به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 27 123456789101121 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 264
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 آبان 88 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1387-7-06
    نوشته ها
    251
    امتیاز
    4,767
    سطح
    44
    Points: 4,767, Level: 44
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    راهنمایی در نجات زندگی

    به نام خدا دختری هستم 26 ساله کارشناسی کامپیوتر خوندم و الان مشغول به کار هستم. بر خلاف همسنو سالانم ازدواج سنتی را بیشتر قبول دارم و از همان ابتدا به همه خاستگارانم در دوران تحصیل میگفتم که باید با خانواده ام صحبت کنند نمیخاستم به خاطر احساسات پایبند بشوم و هم اینکه همه خانواده راضی باشند. خلاصه 6 ماه پیش یعنی ترم آخرم پسر یکی از بستگان مادرم به خاستگاریم آمد پسر بسیار مهربان و خوش اخلاقی است خیلی به خانه ما رفت و آمد داشت البته مرا زیاد نمیدید چون در شهر دیگری تحصیل میکردم فوق دیپلم است و کار خوبی هم دارد فقط تنها مشکلی که داشت شکستی بود که در زندگی خورده بود با دختری آشنا میشود و پس از عقد متوجه میشود که آن دختر قبلا عقد کرده و به او نگفته و البته دروغ های دیگری نیز شنیده بود که با گفتن آنها همه فامیل به او حق میدادندو آن دختر نیز بعد از 6 ماه دوباره عقد کردمن رو این موضوع خیلی حساس بودم ولی همه خانواده ام میگفتند از این مسائل برا هر کسی پیش میاد نظر همه رو پرسیدم حتی داماداو عروسا همه راضی بودن گفتم باید با خودش صحبت کنم بهم زنگ زد خیلی صحبت کرد گفت گول خوردم حالا فقط یه خاطره بد از اون جریان تو ذهنمه که میخام محوش کنم خلاصه بعد از چند جلسه صحبت جواب مثبت دادم 3 ماه نامزد بودیم همه چی خیلی خوب بود مرتب بیرون خرید تا اینکه 3/2/87 عقد کردیم بعد از عقد رفت و آمدش کم شد درگیر ساخت خونه بود منم بهش سخت نمیگرفتم تا اینکه 6/5/87 با یه تماس تلفنی بهم گفت که پشیمون شده و نمیخاد ازدواج کنه گفت به خاطر خانوادم راضی شدم گفت مشکل شخص تو نیست من اصلن زن نمیخام
    گفتم بالاخره که تو باید زن بگیری حالا اون منم تو بگو چه زنی میخای من همون میشم گفت تو هر جوریم که بشی من علاقه ای بهت ندارم یک هفته هر روز همین حرفارو میزد منم میگفتم حالا شاید خسته ای ولی میگفت برو به خانوادت بگو تا اینکه خودش به خانوادش گفت حالا هم خانواده من رفتن مهریرو گذاشتن اجرا آخه خانوادشم هیچ اقدامی نمیکنن میگن خب دو نفر بهم نخوردن ولی ما تو این مدت هیچ مشکلی نداشتیم بدتر اینکه بدجوری بهش دل بستم نمیدونم چه کار کنم جواب موبایلمو نمیده جلسه اوله شورایه حله اختلافم نرفته نمیدونم میخان چه کار کنن ولی من میخام باهاش زندگی کنم دوسش دارم تو این مدت هیچ بی احترامی ازش ندیدم نمیدونم یهو چش شد هر جوریم میخام یه قرار حضوری باهاش بزارم جواب نمیده تو رو خدا بگین راه عاقلانش چیه بابا ما زنو شوهر بودیم چه طور میشه این روابطو فراموش کرد با وجود گذشت دو ماه ذره ای از احساسه من کم نشده که هزار برارم شده من نمیتونم با هیچ کسی به غیر از اون زناشویی داشته باشم مگه میشه یکی دیگرو دوست داشته باشی و با کسه دیگه ای زندگی کنی خاهش میکنم بگین کجا اشتباه کردم چه جور جبران کنم تو خدا زندگیمو نجات بدین...

  2. کاربر روبرو از پست مفید مردمک تشکرکرده است .

    مردمک (پنجشنبه 25 شهریور 89)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 اسفند 87 [ 15:01]
    تاریخ عضویت
    1387-6-19
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    3,266
    سطح
    35
    Points: 3,266, Level: 35
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنمایی در نجات زندگی

    سلام
    واقعاً موضوع پیچیده است ولی من جای شما بودم به رابطه قبلش شک میکردم و با نامزد قبلیش حرف میزدم ببینم واقعاً مشکلشون چی بوده.
    شاید از اول بازی خوردین.
    ولی قبل از اون هرطور شده رودررو باهاش صحبت کنید.شاید مشکلی داره!؟!؟!؟!؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید samira.s تشکرکرده است .

    samira.s (پنجشنبه 25 شهریور 89)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 آبان 88 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1387-7-06
    نوشته ها
    251
    امتیاز
    4,767
    سطح
    44
    Points: 4,767, Level: 44
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنمایی در نجات زندگی

    مرسی سمیرا جان ولی هیچ نشونی از نامزد اولش ندارم از صبح هر چی باهاش تماس میگیرم جواب نمیده دو روز پیش یکی از بستگان اومد خونه ما که واسطه بشه بابام گفت بیان اینجا علتشو بگن حلش کنیم اصلن پسره بگه واسه چی نمیخاد ولی هنوز خبری نشده دیگه دارم دیوونه میشم اینم نتیجه این همه خویشتن داری موندم چرا خدا این همه محبتشو به دلم انداخته از اون مشکلاتیم که شاید فکر کنی نداره آجی تو این مدت مشکلی نداشتیم ههه جوره راضیش میکردم بخدا باورم نمیشه به همین راحتی همه چی تموم بشه آخه دارم تاوانه چیو پس میدم
    کسی رو که دوست داری چند وقت یکبار بهش یادآوری کن تا فراموش نکنه که قلبی براش میتپه.

    هر وقت تو نیمه تاریکی از زندگیت قرار گرفتی به این فکر کن شاید خدا میخاد غافلگیرتون کنه.

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 87 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1387-5-20
    نوشته ها
    245
    امتیاز
    4,088
    سطح
    40
    Points: 4,088, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 82 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنمایی در نجات زندگی

    به جای زنگ زدن و منتظر بودن برو محل کارش دیگه اونجا نمی تونه از جواب دادن طفره بره البته اول با خانواده ات مطرح کن بعد این کار رو بکن ولی در کل سعی کن آرامشت رو حفظ کنی تا بالاخره یه خبری از اون طرف بشه
    سعی کن یه سرگرمی برای خودت پیدا کنی و دائم به او فکر نکنی تو مشکلی نداشتی و همه جوره باهاش کنار اومدی مشکل از اونه و کاری هم از دست تو برنمیاد
    واقعا برات متاسفم این رو بذار به حساب سرنوشت و تقدیر حتما حکمتی درش هست
    در پناه حق

  7. کاربر روبرو از پست مفید noghte sare khat تشکرکرده است .

    noghte sare khat (پنجشنبه 25 شهریور 89)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مهر 87 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1387-7-02
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    3,344
    سطح
    35
    Points: 3,344, Level: 35
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنمایی در نجات زندگی

    خانم محترم
    شما در بد شرايطي با ايشون ازدواج كردين .در شرايطي ازدواج كردين كه يك زخم يك شكست در دل او ايجاد شده بود و به دنبال جايگزين مي گشت.قطعا هر زني كه بهش نزديك مي شد اجابت مي كرد.
    چون اين جور مردها با خاطراتشون زندگي مي كنن و ناخواسته به آن خاطره ها فكر مي كنن ممكن است كه اين زندگي براشون جالب نباشه به دليل آنكه زندگي مشترك براي اولين بار يك حلاوت خاصي دارد هر چند ممكن است كه اين دوره كوتاه باشد اما وقتي به زندگي جديد ديگري پا مي زارن ديگه اون حلاوت را نمي ببينن و فقط مرحم زخمشون را پيدا مي كنند موقعي كه مرحم زخم را پيدا كرند و زخم تقريبا خوب شد آنوقت ديگه شرايط لازم را دارن كه با كسي ازدواج كنن.شما مرحم زخمش شدين ضمن اينكه ممكن است در اين مدت زن مورد ائيده آل خود پيدا كرده باشد.
    به هر صورت اطلاعات داده شده از طرف شما كامل نيست تا راه حل قطعي پيدا بشه
    التماس دعا

  9. کاربر روبرو از پست مفید FARHADFAR تشکرکرده است .

    FARHADFAR (پنجشنبه 25 شهریور 89)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 آبان 88 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1387-7-06
    نوشته ها
    251
    امتیاز
    4,767
    سطح
    44
    Points: 4,767, Level: 44
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنمایی در نجات زندگی

    مرسی از همگی البته یه مشکله دیگه مامانو خاهراشن که خیلی تو کاراش دخالت میکنن خودشم بی تقصیر نیست حتی smsهامونم واسشون میخوند اوناهم نظر میدادن دفعه آخرم به خودم گفته بود که من باید تا آخر عمر در خدمت مامانم باشم تو این وسط حروم میشی باورتون نمیشه تو ایم چند ماه هر وقت بساط بیرون رفتن داشتن خانوادش به من نمیگفتن به این بهونه که هنوز عقده اجازش دسته باباشه منم به شوهرم گفتم که بابام مشکلی نداره من زن توام میگفت خب ماشین جا نداره یه جورایی احساس میکنم بین زن و خانواده باید یکیرو انتخاب میکرد که خانوادرو انتخاب کرد ولی من بهش گفتم من با شرایطت کنار میام ولی بازم قبول نکرد محل کارش نمیشه رفت گروه ملی صنایع فولاد خیلی مردونس خانوادم نمیزارن برم اونجا
    کسی رو که دوست داری چند وقت یکبار بهش یادآوری کن تا فراموش نکنه که قلبی براش میتپه.

    هر وقت تو نیمه تاریکی از زندگیت قرار گرفتی به این فکر کن شاید خدا میخاد غافلگیرتون کنه.

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 مهر 87 [ 00:43]
    تاریخ عضویت
    1387-7-06
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,278
    سطح
    35
    Points: 3,278, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنمایی در نجات زندگی

    شما تمام سعی خودتو بکن که ریشه یابی کنی
    اگر واقعا میخوای باهاش صحبت کنی دیگه نباید وقت رو تلف کنی باید به محل کارش بری و باهاش صحبت کنی
    و اینکه خانوادت نمیذارن که بری بنظر من باید گوش ندی چون بزرگترها همیشه که حرفاشون درست نیست
    به نظر من به محل کارش برو, هر طور که شده اما مراقب باش که لحنت طوری نیاشه که بخوای التماسشو کنی
    چون دیگه اون موقع شک نکن که باختی
    خیلی منطقی علت کارشو بپرس
    اینم بدون یکسری از آدما مثل سایه میمونن وقتی سمتشون میری ازت فرار میکنن وقتی ازشون دوری میکنی دنبالت میان

  12. کاربر روبرو از پست مفید bm.20 تشکرکرده است .

    bm.20 (پنجشنبه 25 شهریور 89)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 87 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1387-5-20
    نوشته ها
    245
    امتیاز
    4,088
    سطح
    40
    Points: 4,088, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 82 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنمایی در نجات زندگی

    با برادرت یا یه مرد برو
    خانم زندگیته خاله بازی نیست همونطور که شوهرت باید یاد بگیره که استقلال فکری داشته باشه شما هم بد نیست که این رو یاد بگیری
    در پناه حق

  14. کاربر روبرو از پست مفید noghte sare khat تشکرکرده است .

    noghte sare khat (پنجشنبه 25 شهریور 89)

  15. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 آبان 88 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1387-7-06
    نوشته ها
    251
    امتیاز
    4,767
    سطح
    44
    Points: 4,767, Level: 44
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راهنمایی در نجات زندگی

    اگه رک وراست بهم گفت که دوسم نداره و نمیتونه باهام زندگی کنه چی؟ اونوقت راحت قبول کنمو از زندگیش برم بیرون پس تکلیف احساسه من چی میشه؟میدونین چیه من یه جورایی از دبیرستان ازش خوشم میومد ولی به روش نمیاوردم تا اینکه فهمیدم عقد کرده سعی کردم فراموشش کنم این اواخر که چند تا از دوستام رفتن سر زندگیشون تو تنهاییام به خدا میگفتم مگه من چه گناهی کردم که نه مثل اونا عاشقه کسیم نه کسی که واقعا عاشقم کنه پیدا شده بعد از یه مدت که اینا اومدن خاستگاریم یه جورایی فکر کردم که خدا جوابمو داده که این عشقه قدیمیت بالاخره بهش رسیدی حتی دوستای قدیمیم که فهمیدن باورشون نمیشد که همون که عشقه دوران نوجوونیم بوده اومده خاستگاریم آخه همون موقعا بشون گفته بودم که من تو فامیل از فلانی خوشم میادبا این اوصاف حالا چطوری میتونم ازش بگذرم چرا یهو همه چی بهم ریخت؟
    کسی رو که دوست داری چند وقت یکبار بهش یادآوری کن تا فراموش نکنه که قلبی براش میتپه.

    هر وقت تو نیمه تاریکی از زندگیت قرار گرفتی به این فکر کن شاید خدا میخاد غافلگیرتون کنه.

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 91 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1386-7-17
    نوشته ها
    1,333
    امتیاز
    16,003
    سطح
    81
    Points: 16,003, Level: 81
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 347
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 498 در 242 پست

    Rep Power
    150
    Array

    RE: راهنمایی در نجات زندگی

    سلام عزیزم
    یه کم خونسرد باش و دیگه باهاش تمتس نگیر بذار اون تکلیفشو با خودش مشخص کنه
    درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور

    نکرده است\"


  17. کاربر روبرو از پست مفید elina تشکرکرده است .

    elina (پنجشنبه 25 شهریور 89)


 
صفحه 1 از 27 123456789101121 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 04 مهر 93, 23:28
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.