سلام.
هر روز دارم بدتر میشم. یعنی یه مدته این جوری ام ولی هر روز احساس میکنم که یه مقدار وضعیتم بدتر شده . مطمئنا تا یکسال دیگه به یه آدم کش یا جانی تبدیل میشم.
مطمئنم اونقدر استعداد دارم که هیچ وقت هیچ وقت یه آدم رو حتی با یه اشتباه کوچیکش تا آخر عمرم نبخشم. کینه شتری!!!!
فک نکنم کسی بتونه کمکم کنه چون قبلا در موردش تایپیک زدم و کلی هم منو نصیحت کردین و گفتین که اصلا نباید به حرف مردم و مسخره کردن گوش بدم ولی من قبلا تحت
تاثیر قرار میگرفتم و ناراحت میشدم الان هم ناراحت میشم هم از طرف متنفر میشم و خوب مشخصا پاسخ از روی لج بازی . اینا تقریبا جدیده و الان کاملا احساس میکنم تو
وجودم تثبیت شده.
علت مشکلم کاملا تکراریه. با خانواده ام مشکل دارم و مشکلم حل بشو نیست!!!!
تو ظاهر حرفم با خانواده ام اینه که اونا میخوان من ازدواج کنم و منم میگم نمیخوام ازدواج کنم.
اما اگه بخوام واقعا و با انصاف به قضیه نگا کنم، خوب به این نتیجه میرسم که اونا راست میگن!!!
این منم که دارم اشتباه میکنم. ولی واقعا اونقدر ازشون متنفرم که راست میگن!!! و این حرف راست اونا اونقدر آزارم میده که دلم میخواد به غیر پدر و مادرم که واقعا احساس
میکنم که براشون مهم هستم و فقط و فقط به خاطر اینکه منو دوست دارن، باشن اما بقیه بمیرن. واقعا این جوری فکر میکنم.
دلم نمیخواد خودم بمیرم، اتفاقا دوست دارم هر روز موفق تر و بهتر باشم!!!
اون چیزی که ناراحتم میکنه اینه که بالاخره هر آدمی باید ازدواج کنه. مجبوره و خودشم که نخواد بالاخره باید ازدواج کنه. منم شرایط خوب ندارم.
قیافه ی درست درمون که ندارم، خانواده ی درست و حسابی و پولدارم که ندارم، خوب همین دو تا بسه دیگه!!!
من خودم یه کمبودایی دارم ولی از دست یکی دیگه ناراحتم!!!
البته همین جوری سر جای خودم ننشستم ناراحت بشما!!!، مدام منو تحریک میکنن و ناراحت.
نمیدونم واقعا الان باید چیکار کنم؟
کلی کار و زندگی دارم ولی واقعا تمرکز ندارم!!! بهم بگید که چیکار کنم که بتونم آدمای اطرافم رو مثل یه مرده متحرک ببینم؟ انگار مردن و نیستن. میخوام این جوری باشم.
خیلی راحت میشم.
من واقعا خانواده مو در حد پرستش دوست داشتم و بهشون اعتماد داشتم. وقتی فهمیدم که اونا منو دوست ندارن و فقط از من سو استفاده کردن این جوری شدم. خیلی دلمو
داغون کردن خیلی!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)