به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array

    با حس تنفرم چیکار کنم؟

    سلام.

    هر روز دارم بدتر میشم. یعنی یه مدته این جوری ام ولی هر روز احساس میکنم که یه مقدار وضعیتم بدتر شده . مطمئنا تا یکسال دیگه به یه آدم کش یا جانی تبدیل میشم.

    مطمئنم اونقدر استعداد دارم که هیچ وقت هیچ وقت یه آدم رو حتی با یه اشتباه کوچیکش تا آخر عمرم نبخشم. کینه شتری!!!!


    فک نکنم کسی بتونه کمکم کنه چون قبلا در موردش تایپیک زدم و کلی هم منو نصیحت کردین و گفتین که اصلا نباید به حرف مردم و مسخره کردن گوش بدم ولی من قبلا تحت

    تاثیر قرار میگرفتم و ناراحت میشدم الان هم ناراحت میشم هم از طرف متنفر میشم و خوب مشخصا پاسخ از روی لج بازی . اینا تقریبا جدیده و الان کاملا احساس میکنم تو

    وجودم تثبیت شده.

    علت مشکلم کاملا تکراریه. با خانواده ام مشکل دارم و مشکلم حل بشو نیست!!!!

    تو ظاهر حرفم با خانواده ام اینه که اونا میخوان من ازدواج کنم و منم میگم نمیخوام ازدواج کنم.

    اما اگه بخوام واقعا و با انصاف به قضیه نگا کنم، خوب به این نتیجه میرسم که اونا راست میگن!!!

    این منم که دارم اشتباه میکنم. ولی واقعا اونقدر ازشون متنفرم که راست میگن!!! و این حرف راست اونا اونقدر آزارم میده که دلم میخواد به غیر پدر و مادرم که واقعا احساس

    میکنم که براشون مهم هستم و فقط و فقط به خاطر اینکه منو دوست دارن، باشن اما بقیه بمیرن. واقعا این جوری فکر میکنم.

    دلم نمیخواد خودم بمیرم، اتفاقا دوست دارم هر روز موفق تر و بهتر باشم!!!

    اون چیزی که ناراحتم میکنه اینه که بالاخره هر آدمی باید ازدواج کنه. مجبوره و خودشم که نخواد بالاخره باید ازدواج کنه. منم شرایط خوب ندارم.

    قیافه ی درست درمون که ندارم، خانواده ی درست و حسابی و پولدارم که ندارم، خوب همین دو تا بسه دیگه!!!

    من خودم یه کمبودایی دارم ولی از دست یکی دیگه ناراحتم!!!

    البته همین جوری سر جای خودم ننشستم ناراحت بشما!!!، مدام منو تحریک میکنن و ناراحت.

    نمیدونم واقعا الان باید چیکار کنم؟

    کلی کار و زندگی دارم ولی واقعا تمرکز ندارم!!! بهم بگید که چیکار کنم که بتونم آدمای اطرافم رو مثل یه مرده متحرک ببینم؟ انگار مردن و نیستن. میخوام این جوری باشم.

    خیلی راحت میشم.

    من واقعا خانواده مو در حد پرستش دوست داشتم و بهشون اعتماد داشتم. وقتی فهمیدم که اونا منو دوست ندارن و فقط از من سو استفاده کردن این جوری شدم. خیلی دلمو

    داغون کردن خیلی!!!
    ویرایش توسط تیام : چهارشنبه 12 آذر 93 در ساعت 15:33

  2. 3 کاربر از پست مفید تیام تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 12 آذر 93), love less (چهارشنبه 12 آذر 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 12 آذر 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    تیام جون دوست عزیزم تو رو خدا خودت رو اینطوری ناراحت نکن کسی که داره الان واست پست میزاره خودش تنها و خسته عالمه ..خودش گرفتاره تمام مشکلات .... اما چون میگذرد غمی نیست مطمئن با شدرست میشه تو الا نوضعیتت بده چون ادم وقتی نسبت به یه چیز بدبین میشه اصلا خوبی های اطرافش رو نمیبینه بدبین و بدبین تر میشه اعتماد به نفسش کمتر و کمتر میشه ..خودتون نباز زندگی کن ... قیافه نداری؟؟؟دقت کن تو خیابون تو مردم هرکسی قیافه نداره یارش یه ادم خوش قیافست ...
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  4. 2 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 12 آذر 93), تیام (چهارشنبه 12 آذر 93)

  5. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 خرداد 94 [ 14:19]
    تاریخ عضویت
    1393-7-11
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    3,278
    سطح
    35
    Points: 3,278, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    162

    تشکرشده 593 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بانو
    خوبی عزیز؟
    ارام تر کمی...

    اومدم باهات مقداری گپ بزنم نه راهنمایی.

    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها

    مطمئنم اونقدر استعداد دارم که ...
    کاری به بقیه جملت ندارم ولی این یه تکشو کاملا قبول دارم :))

    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها
    علت مشکلم کاملا تکراریه. با خانواده ام مشکل دارم و مشکلم حل بشو نیست!!!!
    خب اگه مشکلت اینه و مطمئنی که اینه، که خوبه. چون حل بشو هست.
    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها
    تو ظاهر حرفم با خانواده ام اینه که اونا میخوان من ازدواج کنم و منم میگم نمیخوام ازدواج کنم.
    متاسفانه وضع کشورمونه که تا جوون چشاش باز میشه تا می فهمه که از زندگی چی میخاد ، بعدش بیشتر از چهار پنج سال وقت نمیدن بهش و همه رو محدود میکنن به ازدواج.
    حالا اونا که ازدواج نکردنم نمردن هنوزا. ولی متاسفانه جوونای ما وقت جوونی کردن نداشتن و ندارن.
    خودم خیلی مقید به ازدواج نیستم. یعنی در حال گذار به یه وضعیت خیلی خطری هستم. اره کلا دارم تغییر فاز میدم...
    نظر شخصیم اینه که دوست ندارم انقد محدود کنی خودتو. اگه با ازدواج میرسی به چیز یا چیزایی که میخای ، برو جلو . در غیر اینصورت من باشم یه کم زندگی میکنم به جاش.

    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها
    اون چیزی که ناراحتم میکنه اینه که بالاخره هر آدمی باید ازدواج کنه. مجبوره و خودشم که نخواد بالاخره باید ازدواج کنه. منم شرایط خوب ندارم.
    دوست گلم این باید ها رو از کجا میاری؟ به عبارتی از کجا در میاری؟ بالاخره !!! باید !!! یعنی چی؟ مجبوره !!! فک نمیکنی یه کم کوچیک نگاه میکنی گلم؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها
    قیافه ی درست درمون که ندارم، خانواده ی درست و حسابی و پولدارم که ندارم
    نظرم رو در مورد قسمت کار و پول که خودت میدونی.
    اما قیافه :
    عزیزم زیبایی یه صفت نسبیه. اگه هر صد نفری که دور و بر شمان میگن شما قیافه نداری ، این نظر اوناست.
    وا... چه بسا دخترانی که به چشم من خوشگل بودن و حوری ، وقتی به دوستام نشون میدادم می گفتن تو به این میگی خوشگل؟ این که...
    یا همین چند وقت پیش معشوقه رفیقمون رویت شد ، دوست ما عاشقش بود ، به نظرم ولی زشت بود.
    نسبیه گلم ، نسبی.

    در مورد اختلافت با خونوادت ، راه حل من : بشین تمرکز کن رو کارهات. از اونجایی که اون کار ها خیلی زیادن ، زمانت هم کمه ،فشار خارجی هم که میارن ، انتظار اینو داشته باش که مقداری از انرژیت تلف شه این وسط و از برنامه هات عقب بیافتی. پس ته همه برنامه ریزی هات یه 40 درصد همینطوی زمان اضافه کن به ددلاین.
    به نظرات همون اشخاص یه خنده ساده هدیه کن و برگرد سراغ برنامت.

    فکر ماهم باش دیگه. میای تاپیک میزنی ناراحتی ، خو ما هم ناراحت میشیم دیگه !!!
    نظرم رو با شناختی که ازم داری بخون :))

    موفق باشی عزیزم.

  6. 4 کاربر از پست مفید love less تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 12 آذر 93), واحد (چهارشنبه 19 آذر 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 12 آذر 93), تیام (چهارشنبه 12 آذر 93)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    ممنون مائده جان، اتفاقا من کاملا تایپیکت رو پیگیری میکنم و تقریبا هر روز خوندم و میدونم امروز یه روز پر از استرس برای توئه ممنون که به یادم بودی، اتفاقا برات یه پست زدم. دقیقا

    همزمان شد. امیدوارم خوشبخت باشی. دختر تو برا خودت یه پا مردی!!! خودتو خسته و غمگین نبین. خیلی دختر خوبی هستی. شایسته ی بهترینا.

    من بیشتر میخواستم اینجا حرف بزنم که دلم خالی بشه. دلم بدجوری پره. وگرنه کاری که از دست کسی بر نمیاد. اینجا به اندازه ی برگردوندن عقلم سر جاش به من کمک شده.

    من خودم با خودم مشکل ندارم. اصلا با قیافه ام مشکل ندارم!!! به نظرم یه دختر معمولی ام. نمیگم مشکل نداشتم، نه، ولی الان برام کاملا عادیه!!! همه که نباید همه چیز رو همزمان و به

    بهترین شکل داشته باشن. ولی خوب دیگه!!! شده یه چماق درست و حسابی دست هر کس که بخواد حال منو بگیره!!! چون در سطح خانواده ی خودم قیافه ام بده. اونم اصل ماجرا

    لاغریمه که خودمم بابتش ناراحتم.

    این درست نیست که کمبودای آدمای اطرافمون رو بزنیم تو سرش!!! ولی من واقعا از بس تو سری خوردم دیگه به مرز انفجار رسیدم!!!

    من اگه بهشون اعتماد ندارم بخاطر اینه که واقعا دارن برعکس عمل میکنن!!! قبلا بهشون اعتماد داشتم و مدام از خودم میپرسیدم که چرا با من این جوری ان!!!دیدم سوال بیخودیه!!!

    من انتظار دارم که وقتی کاری رو انجام میدم و اشتباهه!!!! به جای اینکه بی خیال از کنارش رد شن، بهم تذکر بدن. نه اینکه خوشحال شن و صداشو در نیارن و اصلا بهم چیزی نگن!!!

    حداقل تو ظاهر که خوشحالن!!! تو دلشونو نمیدونم چه خبره.

    من واقعا به کمک احتیاج دارم، چرا در این گونه مواقع اصلا کسی دور وبرم نیست تو خونه!!! اما مواقع دیگه یه متر زبون دارن و فقط و فقط و فقط یا تهدیده یا تحقیرو سرزنش!!!

    تو کاری که بهشون مربوط نیست دخالت میکنن و چیزی که قرار نیست عوض بشه مدام تکرار میشه.

    به درک که منو دوست ندارن، میخوام چیکار منو دوست داشته باشن!!!

    فقط منو به بی راهه نکشونن!!!

    نمیدونم شاید راست میگن من حسودم!!! من یه چیزیم میشه!!! من مشکل دارم!!! من نمیفهمم!!!! ولی اینو مطمئنم من بلد نیستم که چه جوری کلا نبینمشون. اینم یاد میگیرم.

    نمیذارم که دیگه هیچ کس منو خرد کنه.

  8. 2 کاربر از پست مفید تیام تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 12 آذر 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 12 آذر 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آبان 00 [ 20:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-16
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,678
    سطح
    62
    Points: 8,678, Level: 62
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    556

    تشکرشده 637 در 143 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام تیام
    منظورت از به جز پدر،مادر...خواهر برادر یا دوستات؟چه سوء استفاده ای ازت کردند؟میشه بیشتر بگی....
    مگه فقط پولدارها و خوش قیافه ها حق ازدواج دارند؟اگه شرایط اقتصادی و روحی ازدواج رو نداری خوب شرایطت رو کم کم مهیا کن.هیچ وقت نمیتونی بفهمی تو ذهن بقیه چی میگذره.به نظرم اعتماد به نفست پایینه.ما توی دانشگاه یه همکلاسی آقا داشتیم.وضع مالیشون متوسط رو به پایین بود.قیافه و تیپ خاصی هم نداشت.خیلی هم آروم بود.ولی رفتارش معقول بود.یه همکلاسی خانوم هم بود دختر خوشرو و شاد و شلوغ.خوشتیپ و خوش قیافه.دارای افکار خاص.بعد این آقا به این خانوم پیشنهاد ازدواج دادن.فکر کنم اگه از شما مشاوره میخواستن شما مانعش میشدید!!!خلاصه همه تعجب کرده بودند و مطمئن بودند که آقا جواب رد میگیرن....ولی ازدواج کردند و الان هم یه بچه دارن و خوشبخت.این مثال رو زدم که بدونی گاهی تو زندگی 2،2 تا کردن بی معنیه.
    --------------------
    با عرض معذرت من فکر کردم شما آقایی! نمی دونم چرا نوشته هاتون این حس رو بهم داد یا اسمتون...بهر حال پستم رو پاک نمیکنم.خوندنش بیضرر نیست.!
    میان پرواز تا پرتاب...
    تفاوت از زمین تا آسمان است.
    پرواز که کنی، آنجا می‌رسی که خودت می‌خواهی!
    پرتابت که کنند، آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند،
    پس پرواز را بیاموز...


    ویرایش توسط گوش ماهی : چهارشنبه 12 آذر 93 در ساعت 17:34

  10. 3 کاربر از پست مفید گوش ماهی تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 12 آذر 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 12 آذر 93), تیام (چهارشنبه 12 آذر 93)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    ممنون آقای Love less

    گفتم مجبورم چون واقعا مجبورم!!! آخه خانواده ی ما خیلی سنتی تر هست و خوب خیلی بده که دختری مجرد بمونه. منم نمیگم میخوام مجرد بمونم، ناراحتم از اینکه قراره به زور ازدواج کنم.

    نمیدونم چه جوری توضیح بدم ، کسی که تو فامیل ما تو سن بالا مجرد بمونه، کلا یه کسی میشه برای مسخره کردن خانواده، مثلا من میشم اسم و نشون خانواده مون. نمیدونم چه

    جوری بهتون توضیح بدم. خوب خیلی بده!!!! مایه ی سر افکندگی ام دیگه. ببینید یکی از فامیلامون دخترش که سن بالا بود تقریبا دوسال پیش اینا تو سن 30-35 سالگی بود فک کنم مجبور

    شد با یه مردی که تقریبا 50- 60 سالش بود ازدواج کنه. اونم چند تا بچه داشت که بچه هاش سنشون از زن جدیدش بیشتر بودن یا همسایه مون هم همین جوریه.نه اینکه دختره عیبی

    داشته باشه، کلا تو فامیل ما یا باید تا یه سن مشخص ازدواج کنی یا دیگه تمومه!!! کلا طرفدار سن پایین ان. من سن مجازو رد کردم. یکم سر اون تو خونه مون با من خوب نیستن.

    من اگه نخوام ازدواج کنم برا کل خانواده ام بد میشه. برا همین دارن زورشون رو میزنن. نه اینکه قرار باشه من همچین سرنوشتی رو داشته باشم ها ولی خوب دیگه...

    به هر حال من نمیخوام در این مورد حرف بزنم اما خوب شما پرسیدین و منم برام مسئله هست ،ولی قبلا در موردش خیلی حرف زدم. با حرف زدن حل نمیشه.

    شما ناراحت نشید من خودمم گلیممو از آب میکشم بیرون.

    ببینید من اصلا آدمی نیستم که مثلا یکی اینجا تو تالار بگه تو خوشگلی و من فک کنم خوشگلم!!!

    اصلا مشکل خوشگل بودن یا نبودن من نیست!!! اصلا مشکل این جور چیزا نیست!!!! گفتم مشکلم چیه!!! اصلا قضیه دلخوشی من نیست!!!

    گفتم حل شدنی نیست!!! یعنی اگه یه نفر که من دوستش داشته باشم و بخوام باهاش ازدواج کنم، پیدا بشه خوب من به خوبی و خوشی میرم پی زندگیم!! اما اگه پیدا نشه، که خوب با

    توجه به اینکه من گفتم نه قیافه دارم و نه خانواده ی درست و حسابی!!! که خانواده ام هم دقیقا همین اعتقادو دارن!!! که کی قراره بیاد تورو بگیره!!! و هر کسی از دم در رد شد باید باهاش

    ازدواج کنی!!! از خداتم باشه!!!سنتم که زیاده!!! به هر حال من مجبور میشم با یکی ازدواج کنم که حالمو به هم میزنه!!! خوب این آینده ایه که من برای خودم متصورم!!!!

    من مدام دارم حرفایی رو میشنوم که بهم بر میخوره، کاملا نامربوطه، اعصابمو به هم میریزه و کلا به جز تخریب من هیچ نتیجه ای نداره!!!

    بابت درس خوندنم به من توهین میشه، بابت اینکه میرم سر کار بهم ایراد میگیرن، بابت قیافه و هیکلم منو مسخره میکنن و ... یعنی من یه نکته مثبت از نظر خانواده ام ندارم!!!

    نمیییییخوام بشنوم!!! نمیییییتونم جای دیگه برم!!! حق ندارن با من این جور برخورد کنن و من حالم داره ازشون به هم میخوره!!! شدم مثل یه آدم دست و پا بسته!!!! خسته شدم و دیگه

    نمیکشم.

    گوش ماهی عزیز ممنون از جوابت.

    بله من دخترم و 23 سالمه.بله خواهر و برادر و دوستام و هر کسی که فکر میکنم از من برای بالا کشیدن خودش استفاده کرده، همچین حسی بهش دارم.

    من وقتی بچه بودم تو سن نوجوانی کلا کار خونه و سرپرستی تقریبا 3 نفر با من بود چون مامانم مریض بود و بابام هم خونه نبود. من رسما هم خواهرمو بزرگ کردم و هم برادرمو .

    ببینید مثلا من وقتی بچه بودم اشتهای زیادی برای غذا خوردن نداشتم و بیشتر بابت ناراحتی و وظایف سنگینم تو خونه و مدرسه رفتن همزمان و اینکه چقدر متوجه شرایط بدمون بودم و ...

    کلا زیاد ناراحت بودم و مدام مریض میشدم، اما مثلا روزایی پیش می اومد که از گرسنگی هم میمردم اما غذامو برای خواهرم نگه میداشتم تا اون گرسنه نمونه، نمیدونم چرا ولی از احمق

    بودن خودم مطمئنم!!!! اما الان همین خواهر ، چنان با من بد برخورد میکنه و چنان منو آزار میده که با تمام وجودم ازش متنفرم. من قرار نیست اینا رو یادم بیارم و دارم مثلا فراموش میکنم اما

    خوب ، مدام یادم می افته که اون از بچگیش خبیث بود و من از بچگیم احمق!!! برادرم دو سال از من بزرگتره و خواهرم دو سال از من کوچیکتر. به هر حال من حس مسئولیتم در برابر اونا

    خیلی قوی بود اما اون دو تا از اول همین جوری بودن که هستن. من متوجه نبودم و دوستشون داشتم. الان یادم می افته و رفتارای فعلیشونو میبینم حرصم در میاد!!!

    مادرم که همیشه مریض بود و هست و پدرم که ازش دل خوشی ندارم.

    دوستام از همه نه، ولی یه عده آدم بدن دیگه.به هر حال دانشگاه بود و تموم شد و رفت. اما من دیگه نمیتونم از ته دلم به هیچ کسی کمک کنم.
    ویرایش توسط تیام : چهارشنبه 12 آذر 93 در ساعت 18:59

  12. 4 کاربر از پست مفید تیام تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 12 آذر 93), love less (چهارشنبه 12 آذر 93), گوش ماهی (پنجشنبه 13 آذر 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 12 آذر 93)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,406 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    سلام تیام جون.من تاپیکتونو خوندم و البته خیلی در جریان وضعیت خونتون نیستم اما از اونچه که گفتید برداشتم اینه که انگار از نظر شما اعضای خونواده بر علیه شما هستن یا اینکه کلا همه با هم رفتارشون سرد و تحقیر کننده است؟ نمیدونم اما احتمالا اونا از سر بدخواهی با شما اینطور رفتار نمیکنن که مثلا دلشون خنک بشه از اشتباهات شما.چون اساسا مشکلی اگر واسه شما پیش بیاد حداقل تاثیری که داره اینه که روی روحیه ی شما تاثیر منفی میذاره که خب همین مسئله میتونه روی روابط شما با اونها و جو خونه هم اثر بذاره پس احتمالا بد شما رو نمیخوان.گاهی واکنشی که ما از دیگران انتظار داریمو نمیبینیم و این باعث میشه فکرخوانی کنیم و... . اگر بخوای اینطور برداشت کنی،کم کم همینطور هم اعضای خونواده در جهت انتظار شما رفتار میکنن. نفرت و حرص و ناراحتی شما از نظر من به خاطر اینه که از طرفی اعتماد بنفستون یه مقدار کمه و حرف و رفتارای اونا رو قبول میکنین و بنابراین ناراحت میشید.راستش فکر میکنم وقتی شما خودت رو با تمام قوت و ضعف ها قبول داشته باشی نه تنها دیگه تحقیرای اطرافیان رو مورد توجه قرار نمیدی،بلکه بطور ضمنی این پیامو به دیگران هم منتقل میکنی. ما باورهایی اساسی و زیربنایی نسبت به خودمون داریم که باعث میشه خودآگاه یا ناخودآگاه صرفا اطلاعات و شواهدی رو وارد سیستم فکریمون کنیم که با اون باورها،هماهنگی داره و در واقع فقط اونایی که تاییدکننده باورمون هست رو مورد توجه قرار میدیم و بقیه رو اصلا حساب نمیکنیم.بنابراین از رفتارای اطرافیان اون قسمتایی که موید تجارب قبلی وباورتون نسبت به خودتون هست رو مورد توجه قرار میدید اینکه مثلا شما به اندازه کافی زیبا نیستی یا هرچیز دیگه،موضوعی است که خودت باورش داری و در برخورد با اطرافیان هم این اعتقادت رو بیشتر جذب میکنی.میدونی از تمام این حرفا منظورم اینه که باید در درجه اول به درونت رجوع کنی و اعتمادبنفستونو بیشتر کنید.مطمئن باش در این صورت رفتار و طرز فکرت بر دیگران هم تاثیر میذاره و کسی به خودش اجازه تحقیرکردن شما رو نمیده.نفرت و حرص خوردن اوضاع رو وخیم تر میکنه.دوست گلم امیدوارم نظرم مفید بوده باشه.

    - - - Updated - - -

    ببخشید پست آخرتونو وقتی نظرمو گذاشتم دیدم،تیام جون شما که سنی نداری.23 سال به نظر خودت هم زیاده؟اصلا اینطور نیست.شما تازه اول جوونیتونه و کلی وقت داری.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  14. 3 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 13 آذر 93), parsa1400 (جمعه 14 آذر 93), تیام (چهارشنبه 12 آذر 93)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    168
    امتیاز
    12,832
    سطح
    73
    Points: 12,832, Level: 73
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,836

    تشکرشده 281 در 127 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام تیام عزیز

    من تا حدودی می تونم درکت کنم.. منم 23سالمه، دقیقا همسن توام، با این تفاوت که در خانواده ای بزرگ شدم که ظاهرا همه چیز خوب و عالیه.. اما این حس تو رو منم گهگاهی پیدا می کنم.. و در مقابل، برای دور شدن از همه چیز، رفتن رو هدف خودم قرار دادم و مدت زیادی هست که به فکر اپلای و رفتن برای همیشه! هستم...

    اما بنظرم هر چه سن بالاتر می ره، توان رو به رو شدن با همه چیز، بیشتر می شه.. مثلا وقتی خودمو با سال یا سالهای گذشته مقایسه می کنم، این تفاوت ها رو می بینم.
    دوران جوانی واقعا دوران حساس و پر تنشی هست. مخصوصا در هم سن و سالهای ما که اوایل این دوران هستیم..

    تیام عزیز، دوست خوبم، از صمیم دل امیدوارم که همه چیز برات خوب پیش بره و روزهای خوبی در انتظارت باشن.. اما از خودم و خودت می خوام که خیلی روی تفکرات و ذهنمون کار کنیم و مواظبش باشیم چون قدرت ذهن خیــــــــــلی زیاده و اون هستش که واقعیت بیرونیه ما رو می سازه و اونو متاثر از قدرت خودش می کنه... واقعا من به شدت بهش معتقدم، بعضی موقع ها، توی شرایط خیلی بد، بوده که من با مثبت فکر کردن و با تغییر ذهن آشفته م تونستم اون محیط و شرایط رو جور دیگه ای ببینم و حتی حس خوبی بهم القا شده.

    شاد باشی

  16. 4 کاربر از پست مفید بانوی آفتاب تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 13 آذر 93), love less (چهارشنبه 12 آذر 93), parsa1400 (چهارشنبه 12 آذر 93), تیام (چهارشنبه 12 آذر 93)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    تیام جان سلام

    چرا داری به عقب برمیگردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    بیشتر حرفات برا من تکراریه ؟؟؟؟؟؟؟؟

    تو اعم این مشکلات پشت سر گذاشتی . یادته . تو به من نگفتی وقتی پستهامو میخونم از افکارم خندم میگیره .

    تیام مشکلی که به من گفتی قابل حل ولی بهش دامن نزن و برا خودت بزرگش نکن .

    مشکل جسه و اندام مناسب قبلا در موردش بحث کردیم یادته . قبول دارم که تو اعتماد به نفس خیلی موثر و تو اجتماع جایگاه و احترام میاره . ولی اینا دلیل بر خوشبخت نبودنت نمیشه .

    تو دختر زرنگ فعالی هستی بار ها بارها من تحسینت کردم ولی حاضر نشدی کمی رو خودت تلاش کنی تا از لحاظ جسمی بهتر بشی . کار و تحصیل و رویای خارج برات مهمتر بوده .

    تیام به خودت بیا هر حرفی زود به زبون نیار . آدم خوب میگه من با خانوادم اختلاف نظر دارم نه اینکه بگه خانوادم فلان .

    خب برمیگردم ازم ناراحت نشو تو منو خوب میشناسی من فقط با دوستانم اینطور صحبت میکنم . تیام اینا بازی افکار یادته

    این جمله خودت نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جلوی افکار منفیتو بگیر تا بهت غلبه نکرده .

    بدرووووود

  18. 5 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 13 آذر 93), sevil73 (دوشنبه 17 آذر 93), واحد (چهارشنبه 19 آذر 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 13 آذر 93), تیام (چهارشنبه 12 آذر 93)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    41
    Array
    تیام عزیزم سلام
    همین که میای اینجا و مینویسی خیلی خوبه از این حس منفی که درونت هست خالی میشی... خیلی متاسف شدم از خوندن تایپیکت .. بحث خانواده شما نیست... بیشتر دخترایی که سنشون تا حدی میشه و ازدواج نکردن درگیر همین مشکلات هستن... فقط فرقش اینه شما تو خانوادت این سن پایین تره...خیلی سخته. ادم مجبور باشه به کاری خیلی درداوره که ادم مجبور باشه به خاطر شرایط از چیزی که میخواد بگذره... من خیلی ناراحت میشم وقتی میبینم دختری با خیلی شرایط ایده آل واسه سنش باید از ایده الاش بگذره.... جالبه همه هم میگن سنتو در نظر بگیر ممکنه دیگه پیش نیاد مورد خوبی............. ای کاش شرایط جامعه ما طوری بود که دخترا انقدر اذیت نمیشدن..... در باره خانواده هم. فقط میدونم کار های خوبی که انجام دادی قبلا و مهربونیایی که کردی ... گذشت ها و سختی هایی که داشتی باعث شده الان تو این سن از اطرافیات جلوتر باشی... پس صفات بد به خودت نسبت نده....میدونم وقتی وجود ادمو خشم بگیره همه چیزو منفی میبینه...پس باید اروم باشی ... برات ارزوی بهترینا رو دارم... چون میدونم خیلی ماهیییییی

  20. 3 کاربر از پست مفید ida bahrami تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 13 آذر 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 13 آذر 93), تیام (چهارشنبه 12 آذر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.