نوشته اصلی توسط
مو فرفری
سلام علی آقا
سلام دوست موفرفری من
خیلی از خوندن تاپیکتون متاسف شدم. متاسفانه مشکلات مالی داره جوونای مملکتمون رو نابود میکنه. با تمام وجود دردی که تواین زندگی میکشی رو درک میکنم.
اگه مشکل مالی وجود نداشت خیلی از مشکلاتتون اصلاً پیش نمیومد.
کاملا درسته بابام همیشه اینو بهم میگه، میگه اگه میتونستی از لحاظ مالی تامینش کنی خانمت روبراه روبراه میشد.
اولاً توصیه میکنم حتی خواب بچه دار شدن رو هم نبینید. اینقدر بچه دار شدن هزینه داره که نمی تونید تصورش رو بکنید. البته با خودش برکت به زندگی میاره، ولی با توجه به بنیه ضعیف همسر شما ازنظر من کار بسیار اشتباهیه. حتماً صلاح خدا هم تو اینه که شما نمی تونید بچه دار بشید.
متاسفانه با این موضوع کنار نمیاد علاقه دیوانه واری به بچه داره و قبول نمیکنه که برای خودش و زندگیش خوب نیست، ضمن اینکه من کلا با بچه مشکل دارم!
مشکلات جسمی همسر شما چجورین؟ قبل از ازدواج هم مریض بودن؟ آخه گاهی وقتا یه سریا واسه جلب توجه همش مریض میشن. البته فکر نکنید از عمد این کارو میکنن ها! نه. کاملاً ناخودآگاه این کارو میکنن.
والا من مطمئنم که بوده، اما میگه نه از موقعی که با تو وصلت کردم اینطوری شدم اما من باور نمیکنم! همون شب اولی که رفتم خونشون هم حالش بهم خورد و حال و روزی داشتیم.
خوب وقتی ایشون اینهمه از اوضاع مالیتون ناراحتن میتونن حداقل یه قدم واسه بهتر شدن بردارن و خودشون هم سرکار برن. الان حداقل حقوق 600 هست. دیگه اون رو که میتونن بگیرن. با حقوق شما میشه دوتا 600. کلی وضعتون فرق میکنه. واسه مریض شدنشون هم بهتره. سرشون گرم میشه. اعتماد بنفسشون بالا میره، نوع درگیریشون فرق میکنه و دیگه به شما گیر نمیدن. مدت کمتری خانوادهء شما رو میبینن و کمتر به مشکل میخورن. احساس ارزشمند بودن میکنن و رفتارشون پخته تر میشه. کلی فایده داره. شاید اولش سخت و حتی ناممکن باشه. ولی اینهمه آدم که مشکلات جسمی دارن و سرکار میرن. یکیش هم خانم شما.
ببوسم اون زبونت رو!
بخدا اینقدر بهش گفتم اما نمیره! میگه نمیتونم، میترسم و نمیخوام برم سرکار! فرض کنیم اگه بره کی میخواد خونه داری کنه؟اونطوری باید یه کلفت براش بگیرم بخدا!
درسته قدیما رسم بود مرد بیرون خونه کار کنه و زن داخل خونه. ولی الان با این اوضاع بد اقتصادی جامعه که فقط یه سریا هرروز وضعشون بهتر میشه، هردونفر باید باهم بار زندگی رو به دوش بکشن. چه بیرون از خونه، چه داخل خونه. اینجوری زندگی شیرین تر هم میشه. قدر همدیگرو هم بیشتر میفهمین.
کاملا درسته، معمولا موقعی که من از سرکار اومدم میخواد باهاش نزدیکی کنم! اصلا فکر نمیکنه که من خسته م! با اینحال واسه خوشحال شدنش هر کاری میکنم من، حتی وقتی میبینم مریضه ظرفهارو هم میشورم!
درکش خیلی پائینه متاسفانه و یادش هم ندادن خیلی چیزارو!
به خود شما هم آفرین میگم. واقعاً کمتر کسی پیدا میشه که عیوب خودش رو هم ببینه. و اینکه خودتون رو مسئول میدونید مهریه ایشون رو تمام و کمال بدید. ایشالا خدا به خاطر دل پاکی که دارید دستتون رو بگیره.
کاملا درسته، این اخلاقم رو از بابام به ارث بردم! خودم رو مسئول میدونم تو مشکلاتی که دارم اما زورم نمیرسه بخدا! نه به خودم نه به اخلاقای بد خانمم نه به زندگی!
آیا امکانش رو ندارید که یه شغل دوم اختیار کنید؟ مثلاً راننده آژانس یا فروشندگی یه مغازه به صورت پاره وقت؟ یا شیفت عصر یه شرکت پشتیبانی؟
متاسفانه تخصص ندارم تو کار خاصی اما تو همون شغلی که دارم سعی میکنم بعضی وقتها اضافه کاری بگیرم و کار کنم!
یه سوال دیگرم اینه که آیا خانم شما از اینکه دارید به موضوع طلاق فکر میکنید خبر دارن؟ و اگر بله نظرشون چیه؟
بله بهش گفتم از طریق واتس اپ، خیلی خیلی ناراحته هم خودش هم خونوادش! اما زندگی اینطوری فایده نداره بخدا، هر دومون از زندگی لذت نمیبریم و فقط به خاطر عادت داریم کنار هم زندگی میکنیم.ته دلش مخالفه اما چون من تصمیم گرفتم طلاقش بدم حرفی نداره و حال و روز خوبی نداره!
میخواد زندگی کنه اما مثل سابق، اونطور هم من نمیخام! حاظر هم نیست عوض بشه! هیچ تلاشی هم نمیکنه که بره به سمت بهتر شدن!
بهش گفتم با همین شرایط من کنار بیا و همینی که هستم رو قبول کن و از فکر بچه بیا بیرون و کمتر غر بزن و اخلاقتو خوب کن،قبول نمیکنه و میگه نمیتونم اونطور که هستی رو تحمل کنم!
من فکر میکنم مشکلات زندگی شما چیزی نیست که به خاطرش بخواهید طلاق بگیرید. خیلیها از جمله خود من روزهایی رو گذروندیم که حتی یه لقمه نون واسه خوردن نداشتیم ولی الحمدلله گذشته و الان داریم زندگی میکنیم. ورق زندگی برمیگرده. اونوقت شما حسرت میخوری که چرا بیشتر تحمل نکردم و همسرم رو نگه نداشتم؟
واسه تنبلی و بی انگیزگیشون هم فقط شاغل شدن رو به شما توصیه میکنم. معجزه میکنه! آنچنان زندگیتون رو برنامه میفته که تصورش رو هم نمیتونید بکنید. بهتون قول میدم مزایاش خیلی بیشتر از معایبش باشه.
بازم درآخر تو این دل شب ازخدا میخوام به همهء جوونا از جمله شما و خودم :) نگاهی بندازه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)