به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آذر 93 [ 12:49]
    تاریخ عضویت
    1393-9-06
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    45
    سطح
    1
    Points: 45, Level: 1
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دخالت خانواده همسرم ( دوران عقد هستم )

    تو دوران مزخرف عقد هستم.خانواده زنم تو زندگی خصویمون کاملا دخالت میکنن ولی تا بحث پول میشه اصلا دخالت نمیکنن.1 ساله عقد کردیم 1 ریال هم خرج دکتر دخترشون که تو خونشون هست نکردن.اگه رو به قبله هم بیفته نمیبرنش دکتر و میمونن من ببرم.لباساشو من میخرم و انتظار دارن برای کوچکترین مهمونی براش لباس بخرم و اگه نخرم انقدر رو مخش راه میرن ک میاد باهام جروبحث میکنه.
    اما تو مسائل خصوصی همش خودشون رو دخالت میدن.ما تو خونشون اصلا حریم خصوصی نداریم.حتی کاری کردن ک وقتی تو خونه ما با هم تنها هستیم همسرم احساس گناه میکنه.
    نمیدونم چیکار باید بکنم.
    دیروزم سر همین با زنم تلفنی بحثم شد.بعدش برادرش زنگ زد و گفت چیکار کردی داره گریه میکنه؟منم گفتم روابط خصوصیم به تو ربطی نداره و قطع کردم
    کلا روابطمون هر روز داره سیاه تر میشه
    ممنون میشم راهنماییم کنین

  2. 2 کاربر از پست مفید farshadkhan تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), sevil73 (شنبه 22 آذر 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سلام دوست عزیز به همدردی خوش اومدید ...
    لطفا سن دختر خانم رو بیان کنید ...؟
    میزان صمیمیت بینتون ...؟
    ازدواجتون سنتی بوده یا خیر ...؟
    دخالت کردن توی مسائل خصوصیتون رو در چه میبینید ....؟
    اصولا دراین مورد ها شما نباید تلفنی با همسرتون صحبت کنید چه برسه به بحث کردن ...
    باید متوجه بشید که چرا همسرتون این اجازه رو به خانوادش داده ؟آیا به اونها خیلی وابستس؟آیا فکر میکنه به تنهایی از پس کاراش و رفتاراش به تنهایی در مقابل شما برنمیاد؟یعنی حتما باید از سمت کسی راهنمایی بشه و خودش به تنهایی قدرت تصمیم گیری نداره ...
    شما این قدرت رو به نظرم دارید که بتونید با صمیمیت بیشتر صحبت محبت کاری کنید که همسرتون هیچ مسئله ای رو پیش خانوادش بیان نکنه
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  4. 4 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), asal2013 (جمعه 21 آذر 93), واحد (یکشنبه 23 آذر 93), هم آوا (جمعه 21 آذر 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آذر 93 [ 12:49]
    تاریخ عضویت
    1393-9-06
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    45
    سطح
    1
    Points: 45, Level: 1
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maedeh120 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز به همدردی خوش اومدید ...
    لطفا سن دختر خانم رو بیان کنید ...؟
    میزان صمیمیت بینتون ...؟
    ازدواجتون سنتی بوده یا خیر ...؟
    دخالت کردن توی مسائل خصوصیتون رو در چه میبینید ....؟
    اصولا دراین مورد ها شما نباید تلفنی با همسرتون صحبت کنید چه برسه به بحث کردن ...
    باید متوجه بشید که چرا همسرتون این اجازه رو به خانوادش داده ؟آیا به اونها خیلی وابستس؟آیا فکر میکنه به تنهایی از پس کاراش و رفتاراش به تنهایی در مقابل شما برنمیاد؟یعنی حتما باید از سمت کسی راهنمایی بشه و خودش به تنهایی قدرت تصمیم گیری نداره ...
    شما این قدرت رو به نظرم دارید که بتونید با صمیمیت بیشتر صحبت محبت کاری کنید که همسرتون هیچ مسئله ای رو پیش خانوادش بیان نکنه

    سلام
    همسرم 24 سالشه
    4 سال دوست بودیم و 1 ساله ازدواج کردیم و خیلی صمیمی هستیم
    خودمم قبول دارم تلفنی اشتباهه
    همسرم بیش از حد به خونوادش وابستست،مثلا وقتی خارج شهر میریم برای نصف روز، هر کدوم از اعضای خونوادش حداقل 3 یا 4 بار زنگ میزنن بهش
    خودشم یکی دو بار زنگ میزنه
    منظورم از دخالت کردن اینه که نمیذارن من و همسرم حتی تو کوچکترین چیزها برای خودمون مستقل تصمیم بگیریم یا برای خودمون حریم خصوصی داشته باشیم. خب ما هم یکسری نیازهایی داریم که تو جمع و چلو خونواده نمیشه برطرف کرد

    - - - Updated - - -

    حتی وقتی خونه پدرخانومم هستم همسرم میترسه پیشم بشینه و اگه هم با هم خصوصی و آروم صحبت کنیم بعد از رفنم باهاش دعوا میگیرن و اون هم با من دعوا میگیره.
    ولی وقتی مهمون دارن یا میان خونه ما یا میریم مهمونی اصلا اینطوری نیست و حتی اصرار میکنن که یک ثانیه هم از هم فاصله نگیریم و کلا جلو دیگران تظاهر میکنن ک ما آزاد و راحتیم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط farshadkhan نمایش پست ها
    سلام
    همسرم 24 سالشه
    4 سال دوست بودیم و 1 ساله ازدواج کردیم و خیلی صمیمی هستیم
    خودمم قبول دارم تلفنی اشتباهه
    همسرم بیش از حد به خونوادش وابستست،مثلا وقتی خارج شهر میریم برای نصف روز، هر کدوم از اعضای خونوادش حداقل 3 یا 4 بار زنگ میزنن بهش
    خودشم یکی دو بار زنگ میزنه
    منظورم از دخالت کردن اینه که نمیذارن من و همسرم حتی تو کوچکترین چیزها برای خودمون مستقل تصمیم بگیریم یا برای خودمون حریم خصوصی داشته باشیم. خب ما هم یکسری نیازهایی داریم که تو جمع و چلو خونواده نمیشه برطرف کرد

    - - - Updated - - -

    حتی وقتی خونه پدرخانومم هستم همسرم میترسه پیشم بشینه و اگه هم با هم خصوصی و آروم صحبت کنیم بعد از رفنم باهاش دعوا میگیرن و اون هم با من دعوا میگیره.
    ولی وقتی مهمون دارن یا میان خونه ما یا میریم مهمونی اصلا اینطوری نیست و حتی اصرار میکنن که یک ثانیه هم از هم فاصله نگیریم و کلا جلو دیگران تظاهر میکنن ک ما آزاد و راحتیم.
    آخرای خرداد بود و نزدیکای امتحانات. پسردایی خانومم با زن و بچش اومده بودن خونه پدرزنم.
    پسرداییش پیشنهاد داد من و خانومم با اون و زن و بچش بریم مشهد،من گفتم امتحان دارم و نمیتونم بیام،ولی پدرخانوم و مادرخانوم پسردایش خیلی اصرار کردن که بریم.
    خلاصه من هم قبول کردم
    شب که رفتم خونه دیدم خانومم مسیج داد و عصبانی بود ک تو چرا قبول کردی
    منم دیگه جواب ندادم
    فرداش گفت بابا گفته باید زنگ بزنی به ایمان بگی من بخاطر درسم نمیتونم بیام
    منم گفتم هرگز این کارو نمیکنم
    بعد فهمیدم باباش زنگ زده گفته فرشاد امتحان داره نمیتونه بیاد
    ایمان بهم زنگ زد و گفت خیلی ضدحالی میومدی دیگه
    منم گفتم من که مشکلی ندارم بریم.گفت که پدرخانومت زنگ زد گفت نمیتونی بیای،منم گفتم اون دلش نمیخواد من مشکلی ندارم
    من از نظر دینی زیاد معتقد نیستم ولی از لج خونوادش رفتم تا مشهد
    تو کل سفر هم همش زنگ میزدن و چک میکردنمون

  6. کاربر روبرو از پست مفید farshadkhan تشکرکرده است .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    با لجبازی و پشت سر گویی و ناراحتی و بحث مشکلی حل نمیشه
    بهتره مستقیم با ارامش با ایشون صحبت کنید و خواسته هاتون رو بگید ازشون بخواید با خانوادش صحبت کنه بهتر جواب می گیرید
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  8. 5 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), khaleghezey (پنجشنبه 06 آذر 93), szd (پنجشنبه 06 آذر 93), هم آوا (جمعه 21 آذر 93), شیدا. (پنجشنبه 06 آذر 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آذر 93 [ 12:49]
    تاریخ عضویت
    1393-9-06
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    45
    سطح
    1
    Points: 45, Level: 1
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونم لجبازی همه چیزو خراب میکنه اما خسته شدم از سواستفاده

  10. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    آقای فرشاد خان،

    از نظر عرفی توی بعضی خانواده ها و فرهنگها رابطه نامزدها (حتی در دوران عقد ) محدودیتهایی داره.
    احتمالا خانواده همسرتون بخاطر این محدودیتها و عقایدی که در مورد دوران عقد دارند، این رفتارها را دارند.

    به جای این که فکر کنید در روابط خصوصیتون دخالت می کنند، سعی کنید فرهنگ خانواده شون را بپذیرید و همسرتون را کمتر تحت فشار بذارید.
    خانم شما هم مثل شما جوان هست و نیاز جنسی بالایی داره
    اما به خاطر خانواده اش و گوشزدهای مکرر اونها و فضایی که توش تربیت شده، از اونطرف نگرانی هایی داره.

    ایشون هم حتما دلش می خواد که با همسرش رابطه داشته باشه، هم از نظر جنسی و هم عاطفی به این رابطه نیاز داره.
    اگر واقعا دوستش دارید، نباید به خاطر این مشکل اذیتش کنید. نمی تونه در مقابل خانواده اش بایسته. در ضمن نگران هم هست.

    اگر خدای نکرده کار شما به جدایی برسه، اگر باکره نباشه ممکنه از نظر عرفی توی خانواده و فامیل اذیت بشه.

    این را هم بدون که این فشارها و اذیت کردنها، باعث می شه خاطره تلخی توی ذهنش از این رابطه بره.
    ممکنه به طور ناخودآگاه نسبت به رابطه بدبین و حساس بشه. بعدها برای پاک کردن این تصویر از ذهنش باید ماهها وقت صرف مشاوره و درمان کنی.
    همین که می گی وقتی تنها می شیم عذاب وجدان داره، می گی بعدش گریه می کنه، اینها علامت خطر هست. داری از نظر روانی اذیتش می کنی و آسیب می بینه.

    همسرت را در فشار بین خودت و خانواده اش نذار. سعی کن درکش کنی و به خاطر اون بیشتر رعایت کنی.
    اون که نمی تونه عقاید پدر و مادرش را عوض کنه. مجبوره هوای هر دو طرف را داشته باشه و این بهش فشار عصبی زیادی وارد می کنه.

    چرا زودتر عروسی نمی گیرید؟ یکسال عقد طولانی هست و از این کدورتها پیش می آره.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : پنجشنبه 06 آذر 93 در ساعت 17:55

  11. 9 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), Amir_23 (جمعه 21 آذر 93), asal2013 (جمعه 21 آذر 93), khaleghezey (پنجشنبه 06 آذر 93), sasha (یکشنبه 23 آذر 93), sevil73 (شنبه 22 آذر 93), واحد (یکشنبه 23 آذر 93), هم آوا (جمعه 21 آذر 93), zendegiye movafagh (جمعه 21 آذر 93)

  12. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    شوربختانه دوران عقد هم شیرینیه لذتبخش و هم اینکه مشکلات خاص خودش را داره
    خواستم بدانی فقط شما این شرایط را نداشتی هرچی زودتر شرایط عروسی را فراهم کن دوست عزیز

    به نظر بانو شیدا توجه کن با سپاس از ایشون
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  13. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    dosty (جمعه 07 آذر 93), واحد (یکشنبه 23 آذر 93), هم آوا (جمعه 21 آذر 93), شیدا. (دوشنبه 10 آذر 93)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آذر 93 [ 12:49]
    تاریخ عضویت
    1393-9-06
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    45
    سطح
    1
    Points: 45, Level: 1
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    آقای فرشاد خان،

    از نظر عرفی توی بعضی خانواده ها و فرهنگها رابطه نامزدها (حتی در دوران عقد ) محدودیتهایی داره.
    احتمالا خانواده همسرتون بخاطر این محدودیتها و عقایدی که در مورد دوران عقد دارند، این رفتارها را دارند.

    به جای این که فکر کنید در روابط خصوصیتون دخالت می کنند، سعی کنید فرهنگ خانواده شون را بپذیرید و همسرتون را کمتر تحت فشار بذارید.
    خانم شما هم مثل شما جوان هست و نیاز جنسی بالایی داره
    اما به خاطر خانواده اش و گوشزدهای مکرر اونها و فضایی که توش تربیت شده، از اونطرف نگرانی هایی داره.

    ایشون هم حتما دلش می خواد که با همسرش رابطه داشته باشه، هم از نظر جنسی و هم عاطفی به این رابطه نیاز داره.
    اگر واقعا دوستش دارید، نباید به خاطر این مشکل اذیتش کنید. نمی تونه در مقابل خانواده اش بایسته. در ضمن نگران هم هست.

    اگر خدای نکرده کار شما به جدایی برسه، اگر باکره نباشه ممکنه از نظر عرفی توی خانواده و فامیل اذیت بشه.

    این را هم بدون که این فشارها و اذیت کردنها، باعث می شه خاطره تلخی توی ذهنش از این رابطه بره.
    ممکنه به طور ناخودآگاه نسبت به رابطه بدبین و حساس بشه. بعدها برای پاک کردن این تصویر از ذهنش باید ماهها وقت صرف مشاوره و درمان کنی.
    همین که می گی وقتی تنها می شیم عذاب وجدان داره، می گی بعدش گریه می کنه، اینها علامت خطر هست. داری از نظر روانی اذیتش می کنی و آسیب می بینه.

    همسرت را در فشار بین خودت و خانواده اش نذار. سعی کن درکش کنی و به خاطر اون بیشتر رعایت کنی.
    اون که نمی تونه عقاید پدر و مادرش را عوض کنه. مجبوره هوای هر دو طرف را داشته باشه و این بهش فشار عصبی زیادی وارد می کنه.

    چرا زودتر عروسی نمی گیرید؟ یکسال عقد طولانی هست و از این کدورتها پیش می آره.
    سربازی نرفتم
    اسفند ماه اعزامم،بعد سربازی عروسی میکنم
    ما قبل از عقد با هم توافق کردیم که تو دوران عقد رابطه جنسی محدود و بدون دخول داشته باشیم و از این نظر مشکلی نداریم
    اینکه گفتم یکسری نیازها داریم منظورم چیزای خیلی ساده و عادی هست مثل نوازش بوسه صحبت خصوصی و اینجور چیزاست نه سکس
    من هیچوقت هم تلاش نکردم به زور یا جروبحث یا قهر و دعوا همسرمو مجبور کنم به خواسته هام تن بده
    حتی تمایل اون از من بیشتره برای تنها بودن
    حتی خودش گفته آرامشی که تو اتاق من داره تو خونه خودشون نداره
    خودشم دوس داره تنها باشیم ولی دوس نداره خونوادش بفهمه

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 شهریور 94 [ 22:51]
    تاریخ عضویت
    1392-10-02
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,511
    سطح
    22
    Points: 1,511, Level: 22
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 46 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ای بابا اینطوری که میخواد پیش بره سربازی که رفتین اوضاع بدتر میشه چون به هر حال تو سرباری که نمیتونی مدام در تماس باشی و ایشونم دپرس میشه بیشتر سمت خانوادش میره اگه میتونی تو نیمه های سربازی عروسی بگیری بهتره چون متاهلی احتمالش زیاده شهر خودت بیوفتی اینطوری هم مستقل میشین هم دوران شیرین خدمت زودتر میگذره

  16. کاربر روبرو از پست مفید ستاره کویر تشکرکرده است .

    هم آوا (جمعه 21 آذر 93)

  17. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سعی کنیذ با مشکلات عاقلانه تر برخورد کنید
    الان تو دوران شیرینی هستید که خاطراتش تا آخر عمر باهاتون هست
    قدر همدیگرو هم بیشتر بدونید
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  18. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    asal2013 (جمعه 21 آذر 93), هم آوا (جمعه 21 آذر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.