ها را میزنه میاد و میگه :

    ببخشید -- من ببخش -- من غلط کردم

    من اشتباه کردم

    من ضر مفت زیاد میزنم تو من ببخش

    من فکر کردم تو میخوای من مسخره کنی

    و .......


    بهش میگم ببخشید تو

    برای من چه فایده ای داره .... !!!

    تو دیگه جایی برای بخشش نذاشتی .............



    لطفا راهنمایی م کنید با این توهین ها و عدم کنترل

    زبان و گفتار ایشون در هنگام بحث های زنا شویی

    چیکار کنم ......


    ویرایش توسط tanhaei : شنبه 15 آذر 93 در ساعت 11:35

  2. 3 کاربر از پست مفید tanhaei تشکرکرده اند .

    parsa1400 (یکشنبه 16 آذر 93), szd (شنبه 15 آذر 93), من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    اصولا دعوا و ناراحتی دو طرفه میشه.

    یک نفر به خودی خود شروع نمیکنه به داد و هوار و دعوا!!!

    کاش عادلانه خودمون رو جای طرف مقابل بذاریم و سعی کنیم یک بار هم که شده از دریچه نگاه اون خودمون رو ببینیم. شاید دلیل خیلی از رفتارهاش ، کارهای اشتباه ما باشه.

    شما آدم بسیار شکاکی هستی و از اول زندگیت روزگار زن بدبختتو سیاه کردی!!! شک های بیخود و التماس های اون برای رفع شک.

    حالا الان دارید نتایج کاشته های خودتون رو برداشت میکنید. طبیعیه!!! هر کس به دیگران توهین کنه، یه روزی از طرف همون فرد مورد توهین قرار میگیره!!!

    شما اگه هم بخوای از زنت تعریف کنی میگی راننده ی خوبیه و آشپزی و بچه داریش عالیه!!! اگه به خودشم این جوری بگید که معلومه دعوا راه میندازه!!! متاسفانه جنس زن حساسه .

    به جای تعریف کردن از نحوه ی شستشو و رفت و روب منزل بهتره کمی از ظاهر و تیپ همسرتون ، بگید . البته به خودش بگید نه اینجا!!!! ببینید بازم دعوا راه میندازه. البته اگه فرض کنیم

    شما آقایی هستی که مدام چپ و راست به ظاهر همسرتون ایراد نمی گیرید!!!

    به هر حال به نظر من چاره کار در طلاق نیست یکم شما کمتر شکاک باشی و کمتر توهین کنی و کمتر مسخره کنی کل ماجرا به خوبی و خوشی حل میشه. به قول خودتون همسرتون واقعا

    ساده اس. اما شما چی؟ چقدر ساده اید؟ فکر نمیکنید کمی کارهاتون عمدی و برای آزار همسرتونه؟ فکر نمیکنید مدام تو خونه در حال تهدید همسرتون به طلاق هستید؟

    چون میدونید میترسه مدام اینکارو میکنید مگه نه؟ تفرح جالبیه !!! مخصوصا در شرایط حاضر.

    حرفام کمی تند بود ولی من با عرض معذرت شما رو هم مقصر میبینم. البته همسرتون باید با درایت بیشتری عمل کنن.

    موفق باشید.
    ویرایش توسط تیام : شنبه 15 آذر 93 در ساعت 15:21

  4. 6 کاربر از پست مفید تیام تشکرکرده اند .

    sanjab (شنبه 15 آذر 93), sasha (دوشنبه 17 آذر 93), szd (شنبه 15 آذر 93), tanhaei (شنبه 15 آذر 93), هم آوا (شنبه 15 آذر 93), آنیتا123 (شنبه 15 آذر 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    تیام جان

    در ابتدا خیلی خیلی متشکرم از این که بنده را راهنمایی کردید ....


    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها
    شما آدم بسیار شکاکی هستی و از اول زندگیت روزگار زن بدبختتو سیاه کردی!!! شک های بیخود و التماس های اون برای رفع شک.

    حالا الان دارید نتایج کاشته های خودتون رو برداشت میکنید. طبیعیه!!! هر کس به دیگران توهین کنه، یه روزی از طرف همون فرد مورد توهین قرار میگیره!!!
    تیام عزیز شما در زندگی قبلی من نبودید پس دارید قضاوت ناعادلانه میکنید

    تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

    همسر اول بنده فقط 2-3 بار مچ ایشون را خودم گرفتم

    حتی با شخصی که ایشون را در ماشین اون مرد غریبه دست تو دست دیده بود

    خودم صحبت کردم و از خجالت آب شدم

    حتی خود همسر سابق م به 2 مورد از کارهاش اعتراف کرد .....

    بنظر شما دیگه باید چطوری برام محرض بشه ؟؟؟؟



    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها
    به هر حال به نظر من چاره کار در طلاق نیست یکم شما کمتر شکاک باشی و کمتر توهین کنی و کمتر مسخره کنی کل ماجرا به خوبی و خوشی حل میشه.
    اتفاقا بر عکس ذهنیت شما تنها چیزی که من به ایشون ندارم شک هست ....

    چون من نجابت ایشون را واقعا قبول دارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها
    به قول خودتون همسرتون واقعا
    ساده اس. اما شما چی؟ چقدر ساده اید؟ فکر نمیکنید کمی کارهاتون عمدی و برای آزار همسرتونه؟
    فکر نمیکنید مدام تو خونه در حال تهدید همسرتون به طلاق هستید؟
    بله - باید اعتراف کنم من اصلا ساده نیستم ....

    خدایی اصلا حرفی را به عمد نمیزنم که موجب آزار ایشون بشه

    اون خیلی زود رنجه و به خودش میگیره و سریع جبهه گیری میکنه ....


    بله اعتراف میکنم من یکی دوبار که رو اعصاب م رفت بهش گفتم باید از هم جدا بشیم

    ولی دیگه مدام تکرار نکردم .....

    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها
    چون میدونید میترسه مدام اینکارو میکنید مگه نه؟ تفرح جالبیه !!!
    مخصوصا در شرایط حاضر.
    باور کنید نه ....

    اصلا قصد چنین کاری را ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها
    حرفام کمی تند بود ولی من با عرض معذرت شما رو هم مقصر میبینم. البته همسرتون باید با درایت بیشتری عمل کنن.

    موفق باشید.
    خواهش میکنم گل گفتید

    و بنده را خیلی راهنمایی کردید - من از شما سپاسگذارم

    و ازتون میخوام بنده را بیشتر راهنمایی کنید ...

    من به راهنمایی شما و دوستان دیگر احتیاج دارم .....

    با تشکر ....


    ویرایش توسط tanhaei : شنبه 15 آذر 93 در ساعت 15:50

  6. 3 کاربر از پست مفید tanhaei تشکرکرده اند .

    szd (شنبه 15 آذر 93), من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93), مهربونی... (یکشنبه 16 آذر 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    3,423
    سطح
    36
    Points: 3,423, Level: 36
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    577

    تشکرشده 236 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    من جریان زندگیه قبلیتونو نمیدونم و کاری هم باهاش ندارم ، شاید برای بعضی پیگیری ها و یافتن علت بعضی برخوردهاتون لازم باشه توی گذشته و زندگیه قبلیتون جستجو بشه اما من فعلا واردش نمیشم.
    آقای تنهایی، شما وهمسرتون نقشتون جا به جا شده اول زندگی، به جای اینکه شما دنبال ایشون باشید و برید با خانوادشون صحبت کنید و بگید این خانم رو میخواید و دوسشون دارید، ایشون اینکارارو کردن، پس حق بدید خانومتون همیشه آماده ی این جبهه گرفتن ها هست. نمیگم کارشون درسته اما بهشون به عنوان یه جنس مونث حق میدم و درکشون میکنم.
    شما حتی نمیدونید چی شد که قبول کردید با ایشون ازدواج کنید!!! این خیلی بده، نه تنها برای این مشکلی که الان براتون پیش اومده بلکه در تمام مراحل زندگیتون خودتون یه جووووری هستید ، انتخابتون نبوده و اشتیاقی بهشون ندارید و اصلا نمیدونید چی شد که این شد!!! خوب برای یه خانم هم خیلی سخته ببینه طرفش همینجوری باهاش ازدواج کرده و ...
    میدونید میخوام چی بگم؟
    مثلا همون موردی که مطرح کردید، شما به جای اینکه از خانومتون تشکر کنید ( یا حداقل نشون بدید که درک کردید این کار قشنگشونو)که به خاطر شما نموندن پیش خانوادشون و برای شما جلوی خانواده ارزش قائل شدند و گفتن شوهرمو تنها نمیذارم ، برگشتید گفتید:... خوب آقای محترم این چه حرفی بود. میدونم منظور نداشتید.اما اصلا درک نمیکنم توی ذهنتون اون لحظه چی بوده که این حرفو زدید. خوب گناه داره همسرتون. منتظره چی بوده و چی شنیده.
    وقتی هم از همون اول شما راضی به این ازدواج نبودید و الان این حرفو میزنید خوب خانومتون خورد میشه. نکنید اینکارارو.
    میگید" همیشه سر چیزای کوچیک توهین هایی میکنه که ..." همیشه انقدر کوچیکه بحثاتون؟!! به نظر من که یه خانومم اصلا هم موضوع کوچیکی نبوده هاااا.نمیگم توهین کردن ایشون درست بوده، کلا بددهنی اصلا قابل قبول نیست، نه تنها در زندگیه مشترک بلکه در هیچ لحظه ایی، چه مقصر باشن چه حقشون پایمال شده باشه، اما فعلا به شما دسترسی هست.

    شما میگید میدونید همسرتون نمیتونن سره قولشون بایستن، آیا شما میتونید دیگه حرفای ناراحت کننده بهشون نزنید و اذیتشون نکنید و خوردشون نکنید( خواسته یا نا خواسته)؟ اگر تونستید ایشون هم میتونه.شک نکنید.

    یه کم از مقالات این سایت کمک بگیرید و سعی کنید خانوم ها رو بهتر بشناسید و یادبگیرید چه جوری لازمه باهاشون رفتار کنید.

    به امید زندگی شیرین
    ویرایش توسط elham.e : شنبه 15 آذر 93 در ساعت 16:49

  8. 11 کاربر از پست مفید elham.e تشکرکرده اند .

    paniz93 (شنبه 15 آذر 93), parsa1400 (یکشنبه 16 آذر 93), sanjab (شنبه 15 آذر 93), szd (شنبه 15 آذر 93), tanhaei (شنبه 15 آذر 93), واحد (دوشنبه 17 آذر 93), هم آوا (شنبه 15 آذر 93), من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93), zendegiye movafagh (شنبه 15 آذر 93), آرنیکا (شنبه 22 آذر 93), تیام (شنبه 15 آذر 93)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    دوست عزیز

    به نظر من با تجربه - با فکر و با درایت میتوانید این مشکل را مدیریت کنید مثلا

    1- از موضاعات و مباحث چالش بر انگیز تا حد ممکن دوری کنید.

    2- خطوط قرمز همسرتان را رعایت کنید و از رفتارها- صحبتها و حرکات حساس و تنش زا جدا خودداری کنید.

    3- در موقع عصبانیت همسرتون سریعا محیط را ترک کنید و خودتون را مشغول به کار یا فعالیتی دیگه کنید.

    4- بهیچوجه بحث را ادامه ندهید و پاسخ صحبتهاشون را ندهید و پرده و حریم عفت کلام بینتان را پاره نکنید تا حرمت و احترام بینتون محفوظ باشد حتی اگر این تلاش یکطرفه و تنها از طرف شما باشد.

    5- اگر ایشون به هر نحو این رویه را ادامه دادند تا چند روز باهاشون سرد برخورد کنید بهیچوجه قهر نکنید ولی کمی سرد

    و بیتفاوت باشید.

    6- اگر علت سرد بودن و کم توجه ای شما رو پرسیدند بگید برایم سخت است که براحتی صحبتهای شما رو فراموش کنم

    و با شما مثل سابق گرم و صمیمی شوم و همچنین نگران فرزند آینده مون هستم که این رفتارهای شما چه تاثیری روی

    تربیت او خواهد داشت و چگونه الگو برداری خواهد کرد؟؟

    7- در زمانی که روابطتون خوب و رویایی است خیلی آرام- سنجیده و با مهربانی ازش بخواهید این رفتارش رو ترک کنه

    چون موجب ناراحتی و دوری شما ازش در دراز مدت میشود

    8- به مناسبت روز تولد یا سالگرد ازدواج سی دی و یا کتابهایی در مورد کنترل خشم و عصبانیت بهش بدید یا به یک

    کارگاه و سمینار کنترل خشم دعوتش کنید و حتما سعی کنید خودتون هم نکات اون کتاب یا کارگاه رو اجرا و عملی کنید

    9- ازش بخواهید حتما حضورا به یک مشاور خانواده باتجربه و خانم مراجعه کند.

    موفق و پیروز باشید
    ویرایش توسط sanjab : شنبه 15 آذر 93 در ساعت 16:55

  10. 6 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    parsa1400 (یکشنبه 16 آذر 93), szd (شنبه 15 آذر 93), tanhaei (شنبه 15 آذر 93), هم آوا (شنبه 15 آذر 93), من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93), تیام (شنبه 15 آذر 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    خیلی سپاسگذارم که وقت گذاشتید و راهنمایی م کردید

    نقل قول نوشته اصلی توسط elham.e نمایش پست ها
    آقای تنهایی، شما وهمسرتون نقشتون جا به جا شده اول زندگی، به جای اینکه شما دنبال ایشون باشید و برید با خانوادشون صحبت کنید و بگید این خانم رو میخواید و دوسشون دارید، ایشون اینکارارو کردن، پس حق بدید خانومتون همیشه آماده ی این جبهه گرفتن ها هست. نمیگم کارشون درسته اما بهشون به عنوان یه جنس مونث حق میدم و درکشون میکنم.
    والا چیکار کنم ایشون از بنده خوشش اومده بود

    و خودش شیرینی خرید و اومد خونه ما ....

    الانم هی تکرار میکنه و میگه وای من چه کاری کردم !!!

    وای عجب غلط... کردم ، چون من اومدم سمت شما ، برا همین تو من دست کم گرفتی ...

    اگه صبر کرده بودم تا یکی که من دوست داره و دنبال من خودش بیاد خواستگاری م

    براش ناز م میکردم و منت م داشت ....

    بهش میگم خوب چیکار کنم ؟؟

    میخواستی نیای -- خوب خودت اومدی --- مگه من گفتم بیا .....

    بنظر شما باید چی بگم ؟؟؟؟

    نمیدونم چی شده که حالا ابراز پشیمونی میکنه از اینکه خودش اومده سمت من



    نقل قول نوشته اصلی توسط elham.e نمایش پست ها
    شما حتی نمیدونید چی شد که قبول کردید با ایشون ازدواج کنید!!! این خیلی بده، نه تنها برای این مشکلی که الان براتون پیش اومده بلکه در تمام مراحل زندگیتون خودتون یه جووووری هستید ، انتخابتون نبوده و اشتیاقی بهشون ندارید و اصلا نمیدونید چی شد که این شد!!!
    خوب برای یه خانم هم خیلی سخته ببینه طرفش همینجوری باهاش ازدواج کرده و ...
    والا نمیدونم به خدا چی بگم ....

    از بس اصرار کرد - اصرار کرد - اصرار کرد ....

    بعدم دیدم دختر خوبی یه ....

    خدایی ش نجیبه - بسازه - کم توقع

    راستش دیدم حالاام که خودش اومده جلو و داره پافشاری میکنه

    چه حربه ای از این بهتر - - یه عمر میشه از این ابزار استفاده کرد .....


    نمیدونم چرا ایشون فکر میکنه من فکر م اینه که ایشون از من کمتر ه .....

    نقل قول نوشته اصلی توسط elham.e نمایش پست ها
    میدونید میخوام چی بگم؟
    مثلا همون موردی که مطرح کردید، شما به جای اینکه از خانومتون تشکر کنید ( یا حداقل نشون بدید که درک کردید این کار قشنگشونو)که به خاطر شما نموندن پیش خانوادشون و برای شما جلوی خانواده ارزش قائل شدند و گفتن شوهرمو تنها نمیذارم ، برگشتید گفتید:...
    قبول دارم من اشتباه کردم و مقصر بودم ....

    ولی تاوان یه سنگ یه سنگ ---- نه بارانی از سنگ .....


    نقل قول نوشته اصلی توسط elham.e نمایش پست ها
    شما میگید میدونید همسرتون نمیتونن سره قولشون بایستن، آیا شما میتونید دیگه حرفای ناراحت کننده بهشون نزنید و اذیتشون نکنید و خوردشون نکنید( خواسته یا نا خواسته)؟ اگر تونستید ایشون هم میتونه.شک نکنید.
    راست میگید ایشون خیلی حساس شده

    منهم نباید دیگه چیزی بگم تا ایشون حساس بشه

    تا ببینم اون کاری میکنه یا نه ....

    نقل قول نوشته اصلی توسط elham.e نمایش پست ها
    یه کم از مقالات این سایت کمک بگیرید و سعی کنید خانوم ها رو بهتر بشناسید و یادبگیرید چه جوری لازمه باهاشون رفتار کنید.
    به امید زندگی شیرین
    چشم ---- خیلی راهنمایی های بزرگی کردید و سپاسگذارم ازتون

    منتظر راهنمایی های جدید تون هستم

    لطفا بنده را فراموش نکنید .....


    و با تشکر از شما ........

  12. 3 کاربر از پست مفید tanhaei تشکرکرده اند .

    szd (شنبه 15 آذر 93), من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93), تیام (شنبه 15 آذر 93)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    من زیاد در جریان مشکل شما نیستم اما می دونم این جمله شما
    چون تک دختری توباید به همینجا شوهر میکردی که پیش

    مامانت بودی .....

    از نظر یک خانم یعنی این که نمی خوای با من زندگی کنی و بود ونبود من برات فرقی نمی کنه
    وگرنه هرگز چنین حرفی رو نمی زنی
    این تنها برداشت از این جمله هست و حالا از اینجا به بعد هر خانمی ممکنه یه واکنشی داشته باشه
    به جمله هاتون دقت کنید
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  14. 8 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (پنجشنبه 20 آذر 93), sasha (دوشنبه 17 آذر 93), szd (شنبه 15 آذر 93), tanhaei (یکشنبه 16 آذر 93), گوش ماهی (شنبه 15 آذر 93), نیکیا (شنبه 15 آذر 93), هم آوا (شنبه 15 آذر 93), تیام (شنبه 15 آذر 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    سلام.
    حتما میدونید من مجردم :-) از زندگی متاهلی خبر ندارم.
    اما ...... شاید خانومتون فقط تو کنترل خشم مشکل دارن.با رفتار درمانی راه بیفته.من خودم عصبانی میشم اژدهای دو سر میشم!!!!!مشاور کمکم کرده.

  16. کاربر روبرو از پست مفید کیت کت تشکرکرده است .

    من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhaei نمایش پست ها

    راستش دیدم حالاام که خودش اومده جلو و داره پافشاری میکنه

    چه حربه ای از این بهتر - - یه عمر میشه از این ابزار استفاده کرد .....


    نمیدونم چرا ایشون فکر میکنه من فکر م اینه که ایشون از من کمتر ه .....
    واقعا نمیدونی چرا؟؟؟ آقای تنهایی

    فکر نمیکنی این حربه تیشه به ریشه عشق و علاقه و زندگی مشترکتون میزنه؟؟؟؟

    اگر درست به خاطر بیاورم ایشون همسر سوم شماست بعد از مادر فرزندتون که خیانت کرد و آن خانم که با دروغ وارد رابطه

    ازدواج با شما شده بود و صیغه دیگری بود و عقدتون باطل شد. فکر میکنم بعد آن شکستها کمی ترسیده شدید و در این رابطه خواستید

    دست بالا را داشته باشید و تاوان همه این دردها و ناراحتیها و شکنجه هایتان را قرار است این خانم تحمل کند فقط بخاطر اینکه خودش را عاشق شما نشان داد.

    مواظب باشید اینبار از اینور پشت بام نیوفتید فکر نمیکنم دیگر براحتی فرصتی برای جبران شکست در زندگی مشترک

    را داشته باشید
    ویرایش توسط sanjab : شنبه 15 آذر 93 در ساعت 18:46

  18. 6 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    paniz93 (شنبه 15 آذر 93), szd (شنبه 15 آذر 93), tanhaei (یکشنبه 16 آذر 93), نیکیا (شنبه 15 آذر 93), من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93), تیام (شنبه 15 آذر 93)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    دوست عزیز ... عجیب رفتار شما منو یاد کسی میندازه که با دست خودش نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی زنش و تنها بچه اش رو نابود کرد بعدش اومد جلوی جمع گفت : من که کاری نکرده بودم تنها مقصر این جدایی و آوارگی پسرم زنمه و من تمام تلاشمو مثل یه مرد برای این زندگی کردم ... میدونید شما هرگز در زندگیتون خودتون رو مقصر ندونستید و نمیدونید ... به عقب برگردید و حساب کنید که چرا زنتون دنبال محبت بین مردهای دیگه میگشته؟؟!!! آیا فقط زنتون توی خیانتش به شما مقصر بوده ؟؟؟ اصلا اصلا اصلا قابل قبول نیست که فقط زنتون رو مقصر این امر بودنید ... به اکنون زندگیتون نگاه کنید ... در گذشته زن قبلیتون مقصر بودن حالا توی این زندگی جدید کی مقصره؟؟؟ بازم زنتون مقصراً؟؟؟ کسی که هر چی داشته آورده توی زندگی شما تا حسن نیتش رو بهتون ثابت کنه ... کسی که با داشته و نداشته شما داره میسازه و حتی در ابتدای امر به قول خودتون خودش اومده خواستگاریتون تا ثابت کنه اونقده به بلوغ فکری رسیده که بتونه انتخاب درستی داشته باشه و روی انتخابش ثابت قدم بمونه ... میشه بگین در مقابل فداکاری های همسرتون شما دقیقا برای ایشون چکارها کردین؟؟؟؟
    ببخشید خیلی رک صحبت کردم ... چون میخواستم به خودتون بیاید قبل از اینکه خیلی دیر بشه و نمیخواستم به عاقبت اون آقا که آشنای منه دچار بشین ... گرچه بیشتر حرکاتتون شبیه ایشونه ولی برای خوشبختی تون حتما دعا میکنم
    موفق باشید

    [SIGPIC][/SIGPIC]
    ویرایش توسط هم آوا : شنبه 15 آذر 93 در ساعت 18:52

  20. 8 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    elham.e (یکشنبه 16 آذر 93), sanjab (شنبه 15 آذر 93), szd (شنبه 15 آذر 93), tanhaei (یکشنبه 16 آذر 93), نیکیا (شنبه 15 آذر 93), من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93), اقای نجار (سه شنبه 18 آذر 93), تیام (شنبه 15 آذر 93)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. همسرم مدام بهانه جویی میکنه و میگه دیگه نمی تونه با من باشه
    توسط felecity در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 91, 05:32

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.